اولواالالباب و ابرار (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اولواالالباب کسانی هستند که در زمره
ابرار قرار می گیرند.
اولواالالباب، خواستار قرار گرفتن در زمره ابرار و استجابت آن از سوی
خداوند بودند.
«... لایـت لاولی الالبـب»؛مسلماً در
آفرینش آسمانها و
زمین ، و آمد و رفت
شب و
روز ، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است.
... ربنا فاغفرلنا ذنوبنا وکفر عنا سیـاتنا وتوفنا مع الابرار»؛ پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به
ایمان دعوت میکرد که: «به
پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران!
تمام
آیات قرآن دارای اهمیت است، زیرا همگی کلام خداست، و برای
تربیت و
نجات بشریت نازل شده است، ولی در میان آنها بعضی درخشندگی خاصی دارد، از جمله پنج آیه فوق از فرازهای تکان دهنده
قرآن است، که مجموعهای از معارف دینی آمیخته با لحن لطیف مناجات و نیایش، در شکل یک نغمه آسمانی میباشد، و لذا در
احادیث و
روایات اهمیت خاصی باین آیات داده شده است.
عطاء بن ابی ریاح میگوید: روزی نزد
عایشه رفتم، از او پرسیدم، شگفت- انگیزترین چیزی که در عمرت از
پیامبر اسلام ، دیدی چه بود او گفت کار پیامبر همه اش شگفت انگیز بود. ولی از همه عجیبتر اینکه: شبی از شبها که پیامبر در منزل من بود باستراحت پرداخت، هنوز آرام نگرفته بود، از جا برخاست و
لباس پوشید و
وضو گرفت و بنماز ایستاد. و آن قدر در حال نماز و در جذبه خاص الهی اشک ریخت، که جلو لباسش از اشک چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد، و چندان گریست که
زمین از اشک چشمش تر شد. و هم چنان تا
طلوع صبح منقلب و گریان بود، هنگامی که"
بلال " او را به
نماز صبح خواند، پیامبر را گریان دید.
عرض کرد چرا چنین گریانید؟ شما که مشمول لطف خدا هستید؟ فرمود: ا فلا اکون لله عبدا شکورا
: " آیا نباید بنده شکرگزار خدا باشم" چرا نگریم؟
خداوند در شبی که گذشت، آیات تکان دهندهای بر من نازل کرده است. و سپس شروع بخواندن پنج
آیه فوق کرد. و در پایان فرمود: ویل لمن قراها و لم یتفکر فیها
: " وای به حال آن کس که آنها را بخواند و در آنها نیندیشد". جمله اخیر که افراد را با تاکید فراوان به تفکر هنگام
تلاوت این آیات امر میکند، در روایات متعددی به عبارات گوناگون نقل شده است. در روایتی از علی علیهالسلام نقل شده که پیامبر خدا هر گاه، برای
نماز شب برمی خاست نخست
مسواک میکرد، و سپس نظری باسمان میافکند، و این آیات را زمزمه مینمود.
در روایات
اهل بیت نیز دستور داده شده که هر کس برای نماز شب برمی خیزد این آیات را تلاوت کند.
نوف بکالی، که از یاران خاص علی علیهالسلام بود، میگوید: شبی در خدمتش بودم، هنوز
چشم مرا
خواب فرا نگرفته بود، دیدم
امام برخاست، و شروع به- خواندن این آیات کرده، سپس مرا صدا زد و گفت: ای نوف! خوابی، یا بیدار؟
عرض کردم بیدارم و صحنه
آسمان را تماشا میکنم فرمود: خوشا آنان که آلودگی-های زمین را نپذیرفتند و باین راه آسمان، پیش رفتند (از چهار دیوار عالم ماده بیرون پریدند و
روح بلند آنها ملکوت آسمانها را سیر میکند).
ان فی خلق السماوات و الارض
آیات قرآن تنها برای خواندن نیست، بلکه برای فهم و درک مردم نازل شده و تلاوت و خواندن آیات مقدمهای است، برای اندیشیدن، لذا در آیه فوق نخست اشاره به عظمت
آفرینش آسمان و زمین کرده و میگوید در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانههای روشنی برای صاحبان خرد و اندیشمندان است" و باین ترتیب مردم را به اندیشه در این آفرینش بزرگ جلب و جذب میکند، تا هر کس به اندازه پیمانه استعداد و تفکرش از این اقیانوس بی کران.
سهمی ببرد و از سرچشمه صاف اسرار آفرینش سیراب گردد. و براستی،
جهان آفرینش، و نقشهای بدیع و طرحهای زیبا و دل انگیز آن و نظامات خیره کنندهای که بر آنها
حکومت میکند کتاب فوق العاده بزرگی است که هر حرف و کلمه آن دلیل بسیار روشن، بر وجود و یکتایی آفریدگار جهان است.
الذین یذکرون الله قیاما و قعودا نقشه دلربا و شگفت انگیزی که، در گوشه و کنار این جهان و در پهنه هستی به چشم میخورد آن چنان قلوب صاحبان خرد را بخود جذب میکند، که در جمیع حالات خود، چه ایستاده و چه نشسته و یا در حالی که در بستر آرمیده، و به پهلو خوابیدهاند بیاد پدید آورنده این نظام و اسرار شگرف آن میباشند، و لذا در آیه فوق میفرماید: " خردمندان آنها هستند که خدا را در حال قیام و قعود و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند یاد میکنند" و در اسرار آسمانها و زمین میاندیشند یعنی همیشه و در همه حال غرق این تفکر
حیات بخشند.
در این آیه نخست اشاره به ذکر و سپس اشاره به فکر شده است یعنی تنها یادآوری خدا کافی نیست، آن گاه این یادآوری ثمرات ارزندهای خواهد داشت که آمیخته با تفکر باشد همانطور که تفکر در خلقت
آسمان و
زمین اگر آمیخته، با یاد خدا نباشد، نیز بجایی نمیرسد چه بسیارند دانشمندانی که در مطالعات فلکی خود و تفکر مربوط به خلقت کرات آسمانی این نظام شگفت انگیز را میبینند اما چون بیاد خدا نیستند، و عینک
توحید بر
چشم ندارند و از زاویه شناسایی مبدء هستی به آنها نگاه نمیکنند، از آن نتیجه لازم تربیتی و انسانی را نمیگیرند.
همانند کسی که غذایی میخورد که تنها جسم او را قوی میکند، و در تقویت اندیشه و فکر و
روح او اثری ندارد.
ربنا ما خلقت هذا باطلا تفکر و اندیشه، در اسرار
آفرینش و زمین به انسان آگاهی خاصی میدهد، و نخستین اثر آن توجه به بیهوده نبودن خلقت است، زیرا جایی که انسان در هر موجود کوچکی، از این جهان بزرگ هدفی میبیند، آیا میتواند باور کند، که مجموعه جهان، بی هدف باشد، در ساختمان مخصوص اعضای پیکر یک گیاه، هدفهای روشنی میبینیم،
قلب انسان و حفرهها و دریچههای آن هر کدام برنامه و هدفی دارند، ساختمان طبقات چشم هر کدام بخاطر منظوری است، حتی مژهها و ناخنها هر یک، نقشی معین بر عهده دارند. آیا ممکن است ذرات یک موجود، هر کدام دارای هدف خاصی باشد، اما مجموعه آن، مطلقا، هدفی نداشته باشد؟!.
لذا خردمندان، با توجه به این حقیقت، این زمزمه را سر میدهند که:
" خداوندا! این دستگاه با عظمت را بیهوده، نیافریدی" بار الها! این جهان بی نهایت بزرگ و این نظام شگفت انگیز همه روی حکمت و مصلحت و
هدف صحیح آفریده شدهاند، همگی نشانه
وحدانیت تو است و تو از کردار عبث و بیهوده منزهی.
فقنا عذاب النار صاحبان
عقل و خرد پس از
اعتراف به وجود هدف در آفرینش بلا فاصله، بیاد آفرینش خود میافتند و میفهمند انسان که میوه این جهان هستی میباشد، بیهوده آفریده نشده است و هدفی جز تربیت و پرورش و تکامل وی در کار نبوده- او تنها برای زندگی زودگذر و کم ارزش این جهان آفریده نشده است بلکه سرای دیگر در پیش دارد که در آنجا پاداش و کیفر اعمال در برابر او قرار میگیرد، در این موقع متوجه مسئولیتهای خود میشوند، و از خدا تقاضای توفیق انجام آنها را میطلبند، تا از کیفر او در امان باشند و لذا میگویند خداوندا! ما را از
عذاب آتش نگاهدار.
ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته و ما للظالمین من انصار" بار الها هر که را تو (بر اثر اعمالش) بدوزخ افکنی او را خوار و رسوا ساختهای، و این گونه افراد ستمگر، یاوری ندارند".
از این جمله استفاده میشود، که خردمندان بیش از آنچه از آتش
دوزخ میترسند از رسوایی وحشت دارند، و همین است حال افراد با شخصیت، آنها حاضرند همه گونه رنج و ناراحتی را تحمل کنند اما حیثیت و آبروی آنها محفوظ بماند. بنا بر این دردناکترین عذاب رستاخیز، برای این دسته همان رسوایی در پیشگاه خدا، و بندگان خدا است.
نکتهای که در جمله" ما للظالمین من انصار" نهفته است این است که:
خردمندان، پس از آشنایی با اهداف تربیتی
انسان به این حقیقت میرسند که تنها وسیله پیروزی و نجات انسان اعمال و کردار اوست، و بنا بر این افراد ستمگر نمیتوانند یاوری داشته باشند. زیرا یاور اصلی را که عمل پاک است از دست دادهاند و تکیه روی کلمه ظلم یا بخاطر اهمیت این
گناه از میان گناهان است و یا به خاطر آنست که تمام گناهان بازگشت به ظلم و ستم بر خویشتن میکند.
البته این آیه منافاتی با مسئله شفاعت (به معنی صحیح) ندارد، زیرا همانطور که در بحث شفاعت گفتیم،
شفاعت ، نیاز به آمادگی خاصی در شفاعت شونده دارد، و این آمادگی، در پرتو پارهای از اعمال نیک پیدا میشود.
ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنا صاحبان عقل و خرد، پس از دریافت هدف آفرینش، به این نکته نیز متوجه میشوند، که این راه پر فراز و نشیب را بدون رهبران الهی، هرگز نمیتوانند بپیمایند. به همین دلیل همواره مترصد شنیدن صدای منادیان ایمان و راستین هستند و تا نخستین ندای آنها را بشنوند به سرعت به سوی آنها میشتابند، پس از کنجکاوی و بررسی لازم دعوت آنها را پاسخ میگویند، و با تمام وجود خود، ایمان میآورند.
و لذا به پیشگاه پروردگار خود، عرض میکنند: بار الها! ما صدای، منادی توحید را شنیدیم که ما را دعوت به سوی
ایمان میکرد، و به دنبال آن ایمان آوردیم.
ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار بار الها اکنون که چنین است و ما با تمام وجود خود ایمان آوردیم، اما از آنجا که در معرض وزش طوفانهای شدید غرائز گوناگون قرار داریم، گاهی لغزشهایی از ما سر میزند و مرتکب گناهانی میشویم، " خداوندا! ما را ببخش و گناهان ما را بیامرز و لغزشهای ما را پوشیده دار و ما را با نیکان و در راه و رسم آنان، بمیران".
آنها آن چنان به اجتماع انسانی پیوستهاند و از تکروی و فردپرستی، بیزارند که از خدا میخواهند نه تنها
حیات و زندگی آنها با نیکان و پاکان باشد، بلکه
مرگ آنها، اعم از مرگ طبیعی یا شهادت در راه خدا در جمع نیکان و با راه و رسم آنها صورت گیرد، که مردن در میان جمع بدان مرگی مضاعف است.
در اینجا سؤالی پیش میاید که با تقاضای
آمرزش گناهان، پوشیدن سیئات و بخشش آنها چه معنی دارد؟.
با توجه به سایر آیات قرآن پاسخ این سؤال روشن میشود، زیرا از
آیه ۳۱
سوره نساء " ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم":
" اگر از گناهان کبیره دوری کنید ما سیئات شما را میپوشانیم و از بین میبریم" چنین استفاده میشود که سیئات به گناهان صغیره گفته میشود بنا بر این خردمندان نخست از خدا تقاضای عفو از لغزشهای بزرگ میکنند و به دنبال آن تقاضای از بین رفتن
آثار گناهان صغیره دارند.
ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک...
آنها در آخرین مرحله و پس از پیمودن راه
توحید و
ایمان به رستاخیز و اجابت دعوت
پیامبران و انجام وظائف و مسئولیتهای خویش از خدای خود تقاضا میکنند و میگویند اکنون که ما به پیمان خویش وفا کردیم بار الها آنچه را تو به وسیله پیامبران وعده فرمودی و مژده دادی به ما مرحمت کن، و ما را در
روز رستاخیز رسوا مگردان زیرا تو هر چه را وعده دهی تخلف ناپذیر است.
تکیه کردن روی عنوان" رسوا نشدن" بار دیگر این حقیقت را تاکید میکند که آنها به خاطر اهمیتی که برای شخصیت خویش قائلند، رسوایی را از دردناکترین مجازاتها میدانند و لذا انگشت روی آن میگذارند.
از
امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود: هر کسی را کار مهمی پیش آید پنج بار بگوید" ربنا" خداوند او را از آنچه میترسد رهایی میبخشد و به آنچه
امید دارد نائل میگرداند عرض کردند چگونه پنج بار" ربنا" بگوید فرمود این آیات- را که مشتمل بر پنج" ربنا" است بخواند و به دنبال آن اجابت
پروردگار است زیرا میفرماید: " فاستجاب لهم ربهم... " ناگفته پیداست که تاثیر واقعی و عمیق این
آیات در صورتی است که زبان انسان در آن هماهنگ با دل و عمل
انسان باشد، و مضمون آیات که طرز تفکر خردمندان و عشق و علاقه آنها را به خدا و توجه آنها را به مسئولیتها و انجام اعمال نیک میرساند در جان آنها جایگزین شود، و همان حال
خضوع و
خشوع را پیدا کنند که خردمندان با ایمان، به هنگام مناجات با خدای خود، پیدا میکردند.
«فاستجاب لهم ربهم...»؛ خداوند درخواست آنها (صاحبان خرد كه درخواستهاى آنها در آيات سابق گذشت) را پذيرفت (و فرمود) من عمل هيچ عمل كنندهاى از شما را، خواه
زن باشد يا
مرد ضايع نخواهم كرد، شما همگى همنوعيد و از جنس يكديگر، آنها كه در راه خدا هجرت كردند، و از خانههاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من آزار ديدند، و
جنگ كردند و كشته شدند
سوگند ياد مىكنم، كه گناهان آنها را مىبخشم، و آنها را در بهشتهايى كه از زير درختان آن نهرها جارى است، وارد مىكنم، اين پاداشى است از طرف
خداوند ، و بهترين پاداشها نزد پروردگار است.
این آیه دنباله
آیات پیشین در باره صاحبان
عقل و خرد، و نتیجه اعمال آنها میباشد و شروع
آیه با" فاء تفریع" روشنترین دلیل این پیوند است، با این حال شان نزولهایی برای آیه در
روایات و کلمات مفسران آمده است که البته منافاتی با پیوستگی آیه با آیات قبل ندارد.
از جمله نقل شده است کهام سلمه (یکی از همسران رسول خدا) خدمت پیامبر صعرض کرد: در
قرآن از
جهاد و
هجرت و فداکاری مردان، فراوان بحث شده، آیا زنان هم در این قسمت سهمی دارند؟ آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت.
و نیز نقل شده که علی علیهالسلام هنگامی که با فواطم (
فاطمه بنت اسد و
فاطمه دختر پیامبر و فاطمه
دختر زبیر ) از مکه بمدینه هجرت کرد، وام ایمن یکی دیگر از زنان با
ایمان در بین راه نیز به آنها پیوست، آیه فوق نازل گردید.
همانطور که اشاره کردیم وجود این شان نزولها برای آیه فوق منافاتی با پیوستگی آن با آیات قبل ندارد همانطور که بین این دو شان نزول نیز منافاتی نیست.
در پنج آیه گذشته، فشردهای از ایمان و برنامههای عملی و درخواستهای صاحبان فکر و خرد و نیایشهای آنها بیان شد، در این
آیه میفرماید: فاستجاب لهم ربهم: " پروردگارشان، بلا فاصله درخواستهای آنها را اجابت میکند" و تعبیر به" ربهم" (پروردگارشان) حکایت از نهایت لطف و مرحمت پروردگار نسبت به- آنان دارد. سپس اضافه میکند: انی لا اضیع عمل عامل منکم:
برای اینکه اشتباه نشود و ارتباط پیروزی و
نجات آدمی با اعمال و کردار او قطع نگردد بلا فاصله میفرماید: " من هرگز عمل هیچ عمل کنندهای از شما را ضایع نمیکنم" که در این جمله هم اشاره به اصل عمل شده و هم اشاره به عامل و کننده کار، تا معلوم شود که محور اصلی پذیرش و استجابت
دعا ، اعمال صالح ناشی از
ایمان است و درخواستهایی فورا به اجابت میرسد که بدرقه آن عمل
صالح بوده باشد.
من ذکر او انثی بعضکم من بعض و برای اینکه تصور نشود که این وعده الهی اختصاص به دسته معینی دارد صریحا میفرماید: " این عمل کننده خواه مرد باشد یا زن تفاوتی نمیکند" زیرا همه شما در آفرینش بیکدگر بستگی دارید" بعضی از شما از بعض دیگر تولد یافتهاید" زنان از مردان و مردان از زنان.
جمله بعضکم من بعض ممکن است اشاره به این باشد که شما همه پیروان یک آئین و طرفدار یک حقیقت هستید و با یکدگر همکاری دارید بنا بر این دلیلی ندارد که خداوند، در میان شما تبعیض قائل شود.
فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم.
سپس نتیجه گیری میشود که" بنا بر این تمام کسانی که در راه خدا هجرت کردهاند و از خانه و
وطن خود بیرون رانده شدهاند و در راه خدا آزار دیدهاند و
جهاد کردند و کشته دادند نخستین احسانی که از طرف خداوند در حق آنان خواهد شد این است که خداوند،
قسم یاد کرده که گناهان آنها را خواهد بخشید و تحمل این شدائد و رنجها را کفاره گناهانشان قرار میدهد تا بکلی از
گناه پاک شوند".
و لادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار سپس میفرماید: علاوه بر اینکه گناهان آنها را میبخشم بطور مسلم آنها را در بهشتی جای میدهم که از زیر درختان آن، نهرها در جریان است و مملو از انواع نعمتها است.
ثوابا من عند الله و الله عنده حسن الثواب این پاداشی است که به پاس فداکاری آنها از ناحیه خداوند، به آنها داده میشود و بهترین پاداشها و اجرها در نزد پروردگار است- اشاره به اینکه پاداشهای الهی برای مردم این
جهان بطور کامل قابل توصیف نیست همین اندازه باید بدانند که از هر پاداشی بالاتر است.
از آیه فوق بخوبی استفاده میشود که نخست باید در پرتو اعمال صالح از گناهان پاک شد سپس وارد بساط قرب پروردگار و بهشت و نعمتهای او گردید، زیرا در آغاز میفرماید: لاکفرن عنهم سیئاتهم و سپس و لادخلنهم جنات... به- عبارت دیگر بهشت جای پاکان است و تا کسی پاک نشود در آن راه نخواهد یافت.
آیه فوق همانند آیات بسیار دیگر از
قرآن مجید ، زن و مرد را در پیشگاه خدا و در وصول به مقامات معنوی در شرائط مشابه یکسان میشمارد و هرگز
اختلاف جنسیت و تفاوت ساختمان جسمانی و بدنبال آن پارهای از تفاوتها در مسئولیتهای اجتماعی را دلیل بر تفاوت میان این دو از نظر بدست آوردن تکامل انسانی نمیشمارد بلکه هر دو را از این نظر کاملا در یک سطح قرار میدهد و لذا آنها را با هم ذکر کرده است این موضوع درست به آن میماند که از نظر انضباط اداری یک نفر را بعنوان رئیس، انتخاب میکنند و دیگری را بعنوان معاون و یا عضو، رئیس باید توانایی بیشتر و یا تجربه و اطلاعات وسیع تری در کار خود داشته باشد، ولی این تفاوت و سلسله مراتب هرگز دلیل بر این نیست که شخصیت انسانی و ارزش وجودی رئیس از معاون یا کارمندانش بیشتر است.
قرآن مجید با صراحت میگوید: و من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب
" هر کس از مرد و زن عمل شایسته انجام دهد و ایمان داشته باشد داخل
بهشت خواهد شد و بدون حساب، روزی داده میشود (و از مواهب روحانی و جسمانی آن جهان برخوردار میگردد). و در آیه دیگر میخوانیم من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون
" هر کس از مرد و زن عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد به او
حیات و زندگی پاکیزهای میبخشیم و پاداش آنها را به نحو احسن خواهیم داد".
این آیات و
آیات فراوان دیگر در عصر و زمانی نازل گردید که بسیاری از ملل
دنیا در
انسان بودن جنس زن
تردید داشتند و آن را یک موجود
نفرین شده، و سرچشمه
گناه و
انحراف و مرگ میدانستند!.
بسیاری از ملل پیشین حتی معتقد بودند که عبادات
زن در پیشگاه خدا مقبول نیست. بسیاری از یونانیها زن را یک موجود پلید و از عمل
شیطان میدانستند، رومیها و بعضی از یونانیها معتقد بودند که اصولا زن دارای روح انسانی نیست و بنا بر این
روح انسانی منحصرا در اختیار مردان است.
جالب اینکه تا همین اواخر علمای مسیحی در اسپانیا در این باره بحث میکردند که آیا زن مثل مرد، روح انسانی دارد و روح او بعد از مرگ جاودان خواهد ماند یا نه؟ و پس از مباحثاتی به اینجا رسیدند که چون روح زن برزخی است میان روح
انسان و
حیوان ، جاویدان نیست بجز روح مریم! از اینجا روشن میشود اینکه پارهای از افراد بی اطلاع گاهی اسلام را متهم میکنند که اسلام دین مردها است نه زنها، چه اندازه از حقیقت دور است، به طور کلی اگر در پارهای از قوانین
اسلام به خاطر تفاوتهای جسمی و عاطفی که میان زن و مرد وجود دارد تفاوتهایی از نظر مسئولیتهای اجتماعی دیده میشود به هیچ وجه به ارزش معنوی زن لطمه نمیزند، و از این لحاظ زن و مرد با یکدیگر تفاوتی ندارند و درهای
سعادت به طور یکسان بروی هر دو باز است، چنان که در آیه مورد بحث خواندیم بعضکم من بعض" همه از یک جنس و یک جامعه هستید".
اولواالالباب در درجه پایین تر از
ابرار هستند.
... لایـت لاولی الالبـب
ربنآ... ربنا فاغفر لنا ذنوبنا وکفر عنا سیـاتنا وتوفنا مع الابرار.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۰۶، برگرفته از مقاله «اولواالالباب و ابرار».