اهمیت اسوه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسوهسازي در
تعلیم و تربیت، جايگاه مهمي دارد و مربي ميتواند با اسوهسازي صحيح بسيار راحتتر از روشهاي ديگر به
تربیت بپردازد. اهميت اسوه به حدي است كه برخي اسوه را مهمترين
تبلیغ عملي در همه دوران زندگي ميدانند.
درباره اهميت
اسوه سيد قطب در كتاب روش تربيت اسلامي مينويسد: علميترين و پيروزترين وسيله تربيت، تربيت كردن با يك نمونه عملي و سرمشق زنده است.
درباره اهمیت اسوه در قرآن مواردی ذکر شده است که در این مبحث به برخی از آنها اشاره میشود:
داشتن الگو در توحيد و دورى از شرك، اهميتى والا دارد:
• «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى
ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (
مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از
خدا مىپرستيد بيزاريم؛ ما نسبت به شما کافريم؛ و ميان ما و شما عداوت و
دشمنی هميشگى آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خداى يگانه
ایمان بياوريد! - جز آن سخن ابراهيم که به پدرش (= عمويش آزر) گفت (و وعده داد) که براى تو
آمرزش طلب مىکنم، و در عين حال در برابر خداوند براى تو مالک چيزى نيستم (و اختيارى ندارم)! - پروردگارا! ما بر تو
توکل کرديم و به سوى تو باز گشتيم، و همه فرجامها بهسوى تو است»!
داشتن الگوى متناسب در ايمان و پاكدامنى، مورد عنايت ويژه خداوند است:
• «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در
بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!».
آسیه هنگامى که اعماق قلبش به نور ایمان روشن شد، از همان لحظه به موسى ایمان آورد. او پیوسته ایمان خود را مکتوم مىداشت؛ ولى ایمان و
عشق به خدا چیزى نیست که بتوان آن را همیشه
کتمان کرد، هنگامى که فرعون از ایمان او باخبر شد بارها او را نهى کرد، و اصرار داشت که دست از دامن آیین موسى ـ علیهالسلام ـ بردارد، و خداى او را رها کند، ولى این
زن با استقامت هرگز
تسلیم خواسته فرعون نشد.
• «وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ؛ و همچنين به
مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما را از
روح خود در آن دميديم؛ او کلمات پروردگار و کتابهايش را تصديق کرد و از مطيعان فرمان خدا بود»!
حضرت
مریم علیهاالسلام نیز از نظر ایمان در سرحد اعلى قرار داشت، و به تمام
کتب آسمانی و اوامر الهى
مؤمن، و از نظر
عمل پیوسته مطیع اوامر الهى بود، و بندهاى بود جان و دل بر کف، و چشم بر امر و گوش بر فرمان داشت.
قرآن در آیه ۷۵ سوره مائده بهعنوان ((صدیقه)) (بسیار تصدیقکننده) از او یاد کرده است.
در
آیات مختلف قرآن مطالب زیادى درباره شخصیت این زن باایمان و مقام والاى او دیده مىشود که قسمت مهمى از آن در همان سورهاى است که به نام او نامیده شده (جمعى نیز صدیقه را به معنى بسیار راستگو توصیف کردهاند).
وجود اسوه براى هدايت، بسیار ارزش دارد:
• «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ؛ آنها کسانى هستند که خداوند هدايتشان کرده؛ پس به هدايت آنان اقتدا کن! (و) بگو: «در برابر اين (رسالت و تبليغ)، پاداشى از شما نمىطلبم! اين (
رسالت)، چيزى جز يک يادآورى براى جهانيان نيست! (اين وظيفه من است)».
شریعت اسلام ناسخ شرایع قبل است و امر خداوند در ((فبهدیهم اقتده)) به معناى امر به
تبعیت از شرایع گذشته نیست.
در این
آیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) را دستور مىدهد تا هدایت ایشان را پیروى کند، و اگر دستور نداد که شریعت ایشان را پیروى کند، براى این بود که شریعت رسول خدا (صلى الله علیه وآله و سلم) ناسخ شریعتهاى سایر
انبیا، و کتابش حافظ و حاکم بر کتابهاى ایشان است، تازه هدایت ایشان هم هدایت خداست، و اگر فرمود: ((به هدایت ایشان
اقتدا کن)) صرفا به منظور احترام گزاردن برایشان بوده و گرنه بین خدا و بین کسى که خدا هدایتش کرده و یا مىکند، واسطهاى نیست، به
شهادت اینکه در همین آیات فرموده: ((ذلک هدى الله ...)).
وجود اسوه براى مؤمنان و آخرتطلبان، امرى بايسته و لازم است:
• «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا؛ مسلّماً براى شما در زندگى
رسول خدا سرمشق نيکويى بود، براى آنها که
امید به
رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و
خدا را بسيار ياد مىکنند».
((اسوة)) (بر وزن عروه) در اصل به معنى آن حالتى است که
انسان به هنگام پیروى از دیگرى به خود مىگیرد و به تعبیر دیگرى همان
تأسی کردن و اقتدا نمودن است؛ بنابراین معنى مصدرى دارد، نه معنى وصفى، و جمله لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة مفهومش این است که براى شما در پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) تأسى و پیروى خوبى است، مىتوانید با اقتدا کردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسیر ((صراط مستقیم)) قرار گیرید.
جالب اینکه
قرآن در آیه فوق این اسوه حسنه را مخصوص کسانى مىداند که داراى سه ویژگى هستند،
امید به الله و امید به روز
قیامت دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.
• «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى
ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (
مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غير از
خدا مىپرستيد بيزاريم؛ ما نسبت به شما کافريم؛ و ميان ما و شما عداوت و
دشمنی هميشگى آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خداى يگانه
ایمان بياوريد! - جز آن سخن ابراهيم که به پدرش (= عمويش آزر) گفت (و وعده داد) که براى تو
آمرزش طلب مىکنم، و در عين حال در برابر خداوند براى تو مالک چيزى نيستم (و اختيارى ندارم)! - پروردگارا! ما بر تو
توکل کرديم و به سوى تو باز گشتيم، و همه فرجامها بهسوى تو است»!
از آنجا که
قرآن مجید، در بسیارى از موارد. براى تکمیل تعلیمات خود از الگوهاى مهمى که در
جهان انسانیت وجود داشته شاهد مىآورد، در آیات مورد بحث نیز به دنبال نهى شدیدى که از دوستى با دشمنان خدا در آیات قبل شده، سخن از ابراهیم (علیه السلام) و برنامه او به عنوان پیشواى بزرگى که مورد احترام همه اقوام، مخصوصا قوم عرب، بوده به میان مىآورد و مىفرماید: ((براى شما در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند،
اسوه خوبى وجود داشت)).
• «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ (آرى) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نيکويى) بود، براى کسانى که
امید به خدا و روز قيامت دارند؛ و هر کس سرپيچى کند به خويشتن ضرر زده است؛ زيرا خداوند بىنياز و شايسته ستايش است»!
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اهمیت اسوه».