• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انگشت در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



هریک از اجزای متحرک پنج‌ ‌گانه دست و پای انسان، انگشت نامیده می‌شود.
[۱] لغت نامه، ج‌۳، ص‌۳۰۸۴، «انگشت».
در این نوشتار تفسیر آیاتی که در مورد انگشتان در قرآن آمده بررسی می‌گیرد.



منافع ان خداوند ۳۱ از مجموع استخوانهای انسان را در انگشتان او قرار داده است: استخوانهای انگشتان دو دست ۵۸ عدد و انگشتان پاها ۲۸ عدد که مجموعاً ۸۶ استخوان از مجموع ۲۴۸ استخوانی است که در بدن انسان وجود دارد. خداوند این استخوانهای ظریف را برای منافع مهمی مانند باز و بسته کردن، دادن و گرفتن و سایر حرکات لطیف و اعمال دقیق در انگشتان انسان قرار داده است.
[۲] الجواهر، ج‌۱۲، ص‌۳۰۹-۳۱۰.
[۴] الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۷۳.
انگشتان افزون بر کارکردهای بسیار آن در زندگی روزمره، از وجوه تمایز انسان از سایر حیوانات است. در [[|روایتی]] آمده که اگر خداوند کف و انگشتان را به انسان نمی‌داد، نوشتن ممکن نبود و در نتیجه علوم زوال می‌یافت.
[۶] مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۷‌.



معادل عربی انگشت، اصبع و جمع آن اصابع است که وام واژه‌ای عبری است.
[۸] التحقیق، ج‌۶‌، ص‌۱۸۵، «صبع».
[۹] المصباح، ص‌۳۳۲.
برخی ریشه آن را از «ص ب ع» به معنای «اشاره کردن» دانسته‌اند. این واژه به معنای انگشت
[۱۲] اقرب الموارد، ج‌۳، ص‌۱۷۳، «صبع».
و گاهی به صورت استعاره برای هر اثر حسی یا اثر نیکو به کار رفته است. واژه أنامل جمع «أنمله»
[۱۶] المصباح، ص‌۶۲۶‌.
[۱۷] التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۴، «نمل».
به معنای سر انگشتان یا بندی که در آن ناخن است ، از «نمل» به معنای مورچه اشتقاق یافته، زیرا سر انگشتان از نظر نازکی و سرعت و تنوع در حرکت به مورچه شبیه است.
[۲۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۱‌.
اسم جمع «بنان» به معنای سر انگشتان یا انگشتان یا اعضای اطراف بدن (دست و پا) است که مفرد آن را «بنانه» به معنای انگشت دانسته‌اند.
[۲۴] التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۳۹، «بنّ».



واژه‌های «اصابع» دوبار، «بنان» نیز دوبار و «انامل» یک بار در قرآن به کار رفته است.


خداوند پس از سوگند به روز قیامت و نفس ملامتگر، در پاسخ انسانهایی که به قیامت و شکل‌گیری مجدد ساختمان بدن خود ایمان ندارند می‌فرماید:آری، ما قادریم حتی انگشتان یا سر انگشتان او را به حالت نخست بازگردانیم: «بَلی قدِرینَ عَلی اَن نُسَوِّیَ بَنانَه». بیشتر مفسران «بنان» را به معنای انگشتان
[۳۱] جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۱۹.
[۳۲] الکشاف، ج‌۴، ص‌۴۵۹.
و برخی آن را به معنای سرانگشتان دانسته‌اند.
[۳۵] منهج الصادقین، ج‌۱۰، ص‌۸۰‌.
در این‌که چرا در بین اعضای بدن خصوص بنان ذکر شده، دو قول مطرح شده است:۱. زجاج، جبائی، ابو مسلم و برخی دیگر گفته‌اند:خداوند همچنان که انگشتان یا سر انگشتان را با آن ظرافت و خردی می‌تواند به حالت اوّل بازگرداند به طریق اولی قادر است استخوانهای بزرگ را پس از پوسیدگی به حالت نخست آن بازگرداند.
[۳۶] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۷‌.
[۳۷] تفسیر قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۶۲‌.
[۳۸] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۳۷.

بنان می‌تواند به خطوط سر انگشتان انسانها اشاره داشته باشد، زیرا خطوط ظریف و پیچیده سر انگشتان هر انسانی معرّف شخصیت و هویت طبیعی اوست
[۳۹] الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۷۳.
[۴۰] الاساس فی التفسیر، ج‌۱۱، ص‌۶۷۷۵‌.
، زیرا اثر انگشت هیچ دو انسانی شبیه یکدیگر نیست
[۴۲] پزشکی قانونی، ص‌۳۵.
و به همین جهت به کمک دانش انگشت‌نگاری جُرمها کشف می‌شود. ۲. ‌برخی دیگر از مفسران، همچون قتاده، مجاهد و عکرمه «تسویه بنان» را به معنای همسان‌سازی انگشتان دست و پای آدمی با دست و پای چارپایان که بالطبع قدرت انجام کارهای گوناگون را از انسان می‌گیرد، دانسته‌اند.
[۴۳] جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۱۹. .
[۴۴] مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۷‌.
[۴۵] البحر المحیط، ج‌۸‌، ص‌۲۷۶.
ابوحیان تفسیر این آیه را به تبدیل انگشتان به سم چارپایان در دنیا مخالف ظاهر آیه شمرده؛ لیکن آلوسی این قول را مفید مبالغه دانسته است؛ به این بیان که وقتی خداوند قادر است انگشتان را به گونه دیگر بیافریند به طریق اولی قادر است آن‌ها را کاملا مطابق حالت نخست درآورد.
[۴۶] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۳۷.



خداوند پس از بیان قسمتهایی از صحنه جنگ بدر و نعمتهایی که نصیب مجاهدان جنگ بدر کرد می‌فرماید: پس ضربه‌ها را بر بالاتر از گردن فرود آرید و همه انگشتانشان را قطع کنید:«فَاضرِبوا فَوقَ الاَعناقِ واضرِبوا مِنهُم کُلَّ بَنان». در مراد از «بَنان» در این آیه چند قول مطرح شده است: ابن‌انباری آن را سر انگشتان دانسته
[۴۸] روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۵۸.
[۴۹] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۰۹‌.
، چنان‌که از ابن‌عباس نیز همین معنا نقل شده است. برخی آن را به معنای انگشتان دانسته‌اند و این‌که خداوند در بین اعضای بدن دستور به قطع آن‌ها داده به این سبب بوده که با از کار افتادن انگشتان اگر در دست باشد قدرت حمل سلاح و اگر در پا باشد قدرت حرکت را از انسان می‌گیرد؛
[۵۲] تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
لیکن بیش‌تر مفسران همچون عکرمه، ابن‌جریح و ضحاک آن را به معنای اطراف بدن یعنی دستها و پاها شمرده‌اند
[۵۴] جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۶۴.
[۵۶] مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۰۹‌.
، هرچند ابن‌عباس «بَنان» را در این آیه به لغت هذیل به معنای تمام بدن دانسته است
[۵۷] روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۵۹.
، در هرحال اگر معنای جامع در بنان، طرف باشد در این صورت آیه بر بیش‌تر موارد فوق قابل تطبیق است.
[۵۹] قاموس قرآن، ج‌۱، ص‌۲۳۱.
یمانی در بیان مصادیق آیه گفته است: مراد از «فَوقَ الاَعناقِ» رؤسای قریش و «کُلَّ بَنان» سفله و زیردستان قریش‌اند.
[۶۰] منهج الصادقین، ج‌۴، ص‌۱۷۰.
البتّه افزون بر مورد کلی فوق در خصوص دزدی نیز، حد قطع انگشت تشریع شده، چنان‌که خداوند در بیان حکم آن می‌فرماید:دست مرد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده‌اند به عنوان کیفری الهی، قطع کنید: «والسّارِقُ والسّارِقَةُ فاقطَعوا اَیدِیَهُما». در مورد این‌که مراد از «أیدی» در این آیه، دست راست دزد است، اختلافی بین اهل تفسیر وجود ندارد، بلکه اجماع مفسران و قرائت ابن‌مسعود «فاقطَعوا ایمانهما»، بر این امر دلالت دارد
[۶۲] تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۱۲.
[۶۳] المغنی، ج‌۱۰، ص‌۲۶۴.
[۶۴] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۹۶.
؛ لیکن از آن‌جا که لفظ «ید» اطلاقات گوناگونی چون کتف تا نوک انگشتان، مرفق تا سر انگشتان، مچ دست تا نوک انگشتان، کف دست تا سر انگشتان یا فقط انگشتان دارد
[۶۵] منهج الصادقین، ج‌۳، ص‌۲۲۷.
[۶۶] الفرقان، ج‌۶‌، ص‌۳۴۶.
[۶۷] التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
و در آیه هم بیان نشده که کدام‌یک از این اطلاقات مراد است؛ در مقدار قطع بین علما اختلاف است؛ بیشتر فقیهان اهل سنّت موضع قطع را از بند و مچ دست
[۶۸] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۱.
[۶۹] تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۱۲.
و برخی از آرنج دانسته‌اند
[۷۰] المغنی، ج‌۱۰، ص‌۲۶۴.
[۷۱] تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۱۲.
؛ لیکن خوارج گفته‌اند:از کتف باید قطع گردد
[۷۲] التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۳۵۳.
[۷۳] اطیب البیان، ج‌۴، ص‌۳۶۱.
، بنابراین، آیه از این جهت مجمل است
[۷۵] التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
[۷۶] منهج‌الصادقین، ج‌۳، ص‌۲۲۷‌-۲۲۸.
[۷۷] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۱.
و باید به قدر متیقن از «ید» که فقط انگشتان است و خداوند هم در قرآن بر آن «ید» اطلاق کرده: «فَوَیلٌ لَهُم مِمّا کَتَبَت اَیدیهِم» اکتفا کرد و مازاد بر آن نیازمند قرینه یقینی است.
[۸۰] مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۳۱.



افزون بر این، کلیّت دست که شامل انگشتان نیز می‌شود موضوع احکام گوناگونی مانند وضو، غسل و تیمم است و شارع هم در تشریع حدود، سایر احکام خود را مراعات کرده است
[۸۲] الفرقان، ج‌۶‌، ص‌۳۴۶.
، بر همین اساس و نیز با استفاده از روایات در این باب، فقیهان شیعه موضع حدّ سرقت را فقط ۴ انگشت از دست راست غیر از ابهام و کف دانسته‌اند، تا این‌که جایگاه سجده، وضو و تیمم باقی باشد.
[۸۶] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۹۷.
البتّه اجرای این حدّ (بریدن دست) شرایط فراوانی دارد که بدون آن اقدام به این کار جایز نیست، چنان که در کتب روایی و فقهی به تفصیل آمده است.
[۹۰] الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵‌، ص‌۱۵۴.



خداوند پس از هشدار به مؤمنان درباره روابط آنان با کافران و اهل کتاب، می‌فرماید: آنها وقتی با مؤمنان برخورد می‌کنند، می‌گویند: ایمان آورده‌ایم؛ امّا هنگامی که تنها می‌شوند از شدت خشم سر انگشتان خود را می‌گزند: «واِذَا لَقوکُم قالوا ءامَنّا و‌اِذَا‌خَلَوا عَضّوا عَلَیکُمُ الاَنامِلَ مِنَ الغَیظِ». ربیع و قتاده و بیش‌تر مفسران «انامل» را به معنای سرانگشتان
[۹۴] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۱‌.
[۹۵] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۸۹‌.
و عبداللّه و سدی آن را به معنای انگشتان دانسته‌اند.
[۹۶] التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۴، «نمل».
[۹۷] جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۸۹‌.
در هر حال تعبیر «عضّ‌أنامل» مثلی است که در مورد خشم شدیدِ همراه با تحیّر و تأسف و عدم قدرت بر انتقام به کار می‌رود و ازاین‌رو شخص متوجه خود می‌گردد و انگشتانش را برای تسکین قلبش می‌گزد.
[۹۸] التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۴، «نمل».
[۱۰۰] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۸۸‌.
برخی مفسران گفته‌اند: مراد از «عضّ أنامل» این نیست که واقعاً چنین کاری رخ داده است، بلکه این کنایه از حالات درونی آن‌ها بوده است
[۱۰۱] روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۶۳‌.
[۱۰۲] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۱‌.
؛ لیکن برخی از ظاهر آیه چنین استظهار کرده‌اند که منافقان بر اثر شدت خشم از مؤمنان به چنین کاری دست زده‌اند.


نوح (علیه‌السلام) در ضمن سخنانش با پروردگار درباره رفتار قوم خود می‌گوید: من هرگاه آنان را به ایمان فرا خواندم تا آن‌ها را بیامرزی، آنها انگشتانشان را در گوشهای خود قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند: «و اِنّی کُلَّما دَعَوتُهُم لِتَغفِرَ لَهُم جَعَلوا اَصبِعَهُم فی ءاذانِهِم واستَغشَوا ثیابَهُم». برخی از اهل تفسیر این تعبیر را کنایه از استنکاف قوم نوح از شنیدن دعوت او دانسته‌اند، نه این‌که واقعاً انگشت در گوش خود کرده باشند ، بنابراین، این مطلب اشاره به دلبستگی شدید آنان به زندگی مادی و تمایلات نفسانی و مغرور بودن به دنیا و زیورهای آن دارد که هرگونه استعداد و آمادگی برای هدایت و پذیرش حق را از آنان سلب کرده و ازاین‌رو از شنیدن دعوت حق سر باز زده‌اند.
[۱۰۶] التحقیق، ج‌۶‌، ص‌۱۸۶.


۸.۱ - فرو بردن انگشتان در گوش صفت منافقان

در آیه دیگری نیز از فرو بردن انگشتان در گوش یاد شده که مربوط به منافقان است. خداوند پس از بیان صفات و ویژگیهای منافقان، صحنه زندگی آن‌ها را چنین ترسیم می‌کند: همچون بارانی از آسمان که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه ببارد. آنان از ترس مرگ انگشتانشان را در گوشهای خود می‌گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند: «اَو کَصَیِّب مِنَ السَّماءِ فیهِ ظُلُمتٌ و رَعدٌ وبَرقٌ یَجعَلونَ اَصبِعَهُم فی ءاذانِهِم مِنَ الصَّوعِقِ حَذَرَ المَوتِ...». در مورد تفسیر و تأویل این قسمت از آیه که «آنها از ترس مرگ انگشتانشان را در گوشهای خود می‌نهند» چند قول مطرح شده است؛ از ابن‌عباس و ابن‌مسعود نقل شده که منافقان در مجلس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) انگشتان را در گوشهای خود می‌گذاشتند تا آیات الهی را نشنوند تا مبادا راز آنان آشکار و فرمان قتل یا مجازات آن‌ها صادر شود، ازاین‌رو خداوند آن‌ها را به کسانی تشبیه فرموده که از ترس نابود شدن، انگشتان خود را در گوشها می‌گذارند تا صدای صاعقه را نشوند
[۱۰۸] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۲۲۷.
[۱۰۹] کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۹۰.
؛ لیکن طبری این آیه را مَثَلی برای پرهیز منافقان از پیامبر و مؤمنان به هنگام ترس از افشای باطل شمرده است.
[۱۱۰] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۲۶۷.
برخی انگشت فرو کردن منافقان در گوشها را بر اثر هراس از تکالیف دشوار الهی دانسته‌اند؛ تکالیفی همچون جهاد، انفاق، تعاون، مجاهدت با نفس که با شنیدن آن‌ها بر خود می‌لرزند و جان و مال خود را در خطر می‌بینند
[۱۱۱] جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۳۲.
[۱۱۲] تفسیر روشن، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
؛ لیکن برخی دیگر این عمل منافقان را به جهت ترس از گرایش قلبی به آیات الهی و ایمان به آیات و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شمرده‌اند.
[۱۱۳] کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۹۰.
[۱۱۴] تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۱۵۳.
این نکته شایان توجّه است که تعبیر به أصابع (انگشتان) به جای أنامل (سرانگشتان) افزون بر رایج بودن، مفید مبالغه نیز هست، زیرا تعبیر «انگشت در گوش نهادن» نشانه شدت هراس آدمی است که همه انگشت را و نه خصوص سر انگشت را در گوش فرو می‌برد.
[۱۱۵] منهج الصادقین، ج‌۱، ص‌۱۷۱.
[۱۱۶] کنزالدقائق، ج‌۱، ص‌۲۲۲.
[۱۱۷] تسنیم، ج‌۲، ص‌۳۴۳.



الاساس فی التفسیر؛ اقرب الموارد فی فصح العربیة و‌الشوارد؛ بحارالانوار؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ پزشکی قانونی؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تسنیم تفسیر قرآن کریم؛ تفسیر اطیب البیان؛ تفسیر جوامع الجامع؛ تفسیر روشن؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر؛ تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر منهج الصادقین؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم؛ الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ سلسلة الینابیع الفقهیه؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن؛ الفقه علی المذاهب الاربعه؛ قاموس قرآن؛ الکشاف؛ کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح‌المنیر؛ معجم‌مقاییس اللغه؛ المغنی و‌الشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ وسائل الشیعه.


۱. لغت نامه، ج‌۳، ص‌۳۰۸۴، «انگشت».
۲. الجواهر، ج‌۱۲، ص‌۳۰۹-۳۱۰.
۳. المیزان، ج‌۲، ص‌۱۰۴.    
۴. الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۷۳.
۵. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۴.    
۶. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۷‌.
۷. بحار الانوار، ج‌۳، ص‌۸۲‌.    
۸. التحقیق، ج‌۶‌، ص‌۱۸۵، «صبع».
۹. المصباح، ص‌۳۳۲.
۱۰. البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۱۳۷.    
۱۱. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج‌۴، ص‌۱۶۱.    
۱۲. اقرب الموارد، ج‌۳، ص‌۱۷۳، «صبع».
۱۳. مفردات، ص‌۱۹، «اصبع».    
۱۴. مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۳۳۱.    
۱۵. لسان العرب، ج‌۸، ص‌۱۹۳، «صبع».    
۱۶. المصباح، ص‌۶۲۶‌.
۱۷. التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۴، «نمل».
۱۸. لسان العرب، ج‌۱۱، ص‌۶۷۹، «نمل».    
۱۹. مقاییس اللغه، ج‌۵‌، ص‌۴۸۲.    
۲۰. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۷۴‌.    
۲۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۱‌.
۲۲. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۱۹۱.    
۲۳. لسان العرب، ج۱۳، ص۵۹.    
۲۴. التحقیق، ج‌۱، ص‌۳۳۹، «بنّ».
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹.    
۲۶. نوح/سوره۷۱، آیه۷.    
۲۷. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۲۸. قیامه/سوره۷۵، آیه۴.    
۲۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۹.    
۳۰. قیامه/سوره۷۵، آیه۴.    
۳۱. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۱۹.
۳۲. الکشاف، ج‌۴، ص‌۴۵۹.
۳۳. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۳۷۸.    
۳۴. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۴۷۸.    
۳۵. منهج الصادقین، ج‌۱۰، ص‌۸۰‌.
۳۶. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۷‌.
۳۷. تفسیر قرطبی، ج‌۱۹، ص‌۶۲‌.
۳۸. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۳۷.
۳۹. الفرقان، ج‌۲۹، ص‌۲۷۳.
۴۰. الاساس فی التفسیر، ج‌۱۱، ص‌۶۷۷۵‌.
۴۱. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۱۰۴.    
۴۲. پزشکی قانونی، ص‌۳۵.
۴۳. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۱۹. .
۴۴. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۹۷‌.
۴۵. البحر المحیط، ج‌۸‌، ص‌۲۷۶.
۴۶. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۲۹، ص‌۲۳۷.
۴۷. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۴۸. روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۵۸.
۴۹. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۰۹‌.
۵۰. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۳۵.    
۵۱. المیزان، ج‌۹، ص‌۲۲.    
۵۲. تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۴۰.
۵۳. نمونه، ج‌۷، ص‌۱۰۸.    
۵۴. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۶۴.
۵۵. التبیان، ج‌۵‌، ص‌۸۸‌.    
۵۶. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۰۹‌.
۵۷. روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۵۹.
۵۸. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۳۵.    
۵۹. قاموس قرآن، ج‌۱، ص‌۲۳۱.
۶۰. منهج الصادقین، ج‌۴، ص‌۱۷۰.
۶۱. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۶۲. تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۱۲.
۶۳. المغنی، ج‌۱۰، ص‌۲۶۴.
۶۴. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۹۶.
۶۵. منهج الصادقین، ج‌۳، ص‌۲۲۷.
۶۶. الفرقان، ج‌۶‌، ص‌۳۴۶.
۶۷. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
۶۸. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۱.
۶۹. تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۱۲.
۷۰. المغنی، ج‌۱۰، ص‌۲۶۴.
۷۱. تفسیر قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۱۱۲.
۷۲. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۳۵۳.
۷۳. اطیب البیان، ج‌۴، ص‌۳۶۱.
۷۴. المبسوط، ج‌۸‌، ص‌۳۵.    
۷۵. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
۷۶. منهج‌الصادقین، ج‌۳، ص‌۲۲۷‌-۲۲۸.
۷۷. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۳۳۱.
۷۸. بقره/سوره۲، آیه۷۹.    
۷۹. سلسلة الینابیع الفقهیه، ج۲۳، ص‌۱۸۶.    
۸۰. مجمع‌البیان، ج۳، ص۳۳۱.
۸۱. جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۵۲۸‌.    
۸۲. الفرقان، ج‌۶‌، ص‌۳۴۶.
۸۳. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۲۵۳.    
۸۴. جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۵۲۸‌.    
۸۵. سلسلة الینابیع الفقهیه، ج‌۳۳، ص‌۱۸۶.    
۸۶. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۲۹۷.
۸۷. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص۳۰۵.    
۸۸. جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص‌۵۲۸‌.    
۸۹. جواهر الکلام، ج‌۴۱، ص۵۳۰‌     .
۹۰. الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۵‌، ص‌۱۵۴.
۹۱. وسائل الشیعه، ج‌۲۸، ص‌۲۴۳.    
۹۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۱۹.    
۹۳. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۷۴‌.    
۹۴. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۱‌.
۹۵. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۸۹‌.
۹۶. التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۴، «نمل».
۹۷. جامع البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۸۹‌.
۹۸. التحقیق، ج‌۱۲، ص‌۲۵۴، «نمل».
۹۹. المیزان، ج‌۳، ص‌۳۸۷.    
۱۰۰. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۸۸‌.
۱۰۱. روح‌المعانی، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۶۳‌.
۱۰۲. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۱‌.
۱۰۳. البحر المحیط، ج‌۳، ص‌۳۲۰.    
۱۰۴. نوح/سوره۷۱، آیه۷.    
۱۰۵. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۹.    
۱۰۶. التحقیق، ج‌۶‌، ص‌۱۸۶.
۱۰۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹.    
۱۰۸. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۲۲۷.
۱۰۹. کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۹۰.
۱۱۰. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۲۶۷.
۱۱۱. جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۳۲.
۱۱۲. تفسیر روشن، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
۱۱۳. کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۹۰.
۱۱۴. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۱۵۳.
۱۱۵. منهج الصادقین، ج‌۱، ص‌۱۷۱.
۱۱۶. کنزالدقائق، ج‌۱، ص‌۲۲۲.
۱۱۷. تسنیم، ج‌۲، ص‌۳۴۳.



دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله انگشت در قرآن.    




جعبه ابزار