انبیاء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انبیاء یا پیامبران به برگزیدگان الهی و صاحبان منصب
نبوت میگویند و از این عنوان در بابهای
طهارت،
صلات،
صوم،
تجارت،
نکاح و
حدود سخن گفته شده است.
انبیا جمع «
نبی» است و کلمه
نبی بنابر یک احتمال از ریشه «نبأ» به معنای خبر است و به کسی گفته میشود که دارای خبر است و دیگران را اخبار میکند
البته «نبا» به هر خبری گفته نمیشود بلکه خبری را نبأ میگویند که فایده عظیمی داشته و مفید علم یا ظن غالب باشد.
و احتمال دیگر اینکه
ریشه
نبی، نبوه به معنای بلندی و ارتفاع باشد و
نبی کسی است که از شأنی والا و مقامی بلند برخوردار است.
احتمال دیگراین است که «
نبی» به معنای طریق باشد و پیامبران را از آن جهت
نبی خوانند که راه های هدایت بشری به سوی خداوند میباشند.
احتمال دیگر که غیر مشهور است این است که
نبی از «النباه» و به معنای صوت خفی است و شاید اطلاق
نبی بر پیامبر به این معنا به خاطر سخنگوی خداوند بودن پیامبر باشد.
کلمه دیگری که در متون اسلامی برای اشاره به پیامبران الهی به کار رفته است «رسول» به معنای فرستاده است.
البته این کلمه در
قرآن درباره غیر پیامبران هم به کار رفته است همانند: (انّ رسلنا یکتبون ما تمکرون)
که منظور از «رسل»، فرشتگان الهی است.
از ظاهر برخی آیات قرآن برمی آید که اختلافی میان مصادیق این دو مفهوم (رسول و
نبی) وجود دارد همچون آیه (وما أرسلنا من قبلک من رسول ولا
نبیّ)
اگر رسول و
نبی بر مصادیق واحدی دلالت کنند ذکر آن دو لغو خواهد بود، بنابراین نسبت میان
نبی و رسول تساوی نیست.
اما اینکه چه نسبتی برقرار است چهار قول وجود دارد که در سه قول
نبی اعم از رسول به شمار آمده است، زیرا:
الف.
نبی عبارت است از انسان مخبری که از جانب خداوند خبر آورده است اعم از آنکه مأمور به تبلیغ باشد یا نباشد ولی رسول، مأمور به
تبلیغ است.
ب.
نبی کسی است که تبلیغ احکام الهی را به عهده دارد ولی کتاب آسمانی ندارد لکن رسول واجد کتاب آسمانی است.
ج.
نبی انسانی است که از طرف خداوند برای تبلیغ
اوامر و
نواهی الهی مبعوث شده است چه واجد کتاب و یا شریعت خاص باشد و یا نباشد و رسول کسی است که واجد کتاب و شریعت خاص باشد..
د. منظور از نبوت و رسالت دو گروه جدا از پیامبران الهی نیستند بلکه هر کدام به یک حیثیت و جهت خاص و شأنی خاص اشاره دارند پس نبوت ناظر است به جهت گرفتن اخبار و احکام الهی و رسالت ناظر است به جهت ابلاغ آنها به مردم. این شئون مختلف از بعضی از آیات قرآنی قابل استفاده است، در آیه (إِنّا أوحینا إلیک کما أوحینا إلی نوح
والنبیّین من بعده)
به شأن نبوت و در آیه (وما علی الرسول إلاّ البلاغ)
به شأن رسالت اشاره دارد.
طبق این معنا، مقام رسالت و نبوت در یک نفر قابل جمع است.
گواه این مطلب آن است که در آیات نبوت عامه گاهی واژه «
نبیین» به کار رفته است (وکان الناس أُمّة واحدة فبعث النبیین...)
و گاهی واژه «رسل» به کار رفته است: (لقد أرسلنا رسلنا بالبینات...)
بنابراین نسبت میان رسول و
نبی از منظر کلامی تساوی است. یعنی همه پیامبران هم شأن نبوت داشتهاند و هم شأن رسالت.
با این حال از آیات و روایات به دست میآید که رسول اخص از
نبی است. در روایات آمده است که
نبی کسی است که فرشته وحی را در بیداری نمیبیند و فقط صدای او را میشنود ولی در
خواب هم صدای او را میشنود و هم او را مشاهده میکند، اما رسول کسی است که در بیداری نیز فرشته وحی را مشاهده میکند.
این گونه تفاوتها مربوط به مقامات و مراتب کمال پیامبران است نه شأن نبوت و رسالت آنان چنانکه در قرآن تصریح شده است که برخی پیامبران بر برخی دیگر برتری دارند: (لقد فضلنا بعض النبیین علی بعض)
و (تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض)
در دو آیه یاد شده که سخن از تفاضل پیامبری است، هم واژه «
نبیین» و هم واژه «رسل» به کار رفته است. بنابراین صاحب کتاب یا شریعت بودن نیز میتواند از مزایای برخی پیامبران باشد. که به این جهت به آنان رسول گفته میشود. اختصاص واژه رسول به برخی از پیامبران به لحاظ جهات یاد شده با برابری آن با واژه
نبی از منظر کلامی منافات ندارد
امام خمینی سرّ تفاضل و تفاوت انبیاء را تفاوت
اسمای الهی میداند، از همین روی
انبیاء (علیهمالسّلام) که صورت و تجلی عینی مظاهر
اسمای الهی هستند متفاوت از یکدیگرند
چنانکه بعضی مظهر اسمی خواص مثل «الرحمن» هستند و این اسم بر آنها حاکم میباشد و
سفر سلوکی آنها با مشاهده فنای اشیاء در اسم «الرحمن» پایان میپذیرد و این
نبی با
رحمت و مظهر رحمانیت حق برای هدایت خلق از سفر
صقع ربوبی برمیگردد و از آنجا که سلطنت
اسمای خاص محدود است، دوره نبوت انبیایی که مظهر این اسم هستند نیز محدود است؛
اما
پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون مظهر تمام
اسامی الهی و اسم جامع «
الله» است، از اینرو سلطنت او دائمی است، نبوت
نبیای که مظهر این اسم میباشد نیز محدود نخواهد بود و ازلی و ابدی است، از اینرو نبود ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر همه نبوتهای پیشین برتری و احاطه دارد و از همه آنها جامعتر و کاملتر است.
همچنین کتاب
نبی بر اساس
عین ثابت آن
نبی نازل شده است و از آن جهت که حقیقت پیامبر ختمی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صورت و مظهر اسم اعظم «الله» است،
قرآن که آخرین کتاب آسمانی است، جلوه و مظهر اسم اعظم است و دارای جامعیت و احدیت جمع و تفصیل است و به همین دلیل به آن «
جوامع الکلم» گویند.
قرآن کریم در صدد بیان نام همه پیامبران الهی نبوده است چنانکه فرموده است: (ولقد أرسلنا رسلاً من قبلک منهم من قصصنا إلیک ومنهم من لم نقصص علیک)
در قرآن کریم نام بیست و شش پیامبر الهی آمده است که عبارتند از:
آدم،
نوح،
ادریس،
هود،
صالح،
ابراهیم،
لوط،
اسماعیل،
یسع،
ذوالکفل،
الیاس،
یونس،
اسحاق،
یعقوب،
یوسف،
شعیب،
موسی،
هارون،
داود،
سلیمان،
ایوب،
زکریا،
یحیی،
عیسی و
محمد.
البته در آیات دیگری از پیامبرانی نه به اسم بلکه با وصف و کنایه یاد شده است مانند پیامبرانی از بنی اسرائیل پس از موسی (علیهالسلام
که نام او را شمعون یا یوشع ابن نون یا اشموئیل (اسماعیل) گفته اند.
و پیامبری که بر آبادیی گذر کرد که ویران شده بود
و او را عزیز یا ارمیا نامیده اند.
در روایات تعداد انبیاء متفاوت ذکر شده است.
ولی در حدیث مشهور
ابوذر از رسول خدا که
شیعه و
اهل سنت روایت کردهاند و روایات متعدد دیگری شمار انبیاء یکصد و بیست و چهار هزار نفر بیان شده است که سیصد و سیزده نفر از آنها رسول بوده اند
گروهی از انبیا به اولوالعزم توصیف شده اند
درباره تعداد و اوصاف آنان اقوال مختلفی مطرح شده است (اولوالعزم).
یکی از مهم ترین ویژگی های انبیا برخورداری از وحی است. پیامبران از طریق
وحی الهی بر حقایق و معارف دینی واقف میشوند بدون آنکه در این دریافت دچار خطا و یا تردید گردند.
یکی دیگر از مهم ترین صفات انبیاء که موجب امتیاز و برتری ایشان بر انسان های عادی است «
عصمت» است. متکلمان اسلامی بر این مسئله که پیامبران از عصمت برخوردارند اتفاق نظر دارند هر چند در تعیین حدود و ثغور آن اختلافاتی هست.
ویژگی دیگر پیامبران بشر بودن آنان است. قرآن کریم بر این ویژگی تأکید دارد و غالباً این مطلب را در جواب بهانه گیری های منکران و مخالفان مطرح میکند که میگفتند چرا انبیا از جنس بشرند و فرشته نیستند
مفسرین شیعه و سنی ذیل آیات شریفه فوق استدلالهایی را بر لزوم بشر بودن انبیا بیان کرده اند
که ما در این جا تنها به نقل یکی از آنها اکتفا میکنیم، و آن اینکه در دعوت دینی و الهی، حکمت اقتضا میکند که اختیار انسان در فعل و ترک محفوظ باشد و اگر فرشته به همان صورت ملکوتی و آسمانی خود نازل شود و در نتیجه عالم غیب مبدل به عالم شهود شود پای اجبار به میان آمده و دعوت اختیاری از بین خواهد رفت.
مرد بودن از ویژگی های دیگری است که قرآن برای انبیا ذکر میکند.
از دیگر اوصاف عمومی پیامبران در قرآن این است که هر پیامبری به زبان امت خویش سخن میگفته است. حتی پیامبرانی که دارای رسالت عمومی و جهانیاند به زبان آن قومی که از میان آنان برخاسته و در بین آنان میزیستهاند تکلم میکرده اند
دلیل این مطلب طبق آیه چهارم سوره ابراهیم آن است که هدف از ارسال پیامبر تبیین اهداف الهی رسالت به واسطه اوست اگر زبان پیامبر که اصیل ترین ابزار مفاهمه اوست با زبان قومش تفاوت داشته باشد در تبیین کامل رسالت و تحقق بخشیدن اهداف بعثت خویش کامیاب نخواهد بود.
این نکته در روایات مختلف مورد تأکید قرار گرفته است..
امام خمینی ویژگیهای متعددی برای انبیا (علیهالسّلام) برشمرده است؛ از جمله: ۱-
عصمت: به اعتقاد امام خمینی عصمت انبیاء ناشی از باور یقین و
ایمان کامل آنان است و این چنین نیست که آنان در ترک
گناه مجبور باشند.
۲- فنا و بقا: انبیاء (علیهالسّلام) به مقام فنا و بقای بعد از فنا رسیدهاند.
۳-
شرح صدر: انبیاء دارای شرح صدر و قوت قلبی خاص هستند که هم به جهت کثرت و بشری و هم از جهت وحدت و
عالم غیب توجه دارند.
۴- انبیاء در دعوت خود از زبان فلسفه و برهان استفاده نمیکنند بلکه آنان با جان و دل مردم کار دارند و حقایق را از درون جان و دل به
قلب مردم میرسانند.
پیامبران الهی با وجود اینکه هر یک متناسب با شرایط مکانی و زمانی و مقتضیات عصر خود وظایفی برعهده داشتند لکن از سنت های ثابتی پیروی میکردند و اصول مشترکی در دعوت ایشان حاکم بود. این اصول کلی و مشترک از یک سو ما را به خطوط اساسی ادیان الهی آشنا میسازد و از سوی دیگر حقانیت دعوت آنان را آشکار میکند. در آیاتی از قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است مانند: (لا نفرّق بین أحد منهم ونحن له مسلمون)
یا (لا نفرّق بین أحد من رسله)
که تأکید میکند مؤمنان واقعی کسانی هستند که میان پیامبران الهی تفاوتی نمیگذارند و به تعلیمات همه آنان
ایمان دارند و این گواه روشنی است بر یگانگی اصول کلی تعلیمات انبیا و به همین دلیل کسی که نبوت یک پیامبر را انکار کند مثل آن است که
نبوت همه انبیا را نپذیرفته است. قرآن در مورد قوم ثمود و لوط میفرماید همه رسولان را تکذیب میکردند
با اینکه این دو قوم هر کدام بیش از یک پیامبر نداشتند و این به آن دلیل است که دعوت یک پیامبر دعوت همه انبیا است. در این جا به بعضی از این اصول مشترک اشاره میکنیم:
اصل توحید و نفی شرک یکی از مهمترین اصول دعوت انبیا است و به شهادت آیات مختلف قرآن
هر یک از آنها که مبعوث به نبوت میشوند نخستین گفتارشان توحید بود و به خاطر تحقق این اصل مهم است که آیات قرآن مکرراً بیان میکند که مبارزه با طاغوتها و تخصیص پرستش به خداوند در سرلوحه تعلیمات همه انبیا بود چرا که تا انسان
بنده طاغوت است در اسارت است و آن گاه آزاد میشود که تنها بنده خداوند باشد..
اعتقاد به
معاد یکی دیگر از اصول دعوت انبیا است، آیه ۱۳۰سوره انعام نشان میدهد که تمام پیامبرانی که مبعوث شدند مردم را از روز رستاخیز، مجازاتها و کیفرهای آن برحذر داشتند و همه در این اصل اساسی مشترک بودند.
دعوت به تقوا نیز از اصول کلی دعوت انبیا است
چرا که هدف نهایی آفرینش بشر و نظم زندگی فردی و اجتماعی او بدون این امر ممکن نیست
در قرآن کریم به صورت مکرر از زبان انبیا، مردم به رعایت تقوا دعوت شده اند..
دعوت به عدالت اجتماعی یکی دیگر از این اصول اساسی است
چرا که بدون اقامه قسط و عدالت اجتماعی هرگز جامعه بشری به اهداف نهایی خود یعنی تکامل معنوی نخواهد رسید..
شکستن سنت های غلط که مایه انحراف و عقب ماندگی جوامع بشری است نیز از اصول کلی دعوت انبیا بوده است. چون برنامه اصلی همه انبیا تعلیم کتاب و حکمت و تحقیق درباره معارف آنهاست و جهل زدایی و رفع تقلید مقدمه ضروری هرگونه تعلیم و تحقیق به شمار میرود ازاینرو پیامبران با تقلید باطل و جهل و سنت های نادرست مبارزه کردند آیات متعدد قرآن
نشان میدهد مبارزه با تقلید کورکورانه سیره قطعی هر پیامبر بوده و از لوازم رسالت عامه به شمار میرود. قرآن کریم از پیامبران نقل میکند که به قوم خویش میگفتند سخن ما را بسنجید اگر بهتر از سخن پیشینیان شما بود آن گاه بپذیرید و این نشان میدهد که دعوت به عقل و برهان و پرهیز از وهم و گمان، سنت مشترک همه انبیا بوده است.
علاوه بر بحث تفاضل میان پیامبران الهی بحث دیگری که متکلمان اسلامی مطرح کردهاند تفاضل پیامبران و
فرشتگان است. آراء آنان در این باره مختلف است:
متکلمان
امامیه و
اشاعره به برتری انبیا معتقدند ولی در مقابل،
معتزله فرشتگان را از پیامبران برتر میدانند.
برخی نیز در این باره به تفصیل قائل شدهاند بدین نحو که انبیای مرسل افضل از ملائکهاند و خواص ملائکه افضل از انبیای غیر مرسل میباشند و انبیای غیر مرسل افضل از ملائکه عام اند.
گروه نخست برای اثبات ادعای خویش به آیات مختلفی از قرآن کریم استدلال کردهاند که از جمله میتوان به آیه ۳۱ سوره آل عمران اشاره کرد که میفرماید: (إنّ اللّه اصطفی آدم ونوحاً وآل إبراهیم وآل عمران علی العالمین) زیرا عبارت (علی العالمین) شامل فرشتگان نیز میشود و از آنجا که معنای «اصطفی» در این جا متضمن برتری و افضلیت است از آیه بدست میآید که انبیا بر فرشتگان برتری دارند.
از دیگر آیاتی که بر این مطلب استدلال شده است آیه ۳۵ سوره بقره است: (وإذ قلنا للملائکة اسجدوا). در این آیه فرشتگان مأموریت یافتهاند که در برابر آدم
سجده کنند و مقتضای این مطلب تقدیم و تفضیل حضرت آدم به عنوان پیامبر الهی بر فرشتگان است، پس
نبی بر فرشته برتری دارد
در برخی روایات نیز به برتری پیامبران بر فرشتگان تصریح شده است. برای نمونه شخصی از امام رضا (علیهالسلام) پرسید آیا پیامبر افضل است یا فرشته ای که به سوی او فرستاده میشود؟ امام در جواب فرمودند پیامبر افضل است
علاوه بر ادله نقلی برای اثبات افضلیت انبیا بر فرشتگان دلیل عقلی هم اقامه شده است و آن عبارت است از اینکه انبیا دارای
قوه شهوت و
غضب و نیز سایر قوای جسمانی همچون قوه خیالیه و وهمیه و... هستند و اکثر احکام این قوا با حکم عقل در تضاد میباشند با این حال انبیا قوای مذکور را به کنترل خود درآورده و پیوسته بر اساس حکم عقل رفتار کرده اند. بنابراین افعال و عبادات انبیا سخت تر از افعال و عبادات فرشتگان است و هر عمل سختی فضیلتش بیشتر است.
گروه دوم نیز برای اثبات مدعای خود به دلائل گوناگون استناد جستهاند از جمله آنها، ادله ذیل است:
گفته شده است که
عبادات ملائکه حداقل از نظر کمیت از عبادات بشر از جمله انبیا بیشتر است چرا که از آیاتی نظیر (یسبحون اللیل والنهار لا یفترون)
استفاده میشود که ملائکه در تمام حالات در حالت عبادت خداوند به سر میبرند همچنین به دلیل آیاتی همچون (یخافون ربّهم من فوقهم)،
(لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون)،
(وهم من خشیته مشفقون)
و (حتی إذا فزع عن قلوبهم)
خشوع و خضوع ایشان در عبادت اگر بیشتر از بشر نباشد کمتر نیست پس عبادت ایشان از نظر کیفی از عبادت بشر پایین تر نیست و این دو ویژگی کمی و کیفی موجب میشود ملائکه بر تمام انسانها و از جمله انبیا افضل باشند، زیرا اگر طاعات ملائکه حتی اگر از نظر کیفیت (خضوع و خشوع) با طاعات بشر مساوی باشد اما از نظر کمی بیشتر است لذا ثواب ایشان از عبادات هم بیشتر خواهد بود.
همچنین تقوای ملائکه بیشتر است و آنکه با تقواتر است برتر است، دلیل بر بیشتر بودن تقوای فرشتگان این است که آیاتی همچون (یخافون ربّهم من فوقهم)
و (وهم من خشیته مشفقون)
بیانگر این است که آنان دارای خوف و شوق دائمی نسبت به خداوند میباشند و این موجب میشود که فرشتگان همواره از لغزشها و میل به سوی لغزشها ایمن باشند در حالی که انبیا از لغزشهایی گرچه کوچک ایمن نبودند و یا ترک اولاهایی از ایشان سر میزده است، کما اینکه در زندگی ایشان کمابیش مشهود است..
با توجه به ادله نقلی و عقلی که بر افضلیّت انبیا بر ملائکه اقامه شد، ضعف استدلال افضلیت ملائکه بر انبیا آشکار است و نیاز به تکرار نمیباشد.
بنابر قول به
بطلان روزه با
دروغ بستن بر حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله، برخی سایر انبیا علیهم السّلام را در
حکم فوق به
پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ملحق کردهاند.
انبیا علیهم السّلام به جهت منزلت والایی که نزد خدا و حقوقی که بر خلق خدا دارند، شایسته احترامی ویژه هستند و تعظیم و تکریم آنان از شعائر الهی به شمار میرود و
مس ّ نام آنان بدون
طهارت (
وضو یا
غسل) بنابر مشهور،
حرام است.
دشنام دادن به پیامبران موجب ارتداد است؛ بلکه بنابر تصریح برخی کشتن دشنام دهنده
واجب است. چنانکه دشنامدهنده پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، محکوم به همین حکم است.
فرستادن
سلام و
صلوات بر پیامبران علیهم السّلام هنگام
ذکر نام آنان،
مستحب است.
افضل آن است که بدینگونه باشد: نخست بر
پیامبر اسلام و آل او صلوات اللّه علیهم سپس بر آنان، سلام یا صلوات فرستاده میشود(مثلا اینگونه: علی
نبینا و آله و علیه السّلام) مگر در مورد
حضرت ابراهیم علیه السّلام که برخی گفتهاند: ابتدا بر او، سپس بر رسول خدا و خاندان او صلوات اللّه علیهم، صلوات فرستاده میشود (مثلا اینگونه: علیه و علی
نبینا و آله السّلام).
فرستادن صلوات بر انبیا علیهم السّلام پس از صلوات بر پیامبر و آل او صلوات اللّه علیهم در
تکبیر دومِ
نماز میت ، همچنین
زیارت آنان
و
غسل زیارتو نیز نماز خواندن در حرمشان،
مستحب است.
تجدید بنای
قبر و ساختن بنا بر آن
کراهت دارد، مگر قبور پیامبران علیهم السّلام، اوصیای ایشان و عالمان ربّانی.
همچنین، محلّ قبور را
مسجد و مرکز
عبادت قرار دادن و
بیتوته کردن نزد قبرها جز قبور انبیا و جانشینان ایشان
مکروه است.
قداست، عظمت و اهمیت مقام نبوّت در
شرع مقدّس به حدّی است که اگر فردی به
دروغ ادّعایِ نبوّت کند و به ناحق خود را در این جایگاه قرار دهد، کشتنش
واجب میشود.
بنابر تصریح برخی، فراگیری
سحر به منظور ابطال ادّعای مدّعیِ دروغین نبوّت،
جایز است.
• ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبد اللّه، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵ق.
• اسرار الحکم، سبزواری، هادی، تهران، المکتبة الاسلامیه، ۱۳۶۲ش.
• ایضاح المراد، ربانی، علی، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲ش.
• احتجاج، طبرسی، احمد بن علی، نجف اشرف، دارالنعمان.
• اوائل المقالات، شیخ مفید، محمد بن محمد، بیروت، دارالمفید للطباعة والنشر.
• الاعتقادات، صدوق، محمد بن علی، بیروت، دارالمفید للطباعة والنشر.
• بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، المکتبة الاسلامیه، تهران.
• تاج العروس، زبیدی حنفی، سید محمد، بیروت، دارالفکر للطباعة والنشر.
• التعریفات، جرجانی، علی بن محمد، بیروت، دارالکتاب العربی.
• تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ملامحسن، تحقیق حسن اعلمی، انتشارات صدر، تهران، ۱۴۱۵ق.
• تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، اسماعیل، دارالاندلس، بیروت، ۱۴۱۶هـ.
• تفسیر قرطبی، قرطبی، محمد بن احمد، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۲۳ق.
• تفسیر مراغی، مراغی، احمد بن مصطفی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
• الحبائک فی اخبار الملائک، سیوطی، عبدالرحمن.
• خصال، شیخ صدوق، محمد بن علی، قم، منشورات جامعه مدرسین.
• روح المعانی، آلوسی، سید محمود، بیروت، دارالکتب.
• الصحاح، جوهری، اسماعیل بن حماد، بیروت، دارالعلم للملایین.
• روح البیان، حقی بروسوی، اسماعیل، دارالفکر، بیروت، بی تا.
• سرمایه ایمان، لاهیجی، عبدالرزاق، انتشارات الزهراء، قم، ۱۳۶۲ش.
• شرح العقائد النسفیه، تفتازانی، سعدالدین، مسعود بن عمر، مطبعه مولوی محمد عارف، ۱۳۶۴ش.
• شرح المقاصد، تفتازانی، سعدالدین، مسعود، منشورات شریف رضی، قم، ۱۴۰۹ق.
• فتح القدیر، شوکانی، محمد بن علی، عالم الکتب.
• الکاشف، مغنیه، محمدجواد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۲۴ق.
• الکافی، الأصول، کلینی رازی، محمد بن یعقوب، المکتبة الإسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ق.
• کنزالدقائق، قمی، مشهدی، محمد بن محمدرضا، انتشارات وزارت ارشاد، تهران، ۱۳۶۸ش.
• کنزالعمال، متقی هندی، علی بن حسام الدین، مؤسسه الرسالة، بیروت، ۱۴۰۵ق.
• کشف المراد، حلّی، حسن بن یوسف، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
• کشاف، زمخشری، محمود، بیروت، دارالکتاب العربی.
• لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، قم، ادب الحوزه.
• مجمع البیان، طبرسی، فضل بن حسن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
• المستمسک فی اصول الدین، محقق حلّی، جعفر بن حسن، مشهد، مجمع البحوث الاسلامی.
• معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس، مکتبة الاعلام الاسلامی.
• المفردات، راغب، حسین بن محمد، بیروت، دارالمعرفة.
• المیزان، طباطبایی، محمدحسین، مؤسسه الأعلمی، بیروت، ۱۳۹۳ق.
• نورالثقلین، حویزی، عبدعلی بن جمعه، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، حکمت، قم.
• النکت الاعتقادیه، شیخ مفید، محمد بن محمد، بیروت، دارالمفید للطباعة والنشر
•
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «انبیا»، شماره ۸۶ •
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۲۹۵-۲۹۶. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.