باروت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باروت، مادهای منفجره که اختراع، تکامل و توسعه کاربرد آن در تحول دنیای قدیم به عصر جدید نقشی مهم داشت؛ در این مقاله باروت و تاریخچه آن را در
ایران،
هند، دولتهای عثمانی و کشورهای اسلامی غربی مثل
اندلس بررسی میکنیم.
باروت، مادهای منفجره که اختراع، تکامل و توسعه کاربرد آن در تحول دنیای قدیم به عصر جدید نقشی مهم داشت.
هیچ زمان مشخصی را برای اختراع باروت نمیتوان تعیین کرد، اما ترکیبات موادی که آن را تشکیل میدهند، دست کم از
سده ۵ق/۱۱م توسط آلاتی مختلف و با مقاصدی اغلب نظامی در دنیای
اسلام به کار میرفته است.
در اینجا به قدیمیترین مواد آتشزا و وسایل آتش انداز در سرزمینهای اسلامی اشاره میشود.
از کهنترین مواد آتشزا و مستعمل در سرزمینهای اسلامی، «نفط» (نفت)، یعنی ترکیب خاصی از نفت خام با چربی، گوگرد و برخی مواد دیگر را میتوان نام
برد که به آتش یونانی و آتش اسکندری (مادهاي مركب از نفت، گوگرد، مواد روغنى و برخى مواد شيميايى ديگر)
بیشباهت نبود.
مراد از «نفط» در متون عصر اسلامی تا
قرن ۷ق همین ماده است، گرچه بعدها نفط را بر باروت نیز اطلاق کردند.
در یک اثر خطی با عنوان مجموعه الصنایع، از روغن اسکندری یاد شده که خاصیت آتشافکنی بسیار داشته است.
ماده دیگری که نوعی خاصیت انفجاری داشت، شوره بود که خود عنصر مهم باروت به شمار میرفت. به همین سبب، اصطلاح «دوا» را که خود گاه معادل باروت بود، بر ترکیب نفط و شوره اطلاق میکردند و اصطلاح
بارود (باروت) را معادل خود شوره میگرفتند.
وجود واژه باروت در
جامع المفردات ابن بیطار میتواند این معنی را ثابت کند که این کلمه دست کم به عنوان معادلی برای شوره در سده ۷ق در غرب اسلامی رایج بوده است. از اینرو، اشاره
ابن خلدون به استفاده جنگجویان از باروت در
جنگ سجلماسه در ۶۷۲ق/۱۲۷۴م بعید است که بیپایه باشد.
به هر حال ریشه و اشتقاق باروت به درستی دانسته نیست و ممکن است از «
برود»، گردی مرکب که در معالجه برخی از بیماریهای چشم به کار میبردند
گرفته شده باشد.
ترکیب «مکاحل
البارود»،
یعنی «مدافع» یا توپهایی که مواد منفجره و آتشزا (نفط) را پرتاب میکرده، با توجه به مفهوم مکحل (سرمهدان)، و شباهت توپها به آن،
میتواند مؤید این اشتقاق باشد.
مراد
قلقشندی از «نفط» در اینجا، بیگمان ترکیبی از نفت، شوره و گوگرد، و صورت اولیه باروت بوده است. صدای رعد آسایی که پرتاب نفط در میدان جنگ ایجاد میکرد، مؤید وجود ترکیبات باروتی در آن است. شاید به همین سبب در تحریرهای متأخر بعضی از منابع، نفط را به توپ بدل کردهاند. چنانکه
محمدقاسم فرشته در شرح یکی از جنگهای
سلطان محمود غزنوی در هند از صدای هراسناک خدنگ و نفط یاد کرده است،
و ظاهراً در بعضی از منابع به جای نفط و خدنگ، توپ و تفنگ آمده است
گفتهاند که سلطان
محمود در جنگ دیگری هم قایقهایی به
نبرد فرستاد که در هر یک چند دستگاه نفط افکن وجود داشت
ظاهراً استفاده از ترکیبی خاص نیز در غرب اسلامی رایج بوده است، چنانکه به تصریح برخی منابع،
مسلمانان در جنگهای سدههای ۵ و ۶ق از سلاح آتشین استفاده میکردند.
به نظر میرسد که اولین وصف نسبتاً دقیق از یک نوع نفط آتشزا و شبیه به باروت در سده ۶ ق، در
جامع العلوم، اثر
فخرالدین رازی آمده باشد. این ماده توجه برانگیز مرکب بوده از کبریت خالص (گوگرد)، نفت سفید و کبود، و آهک که ساختن و عمل آوردن آن بسیار دشوار بوده است و آن را «آب کبریت» میخواندند. از این ماده به کمک آلات مختلفی در جنگها استفاده میشد. مثلاً داخل یک بطری را با پنبه دانه آغشته به این ماده میانباشتند و روی بطری را نمد پوشانده، آن را به نفط میآغشتند و روی آن گوگرد میپاشیدند و آتش میزدند و پرتاب میکردند.
گفتهاند که در همین سده مسلمانان از مواد منفجرهای موسوم به «الحجر الناری» یا «زیت الحجر» و توپهایی موسوم به «صنادیق المخاسفه» استفاده میکردند،
ولی نوع و ترکیب این ماده روشن نیست.
استفاده از نفط به عنوان سلاحی کار آمد در عصر خوارزمشاهیان توسط ایرانیان و سپس مغولان نیز رایج بود
و کاترمر شرح نسبتاً مفصلی درباره این ماده و ترکیبات باروتی و توپهای نفط افکن (مکاحل النفط) و نفط طیار و کاربرد آن در آن روزگار ارائه داده است
اگر این اعتقاد رایج که باروت نخست در چین اختراع، و به کار
برده شد، با اینکه در آغاز به عنوان سلاح جنگی از آن استفاده نمیشد،
درست باشد، وجود «نفط اندازان ختایی» در لشکر
هولاکوخان،
به این معنی است که احتمالاً باروتی با ترکیبی پیشرفتهتر توسط آنان به کار میرفته است؛ اگرچه آن را نیز نفط نامیدهاند.
شرحی که درباره استفاده مغولان در تهاجم به
اروپا از یک آلت جنگی که از لوله آن دود برمیخاسته، در دست است، آشکارا استفاده از باروت و نوعی توپ ابتدایی را تداعی میکند.
گفتنی است که کاربرد اصطلاح «سهام ختایی» (تیرهای چینی) توسط قلقشندی،
تقریباً معادل مکاحل
البارود، یعنی توپهایی که نفط و گلوله سربی پرتاب میکردند، خود انعکاسی از آن عقیده رایج است؛ و این گزارش که چینیان خود در برابر یورش مغولان از باروت استفاده میکردند،
مؤید این معنی است. در این صورت میتوان حدس زد که به سبب قرابت جغرافیایی و روابط بازرگانی و فرهنگی میان ایران و
چین، به ویژه پس از یورش
مغول، باروت و آلات استفاده از آن پیش از دیگر سرزمینهای اسلامی، به ایران رسیده است و مسلمانان به نوبه خود زودتر از اروپاییان از این ماده در جنگها استفاده میکردند.
یک دلیل معتبر برای سبقت مسلمانان در این امر آن است که بدرالدین حسن رماح در کتاب
اسالیب القتالِ خود نوعی ماده منفجره با نسبتهای مختلف معرفی کرده، و از تیرهای خاصی سخن گفته که احتمالاً مرادش همان باروت و تیرهای چینی بوده است.
با این همه، عجیب است که سارتن حتی در استفاده مسلمانانِ غرب اسلامی از اسلحه آتشین در سده ۸ ق نیز تردید کرده است؛ در حالی که اشارات ابن خلدون و دیگران برای رد نظر او به حد کافی قانع کننده است و به علاوه در همین دوران رسالههای متعددی درباره سلاح آتشین و نفط و باروت توسط مسلمانان نگاشته شده که حاکی از اهمیت و رواج این آلات و مواد است. رنو شماری از آنها مانند کتاب العلم بالنار و النفط و الزّراقات، صفه الضرب بالسیف... و عمل
البارود و الدبّابات را بررسی کرده است. وصفی که او از مجراه (تفنگ) به نقل از یکی از همین رسالهها آورده، برای مطالعه سیر اختراع و تکامل باروت و تفنگ حائز اهمیت است،
اما اینکه بعضی از محققان آغاز استفاده از سلاح آتشین در ایران را، اواخر سده ۸ ق/۱۴م دانستهاند،
با توجه به گزارشهای پیشین
درست نمینماید؛ مگر آنکه مراد، استفاده از مواد و ابزار و آلات جدیدتر در جنگها باشد.
در واقع از اواخر سده ۸ ق به تدریج آلات و ابزار متعددی به عنوان اسلحه آتشین در ایران و شبه قاره ساخته، و به کار
برده شد که ماده انفجاری و آتشزای آن را داروی آتشین، ادویه گرم، باروت و نفط مینامیدند؛ مانند «دیگ یا دیگ رخشنده» که شبیه توپ بود و آن را با دیگ افزار (داروی آتشین - باروت) میانباشتند و به جانب خصم رها میکردند و نوع کوچکتر آنرا خمپاره مینامیدند. گویا دیگ را در نواحی شرقیتر «کشکنجیر» (کوشکانجیر، کوشکانداز) میخواندند که به قوت داروی آتشین پرتاب میشد و در هند آن را «گوله» میگفتند.
البته این آلات بیشتر از اواخر عصر مغول و اوایل دوره تیموری رواج یافت. اما تفنگ (تفک و معرّب آن تفق) لولهای میان تهی بود که با آن به ضرب نَفَس (تُف = فوت) گلولههای گلی پرتاب میکردند.
این نام که گویا سابقهای دیرین داشته،
در اشعار و آثار متأخرتر نیز آمده،
و در همین عصر تکامل یافته است. این آلت را «کمان زنبوری» و «چرخ» نیز میخواندند که به قوت «داروی آتشین» که باروت باشد، گلوله را پرتاب میکرد.
برخی گفتهاند که تفنگ به عنوان سلاح گرم در اواخر قرن ۹ق در عصر
سلطان حسین بایقرا از فرنگ به ایران آمد،
ولی ظاهراً در یک منظومه فارسی مربوط به قرن ۸ق از این آلت همراه بندقه، یاد شده است.
این ابزار و آلات به موازات ایران، در شبه قاره هند نیز کاربرد داشته، و اساساً تاریخ ظهور و تکامل باروت و اسلحه آتشین در ایران و هند، به دشواری قابل تفکیک است. مسلم آن است که باروت و توپ به عنوان یک سلاح مهم نظامی از آغاز عصر تیموریان به کار میرفته است و تیمور خود در پایان سده ۸ق عدهای توپساز و توپچی و فتیلهساز از آسیای صغیر به
سمرقند برد در
سپاه او پیش از این نیز از آلاتی چون رعدانداز و چرخ گشا در جنگها استفاده میشده است
که شاید بتوان گفت: این آلات نوعی توپ، و ماده منفجره آنها باروت بوده است.
در قرن ۹ق نشانههای قویتری بر وجود باروت در دست است؛ چنانکه بیگمان مراد از «دارو» که از آن توسط آلتی به نام «غوطهخوار» در آتشبازی روی آب استفاده میکردند،
باروت یا مادهای شبیه به آن بوده است. در برخی از جنگهای اواخر عصر تیموری با ازبکان نیز به صراحت از
تفنگ و باروت یاد شده است و مطابق یک گزارش در این زمان در
هرات تفنگ میساختند
تفنگ و باروت از همین راه و به ویژه توسط
بابر تیموری به شبه قاره راه یافت.
محمدشاه بهمنی کارخانهای برای ساخت توپ و باروت در دکن ایجاد کرد و توپخانهای بزرگ تدارک دید و در جنگها به کار
برد در جنگهای لودیان در سده ۹ق هم از آتش افکن، زنبورک، گوله زنبورک و خریطههای دارو (مخازن باروت) بسیار یاد شده است
در همین دوره در
کشمیر کسی پیدا شد که در فنون «آتش بازی» و «داروسازی» (ساخت و ترکیب و استفاده از مواد منفجره) اختراعات شگفت کرد و استفاده از تفنگ را در آنجا رواج داد.
بیشترین اطلاعات درباره استفاده از باروت و سلاح آتشین در شبه قاره مربوط به عصر تیموریان هند است. بابر مؤسس این دولت در جنگها از اسلحه گرم استفاده میکرد و در بابرنامه (توزک بابری) خویش از «تفنگ انداز، توپچی، ضربهزن و ارابه» یاد کرده است.
ظاهراً در متن جغتایی بابرنامه علاوه بر «ضربه زن» از «فرنگی» هم به عنوان نوعی توپ یاد شده است
و این نشان میدهد که برخی از انواع توپ ظاهراً از فرنگ میآمده است، یا به سبب شکل ظاهریش آن را فرنگی میخواندند.
در شرح محاصره قلعه کالنجر توسط شیر شاه افغان در میانه سده ۱۰ق آمده است که مدافعان قلعه از توپ و تفنگ استفاده میکردند و یکی از افسران شیر شاه «سرنگی» ساخت و آن را با «دارو» انباشت و به سوی برج قلعه پرتاب کرد.
مقصود از «سرنگ» معلوم نیست و میتواند نوعی فشنگ یا گلوله بزرگ باشد که با باروت میانباشتند و رها میکردند. افغانها در دیگر جنگهای خود نیز از توپخانه و توپهای بزرگ استفاده میکردند که بعضی از آنها نامهای خاص داشت.
دامنه استفاده از این آلات بعدها به اقوام ترک و مغول آسیای مرکزی نیز رسید و ازبکان در جنگهای خود با تیموریان هند و افغانان، توپ و تفنگ به کار میبردند.
در غرب ایران به روزگار ترکمانان، باروت و سلاح گرم کاملاً شناخته شده بود، ولی گویا انواع مرغوب آن را از اروپا میآوردند. چنانکه گفتهاند: در ربع آخر قرن ۹ق، جمهوری و نیز به درخواست اوزون حسن آق قویونلو مقادیری اسلحه گرم و باروت برای تأسیس توپخانه و رسته تفنگچی نزد او فرستاد تا در جنگ با عثمانیان و قرامانیان از آنها استفاده کند، در حالی که عثمانیها خود از این نوع سلاح سود میبردند
روایات متعدد دیگری درباره استفاده امرای ترکمان از باروت و اسلحه گرم در دست است.
همچنین از رسته توپخانه در سپاه آق قویونلو و نیز از «خرپا چنگ» که نوعی توپ یا خمپاره بوده است، میتوان یاد کرد.
درباره زمان و چگونگی به کار گرفتن باروت و سلاح گرم در
عصر صفوی اخبار مختلفی آمده است. برخی به استناد گزارشهای نادرست یا به آن سبب که سپاه صفوی در
نبرد چالدران از توپخانه نیرومند عثمانی شکست خورد، بر آن گمان رفتند که ایرانیان با سلاح آتشین آشنا نبودند و تا سالها پس از جنگ چالدران نیز در سپاه خود از آن استفاده نمیکردند
به علاوه میدانیم که پیش از جنگ چالدران، شیخ حیدر صفوی از توپ و باروت استفاده کرد و شاه اسماعیل نیز در اوایل کار خود در جنگی توپخانه ترکمانان را گرفت و با همین توپخانه، ارتش عثمانی و الوند میرزای آق قویونلو را شکست داد.
استفاده از باروت و سلاح آتشین در آن وقت منحصر به ارتشهای منظم نبود، بلکه مردم نیز با این ابزار آشنا بودند و با آنها از شهر خود دفاع میکردند.
از اینرو، روشن است که ایرانیان از سالها پیش از
نبرد چالدران با سلاح گرم آشنا بودند، و این معنی که استعمال این نوع سلاح را در جنگ خلاف دلیری و جوانمردی میشمردند،
نیز چندان وجهی ندارد و میدانیم که در بسیاری از جنگهای اواخر تیموری و ترکمانان به خوبی از این ابزار سود میبردند و بلکه خود آن را میساختند. از سوی دیگر به رغم آنچه گفته شد و آنچه درباره سلاح آتشین و باروت و وجود رستههای خاص تفنگچی، توپچی، باروتساز و نیز قورخانه در دوره اول دولت صفوی یاد شده،
برخی از اروپاییان به استناد اشارات مبهمی که در گزارشهای سفر برادران شرلی آمده است، گفتهاند که سلاح آتشین در عصر
شاه عباس و توسط برادران شرلی در ایران پیدا شد
در حالی که برخی از همراهان برادران شرلی تصریح کردهاند که پیش از ورود آنها، در ایران توپ و توپساز وجود داشته است و شاه عباس میتوانسته سپاه بزرگی از تفنگچیان به کار گیرد
در واقع با انبوه گزارشهایی که درباره ساخت و استفاده از باروت و سلاح گرم در این دوره وجود دارد، تنها میتوان احتمال داد که شاه عباس پس از ورود برادران شرلی، دست به ایجاد سپاهی منظم از تفنگدار و توپچی زده است
داراشکوه تیموری (د ۱۰۶۹ق) برای تسخیر
قندهار و جنگ با صفویان، توپخانه ویژهای تشکیل داد که از شمار توپها و مقدار باروت میتوان به عظمت آن پی
برد در عصر جهانگیر پادشاه تیموری هند استفاده از باروت و سلاح آتشین چنان رواج داشت که حتی لشکر مخصوص امپراتوری هم دارای رسته توپخانه بود و او در سپاه خود تفنگچی و توپ قابل حمل بسیاری داشت
کشتیهای جنگی این دوره نیز دارای توپانداز بود.
در سپاه محمدشاه تیموری در جنگ با
نادر شاه افشار انواع توپ و زنبورک وجود داشت که فرماندهی آنها ظاهراً با میرآتش بود. نادرشاه در همین جنگ شمار بسیاری توپ به
غنیمت گرفت
به علاوه، نادرشاه در ارتش خود از توپهای کوچکی به نام زنبورک استفاده میکرد که بر پشت شتران حمل میشد. در آن دوران در بسیاری از شهرهای ایران باروت، فشنگ، توپ، تفنگ و خمپاره میساختند.
مطابق گزارش جالب توجه محمدکاظم،
برای ساخت باروت، به جای زغال معمولی گویا از زغال پسته استفاده میکردند که ظاهراً برای این کار مناسبتر بود. در عصر زندیه نیز استادان ماهری مأمور توپ ریزی و ساخت خمپاره و باروت بودند و قورخانه و توپخانه از لوازم دائمی ارتش به شمار میرفت. تفنگ سرپُر و باروت را بیشتر در
کرمان،
شیراز و
لار میساختند و کسانی در این کار مشهور بودند.
حتی در عصر قاجار و در ایامی که ژنرال گاردان فرانسوی ارتش ایران را سازمان میداد، توپ، گلوله و باروت را در ایران میساختند؛ اگرچه باروت مرغوبی تولید نمیشد.
در عصر ناصری رسالههای متعددی درباره باروت و سلاح آتشین و روش ساخت و شیوه استعمال آنها نگاشته شد
که غالباً مبتنی بر آثار و اطلاعات و راهنماییهای اروپاییان و مستشاران آنها در ایران بود.
باروت ظاهراً تا یک سده پیش هنوز در منابع داروشناسی به عنوان دارویی برای درمان سل و خونریزیهای مختلف به کار میرفته است و خواص گوناگونی نیز برای آن برمیشمردند.
عثمانیان نیز در جهان
اسلام، از سلاح آتشین در
نبردها بهره میجستند.
گرچه تاریخ نخستین کاربرد آن توسط این دولت به درستی معلوم نیست، ولی میدانیم که از توپ و باروت لااقل از ۷۶۱ق/۱۳۶۰م، یعنی در نخستین جنگ قوصوه (کوزوو) در دوران پادشاهی سلطان مراد اول استفاده میشده است
و عثمانیان توپچیان ماهری در اختیار داشتند.
در ۷۹۲ق/۱۳۹۰م ایلدرم بایزید در محاصره
قسطنطنیه از توپ استفاده کرد.
پس از آن اطلاعات بیشتری درباره استفاده عثمانیان از باروت و سلاح گرم در جنگها وجود دارد؛ چنانکه به تدریج کاربرد این ابزار در ارتش عثمانی رواج عام یافت و در جنگ عثمانیان با امیرتیمور گورکانی، و نیز در تسخیر قسطنطنیه و
انطالیه و
نبرد بلگراد به طور وسیع از باروت و توپ استفاده شد.
اما پذیرش سلاح گرم به عنوان یک جنگ افزار مؤثر، و ایجاد رستههای مخصوص در ارتش عثمانی، به نیمه دوم سده ۹ق باز میگردد.
حمل و نقل باروت برای عثمانیها دشوار نبود، ولی در استفاده از توپهای صحرایی و یا ساخت گلولههای سنگین دچار مشکل بودند و به همین سبب، گاهگلولهها و توپهای سنگین را در محل جنگ میریختند و از آن بهره میجستند. مثلاً در ۸۵۰ق/۱۴۴۶م برای رخنه در دیوارهای دژهای کورنت، مس را با
شتر به نزدیک کورنت آوردند و به ریختن توپ و گلوله پرداختند
نخستین نشانه آشکارِ کاربرد توپهای صحرایی و تفنگ شمخال در ارتش عثمانی به جنگ دوم قوصوه (۸۵۲ق/۱۴۴۸م) بازمیگردد
استفاده از باروت و توپخانه در دوره سلطان
محمد فاتح پیشرفت چشمگیری کرد و در فتح قسطنطنیه (۸۵۷ق/۱۴۵۳م) نقش بسیار مؤثری داشت. این توپهای سنگین و عظیم قلعه کوب که توسط شخصی مجاری به نام «اوربان» طراحی و ساخته شده بود، سرانجام موجب پیروزی عثمانیان گردید
یکی از این توپها معروف به «جهان نما» از همه بزرگتر بود و آنرا با ۶۰ گاو نر راه میبردند و در هر طرفِ توپ، ۱۰۰ سرباز برای ممانعت از لغزش آن حرکت میکردند
با اینهمه، بسیاریاز توپهای سنگین دیگر را در کنار قسطنطنیه ساختند، یا تعمیر کردند
پس از فتح قسطنطنیه دو کارخانه بزرگ باروتسازی و توپریزی در این شهر بنیاد نهاده شد تا قسمتی از احتیاجات روزافزون ارتش عثمانی را برآورده سازد.
کارخانههای توپسازی که در زمان سلطان محمدفاتح و پسرش بایزید دوم ساخته شد، در زمان سلطان سلیمان قانونی (۹۲۶-۹۷۴ق) گسترش یافت. در اینکارخانهها توپهایی با عنوان کلی «ضربه زن» ریخته میشد که هر یک نیز نامهای خاصی داشت؛ مانند شالکوش (شاکلوز)، پرانگی، باجه لوشکا، اژدر دهان، مارتن، هاون و...
درباره اسلحه سبک باید گفت: هرچند تا سده ۱۱ق/ ۱۷م سربازان ینیچری مجهز به تفنگهای خاندار بودند، اما هنوز استفاده از سلاح سرد در کنار سلاح گرم کاربرد گستردهای داشت.
رستههای نظامی که در ارتش عثمانی با باروت و سلاح گرم سر و کار داشتند، اینانند:
الف - جَبَه چیلر اوجاقی: وظیفه افراد این رسته، ساخت و مرمت ابزار جنگ مانند تیر، کمان، سپر و
شمشیر، و سپس فشنگ و باروت بود.
ب - توپچیلر اوجاقی: این رسته جزو پیاده نظام سازمان قاپی قولی قرار داشت و خود شامل دو گروه بود: گروه اول وظیفه توپریزی و ساخت گلولههای آن را برعهده داشت؛ گروه دوم توپچیانی بودند که در میدانهای
نبرد خود مستقیماً به جنگ و شلیک توپ میپرداختند.
ج - توپ ارابهچیلر اوجاقی: توپهایی که عثمانیها در اوایل به کار میبردند کوچک و سبک بود، ولی درصورت نیاز به توپهای سنگین به خصوص وقتی که لازم بود از راههای دشوار بگذرند، وسایل توپریزی را به آن مناطق میبردند و در آنجا به ساخت توپ دست میزدند. بعدها که حمل توپهای بزرگ به وسیله ارابههای عظیم رواج یافت، تشکیلاتی شکل گرفت که به آنها ارابهچیهای توپ (توپ ارابه چیلر) گفته میشد. ارابهچیان توپ، به دستههای مختلفی تقسیم میشدند و در رأس این تشکیلات «ارابهچی باشی» قرار داشت.
د - خُمْبَرَچیلر اوجاقی: عثمانیان واژه خمپاره را به نارنجکهای دستی و گلولههایی که از توپهای کوچکی به نام «هاون» شلیک میشد، اطلاق میکردند. وظیفه خمبرچلیلر، تهیه مواد آتشزا، ساخت نارنجکهای دستی و گلولههای خمپاره و توپهای کوچک قابل حمل بود.
ه - لَغمه چیلر اوجاقی: وظیفه افراد این تشکیلات به هنگام محاصره و جنگ ایجاد نقب در دیوارهای قلعه دشمن و کار گذاشتن مواد آتشزا در بدنه آنجا، و نیز ساخت سنگر و خاکریز برای سربازان بوده است.
جنگافزارهای آتشین در پیروزیهای نظامی عثمانیان سهم عمدهای داشت و دولت عثمانی ناگزیر بود خود را با تحولات فنون جنگی اروپاییان وفق دهد و یا برای رویارویی با ابداعات آنان در جنبههای علمی جنگ راه کارهایی بیابد. بدین منظور بعدها در عصر تفوق اروپا از متخصصان اروپایی برای ساخت توپ و
تفنگ بهره میجستند. در آغاز بیشتر این متخصصان از کشورهای آلمان و ایتالیا، و بعدها از فرانسه و
انگلیس و هلند دعوت و استخدام میشدند. این امر به صورت یکی از مشخصههای ثابت تشکیلات نظامی ارتش عثمانی که با باروت و سلاح گرم سر و کار داشتند، درآمد.
ارتباط نزدیک علمی و تمدنی میان نواحی مختلف قلمرو اسلام، سبب شده است تا هر گونه تحولی که در تمدن و به کارگیری دستاوردهای علمی، از جمله پیدایش باروت و کاربرد آن پدید آید، کم و بیش در همه نواحی صادق باشد. در نخستین سدههای اسلامی، استفاده از نفط و آتش یونانی در
مصر و
شام نیز رایج بوده، چنانکه بخش خاصی از سپاه فاطمی را نفاطان و منجنیقداران تشکیل میدادند.
در عصر ایوبیان انواع آتشافکن، قلعه کوب و
منجنیق به کار میرفت
و
ابن اثیر در شرح حوادث این دوره از دباب (توپ) که توسط
مسلمانان و بعداً صلیبیان استفاده میشده، یاد کرده است.
اولین بار در شرح حوادث سال ۶۴۶ق/۱۲۴۸م از باروت یاد شده که مادهای مرکب از شوره و گوگرد بود،
(و از سواحل
دریای سرخ استخراج میشد؛ نفت جزء اصلی مواد انفجاری آتشافکنها بود.
کاربرد ترکیب گوگرد، نفت، چربی و چند ماده دیگر، موسوم به آتش یونانی در خمپارهاندازها و توپهای دوره ایوبی، مثلاً در سالهای ۵۸۴ - ۵۸۶ق، رواج بسیاری داشت.
با این همه، برخی کاربرد باروت را مربوط به اواخر دوره ایوبیان، در اواخر سده ۷ق میدانند.
در
رساله طرطوسی درباره برخی مواد جنگی، به باروت اشاره نشده، ولی ترکیبات گوناگون مادهای به نام «نفط» تشریح شده است که همه شبیه باروتند
علاوه بر آن، از رساله دیگری با عنوان النیران المحرقه للاعداء، مربوط به دوره ایوبی نام
برده شده که در آن به شرح ترکیبات مختلف باروت پرداخته شده است و گوستاولوبن معتقد است که غربیان، باروت سازی را از این اثر و امثال آن آموختهاند.
در شمال
آفریقا نیز استفاده از نفت و آتش یونانی رواج داشت.
در سدههای ۷ و ۸ ق برخی عالمان مسلمان، در آثار خود، ارتشهای
مغرب را به تجهیز سلاح آتشین توصیه میکردند.
از تولید باروت در عصر
سلطان یعقوب مرینی، صریحاً یاد شده است؛ چنانکه در جنگ میان بنیمرین با بنی عبدالواد برای تصرف سجلماسه (۶۷۲ق) از گلولهای نفت آگین (هندام النفط) و گلولههای آهنی (حصاالحدید) استفاده میشد که بر اثر آتش باروت (
بارود) بیرون میجست.
در
اندلس، پیشینه استفاده مسلمانان از آتشانداز و نفت افکن در جنگ، دست کم به سدههای ۵ و ۶ ق باز میگردد.
در سده ۸ ق بنینصر (بنی احمر) در
غرناطه از باروت استفاده میکردند و سلاح مهیب آتشینی داشتند که گلولههای کرهای شکل را همچون صاعقه آسمانی بر سر دشمن میریخت.
در شام و مصر به روزگار ممالیک که علاوه بر پیکار با صلیبیان، گاه دچار جنگهای داخلی نیز بودند و بعداً مجبور به جنگ با مغولان شدند، صنایع جنگی به نوبه خود روی به تکامل نهاد. در این دوره از آلاتی مانند مکاحل النفط و جز آنها به وفور استفاده میشد
در همین دوره کارخانههایی برای تولید انواع آتشبار و خمپارهاندازهای باروتی ایجاد شد و نیز دست کم ۳ نوع بمب زُجاجی گازی و گاز خفهکننده تولید گردید. بمب زجاجی از موادآتشزا، و دو نوع دیگر از باروت ساخته میشد.
البته در متون عصر ممالیک، واژه نفط به جای باروت نیز گاه به کار میرفت.
اِلگود کاربرد واژه باروت برای ماده انفجاری جنگی به جای نفط را مربوط به سده ۱۰ق و اواخر دوره مملوکیان میداند
با این همه، تصریح میکند که در متون کهن هم گزارشهایی درباره توپخانههای انفجاری وجود دارد. در دوره حکومت قانصوه غوری (ح ۹۰۶- ۹۲۲ق) در ساخت سلاح سنگین و سبک تحولاتی رخ داد و کارخانههای توپریزی احداث شد. در این عصر به تفنگهای شمخال، بندقه و گاهی به توپهای کوچک، البندق الرصاص (گلولههای سرب) میگفتند. در دوره قایتبای (ح ۸۷۲ -۹۰۱ق) تفنگ شمخال و توپ سرپُر در مصر به فراوانی تولید میشد.
در ارتش ممالیک پیش از این تاریخ واحدهای تفنگچی و توپچی وجود داشت و به علت مخالفت یا عدم تمایل برخی از منصب داران مملوک به استفاده از سلاح آتشین، ابتدا تفنگچیان را از سپاهیان و قشرهای پست اجتماعی بر میگزیدند و آنها را سپاه عبید میگفتند. قانصوه غوری آن را منحل، و به جای آن سپاهی با سلاح آتشین ایجاد کرد. با آنکه در دوره
سلطان الناصر محمد (حکومت ۹۰۱- ۹۰۴ق) واحدهای تفنگچی و توپچی سپاه ممالیک تقویت شد، اما نتوانست در برابر تهاجم عثمانیها که به خوبی از سلاح آتشین استفاده میکردند، پایداری کند
اندیشههای نظامی و کاربرد باروت و سلاحهای آتشین که در لابهلای منابع آن دوره مندرج است، عمدتاً در کتاب الانیق فی المناجنیق نوشته
ابن ارنبغا زرد کاش یکی از کارگزاران نظامی ممالیک در سده ۹ ق آمده است
اما در مغرب به روزگار بنیمرین در نیمه دوم سده ۷ق/۱۳م، باروت، شاید برای نخستین بار، مورد استفاده قرار گرفت و سلطان یعقوب بن عبدالحق در فتح
سلجماسه، آن را به کاربرد.
در عصر بنیزیان (۶۳۳ -۹۵۷ق/۱۲۳۶ -۱۵۵۰م) گزارش مربوط به کاربرد باروت با اهمیت ارزیابی شده است. تهاجم آلفونسوی یازدهم (حکومت ۷۱۲-۷۵۱ق/۱۳۱۲-۱۳۵۰م) پادشاه
قشتاله در ۷۴۳ق/۱۳۴۳م، با دفاع دولت زیانی توسط انواع سلاح گرم مواجه شد. گوستاولوبن آورده است که دو نفر انگلیسی در این
نبرد حضور داشتند و کاربرد جدید باروت را فرا گرفتند و پس از بازگشت به کشور خود به آموزش آن پرداختند
ارتش
بنیوطاس (۸۷۷ -۹۵۷ق/۱۴۷۲-۱۵۵۰م) هم به توپ و سواره نظام تفنگچی مجهز بود
آنان همچنین برای مقابله با تهاجمات پرتغالیان از سلاح آتشین به وفور استفاده میکردند. در عصر حکومت عاهل وطاسی نوعی موشک به نام قذاف و نوعی
تفنگ مورد استفاده فراوان قرار داشت.
در همین دوره، در
تونس سلاح آتشین دیگری که در سپاه عثمانی نیز رایج بود، کاربرد داشت. گاهی در مغرب باروت را به معنای جنگ نیز به کار میبردند
در سدههای ۱۰ و ۱۱ق به روزگار اشراف سعدیه تولید و کاربرد سلاح آتشین گسترش بیشتری یافت. سلاطین این سلسله، سپاهیان خود را به شیوه ترکان سازمان دادند و گروههای تفنگدار در آن جایگاه ویژهای داشتند. آنان از تجارب بسیار دولت عثمانی و دولتهای اروپایی سود بردند و به تأسیس کارخانههای باروت سازی و توپریزی اقدام کردند.
(۱) ابن ارنبغا زردکاش، الانیق فی المناجنیق، به کوشش احسان هندی، حلب، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲) ابن بیطار، عبدالله، تنقیح مفردات (تنقیح الجامع)، به کوشش
محمد عربی خطابی، بیروت، دارالغرب الاسلامی.
(۳) ابن حشّاء،
احمد، مفید العلوم و مبید الهموم، به کوشش کولن و رنو، رباط، ۱۹۴۱م.
(۴) ابن خلدون، عبدالرحمان، العبر، بیروت، مؤسسه جمال.
(۵) ابن فضلالله عمری،
احمد، التعریف بالمصطلح الشریف، به کوشش محمدحسین شمسالدین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۶) ابوبکر طهرانی، دیار بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۷) ابوالحسن گلستانه، مجمل التواریخ، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۲۰ش.
(۸) ابوالفضل علامی، آیین اکبری، لکهنو، ۱۸۹۳م.
(۹) اعتضاد السلطنه علیقلی، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۰) افوشتهای
محمود، نقاوه الا¸ثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۱) انوری ابیوردی، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی پیروز.
(۱۲) بابر ظهیرالدین
محمد، بابرنامه، بمبئی، ۱۳۰۸ق.
(۱۳) بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش ویلیام ناسولیس و مولوی احمدعلی، کلکته، ۱۸۶۹م.
(۱۴) برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۱۵) بهار عجم، تیکچندبهار، لکهنو، ۱۳۳۴ق.
(۱۶) بیانی مهدی، «معرفی یک نسخه خطی»، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۵۰ش، س ۶، شم ۶.
(۱۷) تعلیمات توپخانه اطریشی، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۱۸) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش
محمد قزوینی، لیدن ۱۹۱۶م.
(۱۹) حبیبی عبدالحی، «صنعت توپسازی در دوره احمدشاهی»، آریانا، کابل، ۱۳۴۱ش، شم ۶.
(۲۰) راکه ویلتس، ایگور، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۲۱) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش کاترمر، آمستردام، ۱۹۶۸م.
(۲۲) روملو حسن، احسن التواریخ، به کوشش چن سدن، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۲۳) رهربرن کلاوس، نظام ایالات در دوره صفویه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۲۴) زیدان، جرجی، تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، دارمکتبه الحیاه.
(۲۵) سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران، خوارزمی.
(۲۶) سیوری رم، «از چه موقع ایرانیان برای اولین بار اسلحه گرم به کار بردند»، ترجمه رجبعلی امیری، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۴۵ش، س ۱، شم ۴.
(۲۷) شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش
محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲۸) شعبانی رضا، مختصر تاریخ ایران در دورههای افشاریه و زندیه، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۹) شیرانی حافظ
محمود، مقالات، به کوشش مظهر
محمود شیرانی، لاهور، مجلس ترقی ادب.
(۳۰) عالم آرای شاه اسماعیل، به کوشش اصغر منتظر صاحب، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۱) عالم آرای شاه طهماسب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۳۲) عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۳۳) عقیلی علویشیرازی محمدحسین، مخزنالادویه، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۳۴) علی بن عیسی کحال، تذکره الکحالین، به کوشش محییالدین قادری شرفی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۳۵) غیاث اللغات، غیاثالدین
محمد رامپوری، به کوشش
محمد دبیرسیاقی، تهران، معرفت.
(۳۶) فخرالدین رازی،
محمد، جامع العلوم، بمبئی، ۱۳۲۳ق.
(۳۷) فرشته، محمدقاسم، تاریخ، بمبئی، ۱۸۶۸م.
(۳۸) فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، ۱۳۵۱ش.
(۳۹) فلسفی نصرالله، «جنگ چالدران»، مجله دانشکده ادبیات تهران، تهران، ۱۳۳۲ش، س ۱، شم ۲.
(۴۰) فلسفی نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۴۱) فلور ویلم، حکومت نادرشاه (به روایت منابع هلندی)، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۴۲) قاضی
احمد قمی، خلاصه التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۴۳) قلقشندی،
احمد، صبح الاعشی، قاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومی.
(۴۴) کسروی
احمد، کاروند، به کوشش یحیی ذکاء، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴۵) کنبو محمدصالح، عمل صالح (شاه جهاننامه)، به کوشش غلام یزدانی و وحید قریشی، لاهور، مجلس ترقی ادب.
(۴۶) گاردان آلفرد، مأموریت ژنرال گاردان در ایران، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۴۷) گلبن
محمد، «کتابچه عرایض توپخانه مبارکه»، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۴۶ش، س ۲، شم ۶.
(۴۸) گلبن
محمد، «کتابچه مطالب لازمه توپخانه مبارکه»، بررسیهای تاریخی، تهران، ۱۳۴۷ش، س ۳، شم ۱.
(۴۹) لاهجی علی، تاریخ خانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۵۰) لاهوری عبدالحمید، پادشاه نامه، به کوشش کبیرالدین
احمد و عبدالرحیم، کلکته، ۱۸۶۷م.
(۵۱) لوبن، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۵۲) مجموعه الصنایع، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
(۵۳) محبوبی اردکانی حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۵۴) محمدکاظم، عالم آرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۵۵) مینورسکی و، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۵۶) نصیری محمدابراهیم، دستورشهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵۷) نظامالدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۵۸) نظیری نیشابوری محمدحسین، دیوان، به کوشش محمدرضا طاهری، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۵۹) ورهرام غلامرضا، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر زند، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۶۰) وکیلی فوفلزایی عزیزالدین، «صنعت توپسازی در دوره
احمد شاهی»، آریانا، کابل، ۱۳۴۱ش، شم ۸.
(۶۱) هدایت رضا قلی، فرهنگ انجمن آرای ناصری، تهران، ۱۲۸۸ق.
(۶۲) هندی، احسان، «العرب و اختراع
البارود»، التراث العربی، دمشق، ۱۴۱۷ق، س ۱۷، شم ۶۵.
(۶۳) یادگار
احمد، تاریخ شاهی، به کوشش
محمد هدایت حسین، کلکته، ۱۳۵۸ق/۱۹۳۹م.
(۶۴) Clavijo، Embassy to Tamerlane، tr G Le Strange، London، Routledge.
(۶۵) EI ۲.
(۶۶) Elgood، R، Firearms of the Islamic World، London، ۱۹۹۵.
(۶۷) Elliot، H M، The History of India، ed J Dawson، Delhi، ۱۹۷۵.
(۶۸) Lockhart، L، X the Persian Army in the Safavi Period n، Der Islam، ۱۹۵۹، vol XXXIV.
(۶۹) Nadvi، A، X The Use of Cannon in Muslim India n، Islamic Culture، Hyderabad-Deccan، ۱۹۳۸، vol XII.
(۷۰) Quatrem I re، E، notes on Histoire (vide: PB، Rashidoddin).
(۷۱) Reinaud، M، X De l'art militaire chez les Arabes au moyen age n، JA، vol XII.
(۷۲) Sarton، G، Introduction to the History of Science، Baltimore، ۱۹۴۷؛ Savory، R، Iran Under the Safavids، Cambridge، ۱۹۸۰؛
(۷۳) Sir Anthony Sherley and his Persian Adventure، ed E Denison Ross، London، Routledge.
(۷۴) The T = zuk-i-Jahng/ r /، tr A Rogers، Lahore، ۱۹۷۴.
(۷۵) Woods، J E، The Aqquyunlu Clan، Confederation، Empire، Minneapolis، ۱۹۷۶.
(۷۶) اولیا چلبی، سیاحتنامه، استانبول، ۱۹۲۸م.
(۷۷) پچوی، ابراهیم، تاریخ، استانبول، ۱۲۸۳ق.
(۷۸) راسم
احمد، عثمانلی تاریخی، استانبول، ۱۳۲۶- ۱۳۲۸ق.
(۷۹) سعدالدین
محمد، تاج التواریخ، استانبول، ۱۲۷۹ق.
(۸۰) شلومبرژه گوستاو، استانبولک محاصره سی و ضبطی، ترجمه ترکی، استانبول، ۱۳۳۰ق.
(۸۱) شوکت
محمود، التشکیلات و الازیاء العسکریه العثمانیه، ترجمه یوسف نعیسه و
محمود عامر، دمشق، ۱۹۸۸م.
(۸۲) صولاقزاده
محمد، تاریخ، استانبول، ۱۲۹۸ق.
(۸۳) عاشق پاشا زاده، درویش
احمد، تاریخ، استانبول، ۱۳۳۲ق.
(۸۴) غالب
محمد، نتایج الوقوعات، استانبول، ۱۳۲۷ق.
(۸۵) فریدون بک
احمد، منشآت السلاطین، استانبول، ۱۲۷۴ق.
(۸۶) کین راس پ ب، قرون عثمانی (ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی)، ترجمه پروانه ستاری، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۸۷) لطفی پاشا، تواریخ آل عثمان، استانبول، ۱۳۴۱ق.
(۸۸) نشری
محمد، جهاننما، به کوشش فایق رشید اونات و
محمد کویمن، آنکارا، ۱۹۵۷م.
(۸۹) نعیما مصطفی، تاریخ، استانبول، ۱۲۸۳ق.
(۹۰) ووسینیچ وین، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه سهیل آذری، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۹۱) Babinger، F، Mehmed the Conqueror and his Time، Princeton، ۱۹۷۸.
(۹۲) Hammer-Purgstall، J، Geschichte des osmanischen Reiches، Graz، ۱۹۶۳.
(۹۳) Pakalon، M Z، Osmanl o tarih deyimleri ve terimleri s N zl O g O، Istanbul، ۱۹۷۱.
(۹۴) Tansel، S، Fatih Sultan Mehmed'in siyas Q ve asker Q faaliyeti، Ankara، ۱۹۸۵.
(۹۵) Uzun ۵ ars oo، IH، Osmanl o devleti teskil @ - tindan kapukulu ocaklar o، Ankara، ۱۹۸۴.
(۹۶) Uzun ۵ ars oo، IH، Osmanl o tarihi، Ankara، ۱۹۸۳.
(۹۷) ابن اثیر، الکامل.
(۹۸) ابن تغری
بردی، النجوم، به کوشش فهیم
محمد شلتوت، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۹۹) ابن خطیب، الاحاطه فی اخبار غرناطه، به کوشش
محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۱۰۰) ابن خطیب، اللمحه البدریه فی الدوله النصریه، قاهره، ۱۳۴۷ق.
(۱۰۱) ثابت نعمان، العسکریه فی عهد العباسیین، به کوشش
حامد احمدورد، بغداد، ۱۹۸۷م.
(۱۰۲) حسین محسن
محمد، الجیش الایوبی فی عهد صلاح الدین، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۱۰۳) زنیبر
محمد، «
البارود»، معلمه المغرب، رباط، ۱۹۸۴م.
(۱۰۴) سامرائی خلیل ابراهیم و دیگران، تاریخ العرب و حضارتهم فیالاندلس، موصل، جامعه الموصل.
(۱۰۵) سرور
محمد، الدوله الفاطمیه فی مصر، قاهره، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۱۰۶) سلاوی
احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و
محمد ناصری، دارالبیضا، ۱۹۷۹م.
(۱۰۷) سمیعی کیوان، اوراق پراکنده، تهران، زوار.
(۱۰۸) طرطوسی مرضی، «تبصره ارباب الالباب فی کیفیه النجاه» (نک: مل، کائن).
(۱۰۹) عواد کورکیس، مصادر التراث العسکری عند العرب، بغداد، ۱۹۸۱م.
(۱۱۰) فراج عزالدین، فضل علماء المسلمین علی الحضاره الاوربیه، قاهره، ۱۹۷۸م.
(۱۱۱) لوبن گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۱۱۲) لئون افریقی حسن بن محمدوزان، وصف افریقیا، ترجمه
محمد حجی و
محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۱۳) ماجد عبدالمنعم، نظمالفاطمیین و رسومهم فی مصر، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۱۱۴) مشرفه عطیه مصطفی، نظم الحکم بمصر فی عصر الفاطمیین، قاهره، ۱۹۴۸م.
(۱۱۵) مقریزی
احمد، السلوک، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۱۱۶) هندی محموداحسان، «محاوله حصر بیبلیوغرافی للتآلیف العسکریه و الحربیه عندالعرب القدماء»، ابحاث المؤتمر السنوی الثانی للجمعیه السوریه لتاریخ العلوم، حلب، ۱۹۷۹م.
(۱۱۷) Ayalon، D، Gunpowder and Firearms in the Mamluk Kingdom، London، ۱۹۷۸.
(۱۱۸) Cahen، C، X UnTrait E d' armurerie compos E pour Saladin n، Bulletin d' E tudes orientales، Beirut، ۱۹۸۴، vol XII.
(۱۱۹) Ritter، H، X Kleine Mitteilungen und Anzeigen n، Der Islam، ۱۹۲۹، vol XVIII.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۳۵، برگرفته از مقاله «باروت».