بازِغ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بازِغ: (رَاَی الْقَمَرَ بازِغاً)«بازِغ» از مادّه
«بزغ» (بر وزن نذر) در اصل، به معنای شکافتن و جاری ساختن
خون است و لذا به جراحی کردنِ
«بیطار» (دامپزشک) «بزغ» گفته میشود؛ اطلاق این کلمه بر طلوع آفتاب یا
ماه، در حقیقت، آمیخته با یک نوع تشبیه زیبا است؛ زیرا
آفتاب و ماه به هنگام طلوع خود، گویا پرده تاریکی را میشکافند. علاوه بر این، طلوع آفتاب در کنار افق، سرخی کمرنگی که بیشباهت به رنگ خون نیست، ایجاد میکند.
(فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ) (و هنگامی که ماه را دید که سینه افق را میشکافد، گفت: «این
پروردگار من است؟!» امّا هنگامی که آن هم غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلّما از گروه گمراهان خواهم بود.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: بزوغ به معناى طلوع است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «بازِغ»، ص۹۳.