الجواهر فی تفسیر القرآن (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر طَنطاوی با نام الجواهر فی تفسیر
القرآن الکریم اثر
طنطاوی جوهری،
مفسر و
عالم دینی سده
های سیزدهم و چهاردهم است. الجواهر مشهورترین اثر تفسیر علمی فراگیر دوره معاصر و اولین و تنها تفسیر کاملی است که با نگرش علمی بهطور گسترده تدوین شده است. این تفسیر به شیوه ترتیبی است و تنها دوره کامل تفسیری با گرایش به
علوم تجربی بهشمار میآید.
تفسیر طَنطاوی مشهورترین اثر تفسیر علمی فراگیر دوره معاصر، نوشته
شیخ طنطاوی جوهری است.
وی در سال ۱۲۸۷ در
مصر متولد شد و تحصیلات خود را در مراکز علمی مختلف
قاهره گذراند. او نزدیک به سی عنوان تالیف دارد که در آنها توجه بسیاری به علوم شده است. تفسیر جواهر از آخرین نوشته
های اوست که در سال ۱۳۵۶ پایان یافت. او در سال ۱۳۵۸ درگذشت.
طنطاوی معتقد بود که معجزات علمی
قرآن پیوسته و روز به روز (با پیشرفت علم) آشکارتر میشود و هنوز هم گنجینه
های علمی
قرآن مکشوف نگشته است و با گذشت زمان بهتدریج آشکار میگردد.
وی از کودکی، خود را مشتاق کشفیات جدید علمی، عجایب هستی، شگفتی
های طبیعت و اسرار و رموز آسمانها و زمین و زیبایی
های آنها دید.
نام کتاب، الجواهر فی تفسیر
القرآن الکریم است و به نام مؤلف آن
شهرت دارد. الجواهر، در ۲۵ جلد به اضافه یک جلد پیوست که به گفته وی خواسته است در آن، برخی از بدایع هستی را که در تفسیر نیاورده روشن کند. این تفسیر اولین و تنها تفسیر کاملی است که با نگرش علمی بهطور گسترده تدوین شده است.
در مقدمه تفسیرش میگوید: هنگامی که به
امت اسلامی و تعالیم دینی میاندیشیدم دریافتم که بیشتر خردمندان و دانشمندان از این معانی (آیات علمی در
قرآن) روی گردان و از سیر و کاوش در آن غافل و بیخبرند و تنها تعداد اندکی به
آفرینش جهان و غرایب و شگفتی
های آن میاندیشند. از اینرو به تالیف کتاب
های مختلفی آغاز کردم؛ از جمله، نظام العالم و الام، جواهر العلوم، التاج المرصع، جمال العالم و... و در این کتابها آیات
قرآن را با شگفتی
های هستی در آمیختم و آیات وحی الهی را متناسب با عجایب خلقت مطرح کردم.
ولی او متوجه شد که این کتابها به رغم کثرت و انتشار و ترجمه آنها به زبان
های دیگر همچون اردو، قفقازی و روسی، عطش درونی وی را آرام نساخت؛ بنابراین به درگاه خداوند متوسل شد تا او را در تالیف تفسیری فراگیر که منطبق و مشتمل بر همه دستاوردهای علمی بشر باشد، موفق گرداند. خداوند هم او را در نوشتن این تفسیر ارزشمند توفیق داد.
وی مینویسد: در
قرآن متجاوز از ۷۵۰ آیه در مورد علوم مختلف وجود دارد؛ در حالی که
آیات فقهی قرآن که در آنها صراحتا به مباحث فقهی پرداخته شده، بیشتر از ۱۵۰ آیه نیست.
وی در آیه تفسیر بکرات به مسلمانان هشدار میدهد که در آیات
قرآن بیاندیشند تا به حقوق و علوم هستی پی ببرند؛ و آنان را به عمل کردن بر طبق
قرآن تشویق میکند و کسانی را که از این همه آیات علمی
قرآن غفلت ورزیدهاند
محکوم میداند.
این تفسیر به شیوه ترتیبی است و تنها دوره کامل تفسیری با گرایش به
علوم تجربی بهشمار میآید.
طنطاوی برای تفسیر سوره
های بلند
قرآن،
آیات را با توجه به پیوستگی موضوع به دسته
های متعددی با اندازه
های متفاوت تقسیم میکند. او در تفسیر هر
سوره، پیش از همه به
بسمله توجه دارد و هر بسمله را مختص به همان سوره میداند و آن را با توجه به مضمون سوره تفسیر میکند. او به مضامین اصلی هر سوره نیز توجه دارد و عموماً پیش از تفسیر آیات، این مضامین را بتفصیل یا به اختصار مطرح میکند. وی همچنین پیوند هر سوره را با سوره پیشین و هر دسته آیات از یک سوره را با دسته بعد بیان میکند. اهتمام به این دو موضوع از شاخص
های تفاسیر دوره جدید است که توجه به آن در نتیجه نقادی
های مستشرقان، مبنی بر عدم انسجام آیات، بوده
و طنطاوی از اولین مفسران این دوره است که به این موضوعات پرداخته است.
وی ابتدا آیات را ذکر میکند و سپس آنها را از نظر لفظی (به طور مختصر) توضیح میدهد. او در این کار از کتب متداول تفسیر فراتر نمیرود و به سرعت از این تفسیر که خود آن را تفسیر لفظی مینامد میگذرد و به مباحث علمی که آن را لطائف یا جواهر مینامد وارد میشود. این مباحث عبارت است از مجموعه نظریات علمای شرق و غرب در عصر حاضر.
در تفسیر آیات، ابتدا توضیح مختصری با عنوان التفسیر اللفظی میآید؛ گاه تفسیر به همین توضیح محدود است. در مواردی نیز، پس از آن، نکتهها و نتیجه گیریها و توضیحات مفصّلتری با عناوین مختلف ذکر میشود. مؤلف، مطالب گوناگون را دسته بندی میکند و تأملاتش را درباره آیات ذیل عناوین کلی و فرعی از قبیل درّ، زمرّد، یاقوت، زبرجد و جوهره میآورد و موضوعات متفرقه دیگر را با عناوینی چون لطیفه و
حکایت مطرح میکند.
هدف او این است که به مسلمانان و دیگران بفهماند که
قرآن پیشتاز این آراء و نظریات است و پیش از رسیدن دانشمندان به این حقایق، به آنها اشاره کرده است. وی در این تفسیر، به تفصیل در مورد انواع و اشکال گیاهان و حیوانات و مناظر طبیعی و تجربیات علمی سخن میگوید تا مساله را در نظر خواننده روشن کند و حقیقت را در برابر وی مجسم کند، اما در طرح این مباحث از حد اعتدال تجاوز کرده است.
اشکالی که بر وی گرفتهاند این است که برخی از حقایق دینی را طبق آرای
افلاطون در کتاب جمهوریت یا بر اساس نظریات فلاسفه اخوان الصفا تشریح نموده و خشنودی خود را نسبت به این نظریات اظهار کرده؛ در حالی که با گفتار سلف و
مکتب اشعری مخالفت کرده است. (از اینرو، دولت سعودی دستور مصادره کتاب را صادر کرد و مانع ورود آن به کشور شد. اینمطلب در پیامی که طنطاوی به پادشاه عربستان نوشته آمده است.
)
او همچنین بسیاری از علوم
قرآنی را به وسیله حساب جمل استخراج کرده است؛ در حالی که این شیوه نه درست است و نه پذیرفتنی.
ذهبی میگوید: این عارضهای است که از
یهود به
مسلمانان سرایت کرده و بر عقول و اذهان بسیاری از سادهلوحان چیره گشته است.
علاوه بر این، درمییابیم که مولف،
آیات قرآن را بر اساس نظریات جدید علمی (که هنوز بهطور کامل تثبیت نشده است) تفسیر میکند. در واقع، دچار گونهای تکلف شده است که اگر مقصد و هدف
قرآن را کمرنگ و مبهم نکند، دستکم بر درخشش آن پرده میافکند. بااندک مراجعه به این تفسیر متوجه این انتقاد خواهید شد.
ذهبی نمونههایی از روش ضعیف و بیمارگونهای را که در این کتاب بهکار رفته یادآور میشود و در پایان نتیجه میگیرد که این کتاب در اصل یک دایرة المعارف علمی است که به هر فنی (در حد گسترده) وارد شده است؛ چنانکه میتوان این تفسیر را (همانند
تفسیر فخر رازی) اینگونه توصیف کرد: در آن، همه چیز هست، جز تفسیر؛ بلکه میتوان گفت این کتاب از کتاب
فخر رازی، به این توصیف شایستهتر است.
طنطاوی در مورد هر آیهای که به گمانش دلالت بر یک موضوع علمی دارد در آسمان خیال خود به پرواز در میآید و به سیر و سیاحت میپردازد و با همین اندیشه به جوانب مختلف آن علم میپردازد تا آیات آفاق و انفس را بر همگان آشکار سازد و ثابت کند که
قرآن مبین همه علومی است که انسان به دست آورده است: «ما فرطنا فی الکتاب من شیء؛
ما هیچ چیز را در کتاب (
قرآن) فروگذار نکردهایم.» ولی اینکار، در واقع دور نمودن
قرآن از مقصد اصلی خویش است و شاید در بسیاری از موارد بر شان و منزلت آن ضربه وارد میکند.
از لابهلای این تفسیر مشخص است که مولف به علت پرداختن به این روش تفسیری، مورد نکوهش علما واقع شده است. این گرایش تفسیری، نزد بسیاری از اندیشمندان روشنفکران پذیرفته نشد.
طنطاوی به بحث
های لغوی، از جمله
اشتقاق و کاربرد تاریخی یا کاربردهای گوناگون، نمیپردازد و با یک
کلمه یا
جمله،
لغت را تعریف میکند و در هیچ مورد به کتب لغت استناد نمیکند.
وی در موارد بسیاری به اختلاف قرائتها اشاره میکند و گاه نام قاری را نیز ذکر میکند،
اما از داوری درباره قرائتها و گزینش یکی از آنها با تکیه به سند و متن میپرهیزد.
مکی یا مدنی بودن سورهها در مقدمه تفسیر به اشاره میآید و مؤلف به تناسب موضوعات هر
آیه با مخاطبان و موقعیت طرح آن کمتر توجه دارد. وی در تفسیر لفظی آیات، به
احادیث نبوی (و گاه
روایات صحابه) بسیار اشاره میکند، اما هیچگاه نشانی کامل و دقیق روایات را نمیدهد.
نقل روایات در تفسیر آیات برای توضیح برداشت خود اوست، نه آنکه وی بکوشد تا روایاتی را که برای تفسیر آن آیه خاص آمده، عنوان کند و تفسیر خود را در چارچوب آن ارائه دهد.
مؤلف به احادیثی که درباره فضائل سورهها آمده است، توجه نمیکند و آنها را ساختگی میداند،
اما روایات سبب نزول را مکرر میآورد،
در عینحال سبب نزول را مخصِّص دلالت آیه نمیداند.
موضوعات کلامی نیز در تفسیر الجواهر مطرح شده است. دیدگاه
های کلامی طنطاوی در خور تأمل است؛ وی اگرچه، مانند اغلب
اهلسنّت،
اشعری است، در تفسیر آیات، متفاوت با اشعریان میاندیشد. وی در تفسیر آیاتی که در بحث
های کلامی محل مناقشه و استنادند، به بحث
های مفصّل کلامی و طرح و نقد دیدگاه
های فِرَق مختلف نمیپردازد.
مثلاً در بحث مهم «
رؤیت» بهرغم نقل روایات دالّ بر رؤیت، آنها را
تأویل میکند و تصریح میکند که رؤیت در
آخرت به
عقل است نه به چشم ظاهر.
همچنین صفاتی را که در تفسیر
قرآن کریم به
خداوند نسبت داده شده و بویی از
مادیت میدهد، مَجازی میخواند و خداوند را از
مادّه و صفات آن و از هرگونه
شبیه و نظیر منزه میداند.
از نظر او این امور بر سبیل
تمثیل برای بشر است.
در بحث
جبر و
اختیار، بهندرت همچون اشعریان تعبیر «کسب» را بهکار میبرد
و در غالب موارد بهصراحت میگوید که
مشیت خداوند بر مقتضای
حکمت و نظام عدل است.
در بحث از
عصمت، برخلاف عموم متکلمان اهلسنّت، قائل به عصمت مطلق
نبی اکرم (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) است، ازاینرو آیاتی را که در آنها از غفران گناه ایشان سخن گفته شده، تأویل میکند.
طنطاوی در بحث از
ملائکه و
جن نیز به ظاهر آیات پایبند است و غیرمادّی بودن آنها را انکار نمیکند.
با اینهمه، بهرهگیری او از «احضار روح»، که آن را
علم میخواند، برای استدلال بر وجود این عوالم غیبی و تبیین آن، موجب غرابت بحث او در این موضوع شده است.
وی در تفسیر آیات
قیامت و
آخرت، به اختصار و گاه به تفسیر لفظی اکتفا میکند،
اما آیات را برخلاف ظاهر آنها تأویل نمیکند و مثلی را که از نعمت
های دنیا برای نعمت
های آخرت زده شده، تنها از باب
تشبیه میداند.
او تصریح میکند که نعمت
های آخرت، هم مادّی و هم غیرمادّیاند که بیشک نوع دوم آن ارجح است
و هر کس به تناسب درکش از این لذات بهره میبرد.
آیات فقهی نیز در تفسیر طنطاوی به اختصار مطرح میشود، و گاه از تفسیر لفظی آیات فراتر نمیرود،
اما در موارد متعدد به اختصار به تبیین
حکم فقهی آیه میپردازد.
او در بیان مسئله فقهی به اختلاف مذاهب
اهلسنّت توجه دارد، ولی دیدگاه فقهی
شیعه را مطرح نمیکند.
در پارهای از موارد افزون بر
مذاهب چهارگانه، دیدگاه برخی از
صحابه و
تابعین را نیز باز میشمارد.
با اینهمه، از میان مذاهب فقهی به بیان نظر
ابوحنیفه و
شافعی بیش از همه اهتمام دارد
و بهندرت یکی از اقوال را بر دیگری ترجیح میدهد.
در نظر طنطاوی، به رغم اختلاف فقها در
آیات الاحکام و مصادیق آنها، در ورای ظاهر این دستورها باید به اهداف اخلاقی آنها
و در صدر همه،
تقوا و
یاد خدا توجه شود.
همچنین او بر پیروان مذاهب خرده میگیرد که خود را در اختلافات فقهی محدود کردهاند و نظام کلی
اسلام را که فراتر از هر مذهبی است، از یاد بردهاند.
او از گسترش
فقه و توجه افراطی
علمای اسلام به آن، در عین بیمهری به دیگر علوم، شکایت میکند و به اقوال
غزالی در اینباره استناد میجوید،
اما در بررسی
احکام فقهی به تأویل
احکام نمیپردازد و آنها را به محدوده خاصی از زمان اختصاص نمیدهد و
حکم به ناکارآمد بودن آنها در این دوران نمیکند.
او علاوه بر فقها،
صوفیان را نیز نکوهش میکند و شیوه ایشان را در تأویل
ظواهر قرآن نادرست میانگارد و انصراف آنها را از
دنیا و حقایق آن سرزنش میکند و آن را مخالفِ اهداف
دین و
انبیاء میداند.
طنطاوی در تفسیرِ امور خارق العاده، معجزات پیامبران،
امدادهای غیبی و عذاب
های الهی، همواره به ظاهر آیات پایبند است و وقایع را تأویل نمیکند و کلمات را مَجازی نمیخواند.
او
داستانهای قرآن، و تمام
کتابهای آسمانی، را واقعی میداند.
در این تفسیر، بهندرت شاخ و برگ
های قصهگویان و تفصیل
های برگرفته از
اسرائیلیات بهچشم میخورد.
به عقیده طنطاوی، مهمترین بخش در تفسیر داستان
های قرآن،
حکمت و موعظهای است که در آنها وجود دارد.
او تأکید میکند که هر قصهای در
قرآن برای نتیجهاش آورده شده است.
او، به رغم اختصار در بیان اصل داستانها، از عبرتها و آموزه
های داستانها بهتفصیل سخن میگوید.
طنطاوی به سبب احساس مسئولیت در برابر وضع اجتماعی
مسلمانان و چارهجویی آن، با تأمل در
قرآن به تناسب آیات درباره مسائل اجتماعی بحث میکند، بهویژه از
تفرقه و اختلاف میان کشورهای اسلامی
و شیوه
حکومت ایشان انتقاد میکند.
او وظیفه
حکومت را نسبت به رعایا، با توجه به استعدادهایشان، متذکر میشود و درباره انواع مشاغل بحث میکند
و مسائل تربیتی و آموزشی را نیز از نظر دور نمیدارد.
مهمترین ویژگی الجواهر، عنایت آن به
علم است.
به نظر طنطاوی،
قرآن کریم در بیش از ۷۵۰ آیه بهصراحت از علم سخن گفته است
و مسلمانان را به اندیشیدن در
طبیعت و فراگیری علوم آن تشویق،
و حتی امر کرده است.
او نظر کردن در طبیعت را از هر عبادتی برتر میداند
و
شناخت خداوند و صفاتش، و اعتقاد به او و یگانگیاش را با مطالعه طبیعت و فراگیری
علوم طبیعی محقق میداند،
ازاینرو به طرح مباحث و شگفتی
های علمی در تفسیر خود علاقهای بیش از حد نشان میدهد و در اینباره از اختصار میپرهیزد.
او مواردی را که
قرآن دعوتی فراگیر به اندیشیدن یا تأمل دارد، مقدمه ورود به مباحث علمی قرار میدهد؛ بهعنوان نمونه آیه هشتم
سوره روم مخاطبان را به تأمل در
نفس دعوت کرده است و ایشان را به آشنایی با احضار روح فرا میخواند.
البته طنطاوی، برخلاف برخی مفسران علمی، بر این
باور نیست که
قرآن متضمن علم اولین و آخرین است، در نتیجه، اگرچه از انواع علوم و جزئیات آن بهتفصیل سخن میگوید، بین اینمطالب و آیات پیوند نمیجوید و صرفاً راه نجات مسلمانان را در بهرهوری از علوم طبیعی میداند،
ازاینرو با توجه به جایگاه رفیع
قرآن در میان مسلمانان، آن را بهانهای قرار میدهد تا در حد توان و شناخت خود، تمام آنچه را مسلمانان بدان نیاز دارند، در ضمن تفسیر
قرآن ارائه دهد.
طنطاوی علوم طبیعی را برتر از علوم دیگر میداند. او همه علوم را مطلوب و
واجب کفایی میداند،
اما عنایت خداوند را به علم طبیعت بیش از
احکام فقه تلقی میکند
و شناختن کامل
خداوند را جز از طریق آن میسر نمیداند، همچنانکه
حیات و بقای
امت اسلام را در این زمان در گرو آن معرفی میکند.
وی علاوه بر آنکه در تفسیر و تبیین آیاتِ راجع به
طبیعت، از علوم طبیعی استفاده میکند، در موارد ظاهراً نامتجانس دیگر نیز از علم مدد میگیرد.
البته این نگرش موجب نشده تا به تفسیر مادّی گرایانه از
قرآن بپردازد و امور غیبی و اخلاقی و کلامی
قرآن را با این نگاه تأویل کند.
با اینهمه، شیوه شباهتیابی او نامأنوس است؛ او با استناد به اینکه طبیعت فعل خداوند و
وحی کلام اوست، و در نتیجه هر دو از یک مبدأ صادر میشوند،
حکم به تطابق هر دو میکند
و بر همین اساس نظام موجود در یکی را در دیگری میجوید، چنانکه از وجود
محکم و
متشابه در عالم وحی، بر ضرورت وجود آن دو در
عالم طبیعت استدلال میکند و مصادیق آنها را در طبیعت میجوید.
استنتاج
های او درباره آموزه
های علمی اغلب فاقد دلالتی روشن یا قرینهای آشکار از
قرآن است، چنانکه از مسئله
نسخ، بقای اصلح در عالم اجتماع و طبیعت را استنباط میکند
و از داستان
حضرت ابراهیم و پرندگان، وجوب فراگیری علم تجزیه و ترکیب را در مییابد.
در مقام نتیجهگیری از آیات نیز با توجه به اینکه در تفاسیر جدید بر هدف
قرآن از پرداختن به امور گوناگون علمی، تاریخی، فقهی و غیره تأکید کرده و آن را کتاب هدایت خواندهاند، و تک تک موضوعات و آیات و تعابیرش را بر همین مبنا تبیین کردهاند، طنطاوی میکوشد تا
حکمتهایی را که بر موضوعات مترتب است دریابد.
او با وجود شیفتگی به علم جدید، سیاست
های کشورهای غربی و مستعمرهنشینان را بهشدت تقبیح میکند
و همدستی پارهای از مسلمانان را با ایشان، مصیبتی برای
جامعه اسلامی میداند.
از نظر او شیفتگی در برابر ظواهر خیره کننده غرب، نتیجهای جز ذلت مسلمانان ندارد که تاریخ
اندلس بهخوبی از آن حکایت میکند.
افتخار او به
اسلام و تعلیم آن در سرتاسر تفسیرش مشهور است و قوّت و عزت با پیروی از دستورهای آن
که دیگران در انجام آن بر ما پیشی گرفتهاند
منتهای آرزوی اوست.
طنطاوی در تفسیر خود از منابع متعددی بهره برده است. او از پیشینیان به آرای اندیشهوران مسلمانی همچون
غزالی،
فخر رازی،
سیوطی،
ابن سینا و
اخوان الصفا و
حکیمان غیرمسلمان مانند
کنفسیوس،
ارسطو،
افلاطون،
فیثاغورس و دانشمندانی مانند گالیله ارجاع میدهد، در عینحال از آرای معاصران مسلمان نظیر سیداحمدخان،
جمالالدین اسدآبادی،
شکیب ارسلان،
فرید وجدی و نیز
حکما و دانشمندان غربی همچون
ادوارد براون،
تولستوی،
انیشتین،
داروین،
شوپنهاور و حتی مصلحانی مانند
توماس جفرسون و
گاندی یاد میکند.
در کنار اینهمه، از
اوستا و
انجیل برنابا و
وداها هم استفاده میکند.
در خاتمه باید جسارت طنطاوی را در اندیشیدن و نیکو سؤال کردن ستود،
اگرچه در موارد بسیاری، پاسخی نیکوتر باید برای پرسش
های عنوان شده، جست.
همچنانکه انصاف او در داوری در خور تحسین است
و علاوه بر اینها باید فضل تقدم را در توجه به اموری نظیر محورهای سوره و هدف
قرآن از پرداختن به هر موضوع، به او اختصاص داد.
در عینحال، حجم گسترده مطالب علمی ارائه شده در تفسیر، نااستواری پارهای از آنها و استنتاج
های علمیِ بعضاً بیقرینه و بیدلیل از آیات، موجب شده است که تفسیر طنطاوی، با آنکه هیچگونه مخالفتی در موضوعات کلامی و فقهی با دیدگاه علمی اسلامی ندارد، در شرح و بیان آیات، غریب بهنظر برسد، و نقاط قوّت و نکته سنجیهایش فراموش شود.
تفسیر طنطاوی اول بار در ۱۳۴۱ در
مصر چاپ شد.
پس از آن هم چندین بار مؤسسات مختلف آن را منتشر کرده اند.
(۱) احمدعمر ابوحجر، التفسیر العلمی للقران فی المیزان، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۲) محمدحسن بکائی، کتابنامه بزرگ
قرآن کریم، تهران ۱۳۷۴ ش ـ.
(۳) فهد بن عبدالرحمان رومی، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر، بیروت ۱۴۰۷.
(۴) ژاک ژامیه، «طنطاوی و تفسیر او»، ترجمه فاطمه تهامی، آینه پژوهش، سال ۱۱، ش ۴ (مهر ـ آبان ۱۳۷۹).
(۵) محمدابراهیم شریف، اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم فی مصر، قاهره ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۶) طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیر
القرآن الکریم، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۴۷۷-۴۷۹. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تفسیر طَنطاوی»، شماره۳۷۱۳.