• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهداف احتجاج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصولا هر حجّتی هدف خاصّی را تعقیب می‌کند. اهداف اصلی و کلّی احتجاجات در قرآن چند مطلب اساسی و عمده است که به آن‌ها اشاره می‌شود؛ گرچه ممکن است اهداف جنبی و فرعی نیز وجود داشته باشد.



یکی از اصلی‌ترین مباحث مورد اختلاف پیامبران با مخالفان خود، بحث توحید در عبادت و پرستش خداوند بوده است. در این احتجاجات چه آن‌جا که خداوند به‌طور مستقیم خود احتجاج کرده است و چه آن‌جا که احتجاجات پیامبران را نقل می‌کند، بر این مطلب تأکید شده است که دیگران شأنیت معبود بودن را ندارند و باید فقط خداوند را عبادت کرد. عبادت اصنام یا موجودات دیگر از سوی مشرکان، ناشی از این توهّم آنان بوده که تدبیر امر جهان و تنظیم روابط بندگان با خداوند خالق به اصنام و امثال آن‌ها واگذار شده است؛ ازاین‌رو برای تقرّب به خداوند آن‌ها را می‌پرستیده‌اند.
یکی از موارد یاد‌شده، احتجاج‌های حضرت ابراهیم با قوم خویش است که در بیش‌تر آن‌ها بر ربوبیت خداوند و تدبیر امر جهان از سوی وی تکیه، و نقش مستقل دخالت موجودات دیگر در عالم هستی نفی شده است. محور احتجاج ابراهیم، اثبات ربوبیت برای خداوند بوده است، نه اثبات ذات وی؛ زیرا اعتقاد به ربوبیت موجودات دیگر از‌جمله عللی بوده که انسان‌ها را بر پرستش غیر خدا وامی‌داشته است.
[۲] المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۹.
[۳] روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۲۸۶.
[۴] المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.
ابراهیم (علیه‌السلام) در احتجاج خود، با ریشه پرستش کواکب و موجودات دیگری که مورد پرستش مشرکان بوده مبارزه کرده و از راه افول، به نفی ربوبیت آن‌ها پرداخته و در نتیجه شایستگی غیر خدا را برای عبادت، باطل دانسته است:
[۵] المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۴.
«فَلَمّا اَفَلَ قالَ لا اُحِبُّ الاَفِلین». حضرت ابراهیم در پاسخ به محاجّه قوم خود نیز بر ربوبیت خداوند تکیه کرده است:«و‌حاجَّهُ قَومُهُ قالَ اَتُحجّونّی فِی اللّهِ و قَد هَدنِ و لا اَخافُ ما تُشرِکونَ بِهِ اِلاّ اَن یشاءَ رَبّی شیًا وسِعَ رَبّی کلَّ شَیء عِلمًا اَفَلا تَتَذَکرون» زیرا قوم وی با اعتقاد به ربوبیت برخی موجودات، آن‌ها را می‌پرستیدند؛ چنان‌که از آیه بعد استفاده می‌شود که آنان او را از غضب کواکب و خورشید و دیگر موجوداتی که مورد پرستش آن‌ها بوده است، می‌ترساندند
[۸] جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۳۲۸‌-۳۲۹.
و انکار وی را سبب نزول بلا و غضب آن‌ها بر بندگان می‌دانستند:«کیفَ اَخافُ ما اَشرَکتُم» و این مطلب با اعتقاد به ربوبیت موجودات مورد پرستش سازگاری دارد.

۱.۱ - احتجاج ابراهیم در برابر نمرود

در احتجاج ابراهیم (علیه‌السلام) در برابر نمرود هم تکیه بر ربوبیت خداوند است و از احیا و اماته و آوردن خورشید از مشرق سخن رفته است:«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذی حاجَّ اِبرهیمَ فی رَبِّهِ اَن ءاتهُ اللّهُ المُلک اِذ قالَ اِبرهیمُ رَبِّیَ الَّذی یحیی و یمیتُ قالَ اَنَا اُحیی و اُمیتُ قالَ اِبرهیمُ فَاِنَّ اللّهَ یأتی بِالشَّمسِ مِنَ المَشرِقِ فَأتِ بِها مِنَ المَغرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کفَرَ واللّهُ لایهدِی القَومَ الظّلِمین».

۱.۲ - احتجاج موسی با فرعون

در احتجاج موسی با فرعون نیز بر ربوبیت خداوند تأکید شده است و از این‌جا روشن می‌شود که فرعون چون نمرود، خود را مدبّر و ربّ مردم می‌دانسته است:«قالَ فَمَن رَبُّکما یموسی _ قالَ رَبُّنَا الَّذی اَعطی کلَّ شَیء خَلقَهُ ثُمَّ هَدی».

۱.۳ - گفتگوی حضرت یوسف با زندانیان

در گفتوگوی یوسف با هم‌زندانی‌های خود، باز‌سخن از توحید در ربوبیت است:«یصحِبَیِ السِّجنِ ءَاَربابٌ مُتَفَرِّقونَ خَیرٌ اَمِ اللّهُ الواحِدُ القَهّار _ ما تَعبُدونَ مِن دونِهِ اِلاّ اَسماءً سَمَّیتُموها اَنتُم و ءاباؤُکم».

۱.۴ - نتیجه

اصولا برای امثال نمرود و فرعون ، نیازی به انکار ذات خداوند به عنوان موجودی که هیچ دخل و تصرفی در امور عالم ندارد نبوده است؛ زیرا موجود هیچ کاره در امور عالم چه ضرری برای آن‌ها که مدّعی در اختیار داشتن تدبیر امور افراد و جوامع بشری بوده‌اند، داشته است تا او را انکار کنند. آن‌چه مورد نظر و توجّه آن‌ها بوده، سلطه بر دیگران و حکومت بر مردم بوده و این هدف با ربوبیت خداوند سازگاری نداشته است؛ بدین سبب منکر ربوبیت خداوند بودند و خود را صاحب اختیار مردم می‌شمردند و تدبیر و رزق و خیر و شرّ آن‌ها را در اختیار خود می‌دانستند و آنان را به عبادت خود یا اصنام یا هر موجود دیگری که با سلطه آن‌ها منافات نداشت، وامی‌داشتند و پیامبران هم بر این نکته پای می‌فشردند که این موجودات، هیچ قدرتی از خود درباره اداره عالم ندارند و مخلوقات خدا هستند و نباید آن‌ها را عبادت کرد؛ بلکه خلق و نیز اداره عالم در اختیار خداوند است؛ بنابراین فقط باید او را عبادت کرد.


بیش‌ترین درگیری پیامبران با مخالفان، در زمینه اعتقاد به معاد و روز جزا و رسیدگی به حساب انسان‌ها بوده است و مخالفان پیامبران کسانی بودند که بر مقدّرات جامعه خود تسلّط داشتند و بر آن‌ها به دل‌خواه، حکومت می‌کردند و با این اعتقاد که جهان دیگری باشد و همه انسان‌ها در آن جهان زنده شوند و به نیک و بد اعمال آنان رسیدگی شود و هرکس جزای عمل خوب و بد خود را ببیند، به شدّت مخالفت می‌کردند و چون عقیده به جهان آخرت با اعمال و رفتار آن‌ها با افراد جامعه خود منافات داشت، وجود جهان دیگر و زنده شدن دوباره را امری محال می‌پنداشتند و پیامبران که منادیان ایمان به عالم آخرت بودند، با استبعاد و مخالفت منکران معاد روبه‌رو می‌شدند:
[۱۴] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۴۸‌
«اَءِذا کنّا عِظمًا و رُفتًا اَءِنّا لَمَبعوثونَ خَلقًا جَدیدا».
در آیه‌۷۹ یس پس از نقل کلام مشرکان درباره انکار معاد می‌فرماید:همان خدایی که ابتدا انسان‌ها را آفریده، نادانی و ناتوانی بر او عارض نشده
[۱۹] مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۷۸‌.
و می‌تواند دوباره آن‌ها را زنده کند و به ایشان حیات مجدّد ببخشد:«قُل یحییهَا الَّذی اَنشَاَها اَوَّلَ مَرَّة و هُوَ بِکلِّ خَلق عَلیم» و برای تثبیت این مطلب، در آیات بعدی، خلق آتش از درخت سبز و خلق آسمان و زمین را یادآور شده و نتیجه گرفته است:خدایی که قدرت داشته است آن‌ها را بیافریند می‌تواند.
[۲۲] مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۷۹‌.
[۲۳] تفسیر مراغی، مج‌۸‌، ج‌۲۳، ص‌۳۶.
مثل انسان‌ها را دوباره زنده کند:«اَلَّذی جَعَلَ لَکم مِنَ الشَّجَرِ الاَخضَرِ نارًا فَاِذا اَنتُم مِنهُ توقِدون _ اَوَ لَیسَ الَّذی خَلَقَ السَّموتِ والاَرضَ بِقدِر عَلی اَن یخلُقَ مِثلَهُم بَلی وهُوَ الخَلّقُ العَلیم». همین مضمون، یعنی زنده کردن دوباره مردگان در آیات بسیاری از‌جمله ۴۹ و ۹۸ اسراء و ۱۶، ۳۵ و ۸۲ مؤمنون و ۵۳ صافات ، و ۴۷ واقعه و ۱۰ نازعات ، به‌گونه‌ای مطرح شده‌است.


برخی از احتجاجات پیامبران در جهت اثبات رسالت آنان بوده است. هر کدام از انبیا معجزاتی خاص داشته که هدف اصلی از آن معجزات، اثبات این مطلب بوده است که آنان از‌طرف خدا رسالت دارند تا فرمان‌های الهی را به انسان‌ها برسانند و ایشان را هدایت کنند. معجزه اصلی و ابدی پیامبر اسلام یعنی قرآن کریم از سنخ کلام بوده و همیشه مورد اعتراض مشرکان قرار می‌گرفته است و آنان با انواع و اقسام ترفندها، معجزه بودن قرآن و رسالت پیامبر را انکار، و گاهی او را مجنون، گاهی ساحر و گاهی افترا زننده به خدا معرّفی می‌کرده‌اند:«اَفتَری عَلَی اللّهِ کذِبًا اَم بِهِ جِنَّةُ».
خداوند با فرمان تحدّی
[۳۶] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷.
به پیامبر اسلام، رسالت وی را ثابت کرده است:«اَم یقولونَ افتَرهُ قُل فَأتوا بِسورَة مِثلِهِ وادعوا مَنِ استَطَعتُم مِن دونِ اللّهِ اِن کنتُم صدِقین». همین مضمون در آیات دیگری از‌جمله آیات ۲۳ بقره و ۳۸ یونس و ۱۳ هود نیز آمده و در آن‌ها از مشرکان خواسته شده است تا مانند قرآن یا مانند یک سوره از قرآن یا ۱۰ سوره از آن را بیاورند. با این تحدّی، بهانه مشرکان را برای ایمان آوردن به پیامبر و قرآن از بین برده است.


۱. زمر/سوره۳۹، آیه۳.    
۲. المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۹.
۳. روح‌المعانی، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۲۸۶.
۴. المیزان، ج‌۳، ص‌۳۴۲.
۵. المنار، ج‌۷، ص‌۵۶۴.
۶. انعام/سوره۶، آیه۷۶.    
۷. انعام/سوره۶، آیه۸۰.    
۸. جامع‌البیان، مج‌۵، ج‌۷، ص‌۳۲۸‌-۳۲۹.
۹. انعام/سوره۶، آیه۸۱.    
۱۰. نمونه، ج‌۵، ص‌۳۱۵.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۸.    
۱۲. طه/سوره۲۰، آیه۴۹‌-۵۰.    
۱۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۹‌۴۰.    
۱۴. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۴۸‌
۱۵. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۱۱۵.    
۱۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۹.    
۱۷. یس/سوره۳۶، آیه۷۹.    
۱۸. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۱۳.    
۱۹. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۷۸‌.
۲۰. المیزان، ج‌۱۷، ص‌۱۱۳.    
۲۱. التحریروالتنویر، ج‌۲۳، ص‌۷۸.    
۲۲. مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۶۷۹‌.
۲۳. تفسیر مراغی، مج‌۸‌، ج‌۲۳، ص‌۳۶.
۲۴. یس/سوره۳۶، آیه۸۰‌۸۱.    
۲۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۹.    
۲۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۹۸.    
۲۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۶.    
۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۵.    
۲۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۸۲.    
۳۰. صافات/سوره۳۷، آیه۵۳.    
۳۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۷.    
۳۲. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۰.    
۳۳. حجر/سوره۱۵، آیه۶.    
۳۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۳۹.    
۳۵. سبأ/سوره۳۴، آیه۸.    
۳۶. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۱۶۷.
۳۷. المیزان، ج‌۱۰، ص‌۶۴‌.    
۳۸. یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.    
۳۹. بقره/سوره۲، آیه۲۳.    
۴۰. یونس/سوره۱۰، آیه۳۸.    
۴۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۳.    



دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«احتجاج».    




جعبه ابزار