استغفار از شرک (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استغفار (طلب
آمرزش)، از ریشه
غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که
انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین، استغفار، درخواست
مصونیت از
عذاب با گفتار و رفتار است.
در سوره های متعددی از
قرآن کریم به لزوم استغفار مشرکان از
شرک خود، توام با
توبه و بازگشت به
خدا تاکید شده است که به چند نمونه از آنان اشاره می شود:
لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم وقال المسیح یـبنی اسرءیل اعبدوا الله ربی وربکم انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنة وماویه النار وما للظـلمین من انصار• لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلـثة وما من الـه الا الـه وحد وان لم ینتهوا عما یقولون لـیمسن الذین کفروا منهم عذاب الیم• افلایتوبون الی الله ویستغفرونه والله غفور رحیم. «کسانی که گفتند
خدا همان
مسیح پسر مریم است قطعا کافر شدهاند و حال آنکه مسیح میگفتای فرزندان
اسرائیل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید که هر کس به خدا
شرک آورد قطعا خدا
بهشت را بر او
حرام ساخته و جایگاهش
آتش است و برای ستمکاران یاورانی نیست؛ کسانی که (به
تثلیث قائل شده و) گفتند خدا سومین (شخص از) سه (شخص یا سه
اقنوم) است قطعا کافر شدهاند و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست و اگر از آنچه میگویند باز نایستند به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ چرا به درگاه
خدا توبه نمیکنند و از وی آمرزش نمیخواهند و خدا آمرزنده مهربان است»
(ثالث ثلثة) یعنی یکی از سه چیزی که بترتیب عبارتند از: ۱ -
پدر ۲ -
پسر ۳ -
روح ، یعنی کلمه
الله بر هر یک از این سه چیز منطبق است، چون در ابواب مختلف
انجیلها زیاد به چشم میخورد اینکه : اب، اله است، ابن، اله است و روح، اله است. و در همین انجیلها است که : اله در عین اینکه یکی است سه چیز است، و مثال میزنند به اینکه کسی بگوید: زید فرزند عمرو، انسان است، که در اینجا نیز یک چیز سه چیز است، زیرا در مثال بیش از یک حقیقت چیزی نیست، و در عین حال هم زید است و هم پسر عمرو و هم انسان، و غفلت کردهاند از اینکه این کثرت و تعددی که در وصف است اگر حقیقی و واقعی باشد لابد موصوف هم متعدد خواهد بود، کما اینکه اگر موصوف حقیقتا
واحد باشد قهرا
کثرت و تعدد اوصاف اعتباری خواهد بود، و
محال ا ست که یک چیز در عین اینکه یکی است سه چیز باشد،
عقل سلیم این معنا را نمیپذیرد.
عجیب اینجا است که بسیاری از مبلغین مسیحی به این حقیقت
اعتراف کرده و درباره این عقیده که جزو
اولیات دین مسیح است میگویند: این مطلب از مسائل لا ینحلی است که از مذاهب پیشینیان به یادگار مانده، و گرنه بحسب موازین علمی درست در نمیآید.
ما با کمال تعجب از آنها میپرسیم با این اعتراف پس چرا دست از آن بر نمیدارید؟ مگر در صحت و بطلان یک مطلب، گذشته و آینده دخالت دارند؟! که اگر از سلف و نیاکان به یادگار مانده باشد بدون دلیل صحیح و لازم الاتباع باشد، و اگر خلف و نسل جوان آنرا گفت نباید پذیرفت؟! ...
ا فلا یتوبون الی الله و یستغفرونه و الله غفور رحیم احتمال دارد این
استفهام مربوط به
توبه و
استغفار ، و بیاد آور
مغفرت و رحمت خدا باشد، احتمال هم دارد
انکار و
توبیخ باشد، بنابراین معنایش این میشود: چرا توبه و استغفار نمیکنند و در
طلب مغفرت و
رحمت خدا بر نمیآیند؟
... قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره ان انتم الا مفترون• ویـقوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه... «و به سوی (قوم)
عاد برادرشان
هود را (فرستادیم هود) گفتای قوم من خدا را بپرستید جز او هیچ معبودی برای شما نیست شما فقط
دروغ پردازید؛ وای قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او
توبه کنید (تا) از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روی بر مگردانید.»
والی ثمود اخاهم صــلحا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره... فاستغفروه ثم توبوا الیه... «و به سوی (قوم)
ثمود برادرشان
صالح را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید برای شما هیچ معبودی جز او نیست او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار داد پس از او آمرزش بخواهید آنگاه به درگاه او توبه کنید که پروردگارم نزدیک (و)
اجابت کننده است.»
و الی مدین اخاهم شعیبا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره... • واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه... «و به سوی (اهل) مدین برادرشان
شعیب را (فرستادیم) گفتای قوم من
خدا را بپرستید برای شما جز او معبودی نیست و
پیمانه و
ترازو را کم مکنید به راستی شما را در
نعمت میبینم و (لی) از
عذاب روزی فراگیر بر شما بیمناکم؛ . . ؛ و از پروردگار خود آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار (بندگان) است.»
الاتعبدوا الا الله اننی لکم منه نذیر وبشیر• وان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه... «که جز خدا را نپرستید به راستی من از جانب او برای شما هشداردهنده و بشارتگرم؛ و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید (تا اینکه) شما را با بهره مندی نیکویی تا زمانی معین بهره مند سازد و به هر شایسته نعمتی از کرم خود عطا کند و اگر رویگردان شوید من از
عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم»
دعوت به
توحید در
عبادت و
طلب آمرزش از خداوند در این
آیه شریفه و بنابر آن تفسیری که ما برای آیه کردیم جمله (الا تعبدوا الا الله)، دعوت بشر است به توحید در عبادت، یعنی نپرستیدن غیر خدا و آن بتهائی که مشرکین آنها را
شریک خدا میپنداشتند، و دعوت به این است که بشر عبادت را منحصر در خدای تعالی کند در جمله (و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه)، امر به طلب آمرزش از همین خدای تعالی است، که به خاطر او عبادت غیر او را
ترک گفتند، و سپس دستور میدهد به اینکه
توبه کنند، یعنی با اعمال صالح به سوی او برگردند، و از همه این دستورات یک چیز به دست میآید، و آن اینست که : انسانها در زندگی خود راه طبیعی را پیش بگیرند که اگر چنین کنند به
قرب درگاه الهی منتهی میشوند، و راه طبیعی برای زندگی بشر اینست که آلهه و خدایان ساختگی را رها نموده از خدای تعالی که معبود واقعی است
طلب مغفرت کنند، و جان و دل خود را برای حضور در پیشگاه او پاک ساخته، سپس با اعمال صالح به سوی او بازگشت کنند.
و اگر در وسط آیه کلمه(ان) را که معروف به (ان) تفسیری است تکرار کرد، برای این بود که هر دو جمله به یک مرحله از آن راه طبیعی اشاره ندارند، جمله اول یعنی (الا تعبدوا الا الله) به مرحله اعتقاد درونی اشاره دارد، و آن عبارت است از
توحید در عبادت و عبادت خدا به تنهائی، آن هم با
خلوص نیت ، و جمله دوم که فرموده : (و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه) اشاره دارد به مرحله عمل، و آن عبارت است از انجام کارهای نیک، هر چند که این مرحله خود از نتایج مرحله اول و از فروع آن است.
و به همین جهت که گفتیم مفاد جمله اول اصل اساسی است، و مفاد جمله دوم نتیجه و فرعی است که بر آن اصل مترتب میشود. مسأله
انذار و
بشارت را بعد از جمله اول ذکر کرد، و وعده جمیل یعنی مفاد جمله (یمتعکم...) را بعد از جمله دوم و مسأله استغفار و توبه آورد....
مراد از
توبه در: و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الله) ایمان است و ظاهرا منظور از توبه در آیه شریفه، ایمان است، همچنانکه در آیه (فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک) نیز چنین است. و بنابراین، پاسخ از اینکه با ذکر استغفار ذکر توبه چه معنا دارد روشن میشود و همچنین پاسخ از اینکه چرا جمله (توبوا الیه با حرف ثم عطف به جمله (و ان استغفروا ربکم) گردید معلوم شد، زیرا بنا به تفسیری که ما برای آیه کردیم معنای آیه چنین میشود: بعد از این دیگر پرستش بتها را ترک بگویید، و از پروردگارتان نسبت به نافرمانی هائی که تاکنون داشتید آمرزش بخواهید، آنگاه به پروردگارتان
ایمان بیاورید.
ولی بعضی از مفسرین گفتهاند: معنای آیه این است که
طلب مغفرت کنید و این مغفرت را هدف خود قرار بدهید و سپس برای رسیدن به این هدف
توبه کنید. و این معنائی است ناخوشایند. بعضی دیگر برای توجیه آیه خود را به زحمت انداخته و گفتهاند: معنایش اینست که از گناهان گذشته خود طلب مغفرت کنید، و سپس از این به بعد هم هر وقت گناهی مرتکب شدید توبه کنید.
وما منع الناس ان یؤمنوا اذ جآءهم الهدی ویستغفروا ربهم الا ان تاتیهم سنة الاولین او یاتیهم العذاب قبلا. «و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی هدایت به سویشان آمد
ایمان بیاورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز اینکه (مستحق شوند) تا سنت (خدا در مورد
عذاب ) پیشینیان در باره آنان (نیز) به کار رود یا عذاب رویارویشان بیاید»
در حـقـیـقـت، ایـن
آیه اشـاره بـه آن اسـت کـه ایـن گـروه
لجوج و
مغرور بـا میل و
اراده خود هرگز
ایمان نخواهند آورد تنها در دو حالت ایمان میآورند: نخست زمانی که عـذابـهـای دردنـاکـی کـه اقـوام پـیـشـیـن را دربـرگـرفـت آنـهـا را فـرو گـیرد، دوم آنکه لااقـل عـذاب الهـی را بـا چـ
شم خود مشاهده کنند، که این ایمان اضطراری البته بی ارزش خواهد بود.
توجه به این نکته نیز لازمست که این گونه اقوام گمراه هرگز در انتظار چـنـیـن سـرنـوشـتـی نـبـوده انـدامـا چون این سرنوشت برای آنها حتمی بوده،
قرآن آن را بـعـنـوان انـتـظـار بـیـان کـرده وایـن یـکـنـوع
کنایه زیـبـا اسـت، درسـت مـثـل اینکه ما به فرد سرکشی میگوئیم تو فقط میخواهی مجازات شوی یعنی مجازات سرنوشت حتمی تو است آنچنان که گویا در انتظارش هستی.
بـه هـر حـال کـار انـسان سرکش و مغرور گاه به جائی میرسد که نه
وحی آسمانی، نه تـبـلیغ مستمر
انبیاء ، نه مشاهده درسهای عبرت در زندگی اجتماعی، و نه مطالعه تاریخ گـذشـتـگـان، هـیـچـکـدام در او اثـر نـمیکند، تنها چوب خدا است که میتواند او را بر سر
عقل بـیـاورد امـا چـه فـایـده کـه بـه هنگام نزول عذاب درهای
توبه بسته میشود و راه بازگشت و
استغفار نیست.
سـپـس بـرای دلداری پـیـامـبـر -صـلی الله علیه و آله و سلم- در برابر سماجت و لجاجت مـخالفان می فرماید: وظیفه تو تنها
بشارت و
انذار است، ما پیامبران را جز برای بشارت و انذار نمیفرستیم (و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین).
قال یـقوم لم تستعجلون بالسیئة قبل الحسنة لولا تستغفرون الله... «(صالح) گفتای قوم من چرا پیش از (جستن) نیکی شتابزده خواهان بدی هستید چرا از خدا آمرزش نمیخواهید باشد که مورد رحمت قرار گیرید.»
قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الـهکم الـه وحد فاستقیموا الیه و استغفروه و ویل للمشرکین. «بگو من بشری چون شمایم جز اینکه به من
وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است پس مستقیما به سوی او بشتابید و از او
آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان»
(فاستقیموا الیه و استغفروه )- یعنی حال که به جز یک اله بی
شریک وجود ندارد، پس به
توحید او
قیام کنید، و شرکا را از او
نفی نمایید و از او نسبت به شرک و گناهانی که تا کنون مرتکب شدهاید طلب
مغفرت نمایید.
قال یـقوم انی لکم نذیر مبین• ان اعبدوا الله... • فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا• وقالوا لاتذرن ءالهتکم ولاتذرن ودا ولا سواعا ولایغوث ویعوق ونسرا. «(نوح) گفتای قوم من من شما را هشدار دهندهای آشکارم؛ که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید؛ . . ؛ و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است؛ . . ؛ و گفتند زنهار خدایان خود را رها مکنید و نه و د را واگذارید و نه سواع و نه یغوث و نه یعوق و نه نسرا»
در این جمله
دعوت قوم را به اینکه استغفار کنید تعلیل کرده به اینکه : (آخر پروردگارتان غفار است)، و (غفار) که
صیغه مبالغه است ، معناى کثیر المغفره را مى دهد، و مى فهماند علاوه بر اینکه کثیر المغفره است ، مغفرت سنت مستمرى او است .
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۷۳، برگرفته از مقاله «استغفار از شرک».