اعتراض سفیر روم در مجلس یزید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جسارت بیرحمانه
یزید بن معاویه نسبت به سر مقدس
حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام)، در پیش چشم زنان و دختران اهل بیت، آنچنان مصیبتبار بود که بنا به گواهی تاریخ، زنان خاندان یزید در اثر شیون زنان و دختران اهل بیت (علیهمالسلام)، شیون و گریه سر دادند و شماری از
صحابه پیامبر و مهمانان غیر مسلمان که در مجلس حضور داشتند، به یزید اعتراض کردند. یکی از این افراد، سفیر روم بود که به دستور یزید کشته شد.
س از ورود اسرای کربلا به شام، به دستور یزید شامیان مجلس بزرگی که در آن بسیاری از اشراف واعیان و شخصیتهای برجسته شام حضور داشتند ترتیب دادند، آن گاه یزید در این مجلس نشست و همه بزرگان
شام را فرا خواند و پیرامون خود نشاند.
سپس دستور داد تا اسرا را وارد مجلس کنند. سپس خدمتگزاران یزید سر امام حسین (علیهالسّلام) را در تشتی از
طلا قرار دادند،
و یزید در نهایت قساوت با چوب دستی به دندانهای پیشین امام میزد
و سر و صورت او را وارسی میکرد
و اشعاری را خواند.
رفتار یزید با سر امام حسین (علیهالسلام) چنان زشت و با نهایت قساوت بود که موجب اعتراض شماری از
صحابه پیامبر که در مجلس بودند؛ گردید و حتی اعتراض برخی از افراد
خاندان بنی امیه و مهمانان غیر مسلمان را برانگیخت.
بر اساس روایتی از امام سجاد (علیهالسّلام) یکی دیگر از کسانی که به یزید اعتراض کرد، سفیر روم بود. البته روشن نیست که این اعتراض در همان مجلس نخستی که در ابتدای ورود اهل بیت برگزار شد صورت گرفته است، یا در مجلس دیگری. بر اساس آنچه در روایت آمده است، احتمالا این واقعه در جلسه دیگری غیر از آنچه تا به حال از آن سخن گفتیم، اتفاق افتاده است؛ زیرا حضرت میفرماید:
«روی عن علی بن الحسین زین العابدین لَمّا اُتِيَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ كانَ يَتَّخِذُ مَجالِسَ الشُّربِ، ويَأتي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ويَضَعُهُ بَينَ يَدَيهِ ويَشرَبُ عَلَيهِ»؛ وقتی سر حسین را نزد یزید آوردند، وی همواره مجالس شراب بر پا میکرد و سر امام حسین را در مقابل خود قرار داده، شراب مینوشید».
اگر این اعتراض فقط در همان مجلس اول اتفاق افتاده بود، امام به آن تصریح میکرد و دستکم نیازی به این تعبیر که در روایت آمده و دلالت بر استمرار میکند، نبود.
در طول ایام
اقامت اسرا در شام، یزید بن معاویه مجالس متعدی را تشکیل داده بود. در این مجالس سر مقدس امام (علیهالسّلام) را نزد یزید حاضر میکردند و او مجالس شرابخواری بر پا میکرد و سر را پیش روی خود میگذاشت و
شراب مینوشید.
او روزی از فرستاده پادشاه روم دعوت کرد تا در یکی از این مجالس حاضر شود.
سفیر روم
دعوت یزید را پذیرفت و در یکی از این مجالس حضور یافت. او با دیدن سر
امام حسین (علیهالسّلام) و رفتار کینه توزانه یزید نسبت به آن سر از یزید پرسید: «ای پادشاه عرب، این سر کیست؟» گفت: «تو را با این سر چه کار؟» گفت: «پس از آن که باز گردم
پادشاه ما از هر چه دیدهام از من میپرسد و من دوست دارم که داستان این سر را برایش بازگویم تا او نیز در این شادی با تو شریک گردد.» یزید گفت: «این سر حسین بن
علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) است» سفیر گفت: «مادرش کیست؟» یزید گفت: «فاطمة الزهرا (سلاماللهعلیها)» بار دیگر سفیر روم پرسید: «دختر چه کسی؟» گفت: «دختر پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم.» فرستاده روم از این سخن برآشفت و گفت: «لعنت بر تو و بر دینی که تو داری هر دینی از دین تو بهتر است بدان که من از نوادگان داودم و میان من و او، پدران بسیاری فاصله است با این وجود مسیحیان مرا
احترام میکنند و به خاطر این که نوه
داود نبی هستم خاک پایم را به
تبرک برمی دارند؛ ولی شما فرزند دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را میکشید، در حالی که میان او و پیامبر شما جز یک مادر فاصله نیست این چه دینی است.» و سپس فرستاده روم از
تقدس کلیسای "حافر" که به جهت پندار مردم، رد سم مرکب
حضرت عیسی (علیهالسّلام) در آن است سخن به میان آورد.
نقل شده که یزید با شنیدن سخنان سفیر روم، دستور داد تا او را بکشند. او سر امام حسین (علیهالسّلام) را در بر گرفت و در حالی که آن را در آغوش داشت کشته شد.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۳۰-۱۲۹.