امام هادی علیهالسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام هادی (علیهالسلام) پیشوای دهم
شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ
ذیحجه سال
۲۱۲ق در
مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان پیشوای نهم شیعیان،
امام جواد (علیهالسلام) و مادرش «
سمانه مغربیه» است که کنیزی با فضیلت و باتقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز میگویند.
علم و دانش امام هادی (علیهالسلام) همانند آباء و اجداد گرامیاش،
علم لدنی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق
غیب و همچنین از علوم و
معارف قرآن و
سنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پدران بزرگوارش دریافت مینمود. امام هادی (علیهالسلام) در سال ۲۵۴ هـ . ق در شهر
سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به
شهادت رسیدند.
ابوالحسن علی النقی الهادی (علیهالسلام) پیشوای دهم شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ ذیحجه (برای ولادت آن حضرت اینگونه نیز نقل شده است: دوم، سوم، پنجم و سیزدهم
ماه رجب، در سال ۲۱۲ یا ۲۱۴ هجری قمری.)
سال ۲۱۲ هـ. ق در
مدینه به
دنیا آمد.
نام آن حضرت،
علی، کنیهاش
ابوالحسن است.
و دارای القاب زیادی چون هادی،
نقی،
عالم،
فقیه،
امین،
طیب،
و مؤتمن است. مشهورترین القاب آن حضرت، هادی است.
آن جناب را ابوالحسن ثالث (سوم) نیز میگویند.
(در
اصطلاح راویان شیعه، مراد از ابوالحسن اول،
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام)، مقصود از ابوالحسن ثانی،
امام رضا (علیهالسلام) و مراد از ابوالحسن ثالث، امام هادی (علیهالسلام) میباشد).
پدر ارجمندش،
امام محمدتقی (علیهالسلام)، نهمین امام
شیعیان است و مادرش
سمانه است.
در منابع تاریخی برای امام هادی (علیهالسلام) ، تنها یک همسر
ذکر شده است که برایش نامهایی (چون
حدیث یا سوسن)
ذکر کردهاند.
پس از
شهادت امام جواد (علیهالسلام) در سال ۲۲۰هـ . ق فرزندش امام هادی (علیهالسلام) که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به امامت رسید. از آنجا که شیعیان به استثنای معدودی، مشکل
بلوغ امام دربارۀ امام جواد (علیهالسلام) را پشت سر گذاشته بودند، در زمینۀ
امامت امام هادی (علیهالسلام) تردید خاصی برای بزرگان آنها به وجود نیامد.
در امامت آن جناب، دلائل عام و خاصی وجود دارد؛ مانند:
احادیثی که از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده و در آن اسامی دوازده امام آمده است.
در
احادیث متعددی نیز به صورت خاص به امامت آن حضرت تصریح شده است؛ مانند احادیث زیر:
امام جواد (علیهالسلام) فرمود: «(پس از من) امر امامت به
امام علی النقی (علیهالسلام) واگذار خواهد شد، در صورتی که او پسر بچهای است. دوباره فرمود: آری و کمتر از هفت ساله، چنانکه حضرت
عیسی بن مریم (علیهالسلام) نیز چنین بود».
همچنین آن حضرت فرمود: «
امام بعد از من پسرم علی است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمانبرداری از او فرمانبرداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».
علم و دانش امام هادی (علیهالسلام) همانند آباء و اجداد گرامیاش،
علم لدنی بود؛ یعنی مستقیما از طریق
غیب و همچنین از علوم و
معارف قرآن و
سنت رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پدران بزرگوارش دریافت مینمود.
سید محسن امین (رحمةاللهعلیه) تألیفاتی برای امام هادی (علیهالسلام) برمیشمرد:
نامه آن حضرت در رد معتقدان به
جبر و
تفویض و اثبات
عدل و
امر بین الامرین که در
تحف العقول آمده است.
پاسخهای آن حضرت به سؤالات
یحیی بن اکثم، که آن نیز در تحف العقول نقل شده است.
گوشهای از
احکام دین، که
ابن شهر آشوب در «
مناقب» به آن اشاره کرده است: «و خرج من عند ابیمحمد (علیهالسلام) فی سنة خمس و خمسین و مائتین کتاب ترجمة فی جهة رسالة المقنعة یشتمل علی اکثر علم الحلال و الحرام و اوله اخبرنی علی بن محمد بن موسی و ذکر الحمیری فی کتاب سماه مکاتبات الرجال عن العسکریین من قطعة و من احکام الدین».
یکی از آثار ماندگار و ارزشمند امام هادی (علیهالسلام)،
زیارت جامعه کبیره است که متقنترین متن در «
امامشناسی» است. زیارت جامعه، دارای مضامین بسیار عالی از
زبان امام هادی (علیهالسلام) است که در پاسخ به خواستۀ یکی از ارادتمندان
اهل بیت (علیهمالسلام) صادر شده است.
صحت صدور و ارزش سندی این
زیارت چنان است که
علامه مجلسی (رحمةاللهعلیه) مینویسد: «اینکه سخن دربارۀ زیارت جامعه، اندکی به درازا کشید، (اگرچه
حق آن را به جهت پرهیز از طولانی شدن ادا نکردم) بدین خاطر است که این زیارت، صحیحترین زیارتها از جهت سند و فراگیرترین آنها نسبت به
ائمه (علیهمالسلام) است و در مقایسه با دیگر زیارتها از
فصاحت،
بلاغت و منزلت بیشتری برخوردار است».
دوران زندگی امام هادی (علیهالسلام)، هرچند عصر
اختناق و
استبداد بود و امام (علیهالسلام) برای فعالیت فرهنگی، علمی و سیاسی،
آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر
امام باقر (علیهالسلام) و
امام صادق (علیهالسلام) تفاوت فراوان داشت، اما آن حضرت در همان شرایط نامساعد، علاوه بر فعالیتهای فرهنگی (نظیر
مناظرات،
مکاتبات، پاسخگویی به شبهات و ...)،
راویان و
محدثان و بزرگانی از
شیعه را
تربیت کرد، علوم و
معارف اسلامی را به آنان آموزش داد تا آنان، هم جامعۀ زمان خود را از آسیبهای فرهنگی اعتقادی حفظ نمایند و هم این میراث بزرگ را به نسلهای بعدی منتقل کنند.
شیخ طوسی (رحمةاللهعلیه)، دانشمند نامدار اسلامی، تعداد شاگردان و اصحاب حضرت را در زمینههای مختلف
علوم اسلامی، بیش از ۱۸۰ نفر میداند.
در میان شاگردان امام هادی (علیهالسلام)، چهرههای درخشان علمی و معنوی و شخصیتهای برجستهای (مانند فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، علی بن مهزیار اهوازی دورقی، ایوب بن نوح، حسن بن راشد (مکنی به ابوعلی غلام آلهلب بغدادی)، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و عثمان بن سعید عمری) به چشم میخورند که برخی از ایشان شاگرد ائمه دیگر نیز بوده و دارای آثار و تألیفات ارزشمند در زمینههای مختلف علوم اسلامی هستند.
در اینجا به منظور سرمشق گرفتن از
اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت، نمونههایی را یادآور میشویم:
با مطالعه در
سیره ائمه اطهار (علیهمالسلام)، صفتی را در آنها برجستهتر از همه صفات میبینیم و آن توجه به
خدا و ارتباط با او و
شب زندهداری به
عبادت و مناجات با خدا و
تلاوت قرآن مجید است. امام هادی (علیهالسلام)، نیز چنین بودند.
از امام هادی (علیهالسلام) چندین
دعا به یادگار مانده است و این دعاها نمونه حد
انقطاع او از غیر و نهایت اتصال به حقتعالی است؛ مانند «خدایا! سرچشمههای
کرامت و بزرگواریات با بخششهای فراوانت مملو است و درهای مناجات به روی آرزومندان باز است، و توجهات تو برای کسی که در پیشگاهت خاضع است گسستنی نیست. دهانها بسته شده است، درماندگی شدید گشته، و منتظران از
صبر و
بردباری ناتوان ماندهاند، و تو ای
خداوند در کمینگاهی، ای خدایی که با وجود تأخیر بندگان در ادای وظیفه سختگیری نمیکنی، و پناهندۀ به تو در امان است، و آن را که از مردم کناره گرفته و رو به تو آورده، تکیهگاه سودمندی، خدایا نزدیکان به تو در اماناند».
پارسایی و
انس با پروردگار، آنچنان نمودی در زندگی امام هادی (علیهالسلام) داشت که برخی از شرح حالنویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداختهاند. «
ابن کثیر» مینویسد: «و قد کان عابدا زاهدا»؛ «او عابدی وارسته و زاهد بود».
امام هادی (علیهالسلام) همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت
اسلام ایجاب میکرد، با دشمنان و ناسزاگویان و اهانتکنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با
بردباری برخورد میکرد.
بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه
نماز در حرمین شریفین (
مکه و
مدینه) بود، دربارۀ امام هادی (علیهالسلام) به
متوکل نوشت: اگر به
مکه و
مدینه نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند.
بر اثر سخنچینیها و بدگوییهای پیدرپی بریحه،
متوکل، امام هادی (علیهالسلام) را از کنار حرم جد بزرگوارش
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تبعید کرد. هنگامی که
امام (علیهالسلام) از «مدینه» به سمت «
سامرا» در حرکت بود، بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به حضرت کرد و گفت: تو خود میدانی که عامل
تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار، سوگند میخورم که چنانچه شکایت مرا نزد حاکم عباسی یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمام درختانت را در مدینه
آتش میزنم و بردگان و خدمتکارانت را میکشم و چشمههای مزارعت را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را خواهم کرد.
امام (علیهالسلام) متوجه او شد و فرمود: «نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد
خدا بردم و چون شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، پس نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد».
بریحه چون این سخن را از امام (علیهالسلام) شنید، به دامن حضرت افتاد و
تضرع کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام (علیهالسلام) فرمود: تو را بخشیدم.
دوران آخرین
امامان شیعه (علیهمالسلام) همراه با
اختناق شدید از سوی
خلفای عباسی بود. درعینحال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد کمی شیعه در این دوران، از فعالیتهای ضد شیعی که از این دوره بر جای مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حاکمان به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون
تشیع به خوبی روشن است.
میان امام هادی (علیهالسلام) و شیعیان
عراق، یمن،
مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که
ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود، مسئلۀ
وکالت بود. کسانی که به عنوان
وکالت از طرف
امام رضا (علیهالسلام) و پس از آن
امام جواد و امام هادی (علیهماالسلام) کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و
شیعیان را بر عهده داشتند، علاوه بر جمعآوری
خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازندهای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند. گاهی افرادی از این
وکلا دستخوش
انحراف از خط امام شده و مورد
تکذیب آن حضرات قرار میگرفتند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها میشدند.
به هر روی نظام
وکالت، نقشی اساسی در تثبیت موقعیت سیاسی و فرهنگی شیعه ایفا میکرد. هدف اصلی این سازمان، جمعآوری خمس،
زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط
وکلا و تحویل آن به امام، و نیز پاسخگویی امام به سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط
وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثری در پیشبرد مقاصد امامان (علیهمالسلام) داشت.
وکلای ائمه (علیهمالسلام) بیشتر به وسیلۀ نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمدهای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامههایی به شیعیانشان میرسید که به نقل از نامهها در مصادر حدیثی آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.
علی بن جعفر یکی از
وکلای امام هادی (علیهالسلام) و از اهالی همینیا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وی گزارشهایی به
متوکل رسیده بود که به دنبال آن، او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورۀ طولانی زندان، به دستور امام هادی (علیهالسلام) رهسپار
مکه گشت و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.
خلاصه اینکه امام هادی (علیهالسلام) که در سامرا تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش
امام جواد (علیهالسلام) اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و
وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطی
هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدفهای یادشده را تأمین میکرد.
دورۀ امامت حضرت هادی (علیهالسلام) در زمان چند تن از خلفای عباسی بود که به ترتیب زمان، عبارتاند از:
۱.
معتصم، برادر
مأمون (۲۱۷ ـ ۲۲۷).
۲.
واثق، پسر معتصم (۲۲۷ ـ ۲۳۲).
۳.
متوکل، برادر واثق (۲۳۲ ـ ۲۴۸).
۴.
منتصر، پسر
متوکل (۶ ماه).
۵.
مستعین، پسر عموی منتصر (۲۴۸ ـ ۲۵۲).
۶.
معتز، پسر دیگر
متوکل (۲۵۲ ـ ۲۵۵).
در زمان خلفای قبل از
متوکل، ایشان در
مدینه بودند که فعالیتهای مختلفی را ـ از جمله ارتباط با
شیعیان و مطلع کـردن آنها از جریانات سیـاسی ـ انجام میدادند.
امام هادی (علیهالسلام) به دستور
متوکل و به
اجبار او وارد سامرا شد.
حضرت هنگام ورود به سامراء، با
استقبال مردم مواجه شد و در خانۀ خزیمة بن حازم سکنا داده شد.
اما به نقل
شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد،
متوکل دستور داد تا او را یک
روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروانها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانهای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.
یحیی بن هرثمه میگوید: وقتی در سر راهمان وارد
بغداد شدیم، اسحاق بن ابراهیم طاهری را دیدم که والی بغداد بود. او دربارۀ امام به من چنین گفت: ای یحیی! این مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعیت اخلاقی
متوکل ـ که خود بدان آشنایی کامل داری ـ اگر دربارۀ او گزارش تحریکآمیزی به خلیفه بدهی، او را میکشد؛ و اگر چنین شود، در
روز قیامت کارت با رسول خداست. هنگامی که به سامرا رسیدیم، نخست وصیف ترکی را دیدم و خبر ورود امام را به اطلاع وی رساندم. او گفت: اگر یک مو از سر این مرد کم شود، بازخواست خواهی شد. سپس پیش
متوکل رفتم و گزارشی دادم که حاکی از حسن سیرت و
ورع و
زهد امام بود و بدو گفتم که در جریان تفتیش از منزل او، چیزی جز چند
کتاب علمی و مصحف نیافتم.
سر برد. شیخ مفید با اشاره به
اقامت اجباری امام در سامرا مینویسد: «و اقام ابوالحسن (علیهالسلام) مدة مقامه بسرمن رای مکرما فی ظاهر حاله یجتهد
المتوکل فی ایقاع حیلة به فلا یتمکن من ذلک»؛ «آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلیفه بود؛ ولی در
باطن به وسیله
متوکل دسیسههایی ضد حضرت میشد که هیچیک از این نقشهها در
عمل موفق نبود».
روزگار
امام دهم (علیهالسلام) از حساسترین دوران
حیات شیعه است. ویژگی این دوران،
ستم جانکاه و
استبداد کامل دستگاه
خلافت است.
متوکل از خودکامهترین
خلفای عباسی، در این روزگار
حکومت میکرد و
دشمنی و
کینه ویژهای با خاندان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) داشت.
در عهد او
شیعیان به سختی میزیستند و بیحرمتیها و ستمهای فراوانی بدانان روا میشد.
متوکل آشکارا به ساحت مقدس
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) اهانت کرد و
حرم شریف حضرت
حسین بن علی (علیهالسلام) را
ویران ساخت و امام هادی (علیهالسلام) را به سختی زیر نظر داشت و به هر بهانهای ایشان را احضار میکرد و آزار میداد.
او
مردم مدینه و
مکه را از
معاشرت با
علویان منع کرد. اگر کسی کمکی به شیعیان میرسانید، به سختی
عقوبت میشد.
وضعیت مالی شیعیان بسیار بغرنج بود به گونهای که گفتهاند
زنان علوی برای نماز گزاردن به حد کفاف
چادر نداشتند و گاه یک چادر را میان خود میگرداندند و به نوبت
نماز میگزاردند.
هر چند امام هادی (علیهالسلام) در این ایام به گونه پیوسته در
زندان نبود، حکومت به سختی از ایشان مراقبت میکرد و رفتار آن حضرت را به صورتی دقیق زیر نظر داشت. مأموران حکومتی بارها به ناگاه خانه امام (علیهالسلام) را میجستند تا شاید بهانهای برای آزار ایشان بیابند.
حکومت عباسی از این گذر میخواست بر شخصیت امام (علیهالسلام) آسیب زَنَد و ایشان را از
چشم مردم بیندازد و با آزار
یاران و شیعیان امام (علیهالسلام)
مکتب تشیع را از
پیشرفت باز دارد.
نشر معارف دینی و
دفاع از حقانیت شیعه در آن روزگار،
تدبیر خردمندانه و سنجیدهکاری
طلب میکرد. امام هادی (علیهالسلام) برای دست یافتن بدین هدف، فعالیتهای]] خویش را در دو بخش سامان داد:
یکی بهرهگیری از هرگونه فرصتی که پیش میآمد برای بازنمودن باورهای
حق شیعه. این فرصتها معمولًا از گذر شرکت
امام در مجالس علمی]] و
پاسخگوییهای ایشان به
شبهههای مخالفان رخ مینمودند.
امام در این بخش از فعالیتهای خویش، نیازهای فکر و
معیشتی پیروان خویش را بر میآورد و
معارف حق
تشیع را بدانان میآموخت و بنیه دینیشان را توانمند میساخت.
با
الهام از تعالیم امام هادی (علیه السلام) بود که برخی
علویان، علیه
عباسیان میشوریدند و
حکومت را به
زحمت میانداختند.
امام هادی (علیه السلام) با
فداکاری و کوشش پیوسته،
اسلام راستین را از گزند
تحریف و
تصحیف مصون داشت و مشتاقان تعالیم دینی را از آن بهرهمند ساخت و
جایگاه والای
امامت در
آیین اسلام را برای
مؤمنان عصر خویش تبیین کرد.
امام علی النقی (علیهالسلام) در
ماه رجب سال ۲۵۴ هـ. ق
در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به
شهادت رسیدند.
امام خمینی همه ائمه از جمله امامهادی (علیهالسلام) را
انسان کامل معرفی میکند
و امامهادی (علیهالسلام) را هدایتگر مردم و از
ابرار و افراد خیراندیش و
حجت خدا بر زمین میداند. ایشان در اشعار خود از حضرتهادی (علیهالسلام) به عنوان نقی و دارنده حشمت یاد کرده است
و در گفتههای تفسیری و فقهی در موارد گوناگون از جمله برای حرمت
قمار،
بیع ما لایملک، اموال متعلق به منصب
امامت و حکومت
به احادیث امامهادی (علیهالسلام) استناد کرده است. امام خمینی روز
چهارشنبه را متعلق به امامهادی (علیهالسلام) دانسته و معتقد است در
تعقیب نماز صبح برای در امان ماندن از
شیطان و
نفس اماره به امامهادی (علیهالسلام) توسل و در قبولی عبادات ناقص، به آن ذات مقدس شفاعت جسته شود.
ایشان به زیارت
جامعه کبیره بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی مبارک و معتبر دانسته است.
امام خمینی در گفتهها و نوشتههای خود با استناد به زیارت جامعه به تبیین اصول عقاید و معارف مربوط به توحید و جایگاه ائمه اطهار (علیهمالسّلام) پرداخته است.
امام خمینی معتقد است امامهادی (علیهالسلام) در این جایگاه اهل بیت (علیهمالسّلام) را به مردم شناسانده و به مردم یاد داده که ائمه (علیهمالسّلام) انسانهای کامل هستند و رجوع به انسان کامل، رجوع به خداست و برابر آیات قرآن و احادیث،
انسان کامل فانی مطلق و باقی به بقاء الله است و از خود
تعین و
انیت و انانیتی ندارد و انسان کامل از
اسماء حسنی و اسم اعظم خداوند است.
ایشان در پاسخ به شبههای که در جمله «من اراد الله بدء بکم» که وهابیان این زیارت را
شرک شمردهاند، این جمله را چنین تفسیر میکند که اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد یا اطاعت خدا کند، باید تعلیمات دینی را از ائمه (علیهمالسّلام) فرا گیرد.
•امام علی علیه السلام• امام حسن علیه السلام• امام حسین علیه السلام• امام سجاد علیه السلام•امام محمد باقر علیه السلام•امام صادق علیه السلام•امام کاظم علیه السلام• امام رضا علیه السلام•امام حسن عسکری علیه السلام• امام مهدی علیه السلام•
•
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «امام هادی (علیهالسلام)، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۵. • پژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ص۱۲۱ ـ ۱۲۴.
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.