• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسرار حلق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از اعمال واجب بر حج‌گزار، پس از تقدیم قربانی در منا، حلق و یا تقصیر است.



«حلق»، یعنی تراشیدن موی سر و «تقصیر» کوتاه کردن مقداری از موی سر یا صورت یا گرفتن ناخن طبق فتوای برخی از فقها است. حلق برای کسی که اولین سفر حج او است، واجب می‌باشد و زنان نیز موظف به تقصیر هستند. قرآن می‌فرماید: ثم لیقضوا تفثهم و لیؤفوا نذورهم؛ «سپس باید آلودگی‌هایشان را برطرف و به نذرهای خود وفا کنند».


پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره حلق‌کنندگان فرمود: «. رحمت خدا بر کسانی باد که سر خود را می‌تراشند» (اللهم اغفر للمحلقین). گفته شد: کسانی که مو یا ناخن خود را کوتاه می‌کنند، چه؟ آن حضرت تا سه بار فرمود: «رحمت خدا بر کسانی باد که موی سر را می‌تراشند». آن گاه فرمود: «همچنین کسانی که مو یا ناخن خود را کوتاه می‌کنند». خود آن حضرت نیز در روز عید قربان، موی سرش را می‌تراشید و موهایش را کوتاه می‌کرد: «کان رسول الله یوم النحر یخلق راسه و یقلم اظفاره و».


حلق، دارای اسرار و آثار گوناگونی است که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

۳.۱ - شعار بندگی و رقیت

تراشیدن سر در روز عید قربان، نشان بندگی و عبدشدن حج‌گزار است. موی سر، سبب زیبایی و آراستگی و تشخص مردان است که آن را دوست می‌دارند و به آن بهای فراوان می‌دهند. موقعیت شغلی و اجتماعی و سیاسی مردان نیز در اهمیت دادن به موی سر نقش دارد و هر چه جایگاه و موقعیت اجتماعی افراد بالاتر باشد، به آن بهای بیشتری می‌دهند. حال حج گزار پس از اعمال مختلف، موی سر خود را _که زینت و نمایانگر تشخص و چهره اجتماعی او است_ به نشانه بندگی و تسلیم می‌تراشد تا به همگان نشان دهد که بنده خدا و مطیع فرمان او است. او با گذشتن از جمال ظاهری وصوری _که در نظرش ارزشمند و با اهمیت است و احتمالا سبب فخر و مباهات به دیگران است_ و در آوردن خود به شکل غلامان، از قید نام و مقام می‌گذرد و کوچکی و عجز خویش را نشان می‌دهد. در صدر اسلام، یکی از علایم و نشانه‌های بردگان، این بود که موهای آن‌ها را از بیخ می‌تراشیدند و امروز حاجی می‌خواهد چون بردگان، این مظهر جمال و زیبایی را از خود دور کند و در جنگ با شیطان پیروز باشد.

۳.۲ - قطع تعلقات

یکی از حکمت‌های تراشیدن سر، قطع علایق و رهایی از تعلقات مادی و دنیوی است. این مو که سبب زینت است، ممکن است انسان را به خود وابسته کند! حج‌گزار با تراشیدن آن، خود را از این وابستگی رها می‌سازد و از این علاقه و علقه آزاد می‌شود. بر این اساس «حلق» تمرین و آمادگی برای قطع تعلق به دنیا و امتیازات و شئون آن است.
از دیدگاه حکیم متاله رفیعی قزوینی، مو را باید تراشید و یا کوتاه کرد؛ مویی که فرق بین مرد و زن است (موی صورت وریش)؛ یعنی، اینجا که رسیدم، تمام آرزوهای دور و دراز خود را قطع کردم و بیرون ریختم. تراشیدن سر، از کوتاه کردن موی سر بهتر است؛ چرا که تراشیدن از بیخ و بن کندن و اشاره به این است که آنچه آرزو داشتم، همه را از بیخ و بن کندم و دور انداختم و دیگر هیچ آرزویی را به دل خود راه نمی‌دهم. خدایا! غیر از آرزوی تو، آرزوی دیگری در دل ندارم. تمام آرزوها را دور ریختم، جز آرزوی هستی و زندگی که آن را نمی‌شود، قطع کرد.
[۳] رفیعیقزوینی، حکیم، اسرار و معارف حج، ص۵۳_ ۵۴.

سر بکش از تیغ وفرود آر سر گر سرمویی است علایق تو را
کرده ز سر قید علایق به در نیست یکی خدمت لایق تو را

۳.۳ - پالایش عیوب و رذایل

یکی از اسرار و فلسفه‌های حلق، پاک شدن از آلودگی‌های ظاهری و باطنی و دور شدن از عیوب آشکار و پنهان و طهارت و خروج از گناهان است. تراشیدن موی سر _آن هم بعد از مبارزه با شیطان و سنگ انداختن به او و قربانی کردن_ گویای این حقیقت است که حج گزار، می‌خواهد با این عمل، شیطان بزرگ‌تر و نفس اماره را نیز مغلوب کند وکاملا در مسیر توحید باشد. پس باطن و حقیقت عمل او، تطهیر روح از پلیدی رذایل اخلاقی و دور ریختن آخرین نشان و اثر هواپرستی و خودخواهی از دامان دل است. بر اساس سفارش امام صادق(علیه‌السّلام)، حج گزار باید زشتی‌های ظاهر و باطن را با تراشیدن مو، از بین ببرد: «و احلق العیوب الظاهرة و الباطنة بحلق راسک». در کلام بعضی از بزرگان نیز نقل شده است: «فعندما حلقت راسک نوبت انک تطهرت من الادناس ومن تبعت بنی آدم و خرجت من الذنوب کما ولدتک امک»؛ «آن هنگام که موهای سرت را می‌زدودی، آیا اندیشه ات این بود که خویشتن خویش را از همه آلودگی‌ها پاک می‌کنی و آنچه را که از مردمان بر عهده داری، بر می‌داری و از گناهان و آلودگی‌ها بیرون می‌آیی؛ مانند روزی که از مادر زاده شده‌ای؟» حکیم رفیعی قزوینی نیز نوشته است: «بریدن موی سر، اشاره به بریدن اضافات زندگی است. از همه چیز ببر و قطع علاقه کن. محبت همه را ز دل بیرون کن. فقط و فقط با خدا وصل کن موی سر را؛ یعنی، فضولات زندگی را ببر و قطع کن و دور بریز. در روایتی آمده است: یکی از علت‌های کند رفتن در صراط اخروی، خارها و قلاب‌هایی است که در صراط قرار گرفته و نمی‌گذارند، کسی عبور کند و قدم بردارد.
[۶] رفیعیقزوینی، حکیم، اسرار و معارف حج، ص۵۶.

در واقع اینها آلودگی‌ها و عیوبی است که در انسان‌ها وجود داشته و در آخرت به شکل خارو قلاب تجسم یافته است؛ اما تراشیدن سر سبب از بین رفتن هوا و هوس و شهوت و دنیاپرستی و تمام صفات رذیله و می‌شود و جهان انسان از نور معنویت روشن می‌گردد.

۳.۴ - وسیله جلب رحمت الهی

یکی از فواید و حکمت‌های تراشیدن سر، بهره‌مندی حج گزاران از آثار اخروی آن و جلب رحمت و آمرزش الهی است. هر دانه مویی که از سر انسان بر سرزمین «منا» ریخته می‌شود، در قیامت برای صاحبش گواهی داده و به جای او «تلبیه» خواهد گفت. همچنین به جای هر تار موی حج گزار، حسنه و پاداش ویژه‌ای برای او نوشته و گناهانش زدوده می‌شود. امام صادق (علیه‌السّلام) فرموده است: «ان المومن اذا حلق راسه بمنی، ثم دفنه جاء یوم القیامة وکل شعرة لها لسان مطلق تلبی باسم صاحبها»؛ «وقتی مؤمن در منا سر خود را بتراشد و موی آن را دفن کند، روز قیامت به محشر می‌آید؛ در حالی که هر تار مو، زبانی گویا دارد که به نام صاحبش لبیک می‌گوید». از امام پنجم نقل شده است: پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «وقتی سرت را تراشیدی به عدد هر مویی، تا زمانی که زنده‌ای، برای تو حسنه نوشته می‌شود».
[۸] دائرة المعارف حج، ص۶۲۶.

چنان که گذشت، رسول گرامی اسلام برای حج گزارانی که حلق کرده بودند، سه مرتبه دعا فرمود و برای تقصیرکنندگان، یک بار «و استغفر رسول الله للمحلقین ثلاث مرات و للمقصرین مرة».
[۱۰] طعمه، سعد، الحج تاریخا و آدابا و فریضه، ص۲۳۸.
و در روایتی نیز آمده است: «یخرج من ذنوبه کنحوها و لدته امه».
[۱۱] طعمه، سعد، الحج تاریخا و آدابا و فریضة، ص۱۳۹.


۳.۵ - کسب نورانیت و معنویت

نورانی شدن وجود ظلمانی و کسب معنویت و پاکی، از دیگر حکمت‌های حکیمانه حلق و تقصیر است. در واقع این کار، منبع ایجاد نور و نورانیت در دنیا و آخرت است. درباره این سر نوشته‌اند: وقتی انسان موفق به انجام دادن حج می‌شود و برای تولدی دوباره و کسب روحی خالی از هر گناه، به نزد خدا پناه می‌آورد؛ ابتدا با وجودی ظلمانی، بر او وارد می‌شود و خداوند در این مدت، او را از استفاده بعضی نعمات محروم می‌کند. پس از به جای آوردن اعمال حج، آن وجود ظلمانی تبدیل به وجود نورانی می‌شود وبه تعبیر دیگر، قبل از اعمال حج، نفس انسانی در خدمت شیطان و میهمان او بود؛ ولی پس از انجام اعمال حج، نفس او میهمان خداوند شده و تبدیل به وجودی نورانی می‌شود. حلق و تقصیر، علامت آن تبدیل و مهمانی خداوند است.
[۱۲] زارعی‌سبزواری، عباسعلی، پرتوی از اسرار حج، ص۱۴۷.

آری تراشیدن موی سر در منا، نشانی از طهارت و نورانیت و پاک شدن از آلودگی‌های اخلاقی و زدودن زنگارهای روح و بیرون آمدن از سنگینی و تاریکی گناهان است. در روایتی آمده است: «انه من حلق بمنی کان له بکل شعرة نورا یوم القیامة»؛ «هر کس در منا حلق کند، هر تار مویی در قیامت، نوری برای صاحبش می‌شود».
[۱۴] طعمه، سعد، الحج تاریخا و آدابا و فریضة، ص۲۳۸.

امام صادق(علیه‌السّلام) نیز فرموده است: «ان العبد المؤمن اذا حلق راسه لم یسقط شعره الا جعل الله له بها نورا یوم القیامة»؛ «همانا بنده مؤمن چون سرش را بتراشد، موی او نمی‌ریزد؛ مگر آنکه خداوند، در عوض آن، نوری در قیامت برای او قرار می‌دهد».
[۱۵] شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج۵، ص۲۴۴، ح ۸۲۶.

در دعاهای مربوط به تراشیدن سر نیز می‌گوییم: «اللهم اعطنی بکل شعرة نورا یوم القیامة»؛ «خدایا! درهر تار مو، در روز قیامت نوری به من عطا کن».شاید توجه به بعد نورانی حلق راس در منا، مربوط به روایتی درباره حضرت آدم(علیه‌السّلام) است؛ به جبرئیل فرمان رسید که یاقوتی از بهشت با خود فرو آور. او آن را بر زمین فرو آورد و به وسیله آن بر سر آدم تماس برقرار ساخت و بر سر او یاقوت مذکور را گذراند. در نتیجه موی سر آدم از هم پراکند و فرو ریخت و تا آنجا که نور یاقوت، پرتو خود را می‌گستراند و آن قسمت _که پیرامون خود را منور ساخت_ به صورت حرم در آمد (فحیث بلغ نورها صارحرما).
[۱۸] نعمتی، محمدرضا، حج الانبیاء و الائمه، ص۲۸.
[۱۹] عطاردی‌قوچانی، عزیزالله، مسند الامام الهادی، ج۱، ص۹۵.


۳.۶ - نشانه تواضع و فروتنی

گذشتن از موی سر و خود را به شکل غلامان و بندگان در آوردن، نشانه فروتنی، خاکساری و ذلت انسان دربرابر آفریدگار و دوری از کبر و غرور و منیت است. زدودن موی سر _که یکی از جلوه‌های زیبای ظاهر انسان و مایه مباهات او است_ نشانه دور کردن نخوت و خود بزرگ بینی و آراستن جان و دل، به زینت فروتنی و خضوع است. نخستین کسی که به عنوان ادای جزئی از مناسک و به جهت اجرای دستور حضرت حق، حلق یا تقصیر را انجام داد و فلسفه و حکمت این عمل به او ارائه شد، حضرت آدم(علیه‌السّلام) بود. از امام صادق(علیه‌السّلام) نقل شده است: «جبرئیل بعد از رمی شیطان، به آدم گفت: به حقیقت خداوند _تبارک و تعالی_ به تو نیکی کرد که به تو عبادت حج را به نشانه گذشت از تو، به تو آموخت و قربانی‌ات را پذیرفت. پس به پاس این گذشت و پذیرفتن، سرت را به علامت تواضع در پیشگاه او بتراش. آن گاه برای ابراز فروتنی در پیشگاه خداوند سرش را تراشید (فاحلق راسک تواضعا لله عزوجل). پس می‌توان گفت راز سر تراشیدن، این است که انسان هر گونه غرور و کبر و نخوت و منیت را از سرش به در کند و خود را از هر معصیت و نافرمانی خودخواهانه، تطهیر و تنظیف نماید.

۳.۷ - ولایت سر باطنی حلق

قرآن کریم درباره حلق و تقصیر می‌فرماید: ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم و لیطوفوا بالبیت العتیق؛ «بعد از آن می‌باید آلودگی‌ها را از خود بر طرف سازند و به نذرهای خود وفا کنند و برگرد خانه گرامی کعبه طواف نمایند». در بعضی از روایات و تفاسیر، آمده است: مراد از «تفث»، «ملاقات با امام» است. از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است: جمله ثم لیقضوا تفثهم را تفسیر به ملاقات امام کرد و هنگامی که راوی این مساله، توضیح خواست و اشاره به معنای این آیه در مورد گرفتن ناخن و مانند آن کرد، امام(علیه‌السّلام) فرمود: قرآن، ظاهر و باطنی دارد؛ یعنی، مساله ملاقات امام(علیه‌السّلام) در اینجا مربوط به باطن آن است. این حدیث ممکن است اشاره به یک نکته لطیف دیگر باشد که زائران خانه خدا، بعد از انجام مناسک حج، همان گونه که آلودگی‌های بدن را برطرف می‌کنند؛ باید آلودگی‌های روح و جان خود را با ملاقات امام(علیه‌السّلام) و پیشوای خود بر طرف سازند. به خصوص که در بسیاری از زمان‌ها، خلفای جبار اجازه چنین ملاقاتی را در شرایط عادی نمی‌دادند و مراسم حج، بهترین فرصت برای رسیدن به این هدف بود. به همین مناسبت در حدیث دیگری از امام باقر(علیه‌السّلام) آمده است: «تمام الحج لقاء الامام»؛ «تکمیل حج به آن است که انسان امام را ملاقات کند».
در واقع هر دو تطهیر است: یکی تطهیر ظاهر از چرک‌ها و آلودگی‌ها و دیگری تطهیر باطن از ناآگاهی‌ها و مفاسد اخلاقی؛ چنان که مولا محسن فیض کاشانی گفته است: جهت مشترک بین تفسیر و تاویل آیه همان «تطهیر» است؛ چنان که مراد از تفسیر و ظاهر آیه، پاک شدن از آلودگی‌های ظاهری است و نتیجه حاصل از تاویل آیه و ملاقات با امام علیه‌السّلام، تطهیر از پلیدی جهل و نابینایی است.
گفتنی است در روایت «تفث» به معنای سر تراشیدن (حلق) و زدودن چیزی است که بر پوست انسان است: «ان التفث هو الحلق و ما فی جلد الانسان».

۳.۸ - نشانه شجاعت و اطمینان خاطر

تراشیدن سر در سفر اول حج، شاید به این جهت واجب شد که حج‌گزار خود را در برابر کفار نشان دهد که او با اطمینان خاطر و بدون ترس (به جهت اینکه از آیین توحید و مقررات اسلامی دفاع می‌کند)، به حج آمده است. قرآن می‌فرماید: لندخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین محلقین رؤوسکم و مقصرین تخافون؛ «شما به خواست خدا با امنیت وارد مسجد الحرام می‌شوید و کعبه را زیارت می‌کنید و در حالی که سرهای خود را تراشیده و ناخن و موهای خود را کوتاه کرده‌اید و از هیچ کس ترس و وحشت ندارید». این آیه در سال ششم هجرت نازل شد که کفار قریش به آزار مسلمانان می‌پرداختند و نمی‌گذاشتند کسی از آنان، به کعبه نزدیک گشته و به اعمال حج و عمره بپردازد! خداوند با نازل کردن این آیه، ضمن هشدار به دشمنان اسلام، از آینده درخشان اسلام و مسلمین خبر می‌دهد که آنان، با تراشیدن سر و نشان دار کردن خود، می‌رسانند که کوچک‌ترین واهمه‌ای از دشمن ندارند و با تمام جرات و قدرت از آیین اسلام دفاع می‌کنند. در نتیجه تراشیدن سر در عصر حاضر، می‌تواند تکرار آن منطق شجاعانه و احترام به سیره مسلمانان نخستین اسلام باشد.
[۲۹] شریعتی، علی، تحلیلی بر مناسک حج، ص۲۷۲.


۳.۹ - نشانه امنیت و نجات

قرآن کریم، سر تراشیدن در حج را علامت امنیت میهمانان خانه خدا ذکر می‌کند و در رؤیای صادق رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «به طور قطع شما به خواست خدا، با امنیت وارد مسجدالحرام می‌شوید؛ در حالی که سرهای خود را تراشیده و ناخن و موهای خود را کوتاه کرده‌اید».
صاحب جواهر(رحمة‌الله‌علیه) در وجوب سر تراشی در منا _برای کسی که نخستین بار موفق به انجام دادن حج می‌شود_ به روایت سلیمان بن مهران استشهاد می‌کند و می‌گوید: سلیمان از امام صادق(علیه‌السّلام) پرسید: چرا حلق و سرتراشی بر صروره واجب است نه بر دیگران؟ حضرت در پاسخ فرمود: «لیصیر بذلک موسما بسمة الآمنین الا تسمع قول الله عزوجل لیدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین»؛ «زیرا با عمل سرتراشی، علامت امنیت را در خود ظاهر کرده است. سپس فرمود: آیا نشنیده‌اید گفتار خداوند عزوجل را « لتدخلن المسجد الحرام إن شاء الله آمنين محلقين رؤسكم ومقصرين لا تخافون ».


۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۹، ص۳۰۲.    
۲. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۱۴.    
۳. رفیعیقزوینی، حکیم، اسرار و معارف حج، ص۵۳_ ۵۴.
۴. امام صادق علیه‌السّلام، مصباح الشریعه، ص۴۹.    
۵. نوری طبرسی، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ج۱۰، ص۱۷۱.    
۶. رفیعیقزوینی، حکیم، اسرار و معارف حج، ص۵۶.
۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۴.    
۸. دائرة المعارف حج، ص۶۲۶.
۹. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۴.    
۱۰. طعمه، سعد، الحج تاریخا و آدابا و فریضه، ص۲۳۸.
۱۱. طعمه، سعد، الحج تاریخا و آدابا و فریضة، ص۱۳۹.
۱۲. زارعی‌سبزواری، عباسعلی، پرتوی از اسرار حج، ص۱۴۷.
۱۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۹.    
۱۴. طعمه، سعد، الحج تاریخا و آدابا و فریضة، ص۲۳۸.
۱۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب، ج۵، ص۲۴۴، ح ۸۲۶.
۱۶. شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۲۸.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۶، ص۳۰۴، ح ۵.    
۱۸. نعمتی، محمدرضا، حج الانبیاء و الائمه، ص۲۸.
۱۹. عطاردی‌قوچانی، عزیزالله، مسند الامام الهادی، ج۱، ص۹۵.
۲۰. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۹، ص۳۰.    
۲۱. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۲۸.    
۲۲. حج/سوره۲۲، آیه۲۹.    
۲۳. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۴۹۲.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۸۵.    
۲۵. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۲۴.    
۲۶. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۳۷۶.    
۲۷. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۵.    
۲۸. فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.    
۲۹. شریعتی، علی، تحلیلی بر مناسک حج، ص۲۷۲.
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۹، ص۳۰۳.    



معاونت امور روحانیون، پیش درآمدی بر فرهنگ نامه اسرار و معارف حج، ج۱، ص۲۷۸، برگرفته از مقاله «اسرار حلق».    




جعبه ابزار