اصطلاحات رایج محدثان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در بین
اصطلاحات برونحدیثی، غیر از اصطلاحات مربوط به القاب و
کنیه و غیر از اصطلاحات مربوط به
تحمل حدیث، موارد دیگری از اصطلاحات در بین
محدثان رواج دارد.
در اصطلاح محدّثان گروه و
جماعتی را «
طبقه» گویند که از نظر شرایط سنّی و ملاقات و حضور استاد حدیث، همسطح باشند، مانند: دو
صحابه، مثل
ابنمسعود و
ابی بن کعب، یا مانند:
محمد بن مسلم و
زراره.
«علمالطبقات» از جمله علوم حدیثی است و با کمک آن شناخت طبقات راویان حدیث معلوم میگردد و موجب از بین رفتن لبس و
تدلیس در
حدیث است؛ زیرا دو نفر راوی به یک اعتبار در یک طبقه و به اعتبار دیگری در دو طبقه ممکن است، باشند، مانند
انس بن مالک به اعتبار مصاحبت در طبقه «
عشره مبشره» است و از جهت سن در طبقه بعدی است.
راه تشخیص طبقات، از طریق زمان تولد، زمان وفات، راویان هر یک از ناقلان حدیث میباشد و امری تخصصی که آگاهی بر
تاریخ برای شناخت آنها لازم میباشد.
در تعیین طبقات نزد
علمای شیعه روشهای گوناگونی وجود داشته است.
علاّمه محمدتقی مجلسی در شرح مشیخه
صدوق، طبقات را در دوازده گروه و به شرح ذیل میداند:
طبقه اول:
شیخ طوسی،
نجاشی و ...
طبقه دوم:
شیخ مفید،
ابن غضائری و ...
طبقه سوم:
شیخ صدوق و
احمد بن محمّد بن عیسی و ...
طبقه چهارم:
شیخ کلینی و همردیفان.
طبقه پنجم:
محمد بن یحیی و
احمد بن ادریس و
علی بن ابراهیم قمی و ...
طبقه ششم: احمد بن محمد بن عیسی و
محمد بن عبدالجبار و
احمد بن محمد خالد و ...
طبقه هفتم:
حسین بن سعید و
حسین بن علی وشاء و ...
طبقه هشتم:
محمد بن ابی عمیر و
صفوان بن یحیی و اصحاب
موسی بن جعفر (علیهالسّلام)طبقه نهم: اصحاب
امام صادق (علیهالسّلام)طبقه دهم: اصحاب
امام باقر (علیهالسّلام)طبقه یازدهم: اصحاب
امام علی بن حسین (علیهالسّلام)طبقه دوازدهم: اصحاب
امام حسین (علیهالسّلام) و
امام حسن (علیهالسّلام) و
حضرت علی (علیهالسّلام).
علامه
سیدحسن صدر نیز، طبقات دیگری را بیان میکند که مفصّلتر و شرح آن در کتاب
نهایةالدرایه، میباشد.
اصطلاح «
عدّه» که در اغلب موارد با عبارت «عدّه من اصحابنا» ذکر میشود شامل گروهی از مشایخ حدیث هستند که
راوی به واسطه آنها،
حدیث را از طبقات بالاتر روایت میکند، مانند: «عدّه کلینی» که
جماعتی از مشایخ حدیثی او هستند که او در مواردی روایت خود را به واسطه آنها روایت میکند مانند:
«عدّه من اصحابنا عن احمد بن محمّد بن عیسی عن ابن أبی عمیر عن جعفر بن عثمان عن سماعه عن أبی بصیر و وهیب بن حفص عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله (علیهالسّلام) قال انّ لله علمین: علم مکنون، علم مخزون لا یعمله الاّ هو، من ذلک یکون البداء و علم علّمه ملائکته و رسله و انبیاءه فنحن نعلمه».
کلینی به واسطه عدّه خود از سه نفر به نامهای «احمد بن محمّد بن عیسی» و «احمد بن محمّد بن خالد برقی» و «سهل بن زیاد» روایت نقل میکند که عدّه کلینی در
نقل از «احمد بن محمّد بن عیسی»، مشایخی به نام «
محمد بن یحیی العطار و علی بن موسی و
داود بن کوره و احمد بن ادریس و علی بن ابراهیم قمی» است و عدّه کلینی در نقل از «احمد بن محمّد بن خالد»، مشایخی به نام «علی بن ابراهیم و علی بن محمّد بن عبدالله بن أذینه و احمد بن محمّد بن أمیّه و علی بن حسن» است و عدّهی کلینی در نقل از «
سهل بن زیاد»، مشایخی به نام «
علی بن محمد بن علان و محمّد بن أبی عبدالله و محمّد بن حسن و
محمد بن عقیل کلینی» میباشد.
گرچه کلینی در مواردی به واسطه عدّه خود از غیر آن سه نفر نیز نقل روایت میکند. عباراتی دیگر مانند: «ثلاثه و أربعه و خمسه» هم گاهی به جای راویان خاصی به کار میرود که دلالت بر افراد خاصی دارد، مانند گفتار
فیض کاشانی که میگوید:
«و کثیراً ما یتکرّر فی اوائل اسانیدهما (حمّاد و حلبی) هؤلاء الخمسه هکذا: «علی بن ابراهیم عن أبیه و محمّد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان،
جمیعاً عن ابن ابی عمیر و أنا اکتفی عن تعدادهم بالخمسه».
در اصطلاح محدثان، عبارت «اصل» برای آن
مجموعه از روایات اطلاق میشود که راوی بدون واسطه و از طریق
سماع، آنها را از
معصوم (علیهالسّلام) گرفته که گاهی از آن تعبیر به «مجرد کلام معصوم» میشود و هنوز به همراه آنها، نام راویانی، یا شرح و توضیحی نیامده است؛ اما اگر آن
مجموعه به همراه نام راویان دیگری است که
جمعآورنده، خود مستقیم آنها را از معصوم (علیهالسّلام) در نیافته، بلکه به واسطه دیگران آنها را گردآوردی نموده و بسا همراه با شرح و بیان است، آن را «کتاب» گویند. عبارت «اصل» برای هر یک از «
اصول اربعمائه» فراوان به کار میرود؛ زیرا هر یک از آنها «مجرد کلام معصوم (علیهالسّلام)» بوده است و
مامقانی میگوید:
«المعروف فی ألسنه العلماء بل کتبهم أن الاصول الاربعمائه
جُمعت فی عهد مولانا الصادق (علیهالسّلام) کما عن بعض و فی عهد الصادقین (علیهماالسّلام) عن آخر.
علاّمه حلّی نیز میگوید:
«روی عنه من الرجال ما یقارب أربعه آلاف رجل ... و غیر هم من اعیان الفضلاء کتب من اجوبه مسائله اربعمائه مصنَّف سمّوها اصولا».
شهید اوّل نیز میگوید:
«اتفاق الأمّه علی طهارتهم (اهل البیت (علیهمالسّلام)) ... مع تواتر الشیعه الیهم و النقل عنهم مما لا سبیل الی انکاره حتّی انّ أبا عبدالله جعفر بن محمّد الصادق ـ علیهما السّلام ـ کتب من أجوبه مسائله أربعماه مصنَّف لأربعماه مصنَّف و دوّن من رجاله المعروفین أربعه آلاف رجل من اهل العراق و الحجاز و الخراسان و الشام.
مقصود از «
مشیخه» به فتح میم و سکون شین و فتح یاء، شیوخ صاحب هر راوی و ناقل حدیثی است که راوی به واسطه آنها، روایت کند و لذا مقصود از مَشیَخه صدوق، راویانی هستند که او به واسطه آنها
روایت را نقل میکند و اما مقصود از «مَشیخه» به فتح میم و کسر شین،
اسم مکان و نام محلی است که هر راوی شیوخ خود را در آنجا ذکر میکند و در واقع «مَشیخه» محل ذکر «مَشیَخه» است.
شیخ محمدرضا مامقانی میگوید:
«المشیخات بفتح المیم و سکون الشین او کسرها هی الکتب التی تشتمل علی ذکر الشیوخ الذین لقیهم المؤلّف و أخذ عنهم».
مقصود از «
مستدرک» هر کتاب حدیثی است که به عنوان تکمیل کننده کتاب دیگری و بر همان اسلوب و در همان موضوع، شکل میگیرد و هدف مؤلّف، اطّلاع رسانی بیشتر در همان حوزه علمی میباشد، مانند: اقدام ارزشمند
محدث نوری در گردآوری روایات فقهی به نام «
مستدرکالوسائل»، یا «
مستدرک الصحیحین» از
حاکم نیشابوری.
مقصود از «مُسنَد»
مجموعه حدیثی است که هدف،
جمعآوری روایات در آن بر اساس نام راویان در طبقه
صحابه بوده است، مانند: «
مسند احمد بن حنبل» که روایات در آن بر اساس صحابه معروف،
جمع آوری شده و آغاز آن چنین است:
مسند
ابوبکر، مسند
عمر بن خطاب، مسند
عثمان بن عفّان، مسند
علی بن ابی طالب، مسند
أبی محمّد طلحه، مسند
ابی الزبیر، مسند
ابی اسحاق بن ابی وقاص، مسند
سعید بن زید، مسند
عبدالرحمن بن عوف زهری، مسند
ابی عبیدة بن جراح و ... .
در این
مسند، روایت ابوبکر ۸۱ مورد، روایات عمر ۳۱۶ مورد، روایت عثمان ۱۶۲ مورد، روایات حضرت (علیهالسّلام) ۸۱۹ مورد، روایات
عبدالله بن عباس ۱۷۱۰ مورد، روایات
عبدالله بن مسعود ۸۹۹ مورد و روایات
ابوهریره ۳۸۶۲ مورد میباشد.
و مقصود از «
سُنن» کتاب و
مجموعه حدیثی است که روایات آن نه بر اساس اشخاص و راویان، بلکه بر اساس موضوعات
جمع آوری شده است، مانند
سنن نسایی و
ابن داوود ...
مقصود از «
اسناد» رساندن
سلسله حدیث به گوینده نخستین است، خواه
معصوم (علیهالسّلام) باشد، یا غیر معصوم؛
شهید ثانی میگوید: «الاسناد: رفع الحدیث الی قائله من نبیٍ او امام او ما فی معنا هما»
اسناد حدیث از افتخارات
مسلمانان بوده و در بین دیگر امم، چندان رواج نداشته است.
«
نوادر»
جمع «
نادر» دارای دو معنی است؛ نخستین معنی که صحیح نیز میباشد، هر کتاب یا باب حدیثی است که شامل تعداد
روایات محدود و اندک است، ولی دارای موضوعات متعدّد که نمیتوان باب خاصی را به آنها اختصاص داد، مانند: باب
النوادر از کتاب «فضلالقرآن» در کتاب
کافی که شامل ۲۸ روایت است که برخی از آنها صحیح و بسیار معتبر است.
مامقانی نیز به نقل از
مولی وحید میگوید:
«و امّا
النوادر فالظاهر انّه ما
اجتمع فیه احادیث لا تنضبط فی بابٍ لقلّته بأن یکون واحداً او متعدّداً لکن یکون قلیلاً جداً».
و گاهی هم
نوادر به معنی روایتی است که راوی حدیث، آنها را از طریق غیر معروف و مشهور نقل میکند.
علاّمه مامقانی میگوید: این که برخی فکر کردهاند که مقصود از «
نوادر» روایاتی است که روایت آن کم و عمل به آن به
ندرت واقع میشود، یک اشتباه است و منشأ آن خلط بین
نوادر و
حدیث شاذ است؛ زیرا برخی از
روایات در باب
نوادر، شیوع روایی و عملی دارد. و لذا کتاب «
نوادرالحکمه» از
محمد بن احمد یحیی، ارزشمند و مورد مدح
شیخ صدوق واقع شده است.
•
جزء نزد محدثان•
محدثان شیعه•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصطلاحات حدیثی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۷.