اهانت به پیروان نوح (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قوم
نوح علیهالسّلام به پیروان آن حضرت، با فرو مایه خواندن آنان
اهانت کردند.
فقال الملا الذین کفروا من قومه ما نرلـک الا بشرا مثلنا وما نرلـک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادی الرای...(
اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمیبینیم! و کسانی را که از تو پیروی کردهاند، جز گروهی اراذل سادهلوح، مشاهده نمیکنیم؛ و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمیبینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور میکنیم!»)
حرف" فاء" که بر سر این جمله آمده میفهماند که این جواب متفرع است بر کلام نوح علیهالسّلام و در این تفریع کردن اشارهای است به اینکه (قوم نوح) در رد و
انکار سخن نوح علیهالسّلام شتاب کرده و در این باره هیچ فکر نکردند که رد
دعوت او برایشان بهتر است یا قبول آن.
آیه مورد بحث میفرماید: جواب دهندگان، سران قوم و اشراف و ریش سفیدان قوم بودند، و این سران در متن پاسخ خود اصلا دلیلی که
نوح علیهالسّلام بر مساله
توحید آورده بود را متعرض نشده و از دستپاچگی حرف خود را زدند که آن
نفی رسالت نوح علیهالسّلام و
تکبر و
گردن کشی خود از
اطاعت آن جناب بود. آری نوح علیهالسّلام در سخن خود که از جمله" انی لکم نذیر مبین" آغاز شده و تا آخر دو
آیه ادامه دارد، دو ادعا مطرح کرد، یکی ادعای رسالت، و دیگری ادعای اینکه مردم باید او را متابعت کنند، البته ادعای دوم را در آیه مورد بحث بطور اشاره آورده، ولی در کلمات دیگرش که
قرآن از آن جناب حکایت کرده به آن تصریح نموده و فرمود: " یا قوم انی لکم نذیر مبین ان اعبدوا الله و اتقوه و اطیعون"
و حاصل پاسخی که خدای تعالی از آنان حکایت کرده این است که (گفتند): هیچ دلیلی نیست بر اینکه اطاعت کردن از تو بر ما واجب باشد، بلکه دلیل بر خلاف آن هست. پس در حقیقت پاسخ کفار منحل به دو
حجت میشود که به طریق اصطلاحی" اضراب و ترقی" ردیف شده، و به همین جهت جمله" بل نظنکم کاذبین" در آخر ذکر شد.
اذ قال لهم اخوهم نوح الاتتقون(هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آیا
تقوا پیشه نمیکنید؟!)
این فراز از زندگی او که شبیه فرازهایی است که در گذشته از
ابراهیم و
موسی نقل شد اشاره کرده میگوید: " به خاطر بیاور هنگامی که برادرشان نوح به آنها گفت: آیا پرهیزگاری پیشه نمیکنید" (اذ قال لهم اخوهم نوح ا لا تتقون). تعبیر به" برادر" تعبیری است که نهایت پیوند محبت آمیز را بر اساس
مساوات و برابری مشخص میکند، یعنی نوح بی آنکه بخواهد تفوقی بر آنان بجوید با نهایت
صفا و صمیمیت آنها را دعوت به پرهیزکاری کرد. تعبیر به
اخوت و برادری که نه تنها در مورد نوح بلکه درباره بسیاری دیگر از پیامبران (مانند
هود و
صالح و
لوط) آمده است به همه رهبران
راه حق الهام میبخشد که باید در دعوت خود نهایت
محبت و صمیمیت توام با دوری از هر گونه تفوق طلبی را رعایت کنند، تا دلهای رمیده جذب آئین حق گردد، و هیچ سنگینی احساس نکنند.
قالوا انؤمن لک واتبعک الارذلون.(گفتند: «آیا ما به تو ایمان بیاوریم در حالی که افراد پست و بیارزش از تو پیروی کردهاند؟!»)
ارزش یک
پیشوا را باید از پیروانش شناخت، و به اصطلاح امامزاده را از زوارش میشناسند، ما وقتی به پیروان تو نگاه میکنیم مشتی بی سر و پا گمنام و
فقیر، تهیدست و پا برهنه که کسبهای ضعیف و ناچیزی دارند اطرافت را گرفتهاند با این حال چگونه انتظار داری ثروتمندان سرشناس و اشراف با نام و نشان سر تسلیم بر آستان تو بسایند؟! اصلا هرگز
آب ما با این جمعیت در یک
جو نمیرود، ما هیچگاه بر سر یک سفره ننشستهایم و در زیر یک سقف اجتماع نکردهایم، چه انتظار نامعقولی داری؟. درست است آنها در این تشخیص صائب بودند که پیشوا را باید از طریق پیروان شناخت، ولی اشتباه بزرگشان این بود که آنها مفهوم و معیار شخصیت را گم کرده بودند، آنها معیار سنجش ارزشها را
مال و
ثروت،
لباس و خانه و مرکب زیبا و گرانقیمت قرار داده بودند، و از پاکی و
تقوا و حق جویی و صفات عالی انسانیت که در طبقات کم درآمد بسیار بود و در اشراف بسیار کم، غافل بودند.
روح طبقاتی در بدترین اشکالش بر
فکر آنها حاکم بود به همین دلیل طبقه تهیدست را" اراذل" میشمردند! (اراذل جمع ارذل- بر وزن اهرم- و آن نیز جمع رذل به معنی پست و حقیر است) و اتفاقا آنها اگر از زندان جامعه طبقاتی بیرون میآمدند به خوبی میتوانستند درک کنند که ایمان این گروه خود بهترین دلیل بر حقانیت و اصالت
دعوت این
پیامبر است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۲۴، برگرفته از مقاله «اهانت به پیروان نوح».