امیرهوشنگ دولو
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"امیر
هوشنگ دولو" فرزند محمدولیخان آصفالسلطنه در سال (۱۲۸۵ش) در
تهران به دنیا آمد. وی از متنفذان دربار پهلوی بود.
پدر او از طایفه دولو
ایل قاجار بود و مادرش منیراعظم (دختر کامرانمیرزا، خالهی احمدشاه) به دودمان سلطنتی
قاجار بستگی داشت. ظاهرا عنوان پیشخدمت مخصوص اعلیحضرت همایونی را داشت؛ ولی در واقع همهکاره بود و خیلیها به وسیله او به مقام
وزارت و
سفارت و استانداری رسیدند. در جوانی به
فرانسه رفت و در زمان
جنگ و حتی اشغال پاریس از طرف آلمانیها هم در این شهر زندگی میکرد و به "پرنس هوش" شهرت داشت. "پرنس هوش" در خانه مجلل خود در پاریس برای افسران آلمانی بساط عیش و عشرت به راه میانداخت و به همین جهت بعد از خاتمه
جنگ مجبور شد به
ایران بازگردد و بساط خود را در
تهران پهن کند.
"
هوشنگ دولو" به علت نزدیکی با "محمدرضا پهلوی" توانست به چپاول و
غارت کلان دست زند. "محمدرضا پهلوی" به علت علاقه به وی ریاست «شرکت خاویار ایران» را به او سپرد و دولو طی سالهای مدید انحصار خود را بر تجارت
خاویار ایران برقرار ساخت و در مطبوعات غرب به عنوان «سلطان خاویار ایران» شهرت یافت. دولو
تجارت خاویار ایران را توسط دختر دایی مادرش (احسان نیکخواه معروف به مادام دولو» اداره میکرد.
هوشنگ دولو به عنوان «آجودان کشوری» شاه، از ارکان شبکه دکتر "فلیکس آقایان" و از گردانندگان مافیای
مواد مخدر در ایران، منطقه و
اروپا بود. سند بیوگرافیک
ساواک در سال ۱۳۵۱ او را چنین توصیف میکند: عیاش، بیبند و بار و مشکوک به داشتن
اعتیاد به
تریاک و متهم به دخالت در
قاچاق مواد مخدر و
هروئین.
"
فردوست" که از نزدیک با امیر هوشنک دولو آشنا بوده و ظاهرا از بساط عیش و نوش و عشرت او هم بینصیب نبوده است، درباره وی میگوید: «او مدتی با من خوب بود و چند مرتبه مرا به خانهاش دعوت کرد. تریاکی شدید بود و به دستور محمدرضا بهترین تریاک ایران به وفور برای خودش و همه مجانی در اختیارش قرار میگرفت. هر روز مقامات مهمی به خانه دولو میرفتند کسی که میخواست
وکیل یا سفیر یا
وزیر بشود، افسری که میخواست سرتیپ یا سرلشگر یا سپهبد شود، فردی که پرونده داشت و میخواست از
مجازات معاف شود و یا طرف را محکوم کند و امثالهم. او تمام درخواستها را به محمدرضا اطلاع میداد و بدون استثنا همه تصویب میشد. لذا همه به خانه دولو روی میآوردند.... به مسائل اطلاعاتی و جاسوسی کاری نداشت.
نفوذ روز افزون دولو در
شاه و مداخلات او در کارهای دربار، "علم" را هم به ستوه درآورده بود و در یادداشتهای او از اوایل سال ۱۳۵۲ به بعد نشانههایی از این ناراحتی را میبینم. به طور مثال در یادداشتهای روزانه چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۲ او میخوانیم: «شاه به من اطلاع داد که در سفر قریبالوقوعش دولو در التزام رکاب خواهد بود. با این که سه روز پیش کاملا برعکسش را گفته بود. من که نمیفهمم، چطور کسی به زیرکی شاه میتواند چنین افرادی را که این قدر به حیثیت او لطمه میزنند، تحمل کند؛ اما خوب
تاریخ ایران مملو از شیادانی مثل دولو است. مردانی که ظاهرا هیچگونه شایستگی ندارند؛ ولی با وجود این مقرب درگاهند.
دولو در جریان سفرشاه به
فرانسه مرتکب کثافتکاریهای تازهای در داخل میشود. "
اسدالله علم" مراتب ناراحتی و
عصبانیت خود را از دست او در یادداشتهای هشتم و نهم تیرماه۱۳۵۳ خود چنین بیان میکند: «دوشنبه ۸ تیر شاه با هواپیما "کنکورد" به تهران بازگشت و پروازش از پاریس به تهران فقط دو ساعت و نیم طول کشید... بعد از شام به من دستور داد کثافتکاریهای دولو را رفع و رجوع کنم، مرد که رسما به عنوان یک معتاد به
تریاک شناخته شده است و از یک اداره ویژه دولتی سهمیه دریافت میکند. با وجود این رانندهاش را به اصفهان فرستاده تا ۳۰ کیلوگرم تریاک برای او بیاورد. در راه بازگشت اتومبیلش
تصادف کرد و همسر راننده کشته شد... به محض این که
ژاندارمری و
پزشکی قانونی دربارۀ احتمال
توطئه قتل شروع به تحقیق کردند، طبیعتا متوجه تریاکهای دولو شدند. وقتی به خانه رسیدم فرمانده ژاندارمری را احضار کردم که اظهار داشت علاو بر تریاک، آثار هروئین هم در اتومیبل دیده شده است. این ضربه هولناکی بود. در این کشور یک آدم به خاطر
تملک یک گرم هروئین اعدام و خانوادهاش بیسرپرست میشود من چه باید بکنم؟. .. بالاخره تصمیم گرفتم که چنانچه شاه خواهان پردهپوشی باشد، تقاضا کنم... در این ضمن به فرمانده گفتم که به تحقیقاتش ادامه دهد. آن وقت به دولو تلفن کردم که به کلی این موضوع را که چیزی غیر از تریاک در اتومبیل بوده است تکذیب کرد. کمی بعد فرمانده تلفن کرد و تایید کرد که موضوع هرویین
دروغ بوده است و گزارش اولیهشان نادرست بوده است.
یکشنبه ۹ تیر... توانستم به شاه تلفن کنم و از جمله به او بگویم که پرونده دولو مختومه شده است... با وجود این خاطرنشان کردم که اولین سوال مرد (دولو) از من این بود که بر سر تریاکها چه آمده است... بدون کوچکترین فکری برای جراحات راننده یا مرگ غمانگیز همسرش...) شاه گفت: خوب اینها مطالب دیگری جز تامین نظر پلید خود را درک نمیکنند.
اما نکته شگفتآور این است که این آدمی که به قول شاه در «فقط به افکار پلید خود فکر میکنند» تا آخرین سال سلطنت شاه از عنایات شاهانه برخوردار بود و در عزل و نصب مقامات مهم دخالت میکرد. از جمله انتصابات مهم این دوران که امیرهوشنگ دولو مستقیما در آن دخالت داشت، انتصاب "
عبدالعظیم ولیان" وزیر برکنار شده تعاون و امور روستاها، به استانداری
خراسان و نیابت
تولیت آستان قدس رضوی بود. برکناری ولیان که مرد بدنام و بددهن و منفوری بود، کمی افکار عمومی را تسکین داد؛ ولی ولیان بعد از برکناری از وزارت در خانه امیرهوشنگ دولو متحصن شد و دولو سرانجام توانست، رضایت شاه را با انتصاب او به مقام نیابت تولیت
آستان قدس رضوی و استانداری خراسان که به مراتب مهمتر از وزارت تعاون امور روستاها بود، را جلب کند.
انتخاب ولیان به این مقام مهم نه فقط دهنکجی به نخستوزیر و بیاعتنایی به افکار عمومی، بلکه لجبازی با
روحانیت بود. اعمال ولیان در استانداری
خراسان و نیابت تولیت آستان قدس موجب عدم رضایت شدید روحانیون شد.
هوشنگ دولو در مارس ۱۹۷۲/اسفند ۵۱ هنگامی که در ژنو در حال تحویل تریاک به "حسن قریشی" (بازرگان ایرانی) مقیم
سویس بود، توسط پلیس این کشور دستگیر شد. پلیس به دولو دستور داد که تا روشن شدن تکلیف پرونده از حوزه قضایی "سنموریس" خارج نشود؛
اما شاه که در زمان این حادثه در "سن موریس" بود، بلافاصله به ژنو رفت و دولو را آزاد کرد و با هواپیمای شخصی خود به ایران بازگردانید.
"
فریدون هویدا" مینویسد: «شاه این شخص را پس از دستگیریش به خاطر قاچاق مواد مخدر در سویس با
ضمانت خود، از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد، و از آنجا در حالی که ماموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند؛ ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان بر نمیآمد، او را به هواپیمای آماده پرواز نشاندند و از سویس خارج کردند.
چند ماه بعد که دادگاه ژنو قصد رسیدگی به این پرونده را داشت، دولو با وکیل فرانسوی خود در سویس حاضر شد.
کنفدراسیون دانشجویان و دیگر مخالفان رژیم با دادن اطلاعات به وکیل پلیس سویس، دادگاه را به تریبونی علیه رژیم شاه بدل کردند.»
حادثه فوق در مطبوعات غرب انعکاس وسیع یافت و رسوایی بیسابقهای را برای خانواده پهلوی به ارمغان آورد. تا مدتها نقش
دربار پهلوی در قاچاق بینالملی مواد مخدر افشا میشد. از جمله مجله آمریکایی "ساگا" در نوامبر ۱۹۷۳ ماجرای دستگیری "
اشرف پهلوی" را در نوامبر ۱۹۶۱ در فرودگاه ژنو در حالی که چمدانهای خود را با کیسههای پلاستیکی مملو از
هروئین انباشته بود، شرح داد و نوشت که فقط مداخله مقامات عالیرتبه سویس که به قول "ساگا" «ذخایر ارزی دربار شاه در بانکهای سویس» آنان را مجذوب کرده است، باعث آزادی اشرف گردیده است. ساگا همچنین ماجرای لو رفتن بسته تریاکی که
هوشنگ دولو در اوائل سال ۱۹۷۲ برای "حسن قریشی" ارسال داشت و جریان دستگیری دولو و آزادی او توسط شاه را شرح داد و افزود که دولو یکبار دیگر در سال ۱۹۶۰ در پاریس به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده و با مداخله مقامات درباری آزاد گردیده است. مجله فوق فاش ساخت قاچاقچیان
مواد مخدر و درباریان ایران بیش از ۵ میلیارد دلار در بانکهای سویس ذخیره دارند و سفرهای مکرر شاه به سنتموریس علاوه بر
عیاشی و زد و بندهای مالی و اقتصادی برای رسیدگی به حسابهای بانکی او انجام میگیرد.
در پی رسوایی
هوشنگ دولو در سویس مجله آلمانی "اشپیگل" در شماره ۱۳ مارس ۱۹۷۲/ اسفند۵۱ در مقالهای با عنوان تحت حمایت شاهنشاه نوشت: «چنانچه شاهنشاه ایران مایل نباشد، دادگاه سویس امکان کشف حقایقی را درباره دخالت
هوشنگ دولو در قاچاق موادمخدر نخواهد داشت زیرا این پرنس که عضو دربار شاهنشاهی و از معتمدان شاهنشاه است از مصونیت سیاسی استفاده میکند.» این که
دیپلمات های ایرانی برای تامین ارز مورد نیاز شاهنشاه خود، هرویین و تریاک قاچاق میکنند تازگی ندارد و در ادامه مینویسد: «دولو ۱۲ سال قبل نیز به
اتهام حمل و مصرف مواد مخدر در پاریس مورد تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. خواهر مقتدر شاه نیز در سال ۱۹۶۱ در فرودگاه ژنو با یک چمدان هرویین غافلگیر شد؛ ولی مصونیت سیاسی مانع تعقیب ایشان گردید.»
امیر
هوشنگ دولو در بحبوحه انقلاب از ایران گریخت و چند سال بعد از پیروزی
انقلاب و سقوط رژیم شاهنشاهی در پاریس درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ا امیرهوشنگ دولو» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۵/۲۳