• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعاده دادرسی کیفری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اعاده دادرسی کیفری، تجدید محاکمه یا تمدید رسیدگی، از راه‌های فوق‌العاده رسیدگی به امور کیفری است. این طرق رسیدگی در مورد احکام قطعی، قابل اجرا و اعمال است؛ و احکام غیر قطعی از شمول مقررات تجدید محاکمه خارج هستند. موضوعاتی نظیر: اعاده دادرسی، موارد آن، متقاضیان آن و ... در این نوشتار مورد تبیین و بررسی قرار می‌گیرند.



اعاده در لغت به معنای بازگردانیدن و از سرگرفتن می‌باشد،
[۱] معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۱، چاپ هشتم، ج۱، ص۳۰۱.
و در اصطلاح به اعاده محاکمه و رسیدگی به حکم محکومیت قطعی به دلیل وجود اشتباه ماهوی در مبانی حکم صادره، گفته می‌شود. اعاده‌دادرسی در امور کیفری یکی از راه‌های فوق العاده شکایت از احکام است. بنابراین در صورتی اعاده‌دادرسی ممکن است که طرق عادی همچون واخواهی و تجدیدنظر خواهی از حکمی وجود نداشته باشد. اعاده‌دادرسی با توجه به ویژگی‌هایی که دارد (از جمله استثناء بر قاعده امر مختوم و فراغ از دادرسی، عدم قید به مهلت، پذیرفته شدن قبل و بعد از اجرای حکم) آن‌را از طرق فوق العاده دیگر متمایز ساخته است.


اعاده‌دادرسی صرفاً نسبت به احکام قطعی امکان پذیر است. بنابراین نسبت به قرارها هرچند هم نهایی باشند، درخواست اعاده‌دادرسی قابلیت استماع و پذیرش ندارد. قطعیت حکم مورد اعاده‌دادرسی اعم از آن است که حکم مزبور در زمان صدور ذاتاً قطعی باشد یا قابل تجدید نظر بوده ولی با انقضای مدت تجدید نظرخواهی یا اسقاط تجدیدنظرخواهی یا پس از اعتراض با تایید در مرجع تجدیدنظر قطعیت یافته باشد.
[۲] زراعت، عباس، قانون آیین دادرسی کیفری در نظم حقوقی کنونی، تهران، انتشارات خط سوم، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۸۳۰.



از آن‌جا که پذیرش اعاده دادرسی، اعتبار امر مختومه را مخدوش و قطعیت احکام دادگاه‌ها را متزلزل می‌نماید، لذا موارد اعاده‌دادرسی به صورت حصری از سوی مقنن در ماده ۲۷۲،
[۳] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۲۷۲.
احصا شده است و خارج از این موارد تقاضای اعاده‌دادرسی قابل پذیرش نمی‌باشد.
۱. در صورتی که کسی به اتهام قتل شخصی (اعم از قتل عمد، شبه عمد و خطای محض) محکوم شده لیکن زنده بودن شخص در آن زمان محرز شود و یا ثابت شود که در حال حیات است.
۲. در صورتی که چند نفر به اتهام ارتکاب جرمی محکوم شوند و ارتکاب جرم به گونه‌ای است که نمی‌تواند بیش از یک مرتکب داشته باشد. به عنوان مثال در یک جمع سه نفره تنها یک چاقو وجود داشته و مجنی علیه نیز یک نفر باشد و گواهی پزشک حکایت از ورود یک جرح با چاقو به نامبرده داشته باشد؛ چنان‌چه دادگاه هر سه نفر را به اتهام مشارکت در ایراد جرح محکوم کند، مورد از موارد اعاده‌دادرسی خواهد بود.
۳. در صورتی که شخصی به علت انتساب جرمی محکومیت یافته و فرد دیگری نیز به موجب حکمی از مرجع قضایی دیگر به علت انتساب همان جرم محکوم شده باشد به طوری که از تعارض و تضاد مفاد دو حکم صادره بی‌گناهی یکی از آن دو نفر محکوم احراز شود.
۴. جعلی بودن اسناد یا خلاف واقع بودن شهادت گواهان که مبنای حکم صادره شده بوده است، ثابت گردد.
۵. در صورتی که پس از صدور حکم قطعی، واقعه جدیدی حادث و یا ظاهر شود یا دلایل جدیدی ارایه شود که موجب اثبات بی‌گناهی محکوم‌علیه باشند.
۶. در صورتی که به علت اشتباه قاضی، کیفر مورد حکم متناسب با جرم نباشد.
واژه تناسب واژه‌ای نسبی است و در مورد آن ملاک خاصی وجود ندارد و تشخیص عدم تناسب و همگونی دیوان عالی کشور است.
[۴] مجموعه آیین دادرسی کیفری، معاونت پژوهش و تدوین و تنقیح قوانین و مقررات.

۷. در صورتی که قانون لاحق مبتنی بر تخفیف مجازات نسبت به قانون سابق باشد که در این صورت پس از اعاده‌دادرسی مجازات جدید نباید از مجازات قبلی شدیدتر باشد.
[۵] پورقهرمانی، بابک، طرق فوق العاده اعتراض بر احکام کیفری، تهران، انتشارات خرسندی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۹۹ - ۱۱۹.
[۶] زراعت، عباس و مهاجری، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، انتشارات فکر سازان، ۲۳۸۳، چاپ دوم، ص۲۶۶ - ۲۷۰.



بر اساس ماده ۲۷۳،
[۷] قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۲۷۳.
اشخاص زیر حق درخواست اعاده‌دادرسی دارند:
۱. محکوم علیه.
محکوم‌علیه یا وکیل یا قائم مقام قانونی او (منظور از قائم مقام قانونی، فردی است که به موجب قانون، عهده‌دار انجام امور مربوط به محکوم علیه باشد همانند قیم نسبت به مولی علیه خود.) و در صورت فوت یا غیبت محکوم علیه، همسر و وراث قانونی و وصی او حق تقاضای اعاده دادرس را دارند. هرچند منظور از محکوم‌علیه فردی است که حکم بر محکومیت وی به مجازات صادر شده است؛ لیکن در این‌جا منظور قانون‌گذار از محکوم‌علیه اعم است از اینکه شاکی بوده و شکایت او رد شده باشد یا مشتکیعنه بوده و محکومیت یافته باشد.
[۸] زراعت، عباس و مهاجری، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، انتشارات فکر سازان، ۲۳۸۳، چاپ دوم، ص۲۷۰ و ۲۷۱.

۲. دادستان کل کشور.
۳. رئیس حوزه قضایی.
حقی که به دادستان کل کشور و رئیس حوزه قضایی داده شده است منحصر به جرایم عمومی نمی‌باشد ضمن این‌که این حق برای آنان ایجاد تکلیف نمی‌کند بلکه آنان مختار در درخواست اعاده‌دادرسی هستند.


اعاده‌دادرسی به وسیله درخواست صورت می‌گیرد و تنها مرجع صالح برای پذیرش تقاضای اعاده دادرسی، دیوان عالی کشور است نه دادگاه بدوی یا دادگاه تجدیدنظر.
دیوان عالی کشور جهت رسیدگی به درخواست اعاده‌دادرسی و احراز انطباق آن با یکی از موارد مذکور در ماده ۲۷۲ آ. د. ک، پرونده را از دادگاه صادرکننده حکم قطعی مطالبه می‌نماید. پس از احراز درستی درخواست، رسیدگی مجدد به دادگاه هم عرض صادرکننده حکم قطعی محول می‌گردد.
براساس رای شماره ۵۸۳- ۷۲/۷/۶
[۹] رای وحدت رویه شماره ۵۸۳- ۷۲/۷/۶.
دادگاه صادرکننده حکم قطعی، دادگاهی است که حکم آن در اثر تایید مرجع تجدیدنظر یا در اثر اسقاط یا عدم تجدیدنظرخواهی قطعی شده است، نه دادگاهی که حکم غیر قطعی را تایید کرده است. بله اگر دادگاه تجدیدنظر حکم بدوی را نقض نماید و خود رای جدیدی را انشاء نماید، دادگاه صادرکننده حکم قطعی، دادگاه تجدیدنظر خواهد بود.
[۱۰] پورقهرمانی، بابک، اعاده دادرسی در امور کیفری، تهران، انتشارات خرسندی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۹۱ – ۹۵ و قانون آیین دادرسی کیفری در نظم حقوقی کنونی، ۸۴۰.
قبول درخواست اعاده‌دادرسی در دیوان، دادگاه هم عرض را مکلف نمی‌کند که رای قبلی را نقض و رای جدیدی صادر کند بلکه ممکن است رای قبلی تایید شود.


صرف تسلیم درخواست اعاده‌دادرسی موجب توقف اجرای حکم یا تاخیر در اجرای آن نیست. اما اگر پس از رسیدگی شعبه دیوان عالی کشور به درخواست اعاده دادرسی، این درخواست مورد قبول قرار گرفت، رای دیوان در خصوص پذیرش اعاده دادرسی، اجرای حکم را (در صورت عدم اجرا) تا اعاده‌دادرسی و صدور حکم مجدد به تعویق خواهد‌انداخت. در این حالت به منظور جلوگیری از فرار یا مخفی شدن محکوم علیه، اگر تامین متناسب اخذ نشده یا تامین اخذ شده ولی منتفی شده باشد، تامین لازم اخذ خواهد شد. مرجع صدور تامین دادگاهی است که پس از تجویز اعاده‌دادرسی به موضوع رسیدگی می‌نماید. این دادگاه براساس کیفرخواست و دلایل آن و دلایلی که محکوم‌علیه ارایه داده است به اتهام رسیدگی می‌کند و هرگاه دلایل محکوم‌علیه قوی‌تر باشد، آثار و تبعات حکم محکومیت اول فورا متوقف شده و تخفیف لازم نسبت به محکوم‌علیه صورت می‌گیرد. (مفاد مواد ۲۷۵ و ۲۷۶)
[۱۱] قانون آیین دادرسی کیفری، مواد ۲۷۵ و ۲۷۶.
[۱۲] خالقی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، نشر مؤسسه مطالعات و پژهش‌های حقوقی شهر دانش، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۳۸۲ و ۳۸۳.



اگرچه اعاده‌دادرسی در امور مدنی شباهت‌هایی با اعاده‌دادرسی در امور کیفری دارد و هردو آن‌ها جهت نقض یک حکم قطعی قابل اجرا که دارای اشتباهات ماهوی است، پیش‌بینی شده‌اند؛ اما اعاده‌دادرسی در امور کیفری به منظور تامین اهداف والاتری همچون اجرای عدالت، حفظ و حراست نظم و منافع عمومی، حفظ حقوق و آزادی‌های محکوم‌علیه و اعاده حیثیت وی و خویشاوندانش، رفع کاهش اشتباهات قضایی و... مورد پیش بینی قانون‌گذار قرار گرفته است حال آن‌که هدف قانون‌گذار از وضع و ایجاد تاسیس اعاده‌دادرسی در امور مدنی، صرفاً حمایت از حقوق خصوصی افراد بوده است. این تفاوت اهداف، سرمنشا ایجاد سایر تفاوت‌های موجود بین این دو نوع اعاده‌دادرسی گردیده از قبیل: هزینه اعاده دادرسی، مراجع و اشخاص صالح برای تقدیم درخواست و مراجع صالح برای رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی، مهلت تقدیم درخواست و تشریفات آن و ... به عنوان مثال از آن‌جا که اصرار یک حکم ناصحیح در امور مدنی منافع جامعه را مستقیما تحت تاثیر نمی‌نماید، هیچ یک از مقامات و مراجع قضایی حق درخواست اعاده‌دادرسی را ندارند حال آن‌که در امور کیفری این حق به دادستان کل کشور و رئیس حوزه قضایی داده شده است.
[۱۳] پورمحمدی، منصور، اعاده دادرسی در امور کیفری، تهران، انتشارات بهنامی، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۵.



۱. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۱، چاپ هشتم، ج۱، ص۳۰۱.
۲. زراعت، عباس، قانون آیین دادرسی کیفری در نظم حقوقی کنونی، تهران، انتشارات خط سوم، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۸۳۰.
۳. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۲۷۲.
۴. مجموعه آیین دادرسی کیفری، معاونت پژوهش و تدوین و تنقیح قوانین و مقررات.
۵. پورقهرمانی، بابک، طرق فوق العاده اعتراض بر احکام کیفری، تهران، انتشارات خرسندی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۹۹ - ۱۱۹.
۶. زراعت، عباس و مهاجری، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، انتشارات فکر سازان، ۲۳۸۳، چاپ دوم، ص۲۶۶ - ۲۷۰.
۷. قانون آیین دادرسی کیفری، ماده ۲۷۳.
۸. زراعت، عباس و مهاجری، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، انتشارات فکر سازان، ۲۳۸۳، چاپ دوم، ص۲۷۰ و ۲۷۱.
۹. رای وحدت رویه شماره ۵۸۳- ۷۲/۷/۶.
۱۰. پورقهرمانی، بابک، اعاده دادرسی در امور کیفری، تهران، انتشارات خرسندی، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۹۱ – ۹۵ و قانون آیین دادرسی کیفری در نظم حقوقی کنونی، ۸۴۰.
۱۱. قانون آیین دادرسی کیفری، مواد ۲۷۵ و ۲۷۶.
۱۲. خالقی، علی، آیین دادرسی کیفری، تهران، نشر مؤسسه مطالعات و پژهش‌های حقوقی شهر دانش، ۱۳۸۷، چاپ اول، ص۳۸۲ و ۳۸۳.
۱۳. پورمحمدی، منصور، اعاده دادرسی در امور کیفری، تهران، انتشارات بهنامی، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اعاده دادرسی کیفری»، تاریخ بازیابی:۱۴۰۰/۰۱/۲۹.    






جعبه ابزار