برای فهم این مطلب باید گروههایی را که در طول تاریخ منسوب به عثمان بودند، بشناسیم تا ریشه اسلامعثمانی روشن شود. تاریخ از سه گروه به این نام یاد میکند:
تاریخ از عدهای به نام عثمانیه (قومعثمانی) نام میبرد که در سجستان (سیستان) زندگی میکردند. آنان عثمان را بر حضرت علی (علیهالسلام)تفضیل و برتری میدادند. اینان یک گروه ناصبی بودند که شاعرشان در این باره گفته است: و قستم بعثمان علیا سفاهة و عثمان ازکی من علی واطیب یعنی: شما از روی نادانی علی (علیهالسلام) را با عثمان مقایسه میکنید، حال آنکه عثمان پاکتر و نیکوتر از علی (علیهالسلام) است. مقدسی میگوید: گروهی از عثمانیه، عثمان را بر ابوبکر و عمر نیز تفضیل میدادند.
به آنان عثمانیان، یا آلعثمان ، یا سلاطین عثمانی گفته میشود. پادشاهان عثمانی از سال ۶۹۹ تا ۱۳۴۲هجری قمری دولت بزرگی را تأسیس کردند، این سلسله به نام جدشان؛ عثمان بن ارطغرل منسوباند. منظور از دولت عثمانی این طایفه هستند.
دولت عثمانی به عنوان بزرگترین و پهناورترین دولت اسلامی پس از فروپاشی خلافت عباسی شناخته میشود. این دولت در قرن هفتم هجری (۶۸۸ یا ۶۹۹) در سرزمین آناتولی ظهور کرد، در پایان سده پانزدهم میلادی به اوج اقتدار و شکوه خود رسید. دولت عثمانی از نیمه سده شانزدهم میلادی (قرن ده هجری) خود را وارث رسمی خلافت اسلامی و رهبرجهان اسلام میدانست، پادشاهان عثمانی که خود را غالباً «پاشا» میگفتند،
[۳]بلاغی، سیدعبدالحمید، حجة التفاسیر و بلاغ الاکسیر، ج۲، ص۷۴۴.
کشور پهناوری که قلمرو آن در اروپا تا نزدیکی شهر وین امتداد داشت، ایجاد کردند.
برای شناخت مذهب دولت عثمانی و یا اسلام عثمانی باید از مذهب حنفی آگاهی یافت؛ زیرا همانطور که گفته شد، مذهب رسمی آن دولت مذهب حنفی بود. مذهب حنفی به نعمان (ابوحنیفه) برمیگردد، او مؤسس مذهب فقهی حنفی است که نسبت به صحت بسیاری از احادیثتردید داشت؛ به همین خاطر قیاس و استنباط را در صف دلایل فقه به مقام اول برد.
[۵]پاینده، ابوالقاسم، نهجالفصاحه، مجموعه کلمات قصار نهج الفصاحة، مقدمه، چاپ ۲.
ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (۸۰ ـ ۱۵۰) ایرانیتبار و اصل او از کابل است. وی در استخراج احکام فقهی روش متفاوتی را میپیمود، تا حدی که معتقد بود اگر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در زمان او زنده بود، احکام را همانطوری میگفت که او میگوید.
[۸]سیدمرعشی، شرح احقاق الحق، ج۲، لوح فشرده معجم اعتقادی.
گفتهاند مرجئه دو گروهاند: ۱. مرجئه ضلاله؛ ۲. مرجئه اهل تسنن؛ و ابوحنیفه و شاگردان و اساتیدش از گروه دوماند. به عبارت دیگر، گاهی بر گروهی از اهل سنتمرجئه گفته میشود که اینها قائلاند: مرتکب گناه کبیره در جهنم خلود دارد، و گاهی بر پیشوایانی گفته میشود که میگویند: اعمال در ایمان و در کمی و زیادی آن دخالت ندارد و این مذهب ابوحنیفه و پیروانش است.
[۹]سیدمرعشی، العقائد الاسلامیة، ج۳، بینا، مرکز المصطفی.
اما با این حال باید بگوییم که طبق تحقیق به عمل آمده، عثمانیها گرچه در فقه حنفیاند، ولی در اعتقادات مذهب حنفیها، یعنی مرجئه را ندارند؛ بلکه آنان در این اعتقادات اشعری هستند. خلاصه مذهب اشعری آن است که:
۱. صفات الهیه زائد بر ذات الهی است؛ ۲. همچنین آنان صفاتی که در قرآن برای خدا اثبات شده است؛ مثل داشتن دست و صورت و... ، برای خدا اثبات میکنند؛ ولی میگویند بلاکیف یعنی این دست و صورت همانند دست و صورت بشر نیست؛ ۳. آنان میگویند: رؤیت و دیدن جمال ذات الهی امری امکانپذیر است؛ ۴. انسانها در کارهایشان هیچگونه اختیاری ندارند... .
اصول اشعریه در ایران رواج یافت. پس از آن سلاطین ایوبیه و سلاطین ممالیک مصر و خلفای عثمانی آن را پذیرفتند و در سراسر کشورهای خود، در ترکیه، شام و مصر و شمال آفریقا تعمیم دادند.