اسماعیل و محمد (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بعد از آنکه
ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام خانه
کعبه را بازسازی کردند وآن را
تطهیر نمودند، دست
دعا به درگاه خداوند متعال برافراشتند و از خداوند درخواست کردند که در بین دودمانشان پیامبری از خودشان مبعوث کند.
در قرآن کریم در این آیاتبه برانگیخته شدن
محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به پیامبری در پی دعای
اسماعیل علیهالسّلام به همراه پدرش به درگاه پروردگار
اشاره شده است، که آنها برای برانگیخته شدن پیامبری از نسل شان
دعا کردند:
«واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل... • ربنا واجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امة مسلمة لک... • ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ءایـتک ویعلمهم الکتـب والحکمة ویزکیهم...» (و نیز بیاد آورید) هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند... • پروردگارا! ما را
تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتی که تسلیم فرمانت باشد به وجود آور... • پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان مبعوث کن، تا آیات تو را بر آنها بخواند، و آنها را کتاب و
حکمت بیاموزد و پاکیزه کند.... (منظور از «رسولا»
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است. این نکته به وسیله
روایت نقل شده از حضرت «انا دعوة ابی ابراهیم» تایید میشود.
)
کلمه (قواعد)، جمع
قاعده است، که بمعنای آن قسمت از بنا است که روی زمین قعود دارد، یعنی مینشیند، و بقیه قسمتهای بنابر روی آن قسمت قرار میگیرد، و عبارت بلند کردن قواعد، از باب
مجاز است، کانه آنچه را که بر روی قاعده قرار میگیرد، از خود قاعده شمرده شده، و بلند کردن بنا که مربوط بهمه
بنا است، بخصوص قاعده، نسبت داده، و در اینکه فرمود: (از بیت)
اشاره به همین عنایت مجازی است.
«ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم» این جمله
حکایت دعای ابراهیم و اسماعیل هر دو است، و به همین جهت لازم نیست کلمه (گفتند) و یا نظیر آن را
تقدیر بگیریم، تا معنای آن (گفتند: پروردگارا) باشد، بلکه همانطور که گفتیم، حکایت خود
کلام است، چون جمله : «یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل»، حکایت حال گذشته است، که با آن، حال آن دو بزرگوار مجسم میشود، کانه آن دو بزرگوار در حال چیدن بنای
کعبه دیده میشوند، و صدایشان هم اکنون بگوش شنونده میرسد، که دارند
دعا میکنند، و چون الفاظ آن دو را میشنوند، دیگر لازم نیست حکایت کننده به مخاطبین خود بگوید: که آن دو گفتند: ربنا... و اینگونه عنایات در
قرآن کریم بسیار است، و این از زیباترین سیاقهای قرآنی است هر چند که قرآن همه اش زیبا است و خاصیت اینگونه
سیاق این است که قصهای را که میخواهد بیان کند مجسم ساخته، به حس شنونده نزدیک میکند، و این خاصیت و این
بداعت و شیرینی در صورتیکه کلمه : (گفتند) و یا نظیر آنرا در حکایت میآورد، بهیچ وجه تامین نمیشد.
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در کلام خود نگفتند: خدایا چه خدمتی را از ما
قبول کن، تنها گفتند خدایا از ما قبول کن، تا در مقام بندگی رعایت
تواضع و ناقابلی خدمت خود یعنی بنای کعبه را برسانند، پس معنای کلامشان این میشود، که خدایا این عمل ناچیز ما را بپذیر، که تو شنوای دعای ما، و دانای
نیت ما هستی.
ابراهیم از خدا خواست تا
امت مسلمهای در میانه ذریه اش باو
عطا کند، و از ذیل دعایش که گفت : (پروردگارا در میانه آن امت که از
ذریه من هستند رسولی مبعوث کن)، فهمیده میشود که این امت
مسلمان همانا امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است، اما نه امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بمعنای کسانیکه محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بسوی آنان مبعوث شده، و نه امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بمعنای آن کسانیکه بوی
ایمان آوردند، چون این دو معنای از امت، معنائی است اعم از ذریه ابراهیم و اسماعیل، بلکه امت مسلمی است که از ذریه ابراهیم باشد.
از سوی دیگر ابراهیم از پروردگارش درخواست میکند که ذریه اش را از
شرک و ضلالت دور بدارد، و این همان
عصمت است، و چون میدانیم که همه ذریه ابراهیم معصوم نبودند، زیرا ذریه او عبارت بودند از تمامی عرب
مصر و یا خصوص
قریش، که مردمی گمراه و مشرک بودند، پس میفهمیم منظورش از فرزندان من «بنی» خصوص
اهل عصمت از ذریه است، که عبارتند از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
عترت طاهرینش علیهم السلام، پس امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هم تنها همینها هستند، که در دعای ابراهیم منظور بودند.
در آیه (پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان مبعوث کن) منظور آن جناب بعثت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود، همچنان که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرمود: من دعای ابراهیم هستم.
در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضای
ظهور پیامبر اسلام را میکنند سه هدف برای
بعثت او بیان میدارند: نخست
تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشهها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبندهای است که از مجرای
وحی بر قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نازل میشود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار میکند، سپس
تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوم میشمرد، چرا که تا آگاهی حاصل نشود،
تربیت که مرحله سوم است صورت نمیگیرد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۳۲۴، برگرفته از مقاله «اسماعیل و محمد».