اسماعیل بلخی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بلخی، اسماعیل معروف به علامه بلخی از روحانیون
ادیب و متفکر بزرگ
شیعه افغان در
قرن چهاردهم هجری است.
وی
فرزند سیدمحمد حسین بود و در روستای «ایلخاب» ولایت بلخ یا سرپل دره بلخاب، از ولایت جوزجان در ۱۲۹۵ یا ۱۲۹۸ ش به
دنیا آمد.
او از قوم هزاره
افغانستان بود و در حدود ۱۳۰۷ همراه پدرش به
مشهد رفت و در آنجا نزد استادانی چون
ادیب نیشابوری، حاج
میرزا احمد مدرسی،
میرزا مهدی اصفهانی،
حاج آقا حسین قمی و حاج
شیخ عباس قمی درس خواند.
ظاهرا پس از سرکوب
قیام مسجد گوهرشاد (۲۱ تیر ۱۳۱۴) از سوی
رضاشاه پهلوی (۱۳۰۴-۱۳۲۰) ناگزیر به ترک مشهد گردید و برای ادامه تحصیل روانه
عراق شد و از محضر علمای
نجف کسب فیض کرد و در همان زمان دیداری از
مصر و
سوریه نیز داشت.
در ۱۳۱۷ پس از مراجعت به افغانستان و ورود به
هرات، به دستور نخست وزیر افغانستان که وی را از جمله یاران
شیخ بهلول در قیام گوهرشد قلمداد کرده بود، اجازه خروج از هرات را نیافت. او در هرات به روشنگری پرداخت و همین کار موجب شد تا
حکومت آن
شهر وی را مدت چند سال تحت نظر بگیرد. او در آن شهر سازمانی به نام «مجتمع اسلامی» بنیاد نهاد (۱۳۲۲-۱۳۲۳) و به تدریج تشکیلات آن را گسترش داد و شاخههایی از آن را در فاریاب،
مزارشریف و جاهای دیگر تاسیس کرد.
در ۱۳۲۳ به بلخ و سپس به
مزارشریف رفت و چهار سال در آنجا ساکن شد. در ۱۳۲۷ و پس از برکناری نخست وزیر، به کابل آمد و به
مبارزه خود ادامه داد و با برپایی مجالس سخنرانی، مردم را به آگاهی و بیداری دعوت کرد، و نیز در آنجا به تشکیل کمیته مرکزی مجتمع اسلامی پرداخت و نام آن را به «حزب ارشاد» تغییر داد. در ۱۳۲۹ به اتهام طرح براندازی حکومت دستگیر شد و به زندان افتاد و حدود پانزده سال را در زندان «دهمزنگ» کابل گذراند.
بلخی در ۱۳۴۳ از زندان آزاد شد و از آن پس، بر خلاف دوره جوانی و پیش از زندان که براندازی و اقدامات مسلحانه را چاره کار میدانست، درباره حکومت، روشی مسالمت آمیز و آشتی جویانه حتی تا اندازهای هوادارانه در پیش گرفت و برای رسیدن به اهداف سیاسی و دینی خود، بر فعالیتهای فرهنگی و آگاهی دهنده به مردم تاکید ورزید.
وی در ۱۳۴۶ سفری به سوریه و
عتبات و
ایران کرد. در نجف با
آیت الله حکیم و
امام خمینی دیدار کرد. هم چنین در
قم نیز با
مراجع وقت دیدار و گفتگو داشت و به ایراد یک سخنرانی تاریخی پرداخت. سپس عازم مشهد شد و پس از ملاقات با
آیتالله میلانی، عازم افغانستان گردید.
سفر بلخی و ملاقات او با مراجع
شیعه ایران و عراق پراهمیتترین سفر او بود و برای رژیم دیکتاتوری افغانستان قابل تحمل نبود. او در ایام حضور در ایران، تحت نظر ساواک قرار داشت. در هرات بی سابقهترین استقبال از وی به عمل آمد و پس از توقفی کوتاه عازم قندهار و سپس کابل شد. در این دو شهر نیز مردم استقبال باشکوهی از او به عمل آوردند. عدهای از مردم مناطق مرکزی، که محرومترین قشر جامعه افغانستان هستند، از وی تقاضای دیدار از آنجا را نمودند. بلخی نیز این دعوت را پذیرفت و عازم آنجا شد و پس از چند روز به کابل بازگشت و به سبب بیماری در بیمارستان بستری گردید اما ظاهرا بر اثر خیانت یکی از عوامل رژیم ظاهر شاه (۱۳۱۲-۱۳۵۲)، در روز ۲۴ تیر ۱۳۴۷ به شکل مرموزی درگذشت. پس از وفات، پیکرش را در کابل در دامنه کوه افشار، نظرگاه ابوالفضل العباس علیهالسّلام به
خاک سپردند.
بلخی مردی
مؤمن و استوار در عقیده و باصربر و تحمل بود، او شیعه و
سنی را یکسان مینگریست و مورد
احترام همة آنان بود. از مراوده با اعیان و اشراف به شدت پرهیز میکرد و با
فقرا و محرومان مهربان بود. او متفکری آگاه به مسایل سیاسی زمان خود بود. اندیشههای لیبرالی و کمونیستی را عامل وابستگی میدانست و مردم را از گرایش به آنها برحذر میداشت.
بلخی از پیشتازان و بنیانگذاران جنبش اسلامی افغانستان، به ویژه در میان
شیعیان آن سرزمین و قوم هزاره به شمار میآید. گویند روی هم رفته هفتاد و پنج هزار بیت
شعر داشته که بیشتر آن را در دوره زندان سروده است، اما امروزه آثارش جز چند هزار بیت شعر، چند نوار سخنرانی و چند دست نوشته به جا نمانده است. از جمله آثارش از دو کتاب ناتمام زنبیل و
التفسیر فی الکلام الاسلامیه نام بردهاند که در پانزده سالگی نوشته است. مجموعهای اشعار او با عنوان مشعل توحید در ۱۳۶۳ و جلد اول دیوان بلخی در ۱۳۶۸ در
تهران به چاپ رسیده است.
دانشنامههای انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، برگرفته از مقاله «اسماعیل بلخی».