الهام خیر و شر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
القای یک معنا،
معرفت یا انجام دادن کاری در
دل انسان از سوی
خدا یا
فرشته را الهام گویند.
الهام تکوینی
خیر و
شر به
انسان از سوی
خداوند است.
«و نفس و ما سواها»؛ و
قسم به
جان آدمی و آن کس که آن را (آفریده و) منظّم ساخته،
در اینکه منظور از" نفس" در اینجا
روح انسان است، یا
جسم و روح هر دو؟ مفسران احتمالات گوناگونی دادهاند.
اگر منظور روح باشد مراد از" سواها" (از ماده تسویه) همان تنظیم و
تعدیل قوای روحی انسان است، از حواس ظاهر گرفته، تا نیروی
ادراک ،
حافظه ، انتقال،
تخیل ، ابتکار،
عشق ،
اراده و تصمیم، و مانند آن در مباحث" علم النفس" مطرح شده است.
و اگر منظور" روح" و" جسم" هر دو باشد تمام شگفتیهای نظامات بدن و دستگاههای مختلف آن را که در علم" تشریح" و" فیزیولوژی" (وظایف الاعضاء) به طور گسترده مورد بحث گرفته شامل میشود.
البته نفس به هر دو معنی در
قرآن مجید اطلاق شده است:
در مورد" روح" در
آیه ۴۲
زمر میخوانیم: الله یتوفی الانفس حین موتها: " خداوند
ارواح را به هنگام
مرگ میگیرد".
و در مورد" جسم" در آیه ۳۳
قصص آمده است که
موسی میگوید قال رب انی قتلت منهم نفسا فاخاف ان یقتلون" موسی گفت پروردگارا من یکی از آنها (از فرعونیان ظالم) را کشتهام میترسم مرا به
قتل برسانند".
ولی مناسب در اینجا این است که هر دو را شامل شود چرا که شگفتیهای
قدرت خداوند هم در
جسم است و هم در
جان و اختصاص به یکی از این دو ندارد جالب اینکه" نفس" در اینجا به صورت نکره ذکر شده، که میتواند اشاره به
عظمت و اهمیت نفس آدمی باشد، عظمتی ما فوق تصور و آمیخته با
ابهام که آن را به صورت یک موجود ناشناخته معرفی میکند، همانگونه که بعضی از بزرگترین دانشمندان امروز از
انسان به همین عنوان تعبیر کرده، و انسان را" موجود ناشناخته" نامیدهاند.
«
فالهمها فجورها وتقواها»؛ سپس
فجور و
تقوا (شرّ و خیرش) را به او
الهام کرده است،
"
الهمها" از ماده" الهام" در
اصل به معنی بلعیدن یا نوشیدن چیزی است، و سپس به معنی القاء مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی آمده است، گویی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش مینوشد و میبلعد، و گاه به معنی
وحی نیز آمده، ولی بعضی از مفسرین معتقدند که تفاوت"
الهام " با" وحی" در این است که شخصی که به او الهام میشود نمیفهمد مطلب را از کجا به دست آورده، در حالی که هنگام وحی میداند از کجا و به چه وسیله به او رسیده است.
"
فجور" از ماده"
فجر" چنان که قبلا هم اشاره کردهایم به معنی شکافتن وسیع است، و از آنجا که سپیده
صبح پرده
شب را میشکافد به آن"
فجر " گفته شده. و نیز از آنجا که ارتکاب گناهان پرده دیانت را میشکافد به آن"
فجور" اطلاق شده.
البته منظور از"
فجور" در
آیه مورد بحث همان اسباب و عوامل و طرق آن است.
و منظور از"
تقوی " که از ماده" وقایه" به معنی نگهداری است، این است که
انسان خود را از زشتیها و بدیها و آلودگیها و گناهان نگهدارد و برکنار کند.
لازم به یادآوری است که معنی این آیه (
فالهمها فجورها و تقواها) این نیست که خداوند عوامل
فجور و تقوی را در درون جان آدمی ایجاد کرد، عواملی که او را به
فجور و آلودگی و دریدن پردههای
حیا دعوت میکند، و عواملی که او را به خیرات و نیکیها میکشاند، آن چنان که بعضی پنداشته، و آیه را دلیلی بر وجود تضاد در درون وجود انسان دانستهاند.
بلکه میگوید این دو حقیقت را به او الهام و تعلیم کرد، یا به تعبیر ساده- تر راه و
چاه را به او نشان داد، همانگونه که در
آیه ۱۰
سوره بلد آمده است
و هدیناه النجدین: " ما انسان را به
خیر و
شر هدایت کردیم".
و به تعبیر دیگر: خداوند آن چنان قدرت تشخیص و عقل و
وجدان بیدار، به او داده که"
فجور" و" تقوی" را از طریق"
عقل " و"
فطرت " در مییابد.
و لذا بعضی از مفسران گفتهاند این آیه در
حقیقت اشاره به مساله"
حسن و قبح عقلی " است که خداوند توانایی درک آن را به انسانها داده است.
قابل توجه اینکه خداوند نعمتهای فراوانی در اختیار بشر گذارده، ولی از میان تمام این نعمتها در اینجا روی مساله الهام"
فجور" و" تقوی" و درک حسن و قبح تکیه کرده، چرا که این مساله سرنوشت سازترین مسائل زندگی بشر است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۲۰۹، برگرفته از مقاله «الهام خیر و شر».