اظهار اسلام (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لزوم اظهار
ایمان به خدا و آموزههاى آسمانى
اسلام مبحثی است که خداوند در
قرآن کریم بارها
به آن
اشاره فرموده است.
«قولوا ءامنّا باللّه وما أنزل إلينا ...» بگوئيد: ما
به خدا
ایمان آورده
ايم... .
لزوم اظهار
ايمان به خدا و آموزههاى آسمانى اسلام از سوى پيامبر صلى الله عليه وآله نیز بیان شده است: «أفغير دين الله يبغون ... • قل ءامنّا باللّه ومآ أنزل علينا ...» . آيا آنها غير از آيين خدا ميطلبند؟!...•بگو:
به خدا
ايمان آورديم، و (همچنين)
به آنچه بر ما ...نازل گرديده... .
در
قرآن کریم اظهار اسلام از سوى كافران، باعث مصونيّت و احترام آنها بیان شده است: «يـأيّها الّذين ءامنوا إذا ضربتم فى سبيل الله فتبيّنوا ولاتقولوا لمن ألقى إليكم السّلـم لست مؤمنا تبتغون عرض الحيوة الدّنيا ...» اي كساني كه
ايمان آوردهايد هنگامي كه در راه خدا گام بر ميداريد (و
به سفري براي
جهاد ميرويد) تحقيق كنيد و
به كسي كه اظهار
صلح و اسلام ميكند نگوئيد مسلمان نيستي بخاطر اينكه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنائمي) بدست آوريد... .
(جمله «لست مؤمناً» مؤيّد اين است كه سلام در اين آيه
به معناى
آیین اسلام است.)
در
قرآن کریم اظهار اسلام از نيكوترين گفتارها شمرده شده است: «ومن أحسن قولا مّمّن دعا إلى الله وعمل صــلحا وقال إنّنى من المسلمين» گفتار چه كسي بهتر است از آنكس كه
دعوت به سوي خدا ميكند و عمل صالح انجام ميدهد و ميگويد: من از مسلمين هستم.
کفار همانطور که در مقام دشمنى با
قرآن بودند، با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیز دشمنى مى کردند، بنابراین ، خداى تعالى در آیه شریفه مورد بحث آن جناب را تأیید مى کند،
به اینکه سخن تو، یعنى دعوتت ، بهترین سخن است .
پس در آیه مورد بحث مراد از «و من احسن قولا ممن دعا الى اللّه » رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است ، هر چند که لفظ آیه عمومیت دارد و شامل همه کسانى مى شود که
به سوى خدا دعوت مى کنند، چیزى که هست چون در بین این داعیان
به سوى خدا ممکن است کسى یافت شود که بخاطر رسیدن
به غرض فاسد
به سوى خدا دعوت کند، و معلوم است که چنین دعوتى احسن القول نمى تواند باشد، لذا دنبال جمله نامبرده این شرط را
اضافه کرد که و «عمل صالحا» بشرطى که خودش هم عمل
صالح کند، چون عمل صالح کشف مى کند از اینکه صاحبش نیتى صالح دارد.
و نیز از آنجایى که عمل صالح دلالت بر
اعتقاد حق ، و
التزام به آن ندارد، و این نیز معلوم است که سخن آن کسى که دعوت
به سوى خدا مى کند، و عمل صالح هم دارد، ولى ایمانى
به حق نداشته ، و التزامى
به آن ندارد، احسن القول نیست ،
به همین جهت دو جمله گذشته را مقید
به شرطى دیگر کرد، و آن این است که «و قال اننى من المسلمین »، یعنى اعتقاد
به اسلام داشته باشد. چون کلمه «قال »
به طورى که از
سیاق برمى آید در اینجا
به معناى رأى و اعتقاد است .
پس اگر کسى اعتقاد
به اسلام و عمل صالح داشت ، آنگاه
به سوى خدا دعوت کرد، سخنش احسن القول خواهد بود، براى اینکه احسن القول عبارت است از سخنى که
به حقیقت نزدیکتر، و نیز سودمندتر باشد، و هیچ کلمهاى
به حق نزدیک تر و نیز سودمندتر از کلمه
توحید نیست ، براى اینکه این کلمه آدمى را
به سوى حاق سعادتش رهنمون مى شود.
اظهار اسلام از سوى گروهى از جنّيان مبحثی است که در سوره جن
به آن اشاره شده است: «قل أوحى إلىّ أنّه استمع نفر مّن الجنّ فقالوا إنّا سمعنا قرءانا عجبا • يهدى إلى الرّشد فـامنّا
به ولن نّشرك بربّنا أحدا » .
بگو
به من
وحی شده است كه جمعي از «
جن »
به سخنانم گوش فرا دادهاند، سپس گفتهاند: ما
قرآن عجيبي شنيده
ايم!•كه
به راه راست
هدایت ميكند، لذا ما
به آن
ايمان آورده
ايم، و هرگز احدي را شريك پروردگارمان قرار نميدهيم.
«و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا
به ... • وأنّا منّا المسلمون ...» و اينكه ما هنگامي كه هدايت
قرآن را شنيديم
به آن
ايمان آورديم... •و اينكه گروهي از ما مسلمانانند ... .
این آیه
به خوبى نشان مى دهد که طایفه جن داراى عقل و
شعور و فهم و درک ، و
تکلیف و مسؤولیت ، و آشنائى
به لغت ، و توجه
به فرق بین کلام
اعجاز آمیز دارند، همچنین خود را موظف
به تبلیغ حق مى دانند، و مخاطب خطابهاى
قرآن نیز هستند.
آنها حق داشتند که
قرآن را سخنى عجیب بشمرند، زیرا هم
لحن و آهنگ آن عجیب است ، و هم نفوذ و جاذبه اش ، هم محتوا و تأثیرش عجیب است و هم آورنده آن که درس نخوانده بود و از امیین برخاست . کلامى است در ظاهر و
باطن عجیب و متفاوت با هر سخن دیگر،
و
به این ترتیب آنها
اعتراف به اعجاز قرآن نمودند. .
در این آیه
به لزوم اظهار اسلام و اعتراف
به توحيد از سوى مسلمانان،
بهرغم دورى اهلكتاب از آن تصریح شده است : «قل يـأهل الكتـب تعالوا إلى كلمة سواء بيننا وبينكم ألاّ نعبد إلاّ اللَّه ولانشرك
به شيـا ولايتّخذ بعضنا بعضا أربابا مّن دون الله فإن تولّوا فقولوا اشهدوا بأنّا مسلمون» بگو: اي اهل كتاب! بياييد
به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم، و بعضي از ما، بعض ديگر را - غير از خداي يگانه -
به خدايي نپذيرد. هر گاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد:
گواه باشيد كه ما مسلمانيم!.
در
قرآن کریم آمده است که اظهار زبانى در پذيرش اسلام كفايت میکند: «يـأيّها الّذين ءامنوا إذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا ولاتقولوا لمن ألقى إليكم السّلـم لست مؤمنا ...» اي كساني كه
ايمان آوردهايد هنگامي كه در راه خدا گام بر ميداريد (و
به سفري براي جهاد ميرويد) تحقيق كنيد و
به كسي كه
اظهار صلح و اسلام ميكند نگوئيد
مسلمان نيستي ... .
«قالت الأعراب ءامنّا قل لّم تؤمنوا ولـكن قولوا أسلمنا ولمّا يدخل الإيمـن فى قلوبكم ...» عربهاي
بادیه نشين گفتند:
ايمان آورده
ايم، بگو شما
ايمان نياوردهايد ولي بگوئيد اسلام آورده
ايم، اما هنوز
ايمان وارد قلب شما نشده است!... .
« يمنّون عليك أن أسلموا قل لاّتمنّوا علىّ إسلـمكم بل الله يمنّ عليكم أن هدكم للإيمـن ...» آنها بر تو منت ميگذارند كه اسلام آوردهاند، بگو اسلام خود را بر من
منت مگذاريد، بلكه خداوند بر شما منت ميگذارد كه شما را
به سوي
ايمان هدايت كرده ... .
این آیه و آیات بعدش تا آخر سوره متعرض حال اعراب است که ادعاى
ایمان مى کردند، و بر پیامبر منت مى نهادند که ما
ایمان آورده
ایم . و سیاق این آیه که حکایت کلام آنان و ماءمور شدن
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وسلّم است
به اینکه در پاسخشان بفرماید: نه ، هنوز
ایمان نیاورده اید، دلالت دارد بر اینکه مراد از اعراب بعضى از عربهاى بادیه نشین بوده ، نه همه آنان ،
به شهادت آیه «و من الاعراب من یؤ من باللّه و الیوم الاخر» که مى فرماید: بعضى از اعراب
به خدا و روز جزا
ایمان دارند.
معناى اینکه فرمود:
به اعراب بگو
ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده
ایم این است : «قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا» - یعنى
به تو مى گویند
ایمان آوردیم و ادعاى
ایمان مى کنند، بگو: نه ، هنوز
ایمان نیاورده اید، و آنان را در ادعایشان
تکذیب کن . و جمله «و لکن قولوا اسلمنا»
استدراک و
اعراض از آن معنایى است که جمله قبلى بر آن دلالت داشت ، و تقدیر کلام چنین است : نگویید
ایمان آوردیم بلکه بگویید اسلام آوردیم .
«و لما یدخل الایمان فى قلوبکم » - این جمله مى رساند که : با اینکه
انتظار مى رفت
ایمان داخل در دل هاى شما شده باشد، هنوز نشده ، و
به همین جهت در این جمله نفى ایمانى که در جمله قبلى بود تکرار نشده . (در آن جا مى فرمود: بگو
ایمان نیاورده اید) و در اینجا مى فرماید (با اینکه انتظار آن هست هنوز
ایمان داخل در قلوب شما نشده ) پس تکرار یک مطلب نیست .
از اینکه در این آیه شریفه نخست
ایمان را از
اعراب نفى مى کند و سپس توضیح مى دهد که منظور این است که
ایمان کار دل است ، و دلهاى شما هنوز با
ایمان نشده ، و در عین حال اسلام را براى آنان قائل مى شود، بر مى آید که فرق بین
اسلام و
ایمان چیست .
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۲۸۹، برگرفته از مقاله «اظهار اسلام ».