اضطراب مریم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت مریم (علیهاالسلام) از کلام جبرئیل که گفت: (تا پسرى به تو ببخشم ...) فهمیده که این پسر را در همین حال مىبخشد، و لذا گفت: (هیچ بشرى با من تماس نگرفته و
زناکار هم نبودهام) و در این جمله فهماند که فرزنددار شدن من الان منوط به این است که چند ماه قبل
نکاح و یا زنایى صورت گرفته باشد و حال آنکه صورت نگرفته است.
باردار شدن حضرت مريم (علیهاالسلام) به صورت غير طبيعى، سبب
اضطراب وى شد:
•• «قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا؛ گفت: «چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى هم نبودهام!»».
از شنیدن این سخن لرزش شدیدى وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانى عمیقى فرو رفت و (گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسرى شوم، در حالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته و هرگز زن آلودهاى نبودهام؟!) (قالت انى یکون لى غلام و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا).
او در این حال تنها به
اسباب عادى مىاندیشید و
فکر مىکرد براى اینکه زنى صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد، یا
ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگى و
انحراف، من که خود را بهتر از هر کس مىشناسم نه تاکنون همسرى انتخاب کردهام و نه هرگز
زن منحرفى بودهام، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسى بدون این دو صاحب فرزندى شود!.
•• «فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا؛ گفت: «درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايى کشاند؛ (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «اى کاش پيش از اين مرده بودم، و بهکلى فراموش مىشدم!».
تعبیر به جذع النخلة با توجه به اینکه (جذع) به معنى تنه درخت است نشان مىدهد که تنها بدنهاى از آن درخت باقى مانده بود؛ یعنى درختى خشکیده بود.
در این حالت، طوفانى از
غم و اندوه، سراسر وجود پاک
مریم را فرا گرفت
احساس کرد لحظهاى را که از آن مىترسید، فرا رسیده است، لحظهاى که هر چه پنهان است در آن
آشکار مىشود و رگبار تیرهاى
تهمت مردم بى ایمان متوجه او خواهد شد.
به قدرى این طوفان سخت بود و این بار بر دوشش سنگینى مىکرد که بىاختیار (گفت: اى کاش پیش از این مرده بودم و بهکلى فراموش مىشدم))!.
(قالت یا لیتنى مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا).
بدیهى است تنها
ترس تهمتهاى آینده نبود که
قلب مریم را مىفشرد، هرچند
مشغله فکرى مریم بیش از همه همین موضوع بود، ولى مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور، در بیابانى تنهاى تنها، نبودن محلى براى استراحت، آبى براى نوشیدن و
غذا براى خوردن، وسیله براى نگاهدارى مولود جدید، اینها امورى بود که سخت او را تکان مىداد.
و آنها که مىگویند چگونه مریم با
ایمان و داراى شناخت توحیدى که آن همه
لطف و
احسان الهى را دیده بود چنین جملهاى را بر زبان راند که ((اى کاش مرده بودم و فراموش شده بودم) هرگز ترسیمى از حال مریم در آن ساعت در ذهن خود نکردهاند، و اگر خود به جزء کوچکى از این مشکلات گرفتار شوند، چنان دست پاچه مىشوند که خود را نیز فراموش خواهند کرد.
•• «فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا؛ گفت: «پروردگارا! ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد که: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاى تو چشمه آبى (گوارا) قرار داده است!».
ظاهر
سیاق مىرساند که ضمیر
فاعل در جمله (ناداه) به
عیسی (علیهالسلام) برگردد، نه به
روح که در سابق نامش به میان آمده بود، و این ظهور، قید (من تحتها) را تایید مىکند، چون با حال مولود نسبت به مادرش در حین وضع حمل مناسبتر است، تا حال روح و
مریم، و نیز برگشتن ضمیر در جمله قبل و بعد به عیسى، مؤید دیگرى است براى اینکه ضمیر مورد بحث هم به آن جناب برگردد.
بعضى گفتهاند ضمیر به روح برمىگردد، و چنین
تصویر کردهاند که مریم (علیهاالسلام ) هنگام وضع حمل در بلندى قرار داشته و
جبرئیل در پایین آن بوده و از آنجا وى را ندا داده، و لیکن هیچ دلیلى از
لفظ آیه بر این گفتار نیست.
و بعید نیست که از ترتب جمله (فناداها) بر جمله (قالت یا لیتنى ...) استفاده شود که مریم این جمله را در حین وضع حمل یا بعد از آن گفته، که دنبالش بلافاصله عیسى (علیهالسلام) گفته است (لا تحزنى ...)
و جمله (الا تحزنى) تسلیت و دلدارى است به مادرش از آن اندوه و غم شدیدى که به وى دست داده بود، آرى براى زنى عابد و زاهد هیچ مصیبتى تلختر و سخت تر از این نیست که او را در عرض و ناموسش متهم کنند، آن هم زنى باکره، آنهم از خاندانى که در گذشته و حال معروف به
عفت و پاکى بودهاند، و مخصوصا تهمتى که بچسبد و هیچ راهى هم براى انکار آن نباشد، و همه
حجت و دلیل هم در دست خصم باشد، لذا عیسى (علیهالسلام) به اشاره سفارش کرد که با احدى حرف نزن و در مقام
دفاع برمیا، بلکه خود حضرت عیسى (علیهالسلام) در مقام دفاع از مادرش بر آمد و این حجتى بود که هیچ دفعکنندهاى نمىتوانست آن را دفع کند.
و اینکه گفت: (قد جعل ربک تحتک سریا) مقصود از (سرى) جوى آب است؛ هر چند که به معناى شریف و رفیع هم آمده، ولى معناى اول با سیاق مناسبتر است، و جمله (فکلى و اشربى) هم قرینه بر همان معناست.
بعضى گفتهاند: مراد معناى دوم است و مصداق شریف و منیع هم خود عیسى (علیهالسلام) است؛ ولى شما خواننده دانستید که سیاق با آن مساعدت ندارد، و به هر تقدیر این جمله تا آخر
کلام عیسى (علیهالسلام) تسلیت خاطر مریم (علیهاالسلام) است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اضطراب مریم».