امرای مکه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امرای مکه به حاکمان مکه از آغاز تاکنون اطلاق میشوند.
شمار امیران مکه از هنگام شکل گیری آن، جزئیات و انواع امارت و نیز وظایف امیران تا ظهور اسلام به طور دقیق مشخص نیست. اما از آن دوران، این شهر شاهد انواع امارت استکفایی، امارت خاصه، استیلایی، استنابهای، افتخاری و امارت شرف بوده است.
مبحث مربوط به امیران مکه را با توجه به گستره زمانی و خاندانهای حکومت گر و نیز نفوذ قدرتهای همجوار در امارت آن، میتوان چنین تقسیم بندی کرد: امیران مکه پیش از اسلام شامل امارت قبایل
جرهم،
ایاد،
خزاعه و
قریش؛ و امیران مکه در دوره اسلامی شامل دوران نبوی،
خلفای راشدین،
بنی امیه،
بنی عباس، امارت
اشراف در دوران
فاطمیان،
ایوبیان ،
ممالیک و
عثمانی و نیز امارت مکه در دوران
آل سعود .
امرا جمع امیر از ریشه «ا ـ م ـ ر» به معنای فرمان دادن و از امر به معنای گفتن و دستور دادن است. در اصطلاح،
امیر به کسی گفته میشود که سرپرستی امری را بر عهده گیرد.
از برابرهای واژه امیر میتوان به عامل، والی، سالار، زعیم، رئیس و حاکم اشاره کرد.
کاربرد این اصطلاح در دوران اسلامی درباره حاکمان شهرها، از جمله
حجاز، به سده اول ق. بازمی گردد
و در نامهها و سخنان برخی اشخاص برجسته در خطاب به حاکمان
حرمین، از جمله در سخن پیامبر خطاب به
عتاب بن اسید امیر مکه و نیز
امام حسین علیهالسّلام خطاب به
ولید بن عتبه اموی، حاکم مدینه، به کار رفته است.
در سدههای پسین، به حاکم مکه، افزون بر امیر، صاحب مکه نیز گفته میشد؛ چنان که در دوران
عباسیان،
فاطمیان،
ایوبیان و دولت
ممالیک در منابع از عنوان صاحب مکه فراوان یاد شده است.
در دوران کنونی نیز که
آل سعود بر مکه تسلط دارند، از عنوان امیر برای حاکمان حرمین شریفین استفاده میشود.
مکه پیش از اسلام، افزون بر آن که به سبب وجود
کعبه از قداست و جایگاهی والا برخوردار بود، از آن جا که در مسیر
تجارت جنوب به شمال و رفت و آمد حاجیان به آن شهر قرار داشت، به کانون تجارت تبدیل شده بود و اهمیتی ویژه داشت. پس از اسلام نیز به علل یاد شده و نیز از این رو که مکه محل
ظهور اسلام و جایگاه پیشگامان این دین بود، مکانتی بلند داشت. از این رو، امارت آن شهر نزد عرب جاهلی و مسلمانان از جایگاهی ویژه برخوردار بوده است.
مکه و به طور کلی حجاز، تا پیش از اسلام فاقد دولت بوده و با
نظام قبیلگی اداره میشده است. با وجود این، در منابع، از زمان ساخته شدن یا بازسازی کعبه به دست
ابراهیم و فرزندش
اسماعیل علیهالسّلام از کسانی به عنوان حاکم، رئیس و حتی پادشاه مکه یاد شده است. جز امارت ابجد،
عمالقه،
جدیس و
طسم که بیشتر به افسانه میماند، خاندانهایی بر مکه حاکم بودند. مشهورترین اینان شامل پنج خاندان و قبیله هستند که عبارتند از:
اسماعیل علیهالسّلام همراه پدرش در پی بازسازی
یا ساخت کعبه،
تولیت بیت الله الحرام و ریاست مکه را تا هنگام رحلت در اختیار داشت.
مدت این تولیت دقیقا دانسته نیست. طول عمر اسماعیل را ۱۳۰سال دانستهاند.
بر پایه برخی گزارشها، اسماعیل با دختری از جرهمیها، از قبایل یمنی ساکن در مکه، وصلت کرد و برخی نوادگانش بر مکه ریاست داشتند.
شماری از تاریخ نگاران مدت ریاست اسماعیل و فرزندانش تا تسلط جرهم بر مکه را حدود دو سده دانستهاند.
از فرزندان اسماعیل،
نابت و قیدار در شمار متولیان کعبه یاد شدهاند.
بر پایه گزارش فاسی، قیدار/ قیدر به معنای پادشاه است.
قبیله
جرهم در شمار
عرب قحطانی است که از یمن به پیرامون مکه کوچ کردند.
در پی پیدایش آب زمزم، دو قبیله جرهم و
قطوراء، از عرب جنوبی در
مکه ساکن شدند.
محل سکونت جرهم در بخش بالای مکه و
قعیقعان و مکان جای گرفتن
قطورا در
اجیاد و پایین مکه و نواحی آن بود. این هر دو قبیله از کسانی که از قلمرو ایشان وارد مکه میشدند،
مالیات میگرفتند و ستیزی میان ایشان نبود
تا این که برای تسلط برتمام شهر مکه، کارشان به نبرد وخونریزی انجامید و با کشته شدن
سمیدع، بزرگ قطوراء
آنها به صلح با جرهم و ریاست آنان رضایت دادند.
به گزارش
زبیر بن بکار ، نخستین کسی که از جرهمیان ولایت و سرپرستی
کعبه را بر عهده گرفت، فردی به نام
مضاض بن عمرو از نوادگان دختری اسماعیل علیهالسّلام بود.
امارت او بر مکه در پی صلح قطورا با جرهمیان برپا گشت.
در گزارش فاسی،
ایاس بن جرهم نخستین کس از این قبیله دانسته شده که بر مکه حکومت یافت.
برخی مدت حکومت
مضاض را حدود ۱۰۰ سال یاد کردهاند.
در پی درگذشت او، تولیت کعبه و نیز ریاست مکه بر عهده فرزندانش و بازماندگان آنان از عمرو
بن مضاض (۱۲۰سال)، حارث
بن عمرو (حدود ۱۰۰سال)، عمرو
بن حارث (۲۰۰سال) و مضاض
بن عمرو اصغر (۴۰ سال) قرار گرفت.
بر پایه گزارش دیگر، حارث
بن مضاض
بن عمرو از نوادگان جرهم، سرپرست قبیله خود و پدر
حنفاء همسر اسماعیل علیهالسّلام بود که در پی مرگ فرزندان بزرگ اسماعیل و نیز پدرش مضاض، به ریاست مکه دست یافت.
مدت تسلط جرهم بر مکه را ۳۰۰ یا ۵۶۰ یا ۶۰۰ سال دانستهاند.
به گزارش مسعودی، هنگامی که جرهمیها با
سمیدع بن حوثر به نبرد پرداختند و شکست خوردند، ولایت کعبه به
عمالیق ، از ساکنان پیشین مکه
و سپس دیگر بار به جرهم رسید. شماری از پژوهشگران این دیدگاهها را شاذ دانستهاند.
عبدالله بن جدعان ، از بزرگان تیره تیم قریش، به گفته خود، قبر
حارث بن مضاض اکبر را کنار دیگر حکمرانان جرهمی مکه در غاری در پیرامون مکه دیده که نام و مدت حکومت هر کدام بر لوحی مکتوب بوده است.
از رویدادهای حکومت آنان، وقوع سیل و آسیب دیدن کعبه بود که جرهمیان آن را همچون حالت پیشین بازسازی کردند.
ساخت نخستین
در کعبه را نیز به جرهم نسبت دادهاند.
فاسی بابی درباره خاندان جرهم و تولیت ایشان بر مکه و شاهان آن از این قبیله آورده و به اختلاف نظرها درباره آنان پرداخته است.
نسب قبیله
ایاد به عنوان قبیلهای بزرگ
به نزار، جد هجدهم پیامبر، فرزند معد
بن عدنان میرسد.
مدت امارت آنان روشن نیست. گفته شده واپسین کس از ایادیها که تولیت کعبه را بر عهده داشت،
ثعلبة بن ایاد بود.
بر پایه گزارشی، نزار هنگام رحلت، تولیت کعبه را به ایاد سپرد و در پی او مدتی در دودمانش باقی ماند.
سرانجام درگیری میان
بنی ایاد با فرزندان مضر، جد هفدهم پیامبر، به اخراج بنو ایاد از مکه انجامید و
آنان در
تهامه، بخشی از ساحل شرقی دریای سرخ، ساکن شدند.
بنو ایاد پیش از ترک مکه،
حجرالاسود را از کعبه جدا و در محلی دفن کردند
؛ اما قبیله خزاعه با آگاهی از پنهان گاه
حجرالاسود، مضر را به پذیرش تولیت خزاعه بر کعبه واداشتند.
خزاعه از قبایل یمنی از فرزندان
قحطان بودند که گویا در پی شکسته شدن
سد مارب، از
یمن به مکه کوچ کردند.
هنگام دقیق این کوچ دانسته نیست. آنان در اواخر سده سوم یا آغاز سده چهارم پیش از میلاد، در نبردی سه روزه که گروهی از
بنی کنانه از قبایل عدنانی نیز آنان را یاری کردند، جرهم را شکست دادند و با راندن آنان از مکه،
امارت آن شهر را در اختیارگرفتند. علت اقدام
خزاعه بر ضد جرهم را ستمگری آنان بر زائران کعبه، سرقت هدایای کعبه و نیز حلال کردن برخی حرامها دانستهاند.
بزرگ خزاعه در این زمان،
ربیعة بن حارثه بودکه به امارت مکه دست یافت. خزاعه به پاس همکاری کنانه در اخراج جرهم، اجرای بخشی از مناسک و شعائر حج همانند اجازه،
افاضه و
نسیء را به آنان وا گذار کردند. این اختیارات نوعی مرجعیت دینی و
افتاء در امور حج را برای کنانیها به ارمغان آورد.
از دیگر امیران مشهور خزاعه در مکه،
عمرو بن لحی، رئیس خزاعه، بود که جایگاهی والا در میان مردم داشت و سخن او برای مردم در حکم فرمان دین تلقی میشد. ثروت فراوان عمرو منشا برخی کارها در مکه بود. وی را نخستین کسی دانستهاند که حاجیان را
اطعام نمود و در یک سال سه
برد یمنی به یکایک حاجیان عرب بخشید. در منابع اسلامی، عمرو از این رو نکوهش شده که به عنوان نخستین کس، دین
ابراهیم را تغییر داد و بتهایی را در پیرامون کعبه
و نیز بت
هبل را بر کعبه نصب کرد.
در روایتی، پیامبر او را نخستین گسترش دهنده بت پرستی در
جزیرة العرب خوانده است.
افزون بر این، عمرو
بن لحی،
تلبیه ابراهیم علیهالسّلام را که به شکل «لبیک لاشریک لک لبیک» در میان مردم رواج داشت، به صورت تحریف شده «لبیک لا شریک لک الا شریکا هو لک تملکه و ما ملک» درآورد.
گفتنی است که امور نسبت داده شده به عمرو، پشتوانهای استوار ندارد. واپسین امیر مکه از خزاعه،
حلیل بن حبشی خزاعی بود و در پی او ریاست مکه به قریش رسید.
پیش از قریش، شماری از نیاکان پیامبر همانند
عدنان، جد بیستم
و
الیاس ، جد شانزدهم
بر مکه ریاست داشتند. در امارت خزاعه، نسل اسماعیل در سرزمینهای پیرامون حجاز پراکنده شدند. به گزارشی، ابومغیره
قصی بن کلاب، جد چهارم پیامبر، که از نسل مضر بود و در میان قبیله مادرش قضاعه میزیست، در پی اجنبی خوانده شدنش از سوی فردی قضاعی، نسب خود را از مادرش شنید
و به مکه بازگشت و با دختر حلیل
بن حبشی خزاعی که بر این شهر امارت داشت و
کلید کعبه در اختیارش بود، ازدواج کرد.
حلیل به هنگام مرگ، ولایت کعبه و کلید آن را به قصی تسلیم کرد.
هر چند خزاعه حاضر به پذیرش این امر نشد، در نبردی که میان یاران قصی از بنی کنانه، از عرب شمالی و از خویشاوندان قصی و قضاعه با خزاعه رخ داد، خزاعه شکست خورد و به سازش تن داد. با حکمیت یعمر
بن عوف کنانی، قصی افزون بر ریاست مکه، تولیت و
پرده داری کعبه را نیز بر عهده گرفت.
قصی تیرههای گوناگون قریش را که در پیرامون مکه پراکنده بودند، گرد آورد و برای آنها در مکه مکانهایی مشخص کرد. از این رو، او را «مجمع» و به این دسته از قریش در برابر قریش ظواهر یعنی ساکنان پیرامون مکه، «
قریش بطاح» گفتند.
از دیگر تلاشهای قصی، تاسیس
دارالندوه (مجلس مشورتی قریش)
و تقسیم مناصب بیت الله الحرام و مکه میان فرزندانش بود.
امارت قصی در مکه را حدود میانه سده پنجم میلادی دانستهاند.
پس از درگذشت قصی تا ظهور اسلام، ریاست مکه در اختیار نسل او بود. البته در مکه حاکمیتی متمرکز وجود نداشت و مناصب آن شهر میان برخی تیرههای قریشی تقسیم شده بود؛ اما ریاست مکه از آن فرزندان قصی بود. از رویدادهای مهم این دوران، رقابت
بنی عبد الدار و
بنی عبد مناف بر سر مناصب مکه بود که موجب پدید آمدن دو پیمان
حلف المطیبین و
حلف الاحلاف شد.
برخی گزارشها از انتقال ریاست مکه به
عبد مناف در پی وفات قصی خبر میدهد.
همچنین شماری از منابع، از تلاشهای قصی در خرید زمینهای مکه و تقسیم آن میان قریش یاد کردهاند که ثمره آن، گسترش و آبادانی مکه و نیز ایجاد پیمان میان خزاعه و قریش بود که امنیت مکه را در پی داشت.
با ریاست
هاشم، جد دوم رسول خدا، بر مکه، برادرزاده اش
امیه به رقابت با او پرداخت که برای امیه دستاوردی نداشت. هاشم در دوران ریاستش بر مکه، با برپایی دو سفر زمستانی و تابستانی و بستن پیمان با شامیان، تجارت را گسترش داد.
امارت مکه در پی هاشم، به برادرش مطلب و سپس فرزندش
عبدالمطلب رسید.
در این دوران، میان او و عموزادگان اموی اش همچنان
رقابت وجود داشت. اما جایگاه او در شرف و ریاست و وجاهت در قریش چندان بود که عموزادگانش توانایی برابری با او را نداشتند. از رویدادهای دوران امارت او بر مکه، حفر
زمزم و لشکرکشی
ابرهه به مکه بود.
در آستانه ظهور اسلام،
ابوطالب بر مکه و
بنی هاشم ریاست داشت.
در پی رحلت ابوطالب به سال دهم بعثت، گزارشی از ریاست مکه در دست نیست. شاید بتوان حدس زد که در این سالها، بزرگ امویان، ابوسفیان، در پی کشته شدن کسانی مانند ابوجهل مخزومی و دیگر سران قریش در
نبرد بدر و نیز فقدان چهرههای هاشمی در مکه، ریاست را کنار منصب موروثی «قیادت» (فرماندهی قریش در نبردها) در دست داشته است. یاد کردنی است که
عبد مناف،
هاشم و
عبدالمطلب به عنوان نیاکان پیامبر، همراه ریاست مکه، مناصبی مهم چون
سقایت (آب دادن به حجاج)
و
رفادت (پذیرایی از حجاج)
را نیز بر عهده داشتند.
در آغاز اسلام، وظایف امیران در حکمی از سوی رسول خدا، شامل موارد زیر بوده است: فرماندهی نیروهای نظامی، تعلیم دین و
قضاوت،
اجرای احکام و
حدود،
امامت جمعه و جماعات.
امیران مکه در دو سده نخست ق. که برخی
فقیه نیز بودند، گاه کار
قضاوت را هم انجام میدادند؛ اما از آن پس، قضاتی برای یاری به امیران تعیین میشدند. گزارشهایی از درگیری امیران با قاضیانی که خلاف خواست آنان احکامی صادر میکردند، در دست است.
امیر مکه گاه وظایف
امیر الحاج را نیز بر عهده داشته است؛ از جمله اعلان
ثبوت هلال ماه ذی حجه که از وظایف امیر الحاج به شمار میرفت
در سدههای پسین، افزون بر موارد یاد شده، گردآوری
خراج و
صدقات، پاسداری از مرزها و تجهیز و اعزام کاروانهای حاجیان همراه نصب متولی برای آنها نیز از وظایف امیران شمرده شده است.
در دورهای، استقبال از کاروانهای حج، به وظایف امیران مکه افزوده شده است. در امارت
اشراف، آنان معمولا با گروهی که بر اسبان تزئین شده، سوار بودند و نوازندگان طبل آنان را همراهی میکردند، به استقبال کاروان و امیر الحاج مصر که حامل
پرده کعبه بوده است، میرفتهاند.
در منشور امارت دوران عثمانی، به وظایف امیر مکه اشاره شده است. استقبال از حاجیان و بدرقه آنان و همچنین سفارش به مدارا با مجاوران و زائرین و دعا برای دوام و قوت دولت عثمانی از آن جمله است.
این منشور در حرم بر اشراف، دانشوران و دیگران خوانده میشد و سپس
بیعت با امیر انجام میگشت. در
خطبه، نام امیر در پی نام سلطان آورده میشد. در عصرگاه هر روز نیز بر درگاه امیر طبل کوبیده میشد.
وظایف امیر از سوی
آل سعود ، نظارت بر
نظم و
امنیت محدوده امارت، اجرای
احکام قضایی، حفظ حقوق شهروندان در چارچوب دین و نظام، و تلاش برای اعتلای اجتماعی و عمرانی اعلام شده است.
پس از فتح مکه به سال هشتم ق. پیامبر (صلی الله علیه و اله)
عتاب بن اسید اموی، جوانی تقریبا۲۰ ساله و درستکار و امانتدار را بر مکه امیر کرد و خطاب به وی فرمود: «من تو را بر همسایگان خداوند امیر کردم؛ پس با آنها به نیکی رفتارکن! »
بر پایه گزارشی، مراسم حج در آن سال نیز به سرپرستی عتاب انجام شد. از این رو، برخی او را نخستین امیر الحاج در تاریخ اسلام دانستهاند.
از این پس، امیر مکه گاهی
امیر الحاج نیز بوده است؛ چنان که در دوران
ابوبکر، عتاب
بن اسید اموی افزون بر امارت مکه، امیر الحاج نیز بود.
به گزارش ابن سعد، پیامبر پیش از عتاب و قبل از عزیمت به
غزوه طائف، امارت مکه را به هبیرة
بن شبل عجلانی ثقفی اعطا کرد
و در پی بازگشت از این غزوه، عتاب را ولایت داد.
برخی نیز از امارت
معاذ بن جبل انصاری به سال هشتم ق. و هنگام عزیمت رسول الله به
حنین یاد کردهاند که ماموریت داشت به مکیان قرآن و احکام را آموزش دهد.
البته مشهور است که عتاب نخستین امیر مکه در دوران اسلامی است و کسانی مانند معاذ وظایفی دیگر داشتهاند.
با عنایت به اهمیت فراوان امارت مکه،
خلفا میکوشیدند تا فردی خوش نام را امیر شهر انتخاب کنند. امیران مکه در دوران خلفا بیشتر از خاندانهای مکه، آن هم از تیرههای مشهور مانند
بنی عبد شمس،
بنی مخزوم، ب
نی هاشم،
خزاعه و
بنی تیم انتخاب میشدند.
امام علی علیهالسّلام نخستین بار امیری از
انصار را بر مکه منصوب کرد.
در خلافت
ابوبکر (۱۱-۱۳ق.) ،
عتاب بن اسید همچنان امیر مکه بود که هم زمان با مرگ ابوبکر (۱۳ق.) درگذشت.
بر خلاف مشهور، برخی حرث/
حارث بن نوفل را نیز از امیران مکه در این هنگام دانستهاند.
در آغاز خلافت
عمر (۱۳-۲۳ق.) امیر مکه،
محرز بن حارثه از
بنی عبد شمس بود که پیشتر از سوی عتاب به عنوان جانشین در سفرهایش تعیین شده بود. البته چندی بعد، خود عمر او را برکنار کرد.
در پی او، امیران مکه در دوران عمر عبارت بودند از:
قنفذ بن عمیر بن جدعان تیمی،
نافع بن عبد حارث خزاعی،
احمد بن خالد بن عاص مخزومی،
طارق بن مرتفع / مریفع کنانی، و
حارث بن نوفل بن حارث از بنی هاشم.
حارث در عهد نبوی برخی کارهای مکه را عهده دار بود و در دوران خلفا امیر مکه شد
میانگین دوره امارت مکه در عهد این
خلیفه کمتر از دو سال بود که شاید دلیل آن را بتوان در سختگیری وی برکار گزارانش یا بیم از قدرت یافتن آنان دانست.
با نگاهی به نسب امیران نصب شده عمر در مکه میتوان فهمید که او این افراد را از تیرههای مشهور
قریش انتخاب کرده که نسبت به دیگر تیرههای قریش از نفوذ بیشتر برخوردار بودند. وی از کار گزاری
موالی بر مکه اکراه داشت. در سفرش به مکه، هنگامی که نافع
بن حارث برای استقبال از عمر، از مکه بیرون آمد و غلام خویش، عبدالرحمن
بن ابزی خزاعی، را جانشین خود قرار داد، خلیفه بر نافع خرده گرفت و او را برکنار نمود و
خالد بن عاص مخزومی را امیر کرد.
مکه در این هنگام، بر خلاف برخی شهرها، دورانی آرام را سپری کرد. مهمترین دلیل آن را فقدان اقتدار امیران انتصابی
عثمان در این شهر، در مقایسه با دیگر شهرها دانستهاند؛ زیرا خاندانهای برجسته مکه با بزرگان مهاجران در مدینه ارتباط داشتند و گزارشها و شکایتها به سرعت میان دو شهر رد و بدل و گاه موجب برکناری امیر مکه میشد. شاهد این سخن، گزینش امیران متعدد بر این شهر است.
امیران مکه در دوران عثمان، عبارتند از:
علی بن عدی بن ربیعه از بنی عبد شمس،
احمد بن خالد بن عاص از بنی مخزوم،
حارث بن نوفل از بنی
عبدالمطلب،
عبدالله بن خالد بن اسید از بنی عبد شمس،
عبدالله بن عامر حضرمی،
نفیع بن عبد حارث از خزاعه، و
خالد بن سعید مخزومی.
با آغاز خلافت
امیر مؤمنان، ایشان خالد
بن سعید مخزومی را که کار گزار
عثمان بر مکه بود، برکنار نمود و
حارث بن ربعی بن بلدمه انصاری، معروف به
ابوقتاده از بنی سلمة
بن سعد خزرجی، از بزرگان انصار را به امارت برگزید.
شماری از محققان
به اشتباه و بر خلاف مشهور، ابوفضاله انصاری بدری را کار گزار ایشان دانستهاند.
امام علی علیهالسّلام در پی مدتی کوتاه، ابوقتاده را از امارت مکه برکنار و به جای او
قثم بن عباس بن عبدالمطلب را نصب کرد.
حضور ابوقتاده در نبردهای
جمل،
صفین و
نهروان در رکاب ایشان
مؤید کوتاهی زمان امارت او در مکه است. برخی آغاز امارت
قثم بر مکه را سال ۳۸ق. دانسته
و از تداوم امارت او تا سال بعد خبر دادهاند.
عملکرد وی در مکه را رضایت بخش خواندهاند. از جلمه، آوردهاند که او اموالی فراوان را برای اصلاح امور در مکه به کار گرفت.
به باور سباعی، اگر حکومت
قثم بر مکه استمرار مییافت، آن شهر در مدار صلاح باقی میماند
؛ به ویژه که مسؤولیتهای سنگین امام علی، کمتر فرصت پرداختن به مسائل مکه را میداد.
در امارت
قثم،
معاویه،
یزید بن شجره رهاوی را همراه لشکری به مکه اعزام کرد (۳۹ق.) تا
قثم را اخراج نماید و از مردم مکه برای معاویه
بیعت گیرد. او بدین کار توفیق نیافت و در پی مراسم
حج، دیگر بار
قثم امارت مکه را بر عهده گرفت تا این که
بسر بن ارطاة عامری، از فرماندهان معاویه، در آستانه شهادت
امام علی علیهالسّلام به سال ۴۰ق. با یورش به مکه آن را تصرف کرد
و در خطبهای معاویه را سزاوار خلافت دانست و به اجبار از مردم برای وی بیعت گرفت.
سلطه بسر
بن ارطاة بر مکه را میتوان نمونهای از امارت استیلایی در این دوره دانست.
حضور بسر در مکه طولی نکشید؛ زیرا جاریه/
حارثة بن قدامه تمیمی از تیره بنی سعد تمیم با ۲۰۰۰ تن از سوی امام علی علیهالسّلام مامور سرکوب فتنه بسر
شد.
با نزدیک شدن جاریه به مکه، بسر به شام گریخت.
او هنگام بازگشت،
شیبة بن عثمان عبدری، از
پرده داران کعبه، را جانشین خود در مکه کرد.
جاریه در پی تصرف مکه، هنگامی که خبر شهادت امام علی و
بیعت مردم عراق با
امام حسن را دریافت کرد، از اهل مکه برای ایشان بیعت گرفت.
از امارت معبد
بن عباس بر مکه در دوران امام علی علیهالسّلام نیز گزارشی در دست است.
در حکومت حدود ۹۲ ساله
امویان ، امویان امیران شهر را بر میگزیدند، جز نه سال در دوران
عبدالله بن زبیر (حک: ۶۴-۷۳ق.) (← ابن زبیر) که وی مکه را مرکز خلافت خود قرار داد
و نیز برههای کوتاه به سال ۱۳۹ق. که
خوارج ازارقه، مکه را تسخیر کردند و
ابوحمزه خارجی بر آن شهر تسلط یافت.
امویان معمولا خویشاوندانشان را برای این مسؤولیت برمی گزیدند؛ چنان که امیران انتخابی برخی خلفای اموی همانند
معاویه، بیشتر از امویان بودند. دیگر خلفای اموی نیز در صورت انتخاب امیری از غیر
بنی امیه ، میکوشیدند وی را از میان تیرههای مشهور
قریش برگزینند. امیران مکه بیشتر از میان امویان و مخزومیها منصوب میشدند. حضور رقبا و برخی فعالان سیاسی در مکه، اهتمام امویان به این شهر را دوچندان کرده بود. حکومت مکه در دوران اموی، بر خلاف برخی دورههای پسین، از مدینه جدا بود. البته گاه شهرهای پیرامونی مکه مانند
طائف و
جده، به امارت مکه ضمیمه میشدند.
در دوران بنی امیه، برخی امیران مکه فردن با عنوان
حاجب برمی گزیدند که کارش مراقبت از اموال او در سرزمینهای فتح شده و نیز انتقال شکایات بود. نیز تعدادی نیروی شامی در اختیار داشت تا در
ابطح، جایی میان
منا و
مکه، مراقب اوضاع باشد. همچنین کاتبانی داشت که بخششهای مردم را ثبت و ضبط میکرد. نیز در این روزگار، ساختمانی ویژه
بیت المال کنار
دار الندوه ساخته شد. برخی امیران مکه در این دوران کسانی را به نیابت از خود در
قضاوت و برگزاری
نماز جماعت به کار میگرفتند. نیز
سازمان برید و راه ارتباطی مکه با شام به عنوان مرکز خلافت را گسترش دادند.
در این دوره، بیشتر امیران مکه از بنی امیه بودند که میتوان آنان را چنین فهرست کرد:
عتبة بن ابی سفیان (برادر معاویه)،
مروان بن حکم،
سعید بن عاص ،
عبدالله بن خالد بن اسید،
عمرو بن سعید بن عاص،
ولید بن عتبة بن ابی سفیان،
عثمان بن محمد بن ابی سفیان. اینان همگی به بنی امیه نسب میبردند. دیگر امیران مکه از این قرار بودند:
عبدالرحمن بن زید بن خطاب عدوی،
حارث بن خالد بن عاص مخزومی،
یحیی بن حکیم بن صفوان جمحی،
حارث بن عبدالله بن ابی ربیعه. برخی امارت حارث
بن خالد را به نیابت از عمرو دانستهاند.
امارت عتبه بر مکه از این رو که وی در این هنگام حکمران مصر یا طائف بوده
بعید است.
ناتوانی برخی امیران مکه در قانع کردن مخالفان
ولایت عهدی یزید به سال ۴۹ق.
معاویه را واداشت تا خود با سفر به حرمین
و تهدید بزرگان، از مردم برای یزید
بیعت بگیرد.
نخستین امیر مکه،
عمرو بن سعید بن عاص بود. از رخدادهای مهم مکه در این دوران آن بود که
امام حسین علیهالسّلام در پی خودداری از
بیعت با یزید، چند ماه در مکه حضور یافت. هنگام عزیمت به
عراق، عمرو
بن سعید برای امام
امان نامه نوشت؛ اما امام نپذیرفت.
نیز عمرو تلاش کرد تا تلاشهای ابن زبیر را در مکه با جدیت و در عین حال مدارا محدود کند؛ اما به رغم گماردن جاسوسانی در ورودیهای شهر، کاری از پیش نبرد.
عمرو به دستور یزید به عنوان
امیر مدینه رهسپار این شهر شد و
حارث بن خالد بن عاص مخزومی را جانشین خود در مکه قرار داد.
یزید به سال ۶۲ یا ۶۳ق.
ولید بن عتبة بن ابی سفیان را به امارت مکه برگزید. در امارت او ابن زبیر
حرکت خود را آغاز کرد؛ اما با واکنش
یزید رویارو شد. او با اعزام لشکری که فرماندهی آن را مسلم (مسرف)
بن عقبه مری و در پی مرگش
حصین بن نمیر بر عهده داشت، مکه را محاصره کرد و کعبه را به منجنیق بست که موجب آتش گرفتن
پرده کعبه و ویرانی دیوار آن شد. با مرگ یزید به سال ۶۴ق. حصین به شام بازگشت.
از عثمان
بن محمد
بن ابی سفیان، حارث
بن خالد مخزومی، عبدالرحمن
بن زید
بن خطاب، و یحیی
بن حکیم نیز به عنوان امیران انتصابی بر مکه از سوی یزید یاد شده است.
عبدالرحمن به سال ۶۳ق. از سوی یزید
بن معاویه مدتی حکمران مکه گشت؛ اما در پی حرکت
عبدالله بن زبیر و ناتوانی عبدالرحمن در مهار وی، برکنار شد.
خلا قدرت در پی مرگ
یزید (۶۴ق.) موجب گسیختن قلمرو امویان شد و هر بخش آن در تصرف گروهی درآمد. نقطه اوج این گسیختگی را میتوان در برافراشته شدن چهار پرچم در مراسم حج سال ۶۸ق. برای «
خوارج»، «
ابن حنفیه»، «ابن زبیر» و «
بنی امیه» دید.
پس از مرگ یزید، مردم مکه با ابن زبیر به عنوان خلیفه بیعت کردند و او تا سال ۷۳ق. این شهر را مرکز خلافت خود قرار داد. بدین ترتیب، در خلافت کوتاه مدت
مروان بن حکم در
شام، یعنی کمتر از یک سال و حدود هشت سال از خلافت فرزندش
عبدالملک بن مروان (۶۵-۷۳ق.) دست امویان از مکه کوتاه شد.
ابن زبیر تشکیلاتی ویژه مانند اداره پلیس امروزی در مکه پدید آورد و کسانی را برای نظارت بر امنیت عمومی و نیز بازار گماشت. همچنین سرعت برید با استفاده از چهارپایان تیزرو بیشتر شد.
از مشکلات ابن زبیر، در گیری نیروهای وی با
خوارج و نیز
شیعیان به رهبری
مختار ثقفی در عراق بود. در این حال،
عبدالملک بن مروان، ابن زبیر را به حال خود رها ساخت و در انتظار ماند تا نیروهای وی در این درگیریها تضعیف شوند. سپس عبدالملک نخست نیروهای زبیری در عراق به رهبری
مصعب بن زبیر را شکست داد و با ارسال پول برای رؤسا و مراکز رهبری زبیریها در حجاز که زمینه کناره گیری آنها از ابن زبیر را فراهم کرد،
حجاج بن یوسف ثقفی را مامور دفع شورش ابن زبیر در مکه کرد. در همین حال، بزرگان شام به سبب حرمت مکه حاضر به پذیرش چنین اقدامی نبودند.
حجاج توانست در مدت محاصره مکه که برخی آن را هشت ماه و هفده روز دانستهاند،
ضمن به منجنیق بستن کعبه و
مسجدالحرام و کشتن ابن زبیر به سال ۷۳ق. حجاز را دیگر بار زیر سلطه امویان درآورد.
حجاج پس از کشته شدن عبدالله
بن زبیر، وارد مکه شد و از مردم برای عبدالملک
بیعت گرفت.
آنان تا پایان حکومت بنی امیه به سال ۱۳۲ق. بیست و یک تن را بر مکه امیر کردند که تاریخ نگاران درباره برخی اختلاف نظر دارند. به باور سباعی، بهترین فهرست که بتوان به آن اعتماد نمود، همان است که فاسی ارائه کرده است.
از ویژگیهای این دوره، وا گذاری مکه به شخصیتهای توانمند نظامی ـ سیاسی و حاکمان برجسته محلی است.
حجاج بن یوسف نخستین امیر انتصابی از سوی عبدالملک بر حجاز بود. امارت او بر مکه به سال ۷۳ق. آغاز شد و تا سال ۷۵ق. ادامه یافت.
وی در این سالها
امیر الحاج نیز بود.
ین امیر در مدت امارتش بر مکه، کعبه را به دستور عبدالملک بازسازی نمود و با تفکیک
حجر اسماعیل از کعبه،
آن را با ابریشم پوشاند.
نیز نردبان داخلی کعبه را بازسازی کرد و اتاقکی برای آن در نظر گرفت
و سدهایی در پیرامون مکه برای ذخیره آب ساخت.
در خلافت عبدالملک
بن مروان افزون بر حجاج
بن یوسف، دیگر امیران مکه عبارت بودند از:
مسلمة بن عبدالملک،
حارث بن خالد مخزومی،
خالد بن عبدالله قسری،
عبدالله بن سفیان مخزومی،
عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد،
نافع بن علقمه کنانی،
یحیی بن حکم بن ابی العاص،
هشام بن اسماعیل مخزومی،
ابان بن عثمان،
قیس بن مخرمه .
از میان این افراد،
حارث بن خالد در دوران یزید
بن معاویه نیز برای مدتی کوتاه امیر مکه بود.
امیران مکه در این دوره، دو تن بودند:
عمر بن عبدالعزیز،
خالد بن عبدالله قسری. در دوره امارت عمر
بن عبدالعزیز، برخی عراقیها از ستم
حجاج بن یوسف ثقفی در مکه به او پناه بردند. بر اثر بدگویی حجاج،
ولید بن عبدالملک، عمر را از امارت آن شهر برکنار نمود و
خالد بن عبدالله قسری را بدان منصب گماشت. آغاز امارت وی بر مکه مورد اختلاف است. برخی آن را در پی فتنه ابن زبیر و به سال ۷۵ق. و شماری به سال ۸۹ق. در دوران خلافت ولید
بن عبدالملک دانستهاند.
طبری سال ۹۱ق. را آغاز امارت او دانسته و مدت آن را پنج سال نوشته است.
سال ۹۱/۹۴ق. نیز زمان آغاز امارت خالد یاد شده است.
وی تا سال ۹۶ق. امیر مکه بود. از برخی گزارشها برمی آید که او دو بار به امارت آن شهر رسیده است.
در امارت خالد، نخستین بار صفهای
نماز جماعت به صورت دایره وار پیرامون کعبه تشکیل شد.
نیز اخراج عراقیها از مکه به دستور ولید،
دستگیری
سعید بن جبیر و فرستادن او نزد حجاج در عراق که منجر به گردن زدن سعید شد،
جدایی انداختن میان مردان و زنان در حال
طواف،
تذهیب (طلاکاری) کعبه،
و ساختن برکهای برای
وضو گرفتن با جاری ساختن آب چاهی از تلاشهای او است. خالد نخستین بار در رمضان کسی را روی
کوه ابوقبیس گماشت که هنگام
طلوع فجر، با صدای بلند مردم را از ادامه خوردن و آشامیدن باز دارد.
برخورد تند او با
عبدالله بن شیبه، از
پرده داران کعبه، برای گشودن در کعبه به هنگام نامعمول
و نیز
سب امام علی علیهالسّلام بر منبر از کارهای ناپسند خالد در دوران امارتش بر مکه بود.
در خلافت کوتاه مدت
سلیمان بن عبدالملک،
خالد بن عبدالله قسری از امارت مکه برکنار و
طلحة بن داود حضرمی و در پی او
عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد بر مکه امارت یافتند.
در خلافت
عمر بن عبدالعزیز به رغم آن که خلافت وی دو سال بیشتر دوام نیافت، امیران مکه پنج تن بودند که دلایل کوتاهی دوره امارت آنان دانسته نیست.
عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد،
محمد بن طلحة بن عبدالله،
عروة بن عیاض نوفلی،
عبدالله بن قیس بن مخرمه، و
عثمان بن عبدالله بن سراقه را امیران مکه در این دوران دانستهاند. سخن طبری نشان میدهد که در خلافت
عمر بن عبدالعزیز، تنها
عبدالعزیز بن عبدالله امیر مکه بوده است.
این خلیفه به عبدالعزیز دستور داده بود تا مردم درهای خانه هایشان را به روی حاجیان باز بگذارند و از کرایه دادن آنها خودداری کنند و خانههای ساخته شده در
منا نیز تخریب شوند. از این رو، مردم به صورت پنهانی خانه هایشان را
اجاره میدادند.
یزید بن عبدالملک نخست
عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد بن اسید و در پی او
عبدالرحمن بن ضحاک را به سال ۱۰۳ق. به امارت مکه برگزید. سبب برکناری او خواستگاری تهدیدآمیزش از
فاطمه دختر
امام حسین علیهالسّلام و شکایت او نزد
یزید دانسته شده است.
عبدالرحمن امارت مدینه را نیز بر عهده داشت. عبدالواحد
بن زیاد نصری، ابراهیم
بن هشام مخزومی، و خالد
بن عبدالملک نیز از امیران دوران خلافت یزید بودند.
هشام بن عبدالملک این افراد را امیر مکه انتخاب کرد: عبدالواحد
بن زیاد نصری، ابراهیم
بن هشام مخزومی، محمد
بن هشام مخزومی، نافع
بن علقمه کنانی. برخی محمد
بن ابی بکر
بن حزم و یوسف
بن محمد
بن یوسف را نیز از امیران مکه دانستهاند.
در خلافت
ولید بن یزید یوسف
بن محمد
بن یوسف ثقفی امیر مکه و مدینه بود. وی به دستور خلیفه،
ابراهیم بن هشام بن عبدالملک و برادرش
محمد بن هشام را در مکه دستگیر نمود و به شام فرستاد و آن دو همراه خالد
بن عبدالله قسری، از امیران پیشین مکه، بر اثر شلاق خوردن و شکنجه به سال ۱۲۶ق. جان سپردند.
رقابت و اختلاف خاندان اموی در این دوران به اوج رسید.
یزید بن ولید در خلافت کوتاه خود در حدود ۵ ماه، کسی را به امارت مکه انتخاب نکرد و همچنان
عبدالعزیز بن عمر امیر مکه بود.
مروان بن محمد (حک: ۱۲۷-۱۳۲ق.) واپسین خلیفه اموی، نخست
عبدالعزیز بن عمر بن عبدالعزیز و در پی او عبدالواحد
بن سلیمان
بن عبدالملک،
ولید بن عروه،
محمد بن عبدالملک بن مروان، و یوسف
بن عروة
بن محمد را به امارت مکه برگزید.
در امارت
عبدالواحد ، در حالی که امویان بیشتر نیروی خود را برای سر و سامان دادن به اوضاع عراق و خراسان و سرکوب
دعوت عباسی صرف میکردند،
ابوحمزه خارجی در ذی حجه سال ۱۲۹ق. به مکه یورش آورد و با گریختن عبدالواحد، شهر بدون درگیری به تصرف ابوحمزه درآمد. چنین برمی آید که
اباضیان مکه نیز به جنبش درآمده و زمینههای ورود نیروهای ابوحمزه به مکه را فراهم کرده بودند.
در حدود چهل روزی که ابوحمزه در مکه مستقر بود، افرادی دیگر نیز به او پیوستند و شهر
طائف هم به وی تسلیم شد. پس از پایان مراسم حج، حکمران اموی مدینه،
عبدالواحد بن سلیمان بن عبدالملک، سپاهی با شش تا هشت هزار تن به نبرد ابوحمزه روانه کرد که به شکست سپاه اموی و گریختن آنان انجامید.
در رویارویی پسین که در جمادی الاولی۱۳۰ق. رخ داد،
خوارج شکست خوردند و ابوحمزه همراه سی نفر از یارانش که زنده مانده بودند، به مکه گریخت. در آن جا نیز وی مورد حمله نیروهای اموی به فرماندهی ابن عطیه قرار گرفت و در حالی که بیمار بود، به قتل رسید و یارانش کشته و اسیر گشتند.
مردم مکه که به سبب این لشکرکشیها و تعطیلی بازار سالانه
عکاظ ، وضع اقتصادی خود را در خطر میدیدند و نیز آنان را گروهی منحرف میدانستند، همچون مردم مدینه از سقوط
خوارج استقبال کردند. اندکی بعد،
ابن عطیه در راه بازگشت به مکه پس از تسخیر
یمن، به دست دو تن از خوارج کشته شد.
بدین ترتیب، مروان واپسین خلیفه اموی توانست یکی از سرسختترین جریانهای مخالف نظام اموی را سرکوب سازد.
امیران مکه در دوران اول
عباسی، بیشتر از خویشاوندان خلفا انتخاب میشدند. دلیل گماشتن این افراد، اعمال سیاست
بغداد در همه امور داخلی مکه بود؛ زیرا آن شهر به عنوان کانون مهم دینی برای
خلفای عباسی جلوه میکرد. از این رو، خلفا اهتمام فراوان به تسلط کامل بر آن داشتند. البته
مامون عباسی برای مکه چند امیر علوی نیز برگزید که در این دوران کاری استثنایی به شمار میرود. چنین برمی آید که هدف او از این کار، خشنود ساختن بخشی از
شیعیان بوده است شاید نیز مامون خط سیر آنان را با دیگر علویان متفاوت میدانسته است.
عبیدالله بن حسن بن عبیدالله علوی از علویانی است که مامون آنان را
امیر حرمین ساخت.
در این دوران، گاه امارت مکه مستقل بود و گاه با
امارت مدینه همراه میشد.
به سال ۱۹۶ق.
داود بن عیسی عباسی امارت مدینه را نیز عهده دار گشت و فرزندش سلیمان را به نیابت از خود بر آن شهر منصوب کرد.
برخی امیران افزون بر مکه، بر
طائف و
جده نیز هم زمان حکومت داشتند.
از دل مشغولیهای امیران مکه در این دوران،
قیام علویان بود که خود را برای
خلافت شایسته تر شمرده،
بنی عباس را غاصب حکومت میدانستند. از این رو، با فراهم شدن کوچکترین زمینه برای قیام، از خاستگاه خود در مدینه، حرکت خویش را آغاز میکردند. قیامهای
نفس زکیه به سال ۱۴۵ق،
حسین بن علی حسنی (شهید فخ) در سال ۱۶۹ق،
ابن طباطبا به سال۱۹۹ق.،
محمد بن صالح بن عبدالله و
محمد بن یوسف بن ابراهیم در سال ۲۵۲ق.
از آن شمار هستند.
پس از
قیام نفس زکیه،
عباسیان هوشیار شدند و امارت مکه را جز به خاندان
عباسی نسپردند تا بتوانند از شورش
علویان پیشگیری کنند. آنان همچنین اصرار داشتند که حکومت
طائف و جده را همراه مکه کنند تا دایره نفوذ آن امیر را برای همه بلادی که از نظر آنان وضعی خاص داشت، گسترش دهند.
در اواخر این دوران و با نفوذ ترکان در دستگاه خلافت، شماری از آنان به امارت مکه دست یافتند.
ایتاخ، از فرماندهان ترک، از آن جمله است.
برخی ایرانیان همانند
حسن بن سهل ، برادر
فضل بن سهل وزیر مقتول مامون، در همین دوره از سوی مامون امیر مکه شدند.
این دسته از امیران که از آنان به عنوان امیر مباشرتی میتوان یاد کرد، کسانی را برای اداره مکه انتخاب میکردند.
عباسیان در طول حکومت دراز مدت خود، برای جلب نظر مسلمانان، تلاشهای عمرانی بسیار در مکه به دست امیران آن شهر انجام دادند. برخی تلاشهای آنان عبارتند از: گسترش مسجدالحرام،
تزئین کعبه و طلاکاری نمودن در آن، فرستادن هدایای گران بها برای آویختن در کعبه،
تهیه پرده برای کعبه،
تزئین مقام ابراهیم، تعمیر و بازسازی چاه
زمزم ، گسترش در
مطاف ، تعمیر
حجر اسماعیل ، کشیدن چشمه و احداث برکهها در مکه.
در میان
خلفای عباسی، گسترش و تعمیرات دوره
ابوجعفر منصور و
مهدی عباسی به لحاظ گستردگی از اهمیتی بیشتر برخوردار بود.
این تلاشها بیشتر در دوران اول
عباسیان (حک: ۱۳۲-۲۳۴ق.) انجام پذیرفت. از ویژگیهای این دوره میتوان به نیرومندی و اقتدار دستگاه
خلافت و تمرکز قدرت در دست خلفا و حضور پررنگ ایرانیان در تشکیلات اداری اشاره کرد.
سفاح (۱۳۲-۱۳۶ق.) : وی نخستین خلیفه
عباسی بود که نخست به سال ۱۳۲ق. مکه را در اختیار عمویش
داود بن علی بن عبدالله عباسی نهاد و به او دستور داد تا برخی آثار اموی در مکه مانند مخزن آب ساخته شده به دست
خالد بن عبدالله قسری را از میان ببرد. سفاح در پی برکناری داود، دایی خود،
زیاد بن عبیدالله حارثی را به امارت مکه منصوب کرد که تا سال ۱۳۶ق. بر آن شهر امیر بود. در همین سال، وی برکنار گشت و
عباس بن عبدالله بن معبد عباسی تا زمان مرگ سفاح، امیر مکه شد.
عمر بن عبدالحمید بن عبدالرحمن عدوی را نیز از امیران انتصابی
سفاح دانستهاند.
منصور عباسی (۱۳۶-۱۵۸ق.) : امیران مکه در دوران خلافت او عبارت بودند از:
عباس بن عبدالله بن معبد عباسی و
زیاد بن عبیدالله حارثی . وی تا ۱۴۱ق. امیر مکه بود و به دستور منصور با خریدن خانههای مجاور سمت شمال و غرب مسجد آن را گسترش داد و به دو برابر دوران
بنی امیه رساند
وی همچنین در پی تخریب
دار القضاء (خانه عمر
بن خطاب) و تبدیل آن به میدان، در ضلع غربی مسجد دری گشود که به نام خودش مشهور گشت.
از دیگر امیران این دوره، میتوان به
هیثم بن معاویه تا سال ۱۴۳ق. و
سری بن عبدالله بن حارث تا ۱۴۵ق. اشاره کرد.
در این سال،
نفس زکیه در پی تسلط بر مدینه، سپاهی را روانه مکه کرد که موجب فرار امیر مکه سری
بن عبدالله شد و یکی از علویان به نام
حسن بن معاویه علوی یا فرزند او محمد
بن حسن
به امارت مکه رسید. اما در پی مدتی کوتاه
قیام نفس زکیه سرکوب شد و
عباسیان دیگر بار بر مکه تسلط یافتند
و امارت
سری بن عبدالله استمرار یافت. به سال ۱۴۶ق. او نیز برکنار و عبدالصمد
بن علی
بن عبدالله، عموی منصور، امیر مکه و مدینه شد که امارتش تا ۱۴۹ یا ۱۵۰ق. یا ۱۵۷ق. ادامه یافت.
محمد فرزند ابراهیم امام
عباسی واپسین امیر انتصابی منصور بر مکه بود که تا سال ۱۵۸ق. امارت کرد. منصور نخستین کسی بود که بر چاه
زمزم پنجره نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد.
در دوران خلافت
مهدی (حک: ۱۵۸-۱۶۸ق.) ،
ابراهیم بن یحیی بن محمد تا ۱۶۱ق.
و
جعفر بن سلیمان بن علی تا ۱۶۶ق. و
عبیدالله بن قثم بن عبدالله و محمد
بن ابراهیم برای بار دوم به امارت مکه دست یافتند.
از دیگر امیران مکه،
زیاد بن عبیدالله حارثی برای بار دوم بود که
باب بنی جمح به دست او ساخته شد.
مهدی در ایام خلافت خود دو بار به سالهای ۱۶۰ و ۱۶۴ق. مسجدالحرام را گسترش داد.
هادی (حک: ۱۶۹-۱۷۰ق.) : وی نخست
عبیدالله بن قثم بن عبدالله عباسی را امیر مکه کرد.
در امارت او،
حسین بن علی (
شهید فخ) به سال ۱۶۹ق. در مدینه قیام نمود و در پی تسلط بر آن، به مکه عزیمت کرد؛ اما از سپاه
عباسی شکست خورد و به شهادت رسید
و بدین ترتیب،
عباسیان بار سوم به مکه دست یافتند. سپس
محمد بن عبدالرحمن سفیانی امیر مکه شد.
در دوران خلافت
هارون الرشید (۱۷۰-۱۹۳ق.) افراد زیر به امارت رسیدند که ترتیب دقیق آنها مشخص نیست:
احمد بن اسماعیل بن علی،
حماد بربری،
سلیمان بن جعفر بن سلیمان،
عباس بن محمد بن ابراهیم،
عبیدالله بن قثم،
علی بن موسی،
فضل بن عباس بن محمد،
محمد بن عبدالله بن سعد، و
موسی بن عیسی.
در این دوران، به دستور
هارون، حاکم مکه منارهای برای مؤذنان بر بالای سقف مسجد ساخت.
در دوران خلافت
امین (حک: ۱۹۳-۱۹۸ق.)
داود بن عیسی بن موسی عباسی امیر حرمین شد.
وی در مکه ماند و پسرش را به نیابت از خود به مدینه فرستاد.
هنگامی که امین از او خواست تا عهدنامه هارون را که به کعبه آویخته شده بود، پاره کند و
مامون را از
ولایتعهدی برکنار نماید، برآشفت و در پی گرد آوردن مکیان و با حمایت آنان، امین را از خلافت برکنار ساخت و برای مامون از آنان بیعت گرفت.
وی به دستور امین برکنار شد.
به سال ۱۹۴ق.
سالم بن جراح، کارگزار امین
عباسی (حک: ۱۹۳-۱۹۸ق.) ۱۸۰۰۰ دینار را که امین برای او فرستاده بود، برای طلاپوش کردن
در ورودی کعبه هزینه کرد. وی پوشش پیشین را که حدود ۲۸۰۰۰ مثقال بود، برکند و سکههای ارسالی را به آن افزود و در کعبه را با صفحه طلا پوشاند. همچنین دو حلقه طلایی برای آن در ساخت و میخهایی با روکش طلا بر آستانه و گوشههای آن کوبید.
با غلبه
مامون (حک: ۱۹۸-۲۱۸ق.) بر امین، وی به پاداش آن چه داود انجام داده بود، او را دیگر بار بر امارت مکه و مدینه منصوب کرد.
وی تا سال ۱۹۹ق. امیر این دو شهر بود.
در امارت داود،
حسین بن حسن علوی معروف به
افطس که از سوی
ابوالسرایا، صاحب
دعوت طباطبا در عراق، به امارت مکه اعزام شده بود، این شهر را تصرف کرد و به سال ۲۰۰ق. در پی شنیدن خبر قتل ابوالسرایا، برای
محمد دیباج، از فرزندان
امام صادق ، در مکه
بیعت گرفت. از کارهای او در مکه، کندن جامههای پیشین کعبه و پوشاندن دو جامه ارسالی ابوالسرایا بر آن بود. بر این جامهها نوشته شده بود: «تهیه شده به دستور ابوالسرایا تا به جای جامه ستم پیشگان
عباسی پوشانده شود و خانه خدا
تطهیر گردد».
استیلای
افطس چندان دوام نیافت و مامون لشکری فرستاد که سپاه علوی را شکست داد و بر مکه چیره شد.
بدین ترتیب، بار چهارم
عباسیان بر مکه چیره شدند و
عیسی بن یزید جلودی فرمانده سپاه مامون به امارت مکه رسید و در پی او
یزید بن حنظله مخزومی یا
محمد بن جلود امیر شد.
به سال ۲۰۲ق.
ابراهیم موسی بن جعفر از یمن آمد و بر مکه چیره شد. برخی وی را حاکم انتصابی مامون دانستهاند.
هارون بن مسیب،
حمدون بن علی بن عیسی،
صالح بن عباس،
سلیمان بن عبدالله،
محمد بن سلیمان،
حسن بن سهل،
محمد بن هارون و
عبیدالله بن حسن علوی از دیگر امیران مکه بودند. امارت عبیدالله تا سال ۲۰۹ یا ۲۱۸ق. ادامه داشته است.
در روزگار
معتصم (حک: ۲۱۸-۲۲۷ق.) امارت مکه نخست در اختیار
صالح بن عباس و در پی او به سال ۲۲۶ق. بر عهده
اشناس ترکی ، از فرماندهان خلیفه، قرار گرفت. او محمد
بن داود را جانشین خود قرار داد. وی تا مرگ معتصم بر این منصب باقی بود. این خلیفه به سال ۲۱۹ق. به
طاهر بن عبدالله که امیر مکه بود، دستور داد تا چراغها (نفاطات) در
مازمان (تنگه میان مزدلفه و عرفه) در شب
عید قربان و هنگام بازگشت حاجیان روشن شود. این امیر نخستین کسی است که این کار را آغاز کرد و سپس چنین خدمتی رسم گردید.
در خلافت
واثق عباسی (حک: ۲۲۷-۲۳۲ق.)
محمد بن داود بن عیسی عباسی به نیابت از
اشناس ترکی ، امیر مکه بود.
امارت مکه در دوران دوم
عباسی (حک: ۲۳۴-۳۳۴ق.) : این دوره که با تسلط ترکان بر دستگاه خلافت شناخته میشود، با خلافت
متوکل آغاز شد و در دوران
مستکفی خاتمه یافت. از ویژگیهای این دوران، تجزیه قلمرو خلافت و پدید آمدن حکومتهایی مانند
صفاریان (۲۵۴-۲۹۸ق.) و
سامانیان (۲۶۱-۳۸۹ق.) در شرق قلمرو خلافت و تشکیل حکومتهایی در مصر و شام مانند
بنی طولون (حک: ۲۵۴-۳۲۳ق.)
و
اخشیدیان (حک: ۳۳۰-۳۵۸) بود که کوشیدند با استیلا بر مکه، از آن برای تقویت پایگاه معنوی خود میان مسلمانان بهره گیرند.
طاهریان (۲۰۵-۲۵۹ق.) از حکومتهایی بودند که از سوی خلیفه
عباسی، عهده دار امور حرمین به صورت تشریفاتی شدند. امارت
محمد بن عبدالله طاهری در ۲۴۸ق. به حکم
مستعین عباسی از آن جمله است.
طولونیان مصر از دیگر سلسلههایی هستند که در این دوران، برای کسب مشروعیت نزد مسلمانان، با ارسال
صدقات و هدایا برای نفوذ در مکه تلاش کردند.
آنان برای حذف رقیبشان یعنی
طاهریان، فردی به نام
ماطعان را به سال ۲۵۷ق. با هزار سوار همراه کاروان حاجیان مصر به مکه فرستادند و به او ماموریت دادند که در مراسم حج به صورت مسلح حضور یابد تا طاهریان وادار به عقب نشینی شوند. پیامد این حرکت، شکست
طولونیان بود.
رقابت طولونیان در مکه در پی تشکیل دولت
صفاریان به دست
یعقوب لیث (حک: ۲۴۷-۲۶۵ق.) در ایران نیز استمرار یافت. هنگامی که
عمرو بن لیث صفاری از سوی خلیفه
معتمد عباسی (حک: ۲۵۹-۳۵۶ق.) افزون بر حکومت قلمرو خویش، منصب
عمل الحرمین را نیز به صورت تشریفاتی دریافت کرد،
این رقابت سخت تر شد. به سال ۲۶۷ق. نماینده ابن طولون در مکه از نماینده عمرو شکست خورد و پرچم عمرو در سمت راست منبر مسجد ابراهیم خلیل نصب شد.
نیز ابن طولون به سال ۲۶۹ق. سپاهی را به مکه فرستاد. اما هارون
بن محمد هاشمی، کارگزار مکه، در برابر وی مقاومت کرد و با یاری سپاهیان عمرو
بن لیث، بر لشکر ابن طولون چیره شد و آنها را از مکه بیرون راند. آن گاه،
ابن طولون در مسجدالحرام لعن شد.
در این هنگام، مکه افزون بر رقابت خاندانها و حکومتها، صحنه کشاکش بسیاری از مخالفان و شورشیان بر ضد خلافت بود. از جمله آنان
علویان بودند که تصرف مکه را عاملی مهم در سرنگونی
خلافت عباسی میشمردند.
اسماعیل بن یوسف بن ابراهیم علوی در همین دوره، به سال ۲۵۱ق. مدتی کوتاه بر مکه چیره شد.
در این دوره و حتی چند سال پیش از آن، با شکسته شدن صولت و شوکت خلفا نزد مردم و نیز به سبب بی توجهی آنان به مردم
حجاز به دلیل بحرانهای رخ داده در بغداد، حج عراقیان تعطیل گشت. این وضعیت بر اقتصاد حجاز اثر نهاد و قبایل بادیه نشین مانند
بنی سلیم از تبار سلیم
بن منصور
بن عکرمه، از
عرب عدنانی را در سال ۲۳۰ق. به غارتگری واداشت و همین سرآغاز غارتگریهای دیگر شد. تا مدتی طولانی،
قبیله حرب، میان مکه و مدینه، به تاخت و تاز پرداختند و با سلب امنیت عمومی، سبب دل مشغولی حاکمان شدند.
به سال ۱۱۰۵ق. شریف سعد
بن زید (م۱۱۱۶ق.) با این قبیله که بر ضد او شوریده بودند، در حال مبارزه بود.
عثمانیها وی را از این رو که نتوانسته بود رهزنان را براند، سرزنش نمودند.
بی توجهی خلفای
عباسی به وضعیت اقتصادی مکه عامل شورشهای پیاپی گشت و به دلیل بحرانهای پدید آمده در بغداد، حج عراقیها به تعطیلی کشانده شد. این وضع بر اقتصاد حجاز تاثیر نهاد و سبب تعیین
مالیات از سوی حاکمان شد. بحرانهای یاد شده موجب کاهش ساکنان مکه و مهاجرت بسیاری از دانشوران به نقاط دیگر گشت که از پیامدهای آن، رکود علم و ادب و هنر در این شهر بود.
در دوران خلافت
متوکل (۲۳۴ق.)
علی بن عیسی بن جعفر عباسی تا ۲۳۹ق. امیر مکه بود. با درگذشت او، به ترتیب
عبدالله بن محمد بن داود،
عبدالصمد بن موسی و
محمد بن سلیمان بن عبدالله که همگی از بنی
عباس بودند، به امارت مکه دست یافتند.
همچنین
متوکل ولایت مکه را به فرزندش
منتصر تفویض کرد که گویا نوعی ولایت شرف (ولایت از راه دور) بوده است و به جای او برخی فرماندهان متوکل، امارت را بر عهده داشتند.
ایتاخ ، از فرماندهان ترک، یکی از آنان بود که افزون بر
امارت حرمین و
امارت حج، امارت هر سرزمینی که وی بدان وارد میشد، نیز به وی سپرده گشت.
پس از چندی وی از امارت حرمین برکنار گشت
و در پی بازگشت از حج، به فرمان متوکل، به بند افتاد و از تشنگی جان سپرد.
برخی از امارت ایتاخ تا قتل متوکل به سال ۲۴۷ق. و نیز در دوران خلافت تقریبا شش ماهه پسرش منتصر سخن گفتهاند.
مستعین (حک: ۲۴۸-۲۵۲ق.) نخست
عبدالصمد بن موسی عباسی را در ۲۴۹ق. و سپس
جعفر بن فضل عباسی را به سال ۲۵۰ق. به امارت مکه گمارد.
در امارت جعفر،
اسماعیل بن یوسف از سادات حسنی به سال ۲۵۱ق. با شکست دادن جعفر و گریزاندن وی، بر مکه چیره شد و در پی ۵۰ روز مدینه را نیز تسخیر کرد و پس از بازگشت به مکه، به استوار کردن حصار شهر پرداخت. او به سال ۲۵۲ق. به بیماری آبله مرد و بار دیگر مکه به دست
عباسیان افتاد و مستعین فرزندش
عباس را به امارت حرمین گماشت.
امارت
عباس و در پی او
محمد بن عبدالله بن طاهر، تلفیقی نبود.
معتز (حک: ۲۵۲-۲۵۵ق.)
عیسی بن محمد بن اسماعیل مخزومی را امیر مکه کرد. از
احمد بن منصور عباسی ، با لقب
کعب البقر ، نیز به عنوان امیر مکه در این دوران یاد کردهاند.
در دوران خلافت
مهتدی (حک: ۲۵۵-۲۵۶ق.)
علی بن حسن هاشمی ۲۵۶ق. امیر مکه بود.
گویند وی نخستین کسی است که میان زنان و مردان در
مسجدالحرام جدایی انداخت.
در پی روی کار آمدن
معتمد (حک: ۲۵۶-۲۷۹ق.) وی برادرش موفق را بر قلمرو شرقی مملکت، از جمله مکه، حکومت بخشید. البته او به صورت مستقیم بر مکه امارت نکرد.
وی به سال ۲۶۳ق. به امیر مکه دستور داد
پرده کعبه میان قرشیان، حاجبان خانه خدا، و اهل مکه تقسیم شود.
به سال ۲۷۲ق. از آن پس که مسجدالحرام به مرور آسیب دیده و بخشی از سقف و دیوار آن ویران شده بود،
هارون بن محمد بن اسحق کار گزار مکه به دستور
موفق، برادر
معتمد، آن را تعمیر کرد.
محمد بن متوکل و
ابراهیم بن محمد بن اسماعیل به ترتیب در سالهای ۲۵۷ و ۲۵۹ق. از امیران مکه بودند. اما چنین برمی آید که اینان نایبانی را برای اداره مکه میفرستادند.
از رویدادهای این زمانه، اشغال مکه به دست
صاحب الزنج علی
بن محمد و وا گذاری امارت آن به
محمد بن عیسی بن محمد مخزومی بود. سپس
موفق عباسی با اعزام
محمد بن ابی الساج ، مکه را بازستاند.
به سال ۲۶۹ق.
ابن طولون حاکم مصر کوشید تا کار گزاران
عباسی را از مکه اخراج کند؛ اما از
هارون بن محمد هاشمی شکست خورد. در همین سال،
محمد بن ابی الساج ولایت مکه را عهده دار شد. فرزند او
یوسف بن محمد بن ابی الساج به سال ۲۷۹ق. به امارت مکه رسید. وی در پی اختلاف با بدر، امیر الحاج اعزامی از سوی
احمد طائی امیر مدینه، اسیر و به بغداد فرستاده شد. پس از او،
ابوعیسی محمد بن یحیی امیر مکه شد؛ اما پس از اندک زمانی معتمد او را برکنار و
ابومغیره را منصوب کرد و ابوعیسی در مکه کشته شد.
نام و نشان امیران مکه در دوران خلافت
معتضد (حک: ۲۷۹-۲۸۹ق.) و دو خلیفه پسین،
مکتفی و
مقتدر ، تا سال ۳۱۷ق. و نیز دوران
قاهر ، چندان روشن نیست. به سال ۳۰۱ق.
محمد بن سلیمان بن محمد از سادات حسنی و در زمره خاندان
سلیمانیان ، از ضعف
عباسیان بهره برد و کارگزار خلیفه بر مکه را بیرون راند و خود امور مکه را در اختیار گرفت.
مدت امارت او معلوم نیست؛ اما قیام او تا برآمدن
اشراف در نیمه دوم سده چهارم ق. واپسین قیام علوی است که به تسلط ایشان بر مکه انجامید.
عج بن عاج، از غلامان ترک؛
مونس خادم، از غلامان و فرماندهان مکتفی؛ و
ابن مخلب /ابن محارب
از امیران مکه در این دوره بودند که درباره مدت امارتشان بر مکه اختلاف نظر است. ابن مخلب هم زمان با خلافت
مقتدر ، امارت آن شهر را بر عهده داشت
که آغاز و مدت امارت او نامشخص و حتی امارتش مورد تردید است.
مهمترین رویداد دوران امارت وی، حمله
ابوطاهر قرمطی به مکه و تسلط کوتاه مدت او بر مکه و غارت اشیای گرانبهای کعبه
به سال ۳۱۷ یا ۳۱۶ق. بود.
کنده شدن
حجرالاسود در چهاردهم ذی حجه به دست قرمطیان
و انتقال آن به
لحسا /
احسا از پیامدهای این حمله بود.
بر پایه گزارشی، ابن مخلب امیر مکه در این تهاجم به قتل رسید.
از امارت
سلیمان بن علی بن عبدالله بن عباسی بر مکه به سال ۳۱۸ق. نیز یاد شده است.
در دوران خلافت
متقی (حک: ۳۲۹-۳۳۳ق.) و
مستکفی (حک: ۳۳۳-۳۳۴ق.) و
مطیع عباسی (حک. ۳۳۴-۳۶۳ق.)
اخشیدیان که حاکمان مصر از جانب
عباسیان بودند، به سال۳۲۱ یا ۳۳۱ق. بر مکه چیره شدند.
با گسترش قدرت
محمد بن طغج در
شام و
حرمین ، خلیفه
عباسی متقی یا مکتفی
با تایید قدرت او، ولایت حرمین را به فرزندان او
ابوالقاسم انوجور و ابوالحسن علی سپرد و
کافور اخشیدی ، خادم ابن طغج، را کفیل آن دو کرد.
فاسی بر آن است که
اخشیدیان بر حرمین ولایت مستقیم نداشتند و امارتشان به عقد و شرف بوده است.
از کارهای آنان بازگرداندن
حجرالاسود به مکه بود که در پی شکست قرمطیان در نبرد با اخشیدیان میان سالهای ۳۳۰ تا ۳۳۵ق. و یا سازش با آنان انجام شد.
از دیگر رخدادهای دوران نفوذ آنان در مکه، در گیری میان امیر الحاج بغداد
عمر بن یحیی علوی و امیر کاروان اعزامی کافور به نام
ابن طغج بود که به پیروزی مصریان انجامید
و از آن پس نفوذ آنان در مکه با فراز و فرودهایی ادامه یافت.
این دوره با تسلط
آل بویه (حک: ۳۳۴-۴۴۷ق.) بر دستگاه خلافت آغاز گشت و با چیرگی
طغرل سلجوقی بر بغداد به سال۴۴۷ق. پایان یافت. آل بویه با
اخشیدیان بر سر
خطبه خوانی در حرمین به ستیز پرداختند.
خلفای
عباسی و صاحبان نفوذ در دستگاه خلافت، از نفوذ اخشیدیان بر مکه ناخرسند بودند و برای نفوذ در آن شهر تدابیری اندیشیدند؛ اما در چند نبرد از اخشیدیان شکست خوردند و حکومت این سلسله در مکه تا پایان دولت آنان در حدود سال ۳۵۷ق. ادامه یافت.
در طول حکومت
اخشیدیان، وضعیت سیاسی مکه بحرانی بود.
معزالدوله بویهی به سال ۳۴۲ق. کاروان حاجیان عراق را با دو امیر الحاج به نامهای ابوالحسن محمد
بن عبدالله و ابوعبدالله احمد
بن عمر
بن یحیی، به مکه گسیل داشت.
آنها در مکه با سپاهیان ابن اخشید که برای دفاع از موقعیت وی همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و توانستند با غلبه بر آنها به نام
معزالدوله خطبه بخوانند.
در سال ۳۴۳ق. نیز میان کاروان اعزامی معزالدوله و اخشیدیان درگیری رخ داد. این بار نیز مصریان مغلوب گشتند و نخست به نام امیران
آل بویه،
رکن الدوله و
معزالدوله و
عزالدوله ، و سپس
ابن اخشید خطبه خوانده شد.
از امیران انتخاب شده اخشیدیان بر مکه، کمتر سخن گفتهاند و شماری از تاریخ نگاران به صراحت یاد کردهاند که امیران مکه در این دوران را نمیشناسند.
به گزارش
ابن ظهیره به سال ۳۳۸ق. قاضی
ابوجعفر محمد بن حسن عباسی از سوی علی
بن اخشید، ولایت مکه را بر عهده داشته است.
سلطه اخشیدیان دیری نپایید و جعفر
بن محمد از
سادات حسنی به سال ۳۵۶ یا ۳۵۸ق. با تصرف مکه به آن پایان داد
و از آن پس امارت
اشراف بر مکه آغاز شد و خاندانی از آنان تا دوران
آل سعود بر آن شهر امارت کردند.
امارت مکه در دوران فاطمیان (حک: ۲۹۷-۵۶۷ق.) : هم زمان با جای گرفتن
فاطمیان در مصر، مکه شاهد شکل گیری
امارت اشراف (سادات) حسنی در مکه بود. جعفر
بن محمد از نسل
موسی الجون از نوادگان
حسن مثنی در دوران رقابت میان
عباسیان و فاطمیان، این امارت را پدید آورد.
وی به سال ۳۵۸ق. دست اخشیدیان از مکه را کوتاه کرد و با آوردن نام خلیفه فاطمی المعز در خطبه و دعاخوانی برای وی
خود را زیر حمایت فاطمیان مصر قرار داد؛ زیرا آنان در پی شکست دادن اخشیدیان در مصر به سال ۳۵۸ق. نفوذ خود را به شام و حجاز هم سرایت دادند.
شاید بیم شریف مکه جعفر از
قرمطیان نیز در گرایش آنان به فاطمیان بی تاثیر نبوده است. در این دوره و نیز در پی آن، امارت اشراف حجاز با فراز و فرودهایی در زمانههای پسین تا تسلط
آل سعود بر مکه استمرار یافت.
بر پایه گزارشی دیگر، در سال ۳۶۳ق.
المعز فاطمی با تحریک و همکاری بنوهلال و برخی قبایل دیگر و با بستن راه کاروان حاجیان عراق، موفق شد نامش را در مکه جایگزین نام خلیفه
عباسی نماید.
از این هنگام جز در برخی سالها مانند سال ۳۶۷ق. که امیر الحاج عراق،
ابواحمد موسوی نقیب علویان در عراق، توانست امیر مکه را قانع کند تا به نام
عضدالدوله دیلمی، برجستهترین امیر
آل بویه، و خلیفه
عباسی خطبه خوانده شود.
این نام خلیفه فاطمی بود که در سالهای پسین در خطبههای مکه آورده میشد.
تاثیر
فاطمیان در مکه، بیش از
عباسیان بود. شاید بتوان دلیل آن را نزدیکی مصر به حجاز یا ارتباط بیشتر فاطمیان با حاکمان آن و تامین نیازهای عمومی
حرمین دانست که فرصت مناسبی در اختیار فاطمیان برای تسلط بر حرمین نهاد. این تاثیر، خود را در نظام اداری
اشراف مکه و آداب و رسوم عمومی نشان داد؛ چنان که اشراف همانند فاطمیان در پی نمایش ابهت در مجالس و مراسم ویژه خود بودند. انتخاب
حاجب، ایجاد گروه موسیقی (
النوبه) برای نواختن در برابر قصرها و نیز راه اندازی کاروانی از سواران به هنگام حرکت، از جمله این موارد هستند. در این دوره، امیر مکه به تقلید از فاطمیان، مقام ناظر بازار را نیز به مقامهای اداری دیگر همانند
قاضی، مسؤول
بیت المال،
برید،
محتسب، فرمانده سپاه و صاحب باب الامیر افزود که جایگاه همه آنها در قصرهای پشت
دار الندوه و طبقات زیرین خانههای امیران بود.
در امارت اشراف نیز رقابت دولتهای همسایه برای تسلط بر مکه ادامه داشت. اهمیت سلطه بر آن شهر، این ستیزها را دامن میزد. آنها برای کسب اعتبار و مشروعیت میان مسلمانان و نیز برای گسترش قلمرو بدون نبرد و هزینه، تلاش خود را برای نفوذ در مکه و خوانده شدن خطبه به نام ایشان و نیز انجام تلاشهای عمرانی و خدمت رسانی به حاجیان از راه ایجاد امنیت در مسیر حج، آبرسانی و دیگر کارهای خیر به کار میبستند تا با بازتاب یافتن آنها در سرزمینهای اسلامی، این دولتها از مشروعیت برخوردار گردند.
آل بویه،
فاطمیان، و
سلجوقیان از حکومتهایی بودند که برای اعمال نفوذ در مکه با یکدیگر به رقابت پرداختند.
اشراف حسنی به عنوان امیران مکه در عرصه این رقابتها معمولا جانب قدرتی را میگرفتند که توان نظامی بیشتری داشت و نیز کمکهای مادی افزون تری به آنان میکرد تا بدین وسیله امنیت حرم و رفاه اهالی آن را تامین کنند. اشراف برای بهره مندی از کمکهای فاطمیان و
عباسیان، تلاش داشتند تا با هر دو کانون قدرت ارتباط یابند؛ هر چند بیشتر نگاهشان به خلافت فاطمیان بود.
با توجه به
دیپلماسی کارآمد فاطمیان مصر و صرف هزینه بیشتر در مکه، امارت اشراف حدود یک سده و ربع تا سال ۴۸۰ق. زیر نفوذ آنها بود.
البته نمیتوان قرابت مذهبی و نسبی آن دو را نیز در این روابط نادیده انگاشت.
در این مدت، به رغم تلاش
آل بویه و دستگاه خلافت برای تسلط بر حرمین، رقیب سرسخت آنان یعنی
فاطمیان مصر موفق تر بودند.
امیر مکه هر ماه ۳۰۰۰ دینار با اسب و خلعت از مصر دریافت میکرد.
فاطمیان در مکه استیلای کامل داشتند و خطبه به نام آنها خوانده میشد. این روند تا روی کار آمدن
سلجوقیان (۴۴۷-۵۹۰ق.) تقریبا بدون وقفه ادامه داشت. در پی ضعف فاطمیان به دلیل رویارویی با هجوم
صلیبیها و بحران درونی دستگاه خلافت فاطمی و نیز تثبیت حکومت
سلجوقیان در عراق و ایران به عنوان منجی دستگاه خلافت
عباسی،
عباسیان بر حرمین نفوذی بیشتر یافتند.
فاطمیان تقریبا به طور منظم کاروانهای حاجیان مصر و شام را به مکه اعزام میکردند. راههای حج در قلمرو فاطمیان از امینت بیشتر برخوردار بود. فرستادن
جامه کعبه در هر سال و نیز پرداخت مقرری و ارسال هدایا برای خادمان، مجاوران،
پرده داران و
کلیدداران مکه از کارهای آنان بود.
امیران مکه در دوران فاطمیان افزون بر
جعفر بن محمد حسنی ، فرزندان
او عیسی و حسن (ابوالفتوح) به ترتیب امارت مکه را زیر اشراف فاطمیان بر عهده داشتند.
ابوالفتوح میانه سالهای ۳۸۴ تا۳۹۰ق. افزون بر امارت مکه، بر مدینه نیز چیره شد. به نوشته مقریزی، در همین سال، او به دستور
الحاکم فاطمی خانه
امام جعفر صادق را در مدینه گشود و اثاث آن را برای حاکم فرستاد.
به سال ۴۳۰ق. در پی رحلت ابوالفتوح، پسرش
محمد شکر ملقب به
تاج المعالی امیر شد و در ۴۵۳ق. درگذشت. این دسته از اشراف را که به
سادات موسوی و نیز
آل جعفر شناخته میشوند، طبقه اول اشراف نامیدهاند.
مدت حکومت آنان حدود یک سده از سال ۳۵۸ تا ۴۵۳ق. به طول انجامید. از آن جا که محمد فرزندی نداشت، امارت مکه را غلامش بر عهده گرفت که با واکنش
اشراف سلیمانیون ، شاخهای دیگر از
سادات حسنی ، به ریاست
شریف محمد بن ابی فاتک رویارو شد.
آنان به عنوان طبقه دوم اشراف و نیز سادات موسویون، به دلیل انتسابشان به
موسی الجون، امارت مکه را تا سال ۴۵۵ق. در دست داشتند. در این سال یا سال پیش از آن، سادات هواشم، فرزندان
ابوهاشم محمد بن حسن ، قدرت را در مکه عهده دار شدند.
امارت آنان تقریبا تا زمان انقراض فاطمیان ادامه یافت. محمد در نخستین گام برای جلب نظر فاطمیان، به نام خلیفه
المستنصر (حک: ۴۲۷-۴۸۷ق.) خطبه خواند.
اما سال بعد امیر مکه نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت.
المستنصر فاطمی با توسل به
علی بن محمد صلیحی ، امیر اسماعیلیان یمن و لشکرکشی او به مکه، امیر مکه را واداشت که دیگر بار خطبه را به نام خلیفه فاطمی بخواند.
امیر مکه با روی کار آمدن
آلب ارسلان (حک: ۴۵۵-۴۶۵ق.) که وضعیت
سلجوقیان را در مکه بهبود بخشیده بود، با ترغیب
ابوالغنائم علوی، امیر الحاج، به سال ۴۶۲ق. خطبه را به نام خلیفه
عباسی و سلطان سلجوقی خواند.
پیش از آن،
سلجوقیان با بذل مال میان قبایل عربی که در مسیر حاجیان عراق ساکن بودند، پس از سالها کاروانی از حاجیان عراق را به مکه اعزام کردند. این کار با واکنش خلیفه فاطمی المستنصر رویارو شد و به دستور او ارسال آذوقه از مصر به مکه قطع گشت. با فشار مردم، امیر مکه محمد
بن ابی هاشم به ناچار بار دیگر خطبه را تا سال ۴۶۲ق. به نام خلیفه فاطمی خواند.
در این سال و در پی پیروزیهای
آلب ارسلان در
شام و
فلسطین و در تنگنا قرار گرفتن فاطمیان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه
عباسی و آلب ارسلان خطبه خواند. سلطان سلجوقی با استقبال از این کار، سی هزار دینار با خلعت و هدایای گران بها برای امیر مکه فرستاد و به او وعده داد در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ده هزار دینار برای او مقرری بفرستد.
امیر مکه در پی دریافت هدایای مستنصر خلیفه فاطمی، به سال ۴۶۵ق. خطبه را به نام وی خواند. اما اندکی بعد دیگر بار نام وی از خطبه حذف شد و سرانجام با مرگ آلب ارسلان، مستنصر در نامهای به امیر مکه از او خواست بار دیگر خطبه به نام وی خوانده شود.
بدین گونه پس از چهار سال خطبه به نام
عباسیان و سلجوقیان قطع شد.
تا اواخر سلطنت
ملکشاه سلجوقی (۴۶۵-۴۸۵ق.) خطبهها معمولا به نام
فاطمیان بود؛ اما در پی پیروزیهای او در شام به سال ۴۷۹ق. امیر مکه با تغییر موضع و حذف نام خلیفه فاطمی از خطبه، خود را به سلجوقیان و
عباسیان نزدیک ساخت.
هجوم سپاهیان سلطان سلجوقی به حجاز در سال ۴۸۴ق. و رفتار نامناسب آنان با مردم، امیر مکه را واداشت تا سال بعد برای دادخواهی از خلیفه به بغداد سفر کند.
مرگ ناگهانی
ملکشاه در این هنگام و آشفتگی اوضاع در پی مرگ او باعث بی توجهی
سلجوقیان به مکه شد و امیر مکه توانست با بیرون راندن سپاه آنان از مکه، خطبه را به نام فاطمیان بخواند.
این روند تا روی کار آمدن
ایوبیان در مصر و شام ادامه داشت.
امارت مکه در دوران
ایوبیان (حک: ۵۶۷-۶۴۸ق.) :
صلاح الدین ایوبی (حک: ۵۶۴-۵۸۹ق.) بنیان گذار
سلسله ایوبیاندر پی تسلط بر مصر و پایان دادن به استیلای فاطمیان، با دادن امتیازاتی به
اشراف حاکم بر مکه کوشید که آنان را متقاعد کند تا برای خلفای
عباسی خطبه بخوانند.
بر پایه گزارشی، اشراف برای حفظ منافع، به همکاری با ایوبیان ناچار شدند و نام آنان و خلفای
عباسی را در خطبهها آورده، برایشان دعا کردند.
البته ایوبیان با توجه به اقتدار
اشراف ، تا چند دهه نفوذ چندانی در حرمین نداشتند. برخی امیران مکه همانند
شریف مکثر،
داود بن عیسی و
قتادة بن ادریس به رغم میل ایوبیان، رسوم خود را اجرا و حتی
مکوس (مالیات حج) را از حاجیان مصر و عراق دریافت میکردند. صلاح الدین خواستار لغو این مالیات شد و در برابر، پرداخت مقداری فراوان گندم و وجه نقد را به امیر مکه تعهد کرد.
از رویدادهای مکه در این دوران، میتوان به کار
طغتکین بن ایوب، برادر
صلاح الدین ایوب ی، اشاره کرد که در پی استیلا بر مکه به سال ۵۸۱ق.
«
حی علی خیر العمل» را که از هنگام فاطمیان در اذان حرمین مرسوم شده بود، حذف کرد.
در دوران ایوبیان، امارت مکه از خاندان هواشم (
بنی فلیته) به
آل قتاده انتقال یافت.
هواشم از فرزندان ابو هاشم محمد
بن حسن
بن محمد بودند. امیران این سلسله عبارتند از:
داود بن عیسی که به سال ۵۷۰ق. از سوی پدرش امیر مکه شد. وی سال بعد از سوی
الناصر عباسی برکنار گشت و به جایش
مکثر بن عیسی به امارت برگزیده شد. داود دیگر بار به امارت رسید؛ اما تا هنگام مرگش (۵۸۹ق.) امارت میان او و مکثر دست به دست میشد. از این سال، مکثر تا هنگام درگذشتش (۵۹۷ق.) امیر مکه بود. با مرگ او، امارت بنی فلیته پایان یافت و به جای آنان آل قتاده روی کار آمدند.
آل قتاده به
ابوعزیز قتادة بن ادریس حسنی، نسب میبرند. از آنان با تعبیر طبقه چهارم اشراف یاد میشود. قتاده به سال ۵۹۷ق. به مکه حمله کرد و با اخراج شریف مکثر
بن عیسی و کشتن فرزندش محمد،
حکومت مکه را در دست گرفت.
قتاده به رغم ناکامی در تصرف مدینه
بر برخی سرزمینهای پیرامون آن و نیز
طائف،
نجد و برخی نواحی
یمن چیره شد.
پس از او، برخی فرزندانش نیز به امارت مکه دست یافتند.
شهاب الدین حسن بن قتاده (حک: ۶۱۷-۶۱۹ق.) از سال ۶۱۷ق. سه سال حکومت مکه را در اختیار داشت.
از رویدادهای دوره امارت او، توطئه برادرش راجح با همکاری
آقباش امیر الحاج خلیفه
عباسی الناصر لدین الله بود. حسن در پی آگاهی از آن، راههای ورودی مکه را به روی حاجیان عراقی بست و به آنها حمله کرد که به کشته شدن آقباش و فرار راجح به یمن انجامید.
در این پیروزی، فرزند حسن،
ابونمی ، نقشی برجسته داشت. از این رو، پدرش وی را در امارت شریک کرد. این نخستین بار بود که مشارکت در امارت مکه آغاز شد و سپس مرسوم گشت.
به سال ۶۱۸ق. یا ۶۱۹ق. ملک مسعود، حاکم ایوبی یمن، به تحریک راجح که در پی شکست از برادرش حسن به یمن پناهنده شده بود،
به مکه حمله کرد. پیامد این کار، شکست حسن
بن قتاده و فرار او به شام بود.
فرزند او جماز
بن حسن به سال ۶۵۱ق. با سپاهی بزرگ از شامیان به مکه یورش برد و در پی کشتن عموزاده اش ابوسعد، حسن
بن علی اکبر
چند ماه امیر مکه شد. وی در این سال از سپاه راجح
بن قتاده شکست خورد.
از این پس راجح مدتی با حاکم یمن به صورت مشترک بر مکه حکومت کرد. همین امر تا مدتی موجب رقابت میان حاکمان ایوبی یمن و مصر برای تسلط بر مکه شد. هر گاه یمنیها بر مکه چیره میشدند، راجح نیز در امارت شرکت مییافت.
راجح به سال ۶۵۱ق. در پی کنار زدن
جماز بن حسن، توانست آخرین بار و به صورت مستقل بر مکه حاکم شود.
ادریس بن قتاده نیز هفده سال بر مکه امارت داشت. او همراه محمد ابونمی اول به سال ۶۵۲ق. با شورش بر ضد غانم
بن راجح، امارت مکه را به دست آورد.
ادریس در بیشتر دوران حکومتش با ابونمی، نوه برادرش، به صورت شراکت امارت مکه را بر عهده داشت.
از فرزندان او محمد
بن ادریس مدتی کوتاه با مباشرت امیر الحاج
جاشنکیر مصر به امارت مکه رسید.
ابونمی اول بیش از ۵۰ سال بر مکه امارت کرد و پس از او تا سده چهاردهم ق. امارت در فرزندان ابونمی ادامه یافت.
امارت مکه در دوران
ممالیک (حک: ۶۴۷-۹۲۳ق.) : در پی تشکیل دولت ممالیک در مصر و روی کار آمدن
بیبرس ، امیر مکه شریف ابونمی محمد
بن ابوسعید در ۶۶۷ق. به نام بیبرس خطبه خواند و امارتش بر مکه از سوی
سلطان مملوکی تایید شد. از آن پس این شیوه ادامه یافت و امارت اشراف از جانب ممالیک تفویض میشد. بیبرس به امیران حجاز نیکی نمود و هر سال برای ابونمی و عمویش ادریس مبلغی پول و غله میفرستاد؛ زیرا آنان ورود به مسجدالحرام را رایگان کرده بودند.
همو در اختلاف میان ادریس و ابونمی میانجیگری کرد. البته اختلاف این دو دیگر بار آغاز شد که به کشته شدن ادریس و بازگشت ابونمی به مکه و حکومت مستقل او بر این شهر انجامید.
امرای مکه فرمان امارت خود را از ممالیک میگرفتند. هنگامی که یکی از آنان با زور شمشیر بر مکه غلبه میکرد، چیزی نمیگذشت که مورد تایید
ممالیک قرار میگرفت. آنان هیچ بخلی در حمایت از فرد پیروز به خرج نمیدادند.
امیران مکه کنار نام سلطان مملوکی، نام خلیفه
عباسی را نیز در خطبه میآوردند.
در دوران ممالیک،
اشراف آل ابی نمی (۶۵۱-۱۰۷۹ق.) بر مکه امارت داشتند. آنان را به دو شاخه
ابونمی اول و
دوم تقسیم کردهاند.
نسل آنان به شریف ابونمی اول
محمد بن ابی سعد حسن از
آل قتاده امیر مکه میرسد. پدرش وی را از اوان جوانی در امارت خود شریک کرد.
در پی درگذشت پدرش به سال ۶۵۲ق. وی با عمویش
ادریس بن قتاده، امارت این شهر را بر عهده گرفت.
از رویدادهای دوران امارتش، غلبه کوتاه مدت
ابن برطاس ، فرمانده سپاهیان
ملک مظفر حاکم یمن، بر مکه
و نیز تسلط چهل روزه پسرعمویش
غانم بن ادریس بر آن شهر بود که به خون خواهی پدر و با یاری گرفتن از
جماز بن شیحه حسینی امیر مدینه و حمایت
قلاون سلطان مصر که امارت مکه را نیز در سال ۶۶۸ق. به وی وا گذار کرده بود، صورت گرفت.
ابونمی که از سال ۶۶۷ق. یا ۶۶۹ق. تا ۷۰۱ق
امیر مکه بود، در این سال به سود فرزندانش رمیثه و حمیضه از امارت کناره گرفت.
پس از درگذشت ابونمی، به رغم تعیین جانشینش، فرزندان او برای عهده داری امارت مکه با یکدیگر درگیر شدند. سرانجام
ابوالغیث با غلبه بر برادرانش
رمیثه و
حمیضه و با تایید سلطان مملوکی، امارت مکه را در دست گرفت.
وی در ۷۱۴ق. به دست برادرش حمیضه کشته شد
و امارت مکه به او رسید. با غلبه رمیثه بر مکه (۷۱۸ق.) حمیضه به
ایلخانیان مغول در ایران پناه آورد و برای بازپس گیری امارت مکه، مورد حمایت آنان قرار گرفت و بدین سان، پای مغولان به مکه باز شد.
رمیثه به دست سپاه مصر دستگیر و نزد ملک ناصر مملوکی فرستاده شد. در پی آزادی رمیثه (۷۲۲ق.) او در امارت برادرش عطیفه شریک گشت و پس از مرگ
عطیفه ، مستقلا امیر مکه شد. به سال ۷۴۶ق.
ملک صالح سلطان یمن ولایت مکه را در اختیار فرزند رمیثه، عجلان، قرار داد.
از میان پسران او،
ثقبه (۷۵۴ق.) ،
مغامس (۷۶۴ق.)
و
عجلان حدود ۳۰ سال از ۷۴۵ق. امیر مکه بودند.
فرزندان عجلان، احمد
و حسن نیز به امارت مکه رسیدند. حسن (حک: ۸۰۹-۸۲۱ق.) در ۸۰۹ق. فرزندش برکات را شریک ساخت و در سال بعد، فرزند دیگرش احمد را در امارت مکه شرکت داد. جمع سه نفره آنها تا ۸۱۸ق. بر سراسر حجاز ولایت یافت.
علی
بن عنان
نیز مدتی کوتاه از سوی ممالیک، حاکم مکه شد.
از مشهورترین امیران مکه در این دوران، میتوان به
برکات بن حسن اشاره کرد.
وی پیش از این نیز در یک دوره از سال ۸۱۰ق. در امارت مکه با پدر شریک بود.
او تا پایان عمر (۸۵۹ق.) چهار بار به امارت مکه رسید و توانست با آرامش و عدالت بر مکه حکومت کند.
وی از اندک اشرافی است که در
معلات (
قبرستان ابوطالب) بر قبرشان قبهای ساختند.
پس از برکات، ولایت فرزندش محمد از سوی ممالیک تایید شد و امارت او ۴۳ سال به طول انجامید.
فرزندش، برکات دوم، از ۸۷۷ق. در امارت پدرش تا هنگام درگذشتش (۹۰۳ق.) شرکت داشت.
ساختن
رباط در مکه برای فقیران و اختصاص موقوفههایی برای آب رسانی به
نواریه، میان جده و مکه، از کارهای او است. فرزندان او جازان، برکات، هزاع، قایتبای، علی و راجح در پی مرگ پدر، برای کسب قدرت به ستیز برخاستند
که دست به دست شدن امارت مکه، پیامد آن بود.
از میان امیران
آل برکات، برکات دوم حدود ۵۴ سال تا هنگام مرگش (۹۳۱ق.) بر مکه حکومت کرد.
امارت اشراف در نسل او از طریق فرزندش شریف محمد ابی نمیدوم استمرار یافت.
از گفتنیهای این دوران و دورههای پیشین، رقابت امیران مکه با امیران مدینه است؛ چنان که اشراف مکه با
آل مهنا که در مدینه امارت داشتند، چند نوبت درگیر شدند که از پیامدهای آن، پایمال شدن حقوق زائران و مجاوران دو حرم بود.
در پی تسلط
عثمانیها بر مصر و شام، شریف برکات امیر مکه، فرزند خود
ابونمی دوم را به سال ۹۲۳ق. برای تبعیت از عثمانی با کلیدهای مکه و هدایای گران بها نزد
سلطان سلیم فرستاد. وی مورد استقبال و اکرام قرار گرفت و امارت برکات تنفیذ شد
و امپراتور عثمانی، سلطان سلیم، مبلغی فراوان را برای توزیع میان اهالی حرمین، در اختیار ابونمی قرار داد.
بدین ترتیب، روابط میان امیران مکه و عثمانیها آغاز شد و اشراف همچنان به عنوان صاحبان مکه باقی ماندند و حتی
امارت مدینه نیز مدتی به مکه افزوده شد.
تعیین امیر مکه، نخست از سوی خود اشراف انجام میپذیرفت و در صورت عدم توافق آنان بر یک شخص،
دولت عثمانی یکی از اشراف را انتخاب میکرد. گاه رشوه
صنجق جده نیز موجب روی کار آمدن امیر میشد.
درصورت غلبه شریف جدید بر اشراف دیگر، وی در نامهای به سلطان عثمانی، او را از اوضاع جدید آگاه میکرد و منتظر دستور سلطان عثمانی میماند. با انتخاب امیر جدید، فرمان امارت او در حرم شریف و نزد بزرگان اشراف و دانشوران در مراسمی با شکوه و ضمن آداب و رسوم ویژه قرائت میشد.
مناسبات میان امیران مکه و عثمانی در طول حدود چهار سده، نشیب و فراز داشت. به طور کلی عثمانیها در مکه، بر خلاف دیگر سرزمینهای قلمرو خود، به صورت مستقیم حکومت نکردند.
در بیشتر این دوره، آنان جز در برکناری و تعیین
قاضی و
محتسب که ماموران آنها بودند، دخالت نداشتند. وظیفه
افتاء در این شهر بر عهده دانشوران مکه و با حکم امیر و تایید دولت عثمانی بود.
در این دوران، در شهرهای
مدینه،
ینبع و
جده، حاکمی ترک به عنوان نماینده دولت عثمانی با کسی که از سوی امیر مکه منصوب بود، در اداره امور مشارکت داشت. افزون بر آن، در جده لشکری عثمانی به فرماندهی یک
صنجق نظامی مستقر بود.
مشیخة الحرمین نیز برای پرداختن به تعمیرات مکه و نیز اشراف بر اداره کارها در مکه وجود داشت که دستورهای خود را به گونه مستقیم از
استانبول و گاه از والی ترک در مصر دریافت میکرد و در برکناری امیر معزول از اشراف و نصب دیگری و تقدیم خلعت، همراهی میکرد.
تا سالها در دربار عثمانی رسم بود که حاکم نظامی جده تحت نظارت اداری امیر مکه باشد. اما
شریف عبدالمحسن به دست
صنجق جده بر مکه امارت یافت و فرمان آن با تشریفات ویژه در مسجدالحرام قرائت شد. این کاری تازه بود که عثمانیها انتخاب امیر مکه را به صنجق جده سپردند.
نخستین امیر مکه در دوران عثمانی
ابونمی دوم بود. وی از سوی دولت عثمانی به سال ۹۷۴ق. افزون بر امارت مکه، جده، مدینه، ینبع و همه حجاز از
خیبر تا
نجد را به قلمرو خود افزود. حکومت وی، خواه شراکتی و خواه مستقل، حدود ۷۳ سال به طول انجامید.
از رویدادهای مهم دوران او، حمله پرتغالیها به جده بود. ابونمی با اعلان
جهاد، سپاهیانی بسیار فراهم آورد و از ورود پرتغالیها که نزدیک جده جای گرفته بودند، پیشگیری کرد.
در پی ابونمی، فرزندش
شریف حسن به سال ۹۹۲ق. امارت را به دست گرفت. از خدمات او بنای
دار السعاده مکه است که آن را جایگاهی برای امارت خویش و جانشینان پس از خود قرار داد.
در پی درگذشت حسن (۱۰۱۰ق.) فرزندش ابوطالب دو سال امیر مکه شد. در دوران امارت وی، مکه صحنه رقابت برادرانش و ستیز میان اشراف و دست به دست شدن امارت میان او و
ادریس بن حسن ، محسن
بن حسین و احمد
بن عبدالمطلب بن حسن بود.
در امارت ادریس، برادرانش فهید و محسن نیز مدتی با او در امارت شریک بودند.
اشراف به سال ۱۰۳۴ق. بر امارت محسن توافق کردند و امارت او را سلطان عثمانی نیز تایید کرد. وی تا سال ۱۰۳۷ق. بر مکه حکومت کرد. با برکناری محسن،
احمد بن عبدالمطلب از سوی احمد پاشا، حکمران یمن، به حکومت مکه رسید. او به سال ۱۰۳۹ق. به قتل رسید و
مسعود بن ادریس امیر شد. امارت وی یک سال و اندی بیش نپایید. در پی درگذشت او،
عبدالله بن حسن به حکومت رسید و نه ماه بعد به سود فرزندش محمد و نیز زید
بن محسن که آن هنگام در یمن بود، کناره گیری کرد. آن دو مدتی کوتاه به صورت مشترک بر مکه حکم راندند
؛ اما اختلافهایی که از سوی خویشاوندان آن دو دامن زده میشد، موجب قتل محمد و فرار زید از مکه شد. سپس
نامی بن عبدالمطلب در ۱۰۴۱ق. به امارت رسید. اما زید دیگر بار به سال ۱۰۴۳ق. بر حکومت مکه دست یافت و به مدت ۳۶ سال تا ۱۰۷۷ق. که درگذشت، به حکومت پرداخت.
او توانست عثمانیها را قانع کند تا مالیات واردات جده را که به خزانه عثمانی سرازیر میشد، به امارت مکه بازگردانند. از دیگر تلاشهای او، بازسازی برخی آثار حرم به سال ۱۰۷۳ق. بود.
وی در پی حدود ۵۳ سال حکومت درگذشت (۱۰۷۷ق.) و فرزندش سعد به امارت رسید که با اختلاف اشراف بر سر حکومت مکه مواجه گشت. از این هنگام، امارت مکه از
آل زید به
برکات بن محمد بن ابراهیم بن ابی نمیانتقال یافت و او تا ۱۰۹۵ق. امارت کرد. در این سال، سعید
بن برکات جانشین پدر شد و اختلاف او با عموزادگان
ذوو زید مایه ستیزهای فراوان و تغییرهای پیاپی در حاکمیت مکه شد. پس از یحیی، فرزندش برکات چهارم در ۱۱۳۵ق. امارت یافت. او در نبرد با مبارک
بن احمد شکست خورد و حکومت دیگر بار به
آل زید انتقال یافت.
از سده دوازدهم همواره حکومت مکه میان اشراف آل زید و آل عبدالکریم و بنی برکات دست به دست میشد. از خاندان برکات، عبدالکریم برکاتی تا ۱۱۲۳ق. و یحیی
بن برکات نیز بیش از دو سال حاکم مکه شدند. واپسین فرد از خاندان برکات، عبدالله
بن حسین برکاتی بود که در ۱۱۸۴ق. با یاری نظامیان مصر در ۱۱۸۴ق. برمکه چیره شد؛ اما امارت او چند ماه بیشتر دوام نیاورد.
پدرش حسین، جد اشراف بنی حسین یکی از شاخههای آل برکات است.
سپس شریف احمد، شریف سرور و افرادی از آل زید تا ظهور آل سعود بر مکه حکومت کردند.
واپسین حاکم مکه از آل قتاده شریف حسین بود که به دست انگلیسیها فریفته شد و او و فرزندش علی که مدتی اندک پس از پدر بر حجاز حاکم بود، به سال ۱۹۲۵م. به دست آل سعود از حکومت مکه بر کنار گردیدند. از فرزندان او، فیصل در عراق و عبدالله در اردن حکومت را به دست گرفتند. با کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، فیصل برکنار شد؛ اما عبدالله و فرزندانش تا امروز بر حکومت اردن باقی ماندهاند.
به طور کلی از نیمه اول سده یازدهم تا سده چهاردهم ق. سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر امارت مکه با یکدیگر رقابت داشتند. این سه طایفه
ذوو زید،
ذوو عبدالله، و
ذوو برکات بودند.
به سال ۱۲۲۲ق. با استیلای
آل سعود بر مکه، آنان تا سال ۱۲۲۸ق. به امارت مکه دست یافتند.
اما در همین سال، با حمله
محمد علی پاشا حاکم مصر و پسرش به حجاز، مکه مکرمه بار دیگر زیر سلطه عثمانیها قرار گرفت و حکومت اول سعودی پایان یافت.
به سال ۱۲۳۰ق. شخصی به نام
اوزون اوغلی امارت مکه را بر عهده گرفت.
امارت محمد علی پاشا بر حجاز و مکه تا سال ۱۲۵۶ق. ادامه داشت. در این سال، دولت عثمانی وی را از این سمت برکنار کرد و خود حکومت عثمانی منطقه حجاز و مکه مکرمه را در دست گرفت و پس از چندی این منصب را به
اشراف وا گذار کرد.
فروپاشی عثمانی در جنگ اول جهانی (۱۹۱۴-۱۹۱۸م.) به
شریف حسین فرصت داد تا در سال ۱۳۳۵ق. خود را خلیفه مسلمانان خوانده،
پادشاهی حجاز را مستقل اعلام نماید.
وی مدینه را نیز به سال ۱۳۳۷ق. از عثمانی بازستاند.
در این هنگام،
آل سعود که بار سوم در نجد قدرت گرفته بودند، در پی ناکامی شریف حسین، به سال ۱۳۴۳ق. دیگر بار به رهبری
عبدالعزیز بن عبدالرحمن بر حجاز و مکه استیلا یافتند.
سعودیها به امارت مکه نگاهی ویژه دارند. از این رو، امیران این شهر را از میان
شاهزادگان سعودی انتخاب میکنند. امیران سعودی در مکه عبارتند از:
خالد بن لؤی (حک: ۱۳۴۳ق.) ،
فیصل بن عبدالعزیز (حک: ۱۳۴۴-۱۳۷۸ق.) ،
معتب بن عبدالعزیز (حک: ۱۳۷۸-۱۳۸۰ق.) ،
عبدالله بن سعود (حک: ۱۳۸۰-۱۳۸۲ق.) ،
مشعل بن عبدالعزیز (حک: ۱۳۸۲- ۱۳۹۰ق.) ،
فواز بن عبدالعزیز (حک: ۱۳۹۰-۱۴۰۰ق.) و
ماجد بن عبدالعزیز (حک: ۱۴۰۰ق.) .
در باره چگونگی رفتار امیران مکه با
پرده داران کعبه، یعنی
بنی شیبه، آگاهی اندکی در دست است. امیران مکه در دوران اشراف، هنگام تعویض پرده کعبه، جامه قدیمی را با
بنی شیبه تقسیم میکردند و با ارسال آن نزد حاکمان به عنوان
تبرک، هدایا و مبالغی به دست میآوردند.
به گزارش فاسی، امیران مکه در ازای شش هزار درهم که در اختیار پرده داران قرار میدادند، همواره پرده آویخته بر در کعبه و قسمت بزرگی از جامه را از آن خویش میکردند. شریف
عنان بن مغامس به سال۷۸۸ق. این سنت را رسم کرد و دیگر امیران مکه نیز معمولا از او پیروی کردند.
این وضع در دوران امارت
شریف عون الرفیق (م. ۱۳۲۳ق.) و
شریف علی بن عبدالله که به سال ۱۳۲۶ق. برکنار شد و نیز شریف حسین
بن علی به هنگام امارت او و اعلان استقلال، ادامه داشت. امیران مکه، پردة در کعبه و کمربند و جامه
مقام ابراهیم خلیل علیهالسّلام را از آن خود میکردند.
شریف حسن
بن عجلان نیز در پی سالها امارت بر مکه، پرده و در کعبه و جامه مقام ابراهیم را از
بنی شیبه گرفته، در اختیار بزرگان و پادشاهان مینهاد و از عطایای آنها برخوردار میشد.
به گزارش
ابن ظهیره (م. ۹۵۰ق.) امیران مکه پس از حسن، همچنان این سنت را جاری ساختند. پادشاهان مصر نیز گاهی در این زمینه با پرده داران در تقسیم جامه شریک میشدند و به قسمتی از آن دست مییافتند. برخی از این پادشاهان در برابر پولی که از بیت المال در اختیار پرده داران و اشراف قرار میدادند، سراسر جامه را از آن خود میکردند.
گاهی آنان برای دستیابی به همه آن، مبلغی پول به پرده داران و اشراف میپرداختند. در این دوره، جامه کعبه همواره میان امیران مکه و خاندان بنی شیب تقسیم میشد و امیران مکه، پرده در کعبه و کمربند و جامه مقام ابراهیم خلیل علیهالسّلام را از آن خود میکردند. این وضع در دوران امارت
شریف عون الرفیق (م. ۱۳۲۳ق.) و
شریف علی بن عبدالله که به سال ۱۳۲۶ق. برکنار گردید و نیز
شریف حسین بن علی جریان داشت. گویا این رسم در امارت پیش از افراد یاد شده نیز برقرار بوده است.
از دیگر نمونههای رفتار امیران مکه با بنی شیبه این بود که اگر پرده داری
عقیم بود یا فرزندی خردسال داشت،
کفالت او را بر عهده میگرفتند. در پی درگذشت
عبدالقادر شیبی که عقیم بود، پرده داری به فردی به نام
محمد بن زین العابدین رسید که کودکی بیش نبود. شریف غالب
بن مسعود، امیر مکه، کفالت او را بر عهده گرفت و چون وی بزرگ شد، او را رسما به عنوان پرده دار تعیین کرد.
مالیات بر حاجیان (
مکوس) از جمله درآمدهای امیران مکه در دوران امارت اشراف بود که برخی حکمرانان مانند
صلاح الدین ایوبی در ازای کمکهای دیگر خواستار حذف آن شدند.
در این زمینه، گاه پیمانی میان امیران مکه و دولت صاحب نفوذ تنظیم میشد و آن را در مسجدالحرام پیش چشم همگان مینهادند. اما برخی امیران مکه با گچ اندود کردن آن، از حاجیان مالیات میگرفتند؛ چنان که پیمان نقش بسته بر ستون نزدیک «
باب الحزوره» که از سوی «
اشرف شعبان» پادشاه مصر صادر شده بود، گچ اندود شد.
از دیگر درآمدهای امیران مکه در هنگامههای بحرانی، برداشتن جواهرات اهدایی کعبه بود. در قحطی سخت سال ۴۶۲ق. طلاهای
باب الکعبه به دست امیر مکه کنده و هزینه شد.
تقسیم پرده کعبه با خاندان بنی شیبه به عنوان پرده داران را نیز میتوان منبع درآمد آنان دانست.
کمک قدرتهای ذی نفوذ در حرمین نیز از در آمدهای امیران مکه بود. به گفته
ناصر خسرو، امیر مکه برای این که اجازه ساختن چهار طاقی را به پسر
شاد دل، امیر
عدن، بدهد، از وی هزار دینار گرفت.
نیمی از درآمد گمرک جده نیز متعلق به امیران مکه بود.
والی ترک جده به نام
قانصو به سال ۱۰۴۰ق. در پی حوادثی که روی داد، به سبب ضعف
امیر مسعود در مکه در آن سال، توانست بر همه این درآمد دست اندازی و آن را به خزانه دولت عثمانی منتقل کند. این وضع چندان ادامه نیافت.
شریف زید که در راس امیران
آل زید بود، حکومت را در اختیار گرفت و خواستار بازگشت درآمد به خزانه امیر مکه شد. اما تلاش زید تنها به بازگشت نیمی از درآمد انجامید. سپس والی عثمانیها در جده در دوران امارت
مسعود بن سعید تلاش کرد تا از پرداخت حق امیر مکه خودداری ورزد. از این رو، مسعود
جده را تصرف نمود و والی ترک را از آن جا بیرون راند. سپس امیر مکه نامهای در شرح این اوضاع به دربار عثمانی نوشت که موجب برقراری حق امیر مکه شد.
عثمانیها هرسال ۲۵۰۰۰ قرش به امیر مکه اعطا میکردند. این مبلغ نصف جوایز سلطان بود که
عطیه سلطانی نام داشت.
با توجه به وابستگی امیران مکه به قدرتهای همجوار و مشکل اقتصادی، آنان به طور مستقل توان پرداختن به کارهای عمرانی و رفاهی نداشتند. از کارهای آنان میتوان به بازسازی برخی قناتها که در سیل سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ق. آسیب دیده بود، اشاره کرد که
شریف حسین پاشا، امیر مکه، به بازسازی آن پرداخت.
تا هنگام امارت اشراف (حک: ۳۵۸ق.) امیران مکه بیشتر بر مذهب
اهل سنت بودند. با روی کار آمدن اشراف تا دوران ممالیک (۶۴۷-۹۲۳ق.) بیشتر
مذهب زیدی داشتند.
شریف قتاده، همچون
امامیه، «حی علی خیر العمل» را در اذان رسمی کرد.
ابن تغری بردی از این که شریف عجلان در سده هشتم ق. بر
مذهب اهل سنت، گویا
شافعی، بوده، تعجب کرده و تصریح نموده که آنان آشکارا به
مذهب زیدی پایبند هستند.
البته از دوران
ممالیک، برخی از اشراف به تدریج به مذهب شافعی،
مالکی و در دوران عثمانی به مذهب
حنفی روی آوردند که شاید دلیل آن، حفظ موقعیت و نیز
تقیه بوده است. به طور کلی، سیاست مذهبی آنان چنان بود که با موضع سیاسی ایشان درباره قدرتهای همسایه و ذی نفوذ در حرمین منافات نداشته باشد. نفوذ
تشیع در مکه از هنگام نفوذ دولت فاطمیان مصر و قدرت گیری اشراف در مکه آغاز شد و سنتهای
شیعیان تا آمدن دولت سعودی در مکه ادامه یافت.
یک گزارش از زیدی بودن آنان در سده یازدهم ق. حکایت دارد؛ چنان که نابلسی، امیر مکه شریف سعد
بن زید را بر این مذهب دانسته است.
نظر به اهمیت مکه و حاکمان آن، تک نگاریهایی درباره امیران مکه نگاشته شده که برخی عبارتند از:
امراء مکه تالیف
عمر بن شبه بصری (م. ۲۶۲ق.) که از کتابهای گم شده به شمار میرود و
ابن ندیم با همین نام بدان اشاره کرده است.
یاقوت،
صفدی
و بغدادی نیز از این کتاب با عنوان اخبار امرای مکه یاد کردهاند.
از دیگر کتابها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
امراء مکة المکرمه فی العهد العثمانی از
اسماعیل حقی جارشلی، ترجمه خلیل علی مراد؛
حکام مکه از
جرالدوی غوری، ترجمه رزق الله بطراس و محمد شهاب؛
جداول امراء مکه و حکامها منذ فتح الی الوقت الحاضر از
عبد بن منصور حسنی؛
امراء البلد الحرام عبر عصور الاسلام از
عبدالفتاح حسین؛
تاریخ امارة مکة المکرمه من ۸ق. -۱۳۴۴ق. از
عارف عبدالغنی؛
امراء البلد الحرام منذ اولهم فی عهد رسول الله حتی الشریف الحسین بن علی از
احمد زینی دحلان؛
تاریخ اشراف و امراء مکة المکرمه از
عبدالله بن عبدالشکور بن محمد هندی (م. ۱۲۵۷ق.) که نسخههایی از آن برجای مانده است. برخی کتابها نیز بابی را به امیران مکه اختصاص دادهاند؛ همچون
الارج المسکی و العقد الثمین .
(۱) آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش.
(۲) اتحاف الوری، عمر
بن محمد
بن فهد (م. ۸۸۵ق.) ، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعةام القری، ۱۴۰۸ق.
(۳) اتعاظ الحنفاء، احمد المقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش الشیال و دیگران، احیاء التراث الاسلامیه.
(۴) الاحکام السلطانیه، القاضی ابویعلی ابن الفراء (م. ۴۵۸ق.) ، به کوشش الفقی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۵) اخبار الدول و آثار الاول، احمد
بن یوسف القرمانی (م. ۱۰۱۹ق.) ، به کوشش احمد حطیط، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۲ق.
(۶) الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.) ، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
(۷) اخبار المدینه، محمد ابن زباله (م. ۱۹۹ق.) ، به کوشش ابن سلامه، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۴ق.
(۸) اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۹) اخبار مکه، الفاکهی (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
(۱۰) الارج المسکی فی تاریخ المکی، علی عبدالقادر الطبری (م. ۱۰۷۰ق.) ، به کوشش الجمال، مکه، المکتبة التجاریه، ۱۴۱۶ق.
(۱۱) الارج المسکی فی تاریخ المکی، علی عبدالقادر الطبری (م. ۱۰۷۰ق.) ، به کوشش الجمال، مکه، المکتبة التجاریه، ۱۴۱۶ق.
(۱۲) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۱۳) اشراف الحجاز فی القرن الثامن عشر، صبری فالح الحمدی، قاهره، مؤسسة المختار، ۱۴۳۰ق.
(۱۴) الاشراف علی تاریخ الاشراف، عاتق
بن غیث البلادی، بیروت، دار النفائس، ۱۴۲۳ق.
(۱۵) اشراف مکة المکرمة و امراءها فی العهد العثمانی، اسماعیل حقی جارشلی، ترجمه، خلیل علی مراد، بیروت، دار العربیة للموسوعات، ۱۴۲۴ق.
(۱۶) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۷) الاصنام (تنکیس الاصنام)، هشام
بن محمد کلبی (م. ۲۰۴ق.) ، به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ش.
(۱۸) اعلام النبوه، الماوردی (م. ۴۵۰ق.) ، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۴۰۹ق.
(۱۹) الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.) ، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۲۰) الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۲۱) افادة الانام، عبدالله
بن محمد الغازی (م. ۱۳۶۵ق.) ، به کوشش ابن دهیش، مکه، مکتبة الاسدی، ۱۴۳۰ق.
(۲۲) الامامة و السیاسه، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، ۱۴۱۳ق.
(۲۳) امراء البلد الحرام، زینی دحلان (م. ۱۳۰۴ق.) ، بیروت، الدار المتحدة للنشر.
(۲۴) اناشید الحاج بوی مونثون، ناشناس، ترجمه، اجبیلو و العمیر، الریاض، دار الفیصل الثقافیه، ۱۴۲۴ق.
(۲۵) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۲۶) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م. ۵۶۲ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
(۲۷) الانوار فی مولد النبی، احمد
بن عبدالله بکری، قم، الرضی، ۱۴۱۱ق.
(۲۸) بحار الانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۲۹) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۳۰) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
(۳۱) بلوغ القری فی ذیل اتحاف الوری، عبدالعزیز
بن فهد المکی (م. ۹۲۰ق.) ، به کوشش صلاح الدین و دیگران، دار القاهره.
(۳۲) تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۳۳) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.) ، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۳۴) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۳۵) تاریخ امراء البلد الحرام عبر عصور الاسلام، عبدالفتاح حسین راوه، الطائف، مکتبة المعارف، ۱۴۰۷ق.
(۳۶) تاریخ امراء المدینة المنوره، عارف احمد عبدالغنی، دمشق، دار کنان، ۱۴۱۷ق.
(۳۷) تاریخ امراء مکة المکرمه، عارف عبدالغنی، دمشق، دار البشائر، ۱۴۱۳ق.
(۳۸) تاریخ اولجایتو، عبدالله
بن محمد القاشانی، به کوشش همبلی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۸ش.
(۳۹) تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر (م. ۹۴۲ق.) ، به کوشش سیاقی، خیام، ۱۳۸۰ش.
(۴۰) تاریخ خلیفه، خلیفة
بن خیاط (م. ۲۴۰ق.) ، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۴۱) تاریخ الخمیس، حسین الدیاربکری (م. ۹۶۶ق.) ، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق.
(۴۲) التاریخ الشامل للمدینة المنوره، عبدالباسط بدر، مدینه، ۱۴۱۴ق.
(۴۳) التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۲۰ق.
(۴۴) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۴۵) تاریخ
عباسیان طقوش، محمد سهیل طقوش، بیروت، دار النفائس، ۱۴۱۷ق.
(۴۶) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۴۷) تاریخ مکه (اتحاف فضلاء الزمن)، محمد
بن علی الطبری (م. ۱۱۷۳ق.) ، به کوشش محسن محمد، قاهره، دار الکتاب الجامعی.
(۴۸) تاریخ مکه، احمد السباعی (م. ۱۴۰۴ق.) ، نادی مکة الثقافی، ۱۴۰۴ق.
(۴۹) تاریخ الیعقوبی، احمد
بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۵۰) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۵۱) تبیین القرآن، سید محمد الشیرازی، بیروت، دار العلوم، ۱۴۲۳ق.
(۵۲) تجارب الامم، ابوعلی مسکویه (م. ۴۲۱ق.) ، به کوشش امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش.
(۵۳) تحصیل المرام، محمد
بن احمد الصباغ (م. ۱۳۲۱ق.) ، به کوشش ابن دهیش، ۱۴۲۴ق.
(۵۴) تحفة الازهار و زلال الانهار، ضامن
بن شدقم الحسینی (م. ۱۰۹۰ق.) ، به کوشش الجبوری، تهران، میراث، ۱۴۲۰ق.
(۵۵) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۵۶) تذکرة الخواص، سبط
بن الجوزی (م. ۶۵۴ق.) ، قم، الرضی، ۱۴۱۸ق.
(۵۷) التنبیه و الاشراف، المسعودی (م. ۳۴۵ق.) ، بیروت، دار صعب.
(۵۸) جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۵۹) الجامع اللطیف، محمد ابن ظهیره (م. ۹۸۶ق.) ، به کوشش علی عمر، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه، ۱۴۲۳ق.
(۶۰) جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، حسین قرجانلو، تهران، سمت، ۱۳۸۰ش.
(۶۱) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۶۲) حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ترجمه، آیتی، مشعر، ۱۳۷۵ش.
(۶۳) الحرم المکی الشریف و الاعلام المحیطة به، عبدالملک
بن عبدالله دهیش، مکه، ۱۴۱۸ق.
(۶۴) الحقیقة و المجاز فی رحلة بلاد الشام، عبدالغنی النابلسی (م. ۱۱۴۳ق.) ، به کوشش ریاض عبدالحمید، دمشق، دار المعرفه، ۱۴۱۹ق.
(۶۵) خلاصة الاثر، محمد امین المحبی (م. ۱۱۱۱ق.) ، بیروت، دار صادر.
(۶۶) خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، زینی دحلان (م. ۱۳۰۴ق.) ، مصر، المطبعة الخیریه، ۱۳۰۵ق.
(۶۷) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ، ۱۳۷۲ش.
(۶۸) الدرر الفرائد المنظمه، عبدالقادر
بن محمد الجزیری (م. ۹۷۷ق.) ، به کوشش محمد حسن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
(۶۹) الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش عبدالمعید ضان، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۹۲ق.
(۷۰) دولت حمدانیان، فیصل سامر، ترجمه، ذکاوتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۸ش.
(۷۱) رحلة ابن جبیر، محمد
بن احمد (م. ۶۱۴ق.) ، بیروت، دار مکتبة الهلال، ۱۹۸۶م.
(۷۲) الرحلة الحجازیه، اولیا چلبی، قاهره، دار الآفاق العربیه، ۱۹۹۹م.
(۷۳) رقابت
عباسیان و فاطمیان، سلیمان الخرایشه، ترجمه، جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش.
(۷۴) الروض الانف، السهیلی (م. ۵۸۱ق.) ، به کوشش عبدالرحمن، قاهره، مکتبة ابن تیمیه، ۱۴۱۰ق.
(۷۵) الروض المعطار، محمد
بن عبدالمنعم الحمیری (م. ۹۰۰ق.) ، به کوشش احسان
عباس، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۸۴م.
(۷۶) ریشههای بحران در خاورمیانه، حمید احمدی جلفایی، کیهان، ۱۳۶۹ش.
(۷۷) سبل الهدی، محمد
بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.) ، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۷۸) سفرنامه حجاز، محمد لبیب البتنونی، ترجمه، انصاری، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش.
(۷۹) سفرنامه ناصر خسرو، ناصر خسرو (م. ۴۸۱ق.) ، تهران، زوار، ۱۳۸۱ش.
(۸۰) السلوک لمعرفة دول الملوک، المقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۸۱) سیاست نامه سیر الملوک، المحسن قوام الدین نظام الملک (م. ۴۸۵ق.) ، به کوشش بکار، قطر، دار الثقافه، ۱۴۰۷ق.
(۸۲) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۸۳) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.) ، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
(۸۴) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۸۵) شرح نهج البلاغه، ابن میثم البحرانی (م. ۶۷۹ق.) ، به کوشش یوسف علی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
(۸۶) شفاء الغرام، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۸۷) صبح الاعشی، احمد
بن علی القلقشندی (م. ۸۲۱ق.) ، به کوشش یوسف علی، دمشق، دار الفکر، ۱۹۸۷م.
(۸۸) الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ق.) ، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
(۸۹) الضوء اللامع، شمس الدین السخاوی (م. ۹۰۲ق.) ، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
(۹۰) الطبقات الکبری (الطبقة الخامسه)، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش السلمه، الطائف، مکتبة الصدیق، ۱۴۱۴ق.
(۹۱) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۹۲) العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، محمد الفاسی (م. ۸۳۲ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
(۹۳) علل الشرایع، الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
(۹۴) عمدة الطالب، ابن عنبه (م. ۸۲۸ق.) ، به کوشش آل الطالقانی، نجف، المطبعة الحیدریه، ۱۳۸۰ق.
(۹۵) الغارات، ابراهیم ثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ق.) ، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش.
(۹۶) غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام، عبدالعزیز
بن فهد المکی (م. ۹۲۰ق.) ، به کوشش شلتوت، السعودیه، جامعة القری، ۱۴۰۹ق.
(۹۷) فتوح البلدان، البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
(۹۸) الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
(۹۹) الفخری فی الآداب السلطانیه، محمد
بن الطقطقی (م. ۷۰۹ق.) ، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار القلم القمری، ۱۴۱۸ق.
(۱۰۰) فصول من تاریخ المدینة المنوره، علی حافظ، جده، شرکة المدینة المنوره، ۱۴۱۷ق.
(۱۰۱) الفهرست، ابن الندیم (م. ۴۳۸ق.) ، به کوشش تجدد.
(۱۰۲) قصة الاشراف و ابن سعود، علی الوردی، بیروت، دار الوراق، ۲۰۰۸م.
(۱۰۳) کعبه و جامه آن از آغاز تا کنون، محمد الدقن، ترجمه، انصاری، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش.
(۱۰۴) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۱۰۵) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۱۰۶) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق.) ، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
(۱۰۷) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۱۰۸) المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۱۰۹) مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۱۱۰) مسالک الابصار، احمد
بن فضل الله العمری (م. ۷۴۹ق.) ، به کوشش الشاذلی، ابوظبی، المجمع الثقافی، ۱۴۲۳ق.
(۱۱۱) المعارف، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۱۱۲) معجم الادباء، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۳م.
(۱۱۳) المعجم الاوسط، الطبرانی (م. ۳۶۰ق.) ، قاهره، دار الحرمین، ۱۴۱۵ق.
(۱۱۴) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۱۱۵) معجم قبائل العرب، عمر کحاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۱۱۶) المعرفة و التاریخ، الفسوی (م. ۲۷۷ق.) ، به کوشش الامری، بیروت، الرساله، ۱۴۰۱ق.
(۱۱۷) المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۱۱۸) المفصل، جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۲ق.
(۱۱۹) مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ق.) ، به کوشش سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفه.
(۱۲۰) منائح الکرم، علی
بن تاج الدین السنجاری (م. ۱۱۲۵ق.) ، به کوشش المصری، مکه، جامعةام القری، ۱۴۱۹ق.
(۱۲۱) المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۱۲۲) المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۱۲۳) موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق.
(۱۲۴) میقات حج (فصلنامه)، تهران، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.
(۱۲۵) النجوم الزاهره، ابن تغری بردی الاتابکی (م. ۸۷۴ق.) ، مصر، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
(۱۲۶) نزهة المشتاق، محمد الادریسی (م. ۵۶۰ق.) ، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۹ق.
(۱۲۷) نزهة النفوس فی تواریخ الزمان، علی
بن داود الصیرفی، به کوشش حسن حبشی، دار الکتب، ۱۹۷۳م.
(۱۲۸) نسب قریش، مصعب
بن عبدالله الزبیری (م. ۲۳۶ق.) ، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
(۱۲۹) نهایة الارب، احمد
بن عبدالوهاب النویری (م. ۷۳۳ق.) ، قاهره، دار الکتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق.
(۱۳۰) الوافی بالوفیات، الصفدی (م. ۷۶۴ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۱ق.
(۱۳۱) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق.) ، قم، آل البیت علیهم السلام، ۱۴۱۲ق.
(۱۳۲) هدیة العارفین، اسماعیل پاشا (م. ۱۳۳۹ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«امرای مکه».