بخت گشایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَخْتْ گُشایی، مجموعه اعمال و رفتارهایی که همراه با برخی آداب
خاص مذهبی و جادویی برای گشایش
بخت بسته
دختران «دم
بخت» و شوهر نرفته در
خانه مانده و گشایش کار
زنان «سیاه
بخت» و کارِ بسته
مردان صورت میگیرد.
اعتقاد به نقش مؤثر
بخت یا
اقبال به عنوان نیرویی مستقل و پنهان در
زندگی و سرنوشت آدمیان که پیشینهای کهن دارد، همراه با رواج
سحر و
جادو در
رفع مصائب و مشکلات، اهمیت
بخت و سرنوشت را در امور دنیوی مورد توجه عموم قرار داد و رفته رفته در
ادبیات ، خصوصاً در فرهنگ عامه، راه یافت.
در
ایران باستان به دست آوردن
بخت خوب (بهره) تنها در گرو
توسل به
ایزدان بود
و به تعبیری آدمیزاده هیچگونه
اختیار یا توانی در تغییر سرنوشت خود نداشت.
در فرهنگ اسلامی نیز
باور به
بخت و اقبال با تعابیر کم و بیش متفاوت و همراه با «
قضا و قدر »، یا
مشیت الهی تداول داشت و آن را نیرویی مستقل و تغییر ناپذیر تلقی میکردند و حضور آن را در زندگی و سرنوشت آدمیزادگان مؤثر میپنداشتند.
رفته رفته، مفاهیم
بخت، سیاه
بختی و نیک
بختی در ادبیات نیز راه یافت و در میان شعرا و ادبا به کار میرفت و غالباً از
بخت نیک و
بخت بد سخن میگفتند.
سعدی از بدبخت و نیک
بخت،
و
بختهمایون،
بخت نگون
و
بخت بلند
مردم سخنها دارد.
بلعمی میگوید: «پس
قابیل بنفرین شد و
بخت بد بدو راه نمود».
باور به ارواح
خبیث و شیطانی و موجودات وهمی آسیبرسان، و مداخله آنها در سرنوشت و زندگی انسان عقیده عامه را در بسته شدن و سیاه شدن
بخت و اقبال انسان توسط این نیروهای مرموز تقویت کرد و مردم را به پارهای اعمال جادویی برای گشایش
بخت واداشت.
بختگشایی، خصوصاً در میان دخترانِ در خانه مانده و به شوهر نرفته و زنان سیاه
بختی که در زندگی
زناشویی خود دچار مشکل بودند، همچنین در میان مردانی که کارشان گره خورده و بسته شده بود و در پیشبرد کارها
توفیق نداشتند،
رواج یافت.
بختگشایی معمولاً در اوقات و یا ایام معینی صورت میگرفت. این ایام غالباً مقارن با جشنهای قومی - ملی و مذهبی بود. در بیشتر نقاط ایران،
بختگشایی در شب
چهارشنبه سوری ، روز
سیزده به در ، ایام
نوروز (به خصوص روزهای اول سال نو)، شبهای احیا (۱۹ و ۲۱ و ۲۳ رمضان)،
شب ۲۷
رمضان (شب
مرگ ابن ملجم )، شبهای
جمعه ، هنگام نمازگزاردن و مراسم عقد و عروسی و
ختنه کردن
پسران برگذار میشد.
اعمال
بخت گشایی را معمولاً در مکانهای خاص و معینی انجام میدادند. پای منار
مساجد ، درون شبستان مساجد، امامزادهها، اماکن مقدس مسیحیان و یهودیان، میادین بزرگ شهر، معابر پر رفت و آمد، کنار رودخانهها، سبزهزارها، گرمابههای یهودیان، دباغخانهها و آرامگاهها از جمله مکانهای اجرای اعمال
بختگشایی بودند.
بختگشایی در نقاط مختلف ایران معمولاً با مجموعهای رفتار و اعمال مذهبی مانند خواندن
دعا و
آیات قرآنی ، گرفتن
روزه ، روضهخوانی و
نذر و نیاز همراه بوده است. مثلاً در شب احیا هنگام خواندن
دعای جوشن کبیر ، زنان یزدی ۱۰۰ گره به طنابی میزدند و آن را به
گردن دختر دم
بخت میآویختند تا بختش باز شود.
تهرانیها برای گشایش
بخت و کار نخستین آیات سورههای فتح،
نصر،
کوثر
و آیه ۱۹ سوره شوری
را بر روی کاسهای مینوشتند و با آب آن کاسه
غسل میکردند و یا آب کاسه را در خانه و دکان میپاشیدند.
همچنین آیات ۹۶ تا ۹۹ سوره بقره
را روی رقعههایی مینوشتند و دختران دم
بخت آنها را به خود میآویختند؛ یا نام پسر مورد نظر برای
ازدواج را همراه نام مادرش با آیه ۱۰ سوره مائده
روی
رقعه یا پارچهای مینوشتند و مقداری از
خاک گذرگاه پسر را بر آن میپاشیدند و به لباس دختر میآویختند.
از آداب دیگر
بخت گشایی خواندن سوره یاسین بر
خرما و
خیرات آن در شب جمعه بود. در این
بختگشایی برای هر سال از عمر دختر ۱۲ دانه خرما بر میداشتند و یک بار سوره یاسین را میخواندند و بر آنها میدمیدند.
روضهخوانی و روزهداری نیز از اعمال دیگر
بختگشایی بود. در یزد زنان حاجتمند نذر میکردند که در صورت بر آورده شدن حاجتشان از روز ۱۹ یا ۲۰ یا ۲۱ تا شب ۲۷ رمضان
روضه قنبر که مخصوص زنان است، بخوانند.
در میان کردها و مردم
ارومیه و
زنجان رسم بود که زنان پس از برآورده شدن حاجتشان، ۳ یا ۵ یا ۷
سال در ۳ شب جمعه آخر چله بزرگ یا اولین شب چله کوچک
زمستان «قاووت» درست میکردند.
بختگشایی با آب
قرآن نیز معمول بود. مثلاً دختر شوهر نرفته در روز جمعه آخر ماه رمضان از آبی که در برابر قرآن وزن کرده بودند، به
صورت و بدنش میزد.
وارونه سر کردن چادر نماز به هنگام خواندن نماز، نذر خواندن مولودی و بستن حنای «سی تبارک» از آداب دیگر
بختگشایی بودند. حنای «سی تبارک» حنایی بود که در طول ماه رمضان هر روز یک بار سوره تبارک
را به آن خوانده و دمیده باشند. این
حنا را در شب
عید فطر بر سر دختر دم
بخت میمالیدند و معتقد بودند که تا عید دیگر بختش باز میشود.
در برخی از گورستانها و زیارتگاهها، مانند «عباسیه» (زیارتگاه
علی بن مهزیار ) در
اهواز و مقبره «
خضر » در
آمل اعمال
بختگشایی را همراه مراسم مذهبی خاصی انجام میدادند.
رفتن به مسجد فتح
شیراز در محله یهودیان و روشن کردن
شمع در آن در روز جمعه آخر ماه رمضان؛
قرار دادن شمع روشن در آخرین پله
منبر مسجد جامع شیراز و پختن
حلوا در زیر آن منبر توسط دختر دم
بخت؛ دست گذاشتن روی سنگ سیاه مسجد با این باور که اگر دست عرق کند
حاجت برآورده میشود؛
گرفتن پارچه از ۷ زن فاطمه نام و دوختن پیراهن مراد از پارچهها به کمک ۷ دختر نابالغ؛
و
توسل به اماکن مقدس مسیحیان
نیز از آداب دیگر در
بخت گشاییها بودهاند.
در بعضی از
بخت گشاییهای همراه با اعمال مذهبی،
عدد ۷ نقش مهمی داشت و هر یک از اعمال را ۷ بار تکرار میکردند، مانند نوشتن ۷ بار
سوره حمد روی ۷ تکه از
لباس و
دفن کردن آن در ۷
قبر یا قبرستان؛
گرفتن روزه
مرتضی علی و گشودن آن با آب ۷ چاه از ۷ خانه؛
شستن رقعه دعا در آب و نوشیدن آن در ۷ روز؛
تهیه
آب از ۷ گَری. (یعنی از ۷ شغلی که نام آن پسوند گری داشت، مانند مسگری، زرگری و...) این آب را در روز
جمعه ، پس از
غسل جمعه و خواندن ۲ رکعت
نماز حاجت، با جام «باطل سحر» روی سر دخترِ در خانه مانده که رو به قبله میایستاد، میریختند.
این آداب ریشه در باورهای عامیانه و فرهنگهای کهن و سنتی مردم داشته، و عمدتاً در روز
سیزده به در ، شب
چهارشنبه سوری و شب ۲۷
رمضان انجام میگرفته است. در این نوع
بخت گشاییها اشیاء و وسایلی به کار میبردند که برخی از آنها جنبه نمادین داشتند؛ مثلاً توپ مروارید در میدان ارک
تهران یکی از وسایل
بختگشایی زنان تهرانی بود. در شبهای چهارشنبه سوری، زنان تیره
بخت و دختران بیشوهر یا دم
بخت به نیت باز شدن بختشان روی لوله توپ سوار میشدند و از روی آن سُر میخوردند و یا از زیر آن عبور میکردند و به آن دخیل میبستند.
نشستن دختران روی مالبند آسیابی که به کمک
اسب حرکت میکرد و دوبار چرخیدن به دور محور آسیاب؛
گشتن به دور جوغن (هاون سنگی) در خاتون قیامت
شیراز ؛ سوار شدن روی شیر سنگی
همدان ؛ و ۳ بار عبور کردن از سوراخ تخته سنگی به نام «سنگ سوراخی» در قریه مورگان
اصفهان در شبهای جمعه نیز از جمله اعمال جادویی
بختگشایی بودند.
بختگشایی با باز کردن نخ یا گشودن قفل نیز متداول بود. برخی باور داشتند که گشوده شدن هر چیزِ بسته به گشایش
بخت بسته و نیک
بختی انسان کمک میکند. مثلاً زنان خراسانی نخ سفیدی به دو انگشت شست خود میبستند و در چهارشنبه سوری کنار جوی آبی مینشستند تا عابری بیاید و این نخ را باز کند؛
یا پیردختران اصفهانی در شب چهارشنبه سوری، ۴ طرف یک چهار راه را نخ میبستند تا عابری نخ را پاره کند و با پاره شدن نخ بختشان گشوده شود و در آن سال به خانه شوهر بروند.
گاهی
بخت بسته را با باز کردن قفل بسته میگشودند، مثلاً در شب چهارشنبه سوری یا شب ۲۷ رمضان، دختران دم
بخت مشهدی و تهرانی قفلی را به گوشه
چادر خود میبستند، یا به گردن میآویختند و در پای منار مساجد، یا در گذرگاهها منتظر میماندند تا رهگذری قفل را از چادر یا گردن آنها بگشاید.
گاهی با شکستن، یا پاره کردن چیزی
بختگشایی میکردند و معتقد بودند که با این عمل،
طلسم بخت بستهشان شکسته و گشوده خواهد شد. شکستن گردو با پا؛ روشن کردن شمع سر چاههای دباغخانه در
مشهد ؛
شکستن گردو با باسن روی پلههای راهرو
منار جنبان اصفهان، همراه با خواندن شعری با این مضمون که ای منار از حرف من نرنج و به من (دختر دم
بخت) کمک کن تا شوهردار شوم؛
عبور دادن دختران دم
بخت از میان کمان پنبه زنی، با این باور که وقتی زه کمان پاره شود،
بخت دختران نیز باز میشود؛
بستن و گره زدن سبزه به یکدیگر در روز سیزده به در؛ بستن نخ
ابریشم سبز به سر؛ (این نخ را به سوزن میکشند و هنگام عقد بستن عروس به چادر او فرو میکنند و بعد بر سر میزنند) بستن مقداری از حنای سر عروس بر سر دختر دمِ
بخت؛ و بستن حبهای قند به شاخهای از «نوند» (بوته اسفند) از جمله اعمالی بودند که در
بختگشاییها رواج داشتند.
گرمابه نیز نقش مهمی در
بختگشایی داشت. در اصفهان مردم در شب چهارشنبه به حمام شیخ بهایی میرفتند و با جام موسوم به «چهل کلید» آب بر سر و روی خود میریختند.
چهل کلید جام کوچک برنجین یا مسینی است که در درون و روی آن «چهار قل» (۴ سوره از سورههای قرآن ) و آیههایی از
سوره یاسین و دعاهایی کندهاند؛ همچنین به حمام یهودیها میرفتند و در ۴ گوشه حمام به سر و رویشان آب میزدند.
شیرازیها نیز به
سعدیه میرفتند و با جام چهل کلید از آب سعدیه روی خود میریختند، یا در حوض سعدیه آب تنی میکردند.
با آب
دباغخانه نیز
بختگشایی میکردند. در تهران و
رشت شب چهارشنبه سوری، زنان و دختران به دباغخانهها میرفتند و با عبور از روی چاههای هفتگانه دباغخانه، از هر چاه مقداری آب به سر و صورتشان میزدند و یا مقداری از آن را برای غسل کردن به همراه میبردند.
دوختن و پوشیدن پیراهن مراد با آدابی خاص و به سر کردن چادر مراد نیز از اعمال دیگر
بختگشایی بود.
مثلاً در
لاریجان دختران دم
بخت و زنان حاجتمند در شب چهارشنبه سوری کیسهای میدوختند و به
مسجد میرفتند و از مردم پول جمعآوری میکردند و در کیسه میریختند؛ از آن پول پارچه میخریدند و از پارچه پیراهن مراد میدوختند و میپوشیدند.
اینگونه اعمال معمولاً در شبهای ۲۷ رمضان و با اندکی تفاوت در تهران،
بروجرد و
کرج نیز رایج بوده است.
گاهی اعمال
بختگشایی را با تکرار عملی در ۳ مرتبه، یا در ۳ مکان مختلف انجام میدادند. اعتقاد عامه بر این بود که انجام دادن ۳ بار کاری
بخت را میگشاید، مثلاً دختران شیرازی در جمعه «اَلْوِدُی» یا «الوداعی» (جمعه آخر ماه رمضان) به مسجد جامع شیراز رفته، ۳ بار از
منبر بالا میرفتند و اعتقاد داشتند که پس از ۳
روز ، یا ۳
هفته ، یا ۳
ماه بختشان باز میشود.
دختران یا زنان حاجتمند تهرانی برای خریدن
کندر ،
وشا و
اسپند در شب چهارشنبه سوری به ۳ دکان رو به
قبله میرفتند، از دو دکان جویا میشدند، ولی از دکان سوم آنها را میخریدند و به خانه میبردند و برای گشودن
بخت و کار خود دود میکردند،
یا ۳ بار روزهای شنبه به حمام یهودیها میرفتند.
گاهی با ۷ بار تکرار اعمال
بختگشایی
دیو شر را از
بخت بستگان دور میکردند. تکرار اعمال در ۷ بار احتمالاً متأثر است از اعتقاد ایرانیان باستان به قوای هفتگانه شر و تباهی که
اهریمن سردسته آنها بود.
زدن ۷ گره به دو ساقه سبزه در روز سیزده به در،
۷ بار چرخش به دور
حیاط خانه و ۷ بار گفتن «بختم واشد»،
بردن دختران به آب انبار و زدن ۷ گره بر لباسشان و گشودن گرهها توسط پسران نابالغ،
شکستن ۷ گردو در سر چاه دباغخانه و روشن کردن ۷ شمع روی هر چاه،
تهیه
آجیل ۷ مغز (آجیل چهارشنبه سوری) از دکانهای رو به قبله و تقسیم آن میان خویشان و آشنایان
از اعمال
بختگشایی بودهاند.
در
اردکان در شب ۲۷ رمضان با «کَمْچَلی (ملاقه) زدن»، و در
رفسنجان با «کلید زنی» به نیت
بخت گشایی خوراکیهایی جمعآوری میکردند و میخوردند؛
شبیه این اعمال را دختران شوهر نرفته تهرانی در شب چهارشنبهسوری با قاشق چوبی و الک آردی انجام میدادند.
بیرون راندن دختران دم
بخت در شب چهارشنبه سوری از خانه و دنبال کردن آنها با چوب نیم سوز زیر دیگ در تهران؛
خاک کردن دل گوسفندِ سر سیاه در زیر منبر مسجد، با این باور که با پوسیدن دل،
بخت دختر نیز باز میشود؛
به سر کردن چادری که آن را از میان روده گوسفند قربانی، یا نذری گذراندهاند؛
عبور از روی
جسد مرده
حیوان ، یا
انسان ، یا
تابوت خالی؛
پوشیدن لباس نو و به هم زدن «آش بی بی سهشنبه» با کفگیر مسی سوراخ دار؛
پرتاب سنگریزه به بالای آرامگاه
شیخ ابوالحسن خرقانی در
شاهرود ، با این باور که اگر سنگ ریزه به پایین نیفتد، بختشان در سال نو باز خواهد شد؛
تکان دادن سفره عقد روی سر دختران شوهر نرفته؛
پختن قیمه پلو و مخلوط کردن آن با باقی مانده پلو عروسی، و خیرات آن توسط دختران شوهر نرفته؛ انداختن چادر سیاه دختر دم
بخت از بالای منار مسجد به پایین همزمان با
وضو گرفتن مردان در
ظهر روز ۲۷ رمضان با این باور که اگر چادر روی سر مردی بیفتد، همان سال دختر به شوهر میرود؛
پریدن از روی
آتش چهارشنبه سوری و گفتن «بختم را باز کن چهارشنبه»؛
دعا کردن دختران بیشوهر برای باز شدن
بخت در وقت
ختنه کردن پسران؛
قاپیدن حنای عروسی از دست عروس توسط دختران در کردستان؛
نشستن روی چرخ کوزهگری و شکستن ۷ گردو؛
خریدن «وشای عاطل و باطل» (سرگین
الاغ ماده) از عطار رو به قبله و مالیدن آن در غروب چهارشنبه آخر سال به صورت دختران بیشوهر؛
آتش افروختن با «سر چینه» (کاه ساقه
برنج ) و پریدن دختران از روی آن؛ و یا رفتن به «چلاخانه» (سلاخ خانه) و گشودن بندی از لباس دختران توسط پسران نابالغ در رشت
از جمله آداب
بختگشایی بودند. رمالان نیز عموماً با طلسم
بختگشایی میکردند، مثلاً در تهران و ممسنی با ساختن طلسمی و ترسیم و نوشتن خطوط و اعداد روی تکههایی از
کاغذ بخت دختران و زنان را میگشودند.
(۱) آداب و رسوم و اعتقادات عامه، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش/۱۹۶۳م، ج ۱.
(۲) آقا جمال خوانساری، محمد، عقائدالنساء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳) افندی بایزیدی، محمود، آداب و رسوم کردان، به کوشش الکساندر ژابا، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۴) انجوی شیرازی، ابوالقاسم، زمستان، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۵) بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمد تقی بهار، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۶) بلوکباشی، علی، چهارشنبه سوری، هنر و مردم، تهران، ۱۳۴۶ش، شم ۵۳ و ۵۴.
(۷) پورکریم، هوشنگ، آیین چهارشنبه سوری در ایران، تهران، ۱۳۴۸ش، شم ۷۷ و ۷۸.
(۸) پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۹) داعیالاسلام، محمد علی، فرهنگ نظام، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۰) ذاکرزاده، امیرحسین، سرگذشت تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۱) سعدی، گلستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۲) سنایی، حدیقهالحقیقه، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۱۳) شریعتزاده، علی اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۴) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۵) شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۶) شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۱۷) صفینژاد، جواد، طالب آباد، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۸) فقیری، ابوالقاسم، ترانههای محلی، شیراز، ۱۳۴۲ش.
(۱۹) قرآن کریم.
(۲۰) کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۱) مجیدی کرایی، نور محمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۲) معین، محمد، مزدیسنا و ادب فارسی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۳) مولانا، غلامرضا، تاریخ بروجرد، ۱۳۵۳ش.
(۲۴) نفیسی، سعید، چهارشنبه سوری، مهر، تهران، ۱۳۱۳ش، س ۱، شم ۱۱.
(۲۵) نفیسی، علی اکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۲۶) وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۷) وندیداد، ترجمه محمد علی حسنی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق/۱۹۴۸م.
(۲۸) هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۲۹) همایونی، صادق، آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، ۱۳۵۳ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بخت گشایی»، ج۱۱، ص۴۵۶۵.