بارئ (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بارئ از
اسما و
صفات خداوند و به معنای آفریننده اشیا به صورت موزون و
امتیاز دهنده آنان از یکدیگر است.
بارئ از
اسما و
صفات خداوند و به معنای آفریننده اشیا به صورت موزون و
امتیاز دهنده آنان از یکدیگر است.
این واژه سه بار در
قرآن کریم به صورت
صفت برای خداوند به کار رفته است... . «
فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم...»
توبه کنید و به سوی خالق خود بازگردید، و خود را به
قتل برسانید، این کار برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است... .
کلمه بارئ از اسماء حسنای خداست، همچنانکه در آیه : «هو الله، الخالق البارئ المصور، له الاسماء الحسنی» او، الله، و
خالق ، و بارئ و مصور، است و او دارای اسماء حسنی است)، آنرا یکی از اسماء نامبرده شمرده است، و این اسم در قرآن کریم در سه جا آمده، که دو تای آنها در همین
آیه است.
بارئ به معنی خالق است و در
اصل به معنی جدا کردن چیزی از چیز دیگر میباشد، چون آفریدگار مخلوقات خود را از مواد اصلی و نیز از یکدیگر جدا میکند،
اشاره به اینکه دستور این توبه شدید را همان کسی میدهد که آفریننده شما است.
«هو الله الخــلق البارئ...» او خداوندی است خالق و آفریننده ای بی سابقه ... .
کلمه خالق به معنای کسی است که اشیائی را با اندازه گیری پدید آورده باشد. و کلمه بارئ نیز همان معنا را دارد، با این فرق که بارئ پدید آورندهای است که اشیائی را که پدید آورده از یکدیگر ممتازند. و کلمه مصور به معنای کسی است که پدید آوردههای خود را طوری صورتگری کرده باشد که به یکدیگر مشتبه نشوند. بنابر این، کلمات سه گانه هر سه متضمن معنای
ایجاد هستند، اما به اعتبارات مختلف که بین آنها ترتیب هست، برای اینکه
تصویر فرع اینکه خدای تعالی بخواهد موجودات را متمایز از یکدیگر
خلق کند، و این نیز فرع آنست که اصلا بخواهد موجوداتی بیافریند.
در اینجا سوالی پیش میآید، و آن این است که چرا در دو آیه قبل بعد از نام الله بلافاصله کلمه
توحید لا اله الا الله را ذکر نمود و سپس اسمای خدا را شمرد، ولی در آیه مورد بحث بعد از نام الله به شمردن اسماء پرداخت، و کلمه توحید را ذکر نکرد؟ جوابش این است که بین صفاتی که در آن دو آیه شمرده شده که یازده صفت، و یا یازده نام است، با نامهایی که در آیه مورد بحث ذکر شده فرق است، و این فرق باعث شده که در آن دو آیه کلمه توحید را بیاورد و در این آیه نیاورد، و آن فرق این است که صفات مذکور در دو آیه قبل
الوهیت خدا را که همان مالکیت توام با تدبیر است
اثبات میکند، و در حقیقت مثل این میماند که فرموده باشد: ((لا اله الا الله) ) معبودی به جز خدا نیست، به دلیل اینکه او عالم به غیب و شهادت، و رحمان و رحیم و... است. و این صفات به نحو
اصالت و
استقلال خاص خدا است، و شریکی برای او در این استقلال نیست، چون غیر او هر کس هر چه از این صفات دارد، خدا به وی داده، پس قهرا الوهیت و
استحقاق معبود شدن هم
خاص او است، و به همین جهت در آخر آیه دوم فرمود: «سبحان الله عما یشرکون» و با این جمله اعتقاد
شرک را که مذهب مشرکین است رد نمود.
و اما صفات و اسمائی که در آیه مورد بحث آمده صفاتی است که نمیتواند
اختصاص الوهیت به خدا را اثبات کند، چون صفات مذکور عبارتند از: خالق، بارئ و مصور، که مشرکین هم آنها را قبول دارند. آنان نیز
خلقت و ایجاد را
خاص خدا میدانند، و در عین حال مدعی آنند که به غیر خدا ارباب و الهه دیگر هست که در استحقاق معبودیت شریک خدایند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ۹۲، برگرفته از مقاله «بارئ».