اسرار ترک محرمات احرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حج گزار پس از
نیت و پوشیدن لباس احرام و گفتن
تلبیه، ۲۴ مورد را بر خود حرام میکند که ۱۹ مورد آن مشترک میان
زن و
مرد و چهار مورد مختص مرد و یک مورد ویژه زن است.
مشترکات مرد و زن عبارت است از:
نگریستن در
آینه، استفاده از هر نوع بوی خوش، سرمه کشیدن برای زینت، روغن مالیدن،
انگشتر به دست کردن برای زینت، استفاده از هرگونه زیور آلات، هرگونه لذت جنسی برای زن و مرد از یکدیگر،
استمناء، به عقد کردن، عقد درآمدن و یا شاهد عقد بودن، زدودن
مو از بدن، چیدن
ناخن، کشیدن دندان، خون انداختن بدن،
شکار حیوانات وحشی صحرایی، کشتن حشراتی که در بدن ساکن میشوند، سلاح بستن، کندن
درخت و یا گیاهی که در حرم روییده (مگر آنکه خود کاشته باشد)، جدال و فسوق.
موارد اختصاصی مردان عبارت است از:
پوشیدن لباس دوخته، پوشاندن سر، پوشاندن تمام روی پا و سایه قرار
دادن بالای سر در حال حرکت.
مورد ویژه زنان عبارت است از: پوشاندن صورت.
حج گزار با احرام اموری را بر خود
حرام و ممنوع میکند و متعهد میشود مرتکب آنها نگردد.
امام صادق (علیهالسّلام) در بیان سر محرمات احرام میفرماید: «حاجی به هنگام احرام
حج و
عمره، باید بر خود حرام کند هر آنچه او را از ذکر و یاد خدا باز میدارد و به دیگری مشغول میسازد و یا مانع از اطاعت و
عبادت خداوند میگردد: «و احرم عن کل شی ء یمنعک عن ذکر الله عزوجل و یحجبک عن طاعته».
سر محرمات در «اسرار احرام» نهفته است و هر حکمت و سری که در احرام باشد، محرمات احرام مانع تحقق آن آنها است.
حقیقت احرام «کل شی ء هالک الا وجهه» است؛ احرام «فراموش کردن حیات
حیوانی و دل مشغولی به حیات طیبه» است؛
حقیقت احرام
تمرین جدیت است؛
احرام «
تمرین یکی بودن، یکی شدن و در نهایت به یک حقیقت و از کثرت به وحدت رسیدن» است؛
احرام «بستن میثاق با رب العالمین» است؛
احرام «مظهر جمال و جلال الهی شدن و راه یافتن به مقام
انسان کامل» است.
اما محرمات موانع و حجابهایی است که حج گزار را از نیل به این حقایق باز میدارد و در دام دل سپردگی به غیر خدا، گرفتار میسازد از این رو دست یافتن به سر احرام، در ترک محرمات احرام نهفته است:
«فسق» به معنای انحراف از مسیر
حق است و هر نوع انحراف را شامل میشود. ارباب لغت میگویند: «فسق، ای خرج عن الطاعة»، مراد از «فسق» در
آیه شریفه لا رفث و لا فسوق ولا جدال فی الحج،
بر اساس روایات محدود به «دروغ، فحش و فخر فروشی» است.
امام کاظم (علیهالسّلام) میفرماید: «الفسوق الکذب و المفاخرة»
و امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «الفسوق الکذب و السباب».
شیخ طوسی ( رحمةاللهعلیه) میفرماید: «روی اصحابنا انه اراد الکذب والاولی ان تحمله علیه جمیع المعاصی التی نهی المحرم عنها». البته با اینکه امام (علیهالسّلام) در مقام بیان و تعریف فسق در آیه شریفه بوده؛ اما در هیچ یک از
روایات یک جا به هر سه مورد (
دروغ، فحش و فخر فروشی) اشاره نکرده است؛ بلکه به یک و یا دو مورد پرداخته است. این سه مورد به عنوان مصادیق فسق معرفی شده است. ولی آنچه میان
فقهاء شهرت دارد، مراد از فسق همان سه مورد (دروغ، فحش و
فخر فروشی) است.
چنانچه به آثار این سه گناه توجه شود و با فلسفه کلی حج مقایسه گردد، هیچ سازگاری بین آنها وجود نخواهد داشت.
امام باقر(علیهالسّلام) در مورد دروغ میفرماید: «ان الکذب خراب الایمان»
و
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره دشنام میفرماید: «ایاکم و الفحش فان الله عزوجل لا یحب الفاحش المتفحش».
امام سجاد(علیهالسّلام) نیز در مورد فخرفروشی فرمود: «و هب لی معالی الاخلاق و المضی من الفخر» و امام علی علیهالسّلام میفرماید: «الله الله. عباد الله فی کبر الحمیة و الفخر الجاهلیة».
اما
قرآن در مورد حج میفرماید: وما تفعلوا من خیر یعلمه الله و تزودوا فان خیر الزاد التقوی
و امام صادق(علیهالسّلام) نیز میفرماید: «اذا احرمت فعلیک بتقوی الله و ذکر الله و قلة الکلام الا بخیر فان تمام الحج و العمرة ان یحفظ المرء لسانه الا من خیر»
شکی نیست که فسق و ارتکاب
گناه با
تقوا و یاد خدا _که روح حج است_ منافات خواهد داشت.
در حقیقت حج گزار با احرام لباس
اطاعت و بندگی میپوشد و مطابق جریان حج حرکت میکند. انسان مطیع
خداوند، روحی خاشع و فروتن در برابر خداوند دارد؛ ولی انسان
دروغ گو، فحاش و فخر فروش، دارای روحی پرخاشگر، متمرد و حق گریز است و این دو هرگز با یکدیگر جمع نمیشوند.
حج
تمرین الفت و همبستگی است و علاوه بر آثار تربیتی که برای فرد فرد حاجیان دارد، زمینههای همبستگی و
وحدت و یکپارچگی را در میان آنان فراهم میآورد. در حالی که فسوق در مقابل این فلسفه بزرگ حج قرار دارد و زمینههای نفاق، عداوت، دورویی و کینه را فراهم میسازد.
جدال به معنای گفت وگویی توام با نزاع و به عبارتی پیکار لفظی همراه با لجاجت و خصومت است. صاحب
مجمع البحرین میگوید: «جدال عبارت است از مقابله دلیل با دلیل که گاهی با لجاجت و خصومت همراه میشود»
و در
لسان العرب آمده است: «جدال به معنای زیاده روی در خصومت به کار میرود».
صاحب کتاب
المفردات مینویسد: «جدل گفت و گو بر سبیل منازعه و برتری جویی بر یکدیگر است».
بر اساس این تعاریف جدال همراه با بحث و گفت وگو برای اثبات و یا نفی مطلبی است که هر طرف برای اثبات حرف خود و یا ابطال نظر طرف مقابل دلیل اقامه میکند؛ اما از روال طبیعی بحث و گفت وگو خارج میشود و به لجاجت و خصومت میانجامد. در
روایات ویژگی دیگری نیز برای جدال آمده و آن این است که از نام خداوند در این خصومت، به عنوان وسیله و ابزار بهره گرفته شود.
امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «و الجدال هو قول الرجل لا و الله و بلی و الله و سباب الرجل الرجل».
از قید «سباب» جدل همراه با خصومت فهمیده میشود و مراد از «لا و الله و بلی والله»؛ یعنی، اصرار بر اثبات حرف خود و ابطال حرف مقابل با استفاده از لفظ جلاله «الله». البته جدال به شیوه نیکو مورد تایید است: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن».
اما آن جدالی که همراه با مشاجره لفظی،
لجاجت، تهییج
خشم و ارتکاب محرماتی همچون دشنام و فخر فروشی، قسم راست و یا
دروغ برای برتری جویی باشد، مورد نکوهش است و در حج حرام میباشد. فمن فرض فیهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج.
البته در جدال باطل لازم نیست هردو به باطل عمل کنند؛ بلکه اگر یک طرف نیز مرتکب
جدل باطل شود، فرد مقابل _ولو بر حق باشد_ باید از گفت وگو و ادامه آن بپرهیزد. در این رابطه میتوان به حکمتهایی چند اشاره کرد:
محیط حج باید از گفت وگوهای بی فایده و بحثها و کشمکشهای بیهوده عاری باشد؛ زیرا حج محیط
عبادت و
اخلاص و همبستگی است. روح
انسان باید از آن نیرو بگیرد و در عین حال رشته الفت و برادری در میان
مسلمانان محکم گردد؛ لذا هر کاری که با این امور منافات داشته باشد، ممنوع است. البته «جدال احسن» _که پایههای اعتقادی را محکم میسازد و نفی تفکرهای باطل و سلطه طاغوتها را هدف قرار میدهد_ از قلمرو جدال ممنوع خارج است؛ مانند بحث و گفت وگو در حوزه مباحث کلامی و یا اعلان
برائت از
کافران و
مشرکان.
حج در ماههای حرام قرار گرفته است و
مکه و
کعبه و
مسجدالحرام و حرم نیز دارای حرمت مخصوصی هستند. در حدیثی آمده است: «الحرمات خمس: البیت الحرام و المسجد الحرام و البلد الحرام و الاشهر الحرام و الحرم»
و رعایت احترام آنها از اهمیت ویژهای برخوردار است: ومن یعظم حرمات الله فهو خیر له عند ربه
پس آنچه در حج حرام شده، به جهت حرمت و احترامی است که از تعظیم
حج و حرم و
ماههای حرام نشات میگیرد. اگر کاری در حج انجام پذیرد که مصداق خیر و متناسب با حرمت حج باشد، خوب و پسندیده است، اما حرمت شکنیها و بی احترامیها ممنوع است، مانند جدال که پافشاری بر هواهای نفسانی و پایهریزی خصومت و دشمنی است و در پیشگاه الهی مصداق بارز حرمت شکنی خواهد بود.
هر نوع لذت بردن جسمانی و شهوانی زن و مرد از یکدیگر _حتی نگاه و تماس شهوت آلود_ از محرمات احرام است و مقدمات آن مانند عقد کردن و یا پذیرش
عقد توسط زن و حتی گواهی
دادن بر آن حرام است. خود ارضایی و هر نوع استمنا نیز از جمله محرمات احرام شمرده شده و برای مرتکب این موارد _علاوه بر ضرورت
توبه _
کفاره سنگینی نیز منظور گردیده است.
حاجی با محرم شدن، سفر معنوی و سیر الی الله خود را آغاز میکند و هر چه در این
سفر سفارش شده، در جهت کمال روح و برای رسیدن لقای الهی و دور شدن از عالم ماده و خواستههای
حیوانی است. این شهوات
حیوانی جلوههای دنیایی هستند. زین للناس حب الشهوات ذلک متاع الحیاة الدنیا
و این زینتها و جلوههای دنیایی برای آن داده نشده که انسان را در عالم
حیوانی خود مشغول سازد؛ بلکه امتحان الهی است انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم ایهم احسن عملا.
امام علی(علیهالسّلام) میفرماید: «شهوات شکارگاه شیاطیناند».
سفر حج _که یک سفر روحانی و ملکوتی است_ هیچ سنخیتی با مشغول شدن به مشتهیات نفسانی ندارد و مانع صعود
انسان به کمالات روحانی خواهد بود.
محرم آن گاه که میگوید: «احرم لک شعری و بشری من النساء»؛ یعنی، در گام نخست خود را متعهد میسازد که به غیر خدا مشغول نشود و بدن خود را چون اسماعیل تقدیم محبوب کند و با تقصیر و یا فدیه قربانی، آن را مجددا در اختیار بگیرد. در حالی که
آمیزش و التذاذات جسمانی، بیشترین تصرف و بهره گیری از بدن است که روح شخص را نیز به تسخیر میکشد و این آشکارترین نقض میثاق است. از این رو به محرم اجازه
طلاق داده شده؛ اما اجازه عقد و
ازدواج داده نشده است: «المحرم یطلق و لا یتزوج».
لذتهای مادی، به میزانی که انسان با آنها مانوس میشود، مانع از درک لذتهای معنوی و برقراری ارتباط و انس با معنویت است و کسانی که در حال احرام به لذایذ شهوانی مشغول میشوند، به همان اندازه از درک لذت حج بیبهره میمانند تا جایی که این عمل عبادی،
لذت و حلاوت خاصی برای او نخواهد داشت.
علاوه بر این اگر ما در حج بیاموزیم که برای خدا و به خاطر او، لذتهای دنیوی را ترک کنیم و شیرینی آن را بچشیم، در طول زندگی این روش و منش را دنبال خواهیم کرد و یا لذتهای دنیایی را با یاد خدا خواهیم ساخت.
گرفتن
ناخن، ازاله مو، بیرون آوردن خون از بدن و کشیدن
دندان در مدت احرام به عنوان تصرف در بدن حرام است. این محرمات را میتوان چنین شمارش کرد: ۱. گرفتن و یا شکستن ناخن دست و یا پا به هر مقداری که باشد، ۲. کندن و یا چیدن و تراشیدن موی سر و صورت، بلکه موی بدن (چه بدن خود چه از بدن دیگری ولو آنکه آن فرد محرم نباشد)، ۳. بیرون آوردن خون از بدن ولو با مسواک زدن و یا ایجاد خراش در بدن، ۴. کشیدن دندان ولو آنکه خونریزی نداشته باشد. این نهی اسراری دارد که میتوان به چند مورد آن اشاره کرد:
گرفتن ناخن و چیدن مو، از جمله اموری است که برای خروج از احرام (تقصیر) تعیین شده است. چنانچه آنها در حال احرام و قبل از پایان اعمال انجام پذیرد، در
حقیقت به منزله انجام چیزی است که موجب محل شدن است.
مطرح شدن حرمت و کندن مو و بیرون آوردن خون از بدن و کشیدن دندان، در کنار محرماتی مانند رفث و فسوق و جدال، بیانگر این حقیقت است که انسان در لباس بندگی و اطاعت، نباید میان امور بزرگ و مسائل به ظاهر کوچک فرق بگذارد؛ بلکه باید نسبت به هر چیزی که حرام یا
واجب میشود، مطیع باشد. لذا کوچک شمردن
گناه صغیره، خود
گناه کبیره است و در مقابل نیز چه بسا یک کار خیر به ظاهر کوچک، راه فراخی را در کمالات معنوی فرا روی انسان بگشاید.
حج گزار با محرم شدن، اختیار تصرف در بدن را از خود سلب و تمام وجودش را بر خود حرام میکند و آن را در محدوده حریم الهی قرار میدهد: «احرم لک شعری و بشری و لحمی و دمی و عظامی و مخی و عصبی». این بدن مال
خداوند میشود؛ لذا حاجی در پایان عمره با تقصیر و در پایان حج با قربانی، حلیت تصرف در بدن را پیدا میکند. اما توجه به بدن؛ یعنی، غفلت از خداوند، و در سفر حج هر نوع غفلتی ممنوع است. «و احرم عن کل شی ء یمنعک من ذکر الله».
پوشاندن مرد سر خود را (ولو آنکه چیزی بر سر خود بگذارد و یا سر خود را در چیزی مانند آب فرو ببرد) و پوشاندن زن صورتش را هرچند بخشی از آن در حال احرام حرام است، همچنین قرار
دادن سایه به روی سر در حال حرکت و پوشاندن تمام روی پا، از جمله موارد حرام ویژه مردان است. فلسفه و حکمتهای این
نهی عبارت است از:
در
روایات آمده است که: «احرام المرا فی راسه»
و این بیانگر اهمیت
تکلیف حج گزار در برهنه کردن سر برای احرام است. آن گاه که حاجی به هنگام
احرام میگوید: «احرم لک شعری و بشری و لحمی و دمی و عظامی و مخی و عصبی»، در حقیقت تمام جسم، از آن جمله سر خود را محرم ساخته و از حریم خویش خارج و در حریم خداوند وارد میشود و این نشانه سر سپردگی حج گزار و تسلیم بودن او در برابر خداوند است و اینکه در راه لقای دوست از سر نیز باید گذشت.
احرام حذف تمامی تشخصها است و حجگزار با پوشیدن دو جامه ساده، حضوری هم رنگ و هم شکل با سایر حاجیان پیدا میکند. و برهنه بودن سر، این فلسفه مهم را تقویت میکند. از طرفی بر سفیدی رنگ و سادگی احرام تاکید میشود و از طرف دیگر از پوشش سر منع میشود و این زمینه هر گونه تشخص در این اجتماع بزرگ عبادی را از میان میبرد و اگر این منع نبود، چه بسا هر کسی با پوشش خاصی که بر سر میگذاشت، کنگره بزرگ حج را از یکدستی و هماهنگی خارج میکرد و هر فرد و یا گروهی از این راه برای خود امتیازی را دست و پا میکرد!!
یکی از ویژگیهای حج، ترک آسایش طلبی و تحمل زحمت در راه دوست است. حج گزار برای نیل به لقای الهی و قرب بارگاه او،
بدن خود را به زحمت و سختی میاندازد و مشتاقانه این تعب را میپذیرد و هر چه پذیرش سختیها بیشتر باشد، قطع علقههای مادی و دنیوی آسانتر میشود. لذا
معصوم (علیهالسّلام) در فلسفه حکم برهنه بودن سر میفرماید: «لیذوق الحر و البرد» و در مورد صورت زن میفرماید: «المحرمة لا تتنقب لان احرام المراه فی وجهها»
و «فانک ان تنقبت لم یتغیر لونک»
و در مورد استظلال مرد نیز در حدیثی آمده است: «سالت ابا الحسن علیهالسّلام عن الظلال للمحرم فقال اضح لمن احرمت له، قلت انی محرور و ان الحر یشتد علی فقال اما علمت ان الشمس تغرب بذنوب المجرمین».
امام علی (علیهالسّلام) در نگاه جامع به سختیهای حج میفرماید: خداوند کعبه را در جای خوش آب و هوا قرار نداد و مناسک را همراه با مشکلات مقرر فرمود تا زمینههای کمال برای انسان فراهم آید. سپس میافزاید: )) ولکن الله یختبر عباده با نواع الشدائد و یتعبد هم بانواع المجاهد اخراجا للتکبر من قلوبهم و اسکانا للتذلل فی نفوسهم و لیجعل ذلک فتحا الی فضله». ناز پروده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
برهنگی سرو صورت و آشفتگی، مو نشانهای از
تضرع و
استغاثه و
توبه است. از آنجایی که حج گزار در حال توبه و تضرع به درگاه الهی است و این مقام دعا و انابه و توبه را در طول مناسک دارد؛ لذا ظاهر او نیز باید حکایت از حالات او داشته باشد.
سر و صورت نقش اساسی در جاذبهها و زیباییها دارد؛ در حالی که در حال احرام هر گونه تلذذ جنسی حتی نگاه شهوت آلود حرام شده است. و از طرفی به چهره گشایی زن دستور داده شده و این شاید آموزش تقوا برای زن و مرد باشد تا زمانی که هر دو در معرض یکدیگرند، تقوا و خود نگه داری از لغزش و انحراف را یاد بگیرند و
صبر در برابر گناه را
تمرین کنند و آن را دستاورد حج برای زندگی خود قرار دهند.
ممکن است کسی ردا و ازار داشته باشد؛ اما به عنوان لباس از آن بهره جوید _چنان که در میان برخی از ملیتها این گونه پوشش رایج است_ اما اینکه باید سر و پای مرد پوشش نداشته باشد و
زن نیز صورت برهنه سازد، از ویژگی لباس حج است و این در مورد لباس زن که با لباس معمولی تفاوت ندارد بیشتر فرض پیدا میکند و الزام به باز بودن صورت به هنگام مناسک، او را از سایرین امتیاز میبخشد: لا تحلوا شعار الله و لا آمین البیت الحرام.
بوییدن، خوردن و یا پوشیدن چیزی که معطر است، کشیدن
سرمه به
چشم و انگشتر به دست کردن برای زینت، روغن مالیدن به بدن، نگاه در
آینه و یا هر شیء صاف، پوشیدن لباس دوخته برای مردان و استفاده از هر گونه زیورآلات برای مرد و زن اعم از جواهرات و یا لباس حریر خالص و عینک زینتی از محرمات احرام شمرده شده است. این نهی دارای اسرار و حکمتهایی است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
حج عرصه نمایش زیورهای دنیایی نیست؛ بلکه باید زیباییهای حقیقی _که همان آراستگی باطنی و اقتدار دینی و در نهایت جذبههای الهی است_ به نمایش گذاشته شود حج صحنه به نمایش گذاشتن شور وصال است و باید نگاه حاجیان؛ بلکه نگاه نظاره گران به خیل عظیم حجگزاران به مقوله زیبایی عوض شود. اگر بنا باشد
نگاه به زیبایی و تعریف ما از آن، همان باشد که قبل از احرام داشتیم؛ پس حج تحولی در ما ایجاد نکرده و همچنان در خطر گرفتار آمدن در دام وزین لهم الشیطان اعمالهم قرار داریم. زمانی از این علقهها رها میشویم که لذتها، زیباییها و کششها رنگ خدایی گرفته باشد.
امام صادق (علیهالسّلام) درباره عطر و انگشتر میفرماید: «لا ینبغی للمحرم ان یتلذذ بریح طیبه»
و «لا یلبسه (الخاتم) للزینة».
در مورد پوشش زن هم میفرماید: «المحرمة تلبس الحلی کله الا حلیا مشهور للزینة»
و در مورد سرمه میفرماید: «لا باس ان یکتحل و هو محرم الم یکن فیه طیب یوجدریحه فاما للزینه فلا».
اینها میرساند که در
حج، باطن بر ظاهر اولویت دارد و دغدغه حجگزار باید امور باطنی باشد، نه امور ظاهری.
ظاهر زیبا نمیآید به کار حرفی از معنا اگر داری بیار
سراسر حج
عبادت است و عبادت، یعنی، فقط برای او بودن و به او فکر کردن و به او پرداختن و هر چیزی که مانع این امرشود، از روح عبادت میکاهد. بوی خوش با جاذبههایی که دارد و شخص را به خودش مشغول میسازد، به همان میزان او را از
خداوند غافل میکند و در عبادت حج هر نوع توجه به غیر خدا _هر چند مباح_ از محرمات است: فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرک بعبادة ربه احدا.
با آنکه استفاده از بوی خوش؛ عطریات در
اسلام ممدوح (الطیب من اخلاف الانبیاء)؛ اما در حال احرام ممنوع است؛ چنان که در روایتی آمده است: «کان علی بن الحسین علیهالسّلام اذا تجهز الی مکه قال لا هله، ایاکم ان تجعلوا فی زادنا شیئا من الطیب و لا الزعفران ناکله و نطعمه». امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «لا تمس شیئا من الطیب و لا من الدهن فی احرامک و اتق الطیب فی طعامک و امسک علی انفک من الرائحه الطیبه»؛
آن گاه حضرت سر این حرمت را چنین بیان میفرماید: «فانه لا ینبغی للمحرم ان یتلذذ بریح طیبه»؛
یعنی، دور شدن حج گزار از لذتهای جسمانی و مادی و
ضرورت اهتمام به کسب لذتهای معنوی و روحانی، از مهمات حج است که نباید از آن غافل شد.
شاید حرمت نگاه در آینه، کنایهای باشد از ضرورت خود را ندیدن و کنار گذاشتن نفس و نفسانیات در حال احرام. خود را دیدن؛ مانع از خدا دیدن میشود؛ لذا
کفاره آن «لبیک» قرار داده شده تا جبران غفلت از خداوند شود و با گفتن این ذکر، باید توجه خود را معطوف به خداوند ساخت. امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «لا تنظر فی المرآة وانت محرم فانه من الزینة»
و در حسنه
معاویه بن عمار آمده است: «لا ینظر المحرم فی المرآة لزینة فان نظر فلیلب».
کندن گیاه و یا
درخت در محدوده حرم، سلاح بستن و کشتن حشراتی که به روی بدن انسان مینشیند و یا در معرض تلف قرار
دادن آنها برای شخص محرم حرام است. همچنین
صید و یا معاونت در صید
حیوانات در حرم برای محرم و غیر محرم حرام است. (البته این حرمت شامل
حیوانات اهلی و دریایی نمیشود). این امور دارای حکمتهای مختلفی است؛ از جمله:
حج گزار آن هنگام که جسم خود را محرم میکند؛ یعنی، تمام وجود جسمی خود را به خدا وا گذاشته و از حیطه تصرف خود خارج کرده است تا روحش آزاد و زمینه تعالی آن بیشتر فراهم گردد. در این حالت است که حاجی وفدالله میشود و رحمت الهی بر او ریزش دارد تا آنجا که
دعا، تقاضا، شفاعت و سکوت او در زیر بارش رحمت حق شکوفا میشود: امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «الحاج و المعتمر وفدالله، ان سالوه اعطاهم و ان دعوه اجابهم و ان شفعوا شفعهم و ان سکتوا ابتداهم».
با چنین موقعیتی روا نیست که برای حیات
حیوانی خود، جان حیواناتی را که در فضای بارش رحمت تردد دارند، از آنها بستاند. این نماد
رحمت میباید در ظاهر نیز حفظ شود؛ هم با ترک حمل
سلاح و هم با رعایت حقوق محیط زیست (با نکندن درخت و گیاه) و هم با آسیب نرساندن به دیگران و حتی حشرات ساکن در بدن). البته آن گاه که از احرام بیرون میآید، نیاز مادی انسان میطلبد که
شکار کند؛ لذا اجازه شکار برای تامین این نیاز داده شده است: واذا حللتم فاصطادوا؛
البته در غیر حرم الهی که حرم مامن برای همه است.
صید
حیوان از جمله محرماتی است که هم در حرم حرام است و هم در حال احرام. امام صادق(علیهالسّلام) به یکی از یارانشان میفرماید: «لا تستحان شیئا من الصید و انت حرام و لا انت حلال فی الحرم و لاتدلن علیه محلا و لا محرما فیصطاده و لا تشر الیه فیستحل من اجلک فان فیه فداء لمن تعمده». قرآن میفرماید: یا ایها الذین آمنوا لا تقتلوا الصید و انتم حرم و من قتله منکم متعمدا فجزوا مثل ما قتل منه من النعم و حرم علیکم صید البر ما دمتم حرما.
از آنجا که قرآن میفرماید: ومن دخله کان آمنا،
حرم مامن الهی است و حج گزار نیز با احرام خود در حریم حرم الهی قرار میگیرد که: «الحاج فی ضمان الله عزوجل». حال که حرم مامن است و حاجی در حریم امن الهی قرار میگیرد، این امنیت باید برای همه باشد.
امام صادق در تفسیر آیه میفرماید: «و من دخله من الوحش و الطیر کان آمنا من ان یهاج او یؤذی حتی یخرج من الحرم».
نه تنها
حیوانات در حرم در امان هستند؛ بلکه گیاه و درخت و حتی حشرات نیز باید در امان باشند و پوشیدن سلاح هم _که چهره ظاهر را از نمای امنیت سلب میکند_ ممنوع است.
خصوصیات
حیوانات با یکدیگر متفاوت است،
حیوانات اهلی رام و تسلیم و
حیوانات وحشی گریز پا و نافرمان هستند. در حج _که ظهور روح تسلیم است_ شایسته نیست حج گزار ارتباط و انسی با
حیوانات وحشی و گریزپا داشته باشد؛ زیرا بدون شک
روح انسان متاثر از نوع بهره برداری از خوراک و پوشاک است. در این راستا
قرآن کریم خوردن و ذبح
حیوانات اهلی را جایز شمرده؛ اما
حیوانات وحشی را ممنوع کرده است: یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود احلت لکم بهمیة الانعام الا ما یتلی علکیم غیر محلی صید و انتم حرم.
امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «لا باس بان یصید المحرم السمک قال الله: احل لکم صید البحر و طعامه متاعا لکم.
شاید سر اینکه در تکرار صید
حیوان وحشی
کفاره قرار نگرفته است بلکه وعده انتقام داده شده است، همین باشد که مرتکب تکرار صید، در
حقیقت از روح تسلیم فاصله گرفته و انسانی چموش و نافرمان گردیده که دیگر فدیه جبران آن را نمیکند. لذا قرآن در مرتبه اول میفرماید: ومن قتل منکم متعمدا فجزاؤه مثل ما قتل من النعم لیذوق و بال امرکم و من عاد فینتقم الله منه والله عزیز ذوانتقام.
و از تعبیر «لیذوق و بال امرکم» نیز استفاده میشود که
فدیه برای جبران خسارتی است که حج گزار بر جان خود وارد ساخته است، ولی وقتی این خسارت تکرار میشود، دیگر جبران پذیر نیست، بلکه انتقام الهی را به دنبال خواهد داشت. پرهیز از خوردن گوشت صید در حدی است که امام صادق(علیهالسّلام) میفرماید: «اذا اصاب المحرم الصید فی الحرم و هو محرم فانه ینبغی له ان یدفنه و لا یاکله احد».
این روح تسلیم در رعایت حقوق نباتات و
حشرات نیز باید لحاظ شود.
معاونت امور روحانیون، پیش درآمدی بر فرهنگ نامه اسرار و معارف حج، ج۱، ص۱۵۸، برگرفته از مقاله «اسرار ترک محرمات احرام».