الله (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَللَّه (به فتح الف و تشدید لام) از
واژگان قرآن کریم است.
این واژه
عَلم و از
اسماء الهی است که به جمیع صفات حضرت حق دلالت دارد.
از این جهت میگویند:
اللَّهُ نام ذات
واجب الوجودی است كه جامع تمام صفات كمال است.
خدا در
قرآن کریم با اوصاف مختلفی وصف شده، از جمله:
احدیت،
خالقیت،
ربوبیت،
قدرت،
رزاقیت و بینیاز مطلق.
الله نور آسمان و زمین در قرآن معرفی شده است.
حیات و
ممات، شروع، پایان آفرینش، عزت، ذلت،
هدایت و
ضلالت همه موجودات به صورت؛
تکوینی و
تشریعی در اختیار اوست.
قرآن برای
اثبات وجود حق تعالی و یگانگی او از
برهان نظم که دلیل قطعی شعور، درک و
عقل است، استفاده کرده است.
وجود خدا و
توحید او اساس
دین اسلام و تمام
ادیان آسمانی است.
هیچ دینی و هیچ دانشمندی، موقعیّت و اوصاف خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است.
اين لفظ مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجيد آمده، که پنج بار به صورت
اللّهم و بقيّه به صورت
اللَّه آمده است.
أَللَّه علم (اسم) خداوند تبارک و تعالی است.
بعضی گویند اصل آن
اله است، همزهاش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گردیده است.
صاحب
قاموس گوید: اصحّ آن است که علم غیر
مشتقّ است.
بايد دانست در اين كلمه صفت به خصوص از صفات حق تعالى منظور نيست و آن فقط علم ذات بارى است، ولى التزاما به جميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت گفتهاند:
اللَّهُ نام ذات واجب الوجودى است كه جامع تمام صفات كمال است.
اين لفظ مبارک مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجيد آمده است. پنج بار «
اللّهم» و بقيّه «
اللَّه».
وجود خدا و توحید او اساس دین مبین اسلام و تمام ادیان آسمانی است.
هیچ دینی و هیچ دانشمندی موقعیّت، عظمت، وجود و صفات خدا را مانند قرآن تعریف نکرده و نشان نداده است.
به مواردی از
أَللَّه که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ) «بگو: او خدای بیهمتاست خدای که مقصود همه است، نزاده و زاییده نشده، هیچکس همتای او نیست.»
ناگفته نماند چنانکه در «احد» گذشت:
این کلمه فقط در ذات باری به معنی وصفی استعمال گردیده است؛ بنابراین لازم است احد را در
(قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ) ، بیهمتا معنی کنیم. در این صورت، تمام سه
آیه که بعد از آیه اولی آمده است شرح احد میباشد؛ یعنی بیهمتاست زیرا که مقصود همه است و زاییدن و زاییده شدن که از خواصّ تمام موجودات است، در او نیست.
بالاخره هیچکس کفو و برابر او نیست.
این است خدایی که قرآن معرّفی میکند؛ یعنی خود خدا معرّفی میکند زیرا قرآن کلام خداست.
از نظر علم، عقل و
فطرت فقط این خدا قابل قبول است نه خدایان دروغین و نه خدایی که ادیان تحریف شده میگویند.
خدا خالق، آفریننده تمام اشیاء، تمام جهان، جهانیان و تمام موجودات است و جز او هر چه هست آفریده اوست.
(لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ) «هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است.»
(قُلِ اللّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ) (بگو: «خدا آفريننده همه چيز است.)
(اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَیءٍ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ وَكيلٌ) (خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و نگهبان بر همه اشياست. )
(ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَیءٍ) (اين است خداوند،
پروردگار شما كه آفريننده همه چيز است.)
(وَ خَلَقَ كُلَّ شَیءٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیءٍ عَليمٌ) (و همه چيز را آفريده و او به هر چيزى داناست.)
(الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمينَ) (
حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است.)
تربیت تمام اشیاء و موجودات به دست اوست و او مربّی همهی مخلوقات است.
(فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ العَالَمينَ) (پس حمد و ستايش مخصوص خداست، پروردگار آسمانها و پروردگار زمين و پروردگار همه جهانيان.)
کلمه رَبِّ الْعالَمِینَ ۴۲ بار در قرآن آمده است.
(أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الأَمْرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمينَ) «بدان آفریدن و تدبیر و دستور فقط برای اوست، بلند مرتبه است خدا که پرورش دهنده مخلوقات است.»
و خلاصه بند ۲ و ۳ این است که آفرینش و پرورش هر دو از خدا و در دست خداست و به تعبیر دیگر چنین است.
در «ربب» خواهیم گفت که «ربّ» تربیت دهنده است.
(تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) (پربركت و زوالناپذير است كسى كه حاكميت و مالكيت جهان هستى به دست اوست و او بر هر چيز تواناست.)
(وَ اللّهُ غالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ) (خداوند بر كارش توانا و پيروز است.)
جمله
(هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) و
(اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) مجموعا ۳۴ بار در قرآن تکرار شده است.
(اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) (
خداوند بر هر چيزى تواناست.)
(وَ اللّهُ يُحْيی وَ يُمِيتُ وَ اللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصيرٌ) (خداوند زنده مىكند و مىميراند و زندگى و مرگ به دست اوست و خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.)
حیات و مرگ مطلقا در دست اوست و اوست که حیات میبخشد و میمیراند.
(وَ إنّا لَنَحْنُ نُحْیی وَ نُميتُ وَ نَحْنُ الْوارِثُونَ) (ماييم كه زنده مىكنيم و مىميرانيم و ماييم وارث همه جهانيان.)
این دو تعبیر ۱۱ مرتبه در قرآن آمده است.
شروع آفرینش و اعاده آن از او و بدست اوست، که آفریده و اوست که بعد از ویرانی، نظم جدید برقرار کرده و آفریدن را از سر میگیرد.
(يَوْمَ نَطْوی السَّماء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنا إِنّا كُنّا فاعِلينَ) «روزی آسمان را میپیچیم و جمع میکنیم. همانطور که طومار نوشتهها را میپیچد و جمع میکند. پس از آن همچون آفرینش اوّل، آفریدن را دوباره شروع میکنیم، این
وعده بر ما حتمی است و ما آن را عملی خواهیم کرد.»
(قُلِ اللّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعيدُهُ) (بگو: تنها خدا آفرينش را آغاز كرده، سپس باز مىگرداند.)
او هر روز در کاری است. همه از او میخواهند، از او استمداد میکنند و دست نیاز به سوی او دراز کردهاند اگرچه عدّهای متوجّه نیستند.
(يَسْأَلُهُ مَن فی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فی شَأْنٍ) «هر که در آسمانها و زمین هست حاجت خود را از او میخواهند، او هر روز در کار به خصوصی است.»
آیه شریفه راجع به اصل احتیاج و استمداد از خداست.
(لِلَّهِ ما فی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (آنچه در آسمانها و زمين است فقط از آن خداست.)
(يا أَيُّها النّاسُ أَنتُمُ الْفُقَراء إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنيُّ الْحَميدُ) (اى مردم! شما همگى نيازمند به خداييد. تنها خداوند است كه بىنياز و ستوده است.)
به حکم دو آیه بالا
بشر از خود چیزی ندارد، او مطلقا فقیر و محتاج است؛ در مقابل هر چیز از خدا و ملک خدا و خدا غنیّ مطلق است،
تمام مردم اعمّ از خداشناس و غیره که برای رفع حاجت خود به وسایل مادّی متوسّل میشوند، به وسایل خدا متوسّل میشوند. و از خدا میخواهند. این آیه، نظیر آیهی
(وَ آتاكُم مِّن كُلِّ ما سأَلْتُمُوهُ) (و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد.)
است مردم همه چیز را از خدا نخواستهاند، بلکه خدا مطابق احتیاج واقعی آنها وسایل زندگی به وجود آورده است.
این سئوال، سئوال فطری و واقعی است که همان احتیاج بوده باشد.
و امّا
(کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَاْنٍ) (او هر روز در شأن و كارى است.)
خداوند ربّ العالمین است. معنای ربوبیّت آن است که ربّ هر روز در کاری نظیر کار گذشته یا غیر آن بوده باشد مثل بنّاء که هر روز یک جور کاری در ساختمان، نظیر روز قبل یا غیر آن را میکند تا بنا تمام شود؛ تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
عزّت و ذلّت و گرفتن و عطا کردن در دست اوست، او پادشاهی میدهد و پادشاهی را میستاند، اختیار در دست اوست. او شب را به روز و روز را به شب داخل میکند و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد.
(قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْک تُؤْتی الْمُلْک مَن تَشاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشاء وَ تُعِزُّ مَن تَشاء وَ تُذِلُّ مَن تَشاء بِيَدِکَ الْخَيْرُ... تُولِجُ اللَّيْلَ فی الْنَّهَارِ وَ تُولِجُ النَّهَارَ فی اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ) (بگو: «بار الها! اى مالک حكومتها! به هر كس بخواهى حكومت مىبخشى و از هركس بخواهى حكومت را مىگيرى. هر كس را بخواهى عزّت مىدهى و هر كه را بخواهى خوار مىكنى. تمام خوبیها به دست توست؛ شب را در روز داخل مىكنى و روز را در شب؛ زنده را از مرده بيرون مىآورى و مرده را از زنده.)
همانطور که تمام نعمتها را خدا میدهد، پادشاهی و حکمرانی را نیز او عنایت میکند، این دلیل نمیشود که پادشاه و حکمران هر چه خواهد بکند و بگوید: خدا به من داده است، چنانکه یک نفر پر زور و قهرمان نمیتواند همه را زیر مشت و لگد بیاندازد و بگوید: خدا این نیرو را به من داده است، نیکوکار و بدکار بودن شخص، روی کاری است که میکند، پادشاه بودن یا مردم عادی بودن، دلیل عزّت و ذلّت و خوبی و بدی نیست، حساب عمل در میان است،
معاویه مقتدر از همه بدتر و
ابوذر فقیر از همه (نسبت به خودش) نیکوتر بود.
هدایت و گمراهی در دست او و در اختیار اوست. اوست که هدایت میکند و گمراه میگرداند ولی گمراه نمیکند مگر
فاسقان را، اگر مردم اراده گمراهی کردند گمراه میکند، او به قلب
کفّار مهر میزند که خود در اثر ادامهی معاصی چنین خواستهاند.
(يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَ يَهْدی بِهِ كَثيرًا وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفاسِقينَ) (خدا جمع زيادى را با آن گمراه و گروه بسيارى را هدايت مىكند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!)
(إِنَّ اللّهَ يُضِلُّ مَن يَشاءُ وَ يَهْدی إِلَيْهِ مَنْ أَنابَ) (خداوند هر كس را بخواهد گمراه و هر كس را كه بازگردد به سوى خودش هدايت مىكند.)
(وَ يُضِلُّ اللّهُ الظّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللّهُ ما يَشاءُ) (و ستمكاران را گمراه مىسازد (و لطف خود را از آنها به سبب اعمالشان بر مىگيرد) و خداوند هر چه را اراده كند و مصلحت باشد انجام مىدهد.)
(خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ) (خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده.)
قرآن همه چیز را از خدا و در دست خدا میداند، و بیپروا میگوید: که عزّت و ذلّت و ضلالت و هدایت از خداست؛ اما معیّن میکند که کارهای خدا گزاف نیست و اینها روی نظم و حساب دقیقی است چنانکه فرمود:
(یُضِلُ اللَّهُ الظَّالِمِینَ) (وَ ما یُضِلُّ بِهِ اِلَّا الْفاسِقِینَ) (تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!)
او دانه را میشکافد، مرده از زنده و زنده را از مرده بیرون میآورد (از تخم بیحرکت و دانه مرده و بیحرکت درختان و بوتهها و علفهای زنده بیرون میآورد. دوباره از آنها، تخمها و دانههای مرده و بیحرکت خارج میکند) فقط او میگریاند، میخنداند، میمیراند، زنده میکند، نر و ماده را او آفریده خلقت
آخرت نیز در دست اوست، او بینیاز میکند، او عطا میکند، او غذا میدهد، او مریض را شفا میبخشد.
روزی موجودات از او و در دست اوست، او رزّاق مطلق است.
(إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ) (زيرا تنها خداوند روزىدهنده و صاحب قدرت است و ناتوانى در او راه ندارد.)
(وَ كَأَيِّن مِن دابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللَّهُ يَرْزُقُها وَ إِيّاكُمْ) (چه بسا جنبندهاى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مىدهد.)
(وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا) (هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر اينكه روزى او بر خداست.)
او به اندازه قدرت و توانائی
انس و
جنّ، تکلیف میکند و این قاعده کلّی تکلیف است.
(لا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاّ وُسْعَها) (خداوند هيچ كس را جز به اندازه تواناييش، تكليف نمىكند.)
این حقیقت پنج بار به این صورت در قرآن تکرار شده است.
بازگشت همه به سوی اوست، خوبان و بدان همه به سوی او بر میگردند.
(كُلٌّ إِلَيْنا راجِعُونَ) (سرانجام همگى به سوى ما باز مىگردند (و جزاى كار خويش را مىبينند.))
او نور آسمانها و زمین است زندگی و حرکت و افاضه مطلقا از اوست.
(اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) (خداوند نور آسمانها و زمين است.)
او شریک و همتائی ندارد، خدائی و معبودی جز او نیست، فرزندی ندارد و کسی را به فرزندی انتخاب نکرده است.
(ما اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ) (خدا هرگز فرزندى اختيار نكرده و خداى ديگرى با او نيست.)
(سُبْحانَهُ اَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ) (او منزّه است كه فرزندى داشته باشد.)
(لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَم يَكُن لَّهُ شَريکٌ فی الْمُلْکِ) (نه فرزندى اختيار كرده و نه شريكى در حکومت دارد.)
قرآن درباره اثبات وجود خدا و توحید او، بیشتر برهان نظم را که دلیل قطعی شعور، درک و عقل است، بیان میکند.
برای اثبات حق تعالی و یگانگی او، برهان نظم بهترین برهان و عموم فهم است.
کسانی و کارهایی که خدا دوست ندارد و از آنها بیزار است به قرار ذیلاند:
(إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ) (كه خدا متجاوزان را دوست ندارد.)
(وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الفَسادَ) (خدا فساد را دوست نمىدارد.)
(وَ اللّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفّارٍ أَثيمٍ) (و خداوند هيچ ناسپاسِ گنهكارى را دوست نمىدارد.)
(فَإِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ) (خداوند كافران را دوست نمىدارد.)
(وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ) (و خداوند ستمكاران را دوست نمىدارد.)
(إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ مُخْتالًا فَخُورًا) (زيرا خداوند كسى را كه متكبّر و فخرفروش است و از اداى حقوق ديگران سرباز مىزند، دوست نمىدارد.)
(إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ مَن كانَ خَوّانًا أَثيمًا) (زيرا خداوند، افراد خيانتپيشه گنهكار را دوست ندارد.)
(وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ) (و خداوند مفسدان را دوست ندارد.)
(إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ) (خداوند مسرفان را دوست نمىدارد. )
(إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ) (او مستكبران را دوست نمىدارد.)
(إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ) (خداوند شادىكنندگان مغرور را دوست نمىدارد.)
افرادی گه خدا دوستشان دارد به قرار زیر هستنند:
(إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ) (خداوند نيكوكاران را دوست مىدارد.)
(إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ) (چراكه خداوند هم توبهكنندگان را دوست دارد و هم پاكان را)
(فَاِنَ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ) (زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد.)
(وَ اللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرينَ ) (و خداوند استقامتكنندگان را دوست دارد.)
(إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ) (زيرا خداوند توكّلكنندگان را دوست دارد.)
(إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ) (خدا عدالتپيشگان را دوست دارد.)
(إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ فی سَبيلِهِ) (خداوند كسانى را دوست مىدارد كه در يك صف در راه او پيكار مىكنند.)
لفظ الله و اللهم مجموعا ۲۷۰۲ بار در قرآن مجيد آمده، که ۵ بار به صورت اللّهم و بقيّه به صورت اللَّه آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «الله»، ج۱، ص۹۷-۱۰۳.