• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغاثه مضطر (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در بسيارى از آياتى كه در آنها از استغاثه سخن به ميان آمده، به‌ اجابت آن از سوى خداوند نيز تصریح شده‌ است. آیه ۶۲ سوره نمل، متضمن اين وعده است كه خداوند، استغاثه افراد مضطر و درمانده را اجابت مى‌كند و مؤمنان را از غم و اندوه مى‌رهاند.



استغاثه مضطرّ، زمينه‌ساز رفع گرفتارى است:
•• «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ؛ يا کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‌کند و گرفتارى را برطرف مى‌سازد، و شما را خلفاى زمين قرار مى‌دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! کم‌تر متذکر مى‌شويد!».

۱.۱ - تفسیر آیه

توضیح اینکه دعاى مضطر چون صادقانه است، قطعا اجابت مى‌شود (امن یجیب المضطر اذادعاه و یکشف السوء)
مراد (از اجابت مضطر وقتى که او را بخواند) این است که خدا دعاى دعاکنندگان را مستجاب و حوائجشان را بر‌مى‌آورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد براى این است که در حال اضطرار، دعاى داعى از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست؛ چون تا آدمى بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلى روشن است.
قید دیگرى براى دعا آورده و آن این است که فرموده: (اذا دعاه - وقتى او را بخواند)، و این براى آن است که بفهماند خدا وقتى دعا را مستجاب مى‌کند که داعى، به راستى او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى‌گیرد که امید داعى از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد؛ یعنى بداند که دیگر هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمى‌تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا مى‌شود و در غیر این صورت همان‌طور که گفتیم غیر خدا را مى‌خواند.
پس اگر دعا صادق بود، یعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتى خدا اجابتش مى‌کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف مى‌سازد، هم‌چنان‌که در جاى دیگر فرموده: (ادعونى استجب لکم) که در این آیه به‌طورى‌که ملاحظه مى‌فرمایید هیچ قیدى براى دعا نیاورده جز اینکه فرموده در دعا مرا بخوانید. باز در جاى دیگر فرموده: (و اذا سئلک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان) به‌طورى‌که مى‌بینید تنها این شرط را آورده که در دعا او را بخوانند، و ما در جلد دوم این کتاب در ذیل همین آیه بحثى پیرامون دعا گذراندیم.

۱.۱.۱ - بیان فساد گفتار برخى مفسران

بیان فساد گفتار برخى مفسران در ارتباط با آیه شریفه، بدین قرار است:
از بیانى که گذشت، فساد گفتار بعضى مفسران روشن مى‌شود که گفته‌اند: لام در (المضطر) لام جنس است، نه لام استغراق، براى اینکه چه بسیار دعاها که مى‌بینیم اجابت نمى‌شود. پس مراد از این آیه این است که اجابت دعاى مضطر هر جا که اجابت شود، از ماست، نه اینکه هر دعایى که شود، ما اجابت مى‌کنیم.

۱.۱.۲ - وجه فساد

وجه فساد آن این است که تعبیر در مثل (ادعونى استجب لکم)، و در (فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان)، تعبیرى است که با تخلف دعا از استجابت نمى‌سازد. و اما اینکه گفت: (چه بسیار دعاها که مى‌بینیم اجابت نمى‌شود) به‌هیچ‌وجه قبولش نداریم و آنچه از دعاهاى غیر مستجاب که در نظر وى است، در حقیقت دعا نیست، چون داعى در آنها خدا را به صدق نمى‌خواند، که بیانش گذشت.
علاوه بر این، در این میان آیات بسیارى دیگر نیز هست که دلالت مى‌کند بر اینکه انسان هنگامى که مضطر شد؛ مثلاً در کشتی سوار شد و خود را در معرض خطر دید، در آنجا خداى را مى‌خواند و خدا هم اجابتش مى‌کند؛ مانند آیه (و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما) و نیز آیه (حتى اذا کنتم فى الفلک ... و ظنوا انهم احیط بهم دعوا اللّه مخلصین له الدین).

۱.۱.۳ - شبهه

و چه‌طور ممکن است نفس آدمى به توجه غریزى و فطریش به امرى متوجه شود که اطمینان به آن ندارد؛ پس حکم فطرت در این مسئله عینا نظیر حکم اوست، در وقتى که حاجت خود را نزد کسى مى‌بیند و مى‌داند که او آن را ایجاد و تدبیر مى‌کند و یقین دارد که او کسى است که حاجتش را برمى‌آورد، همان‌طور که در این صورت فطرتش حکم مى‌کند به اینکه حاجتش را از او بخواهد، در مسئله مورد بحث نیز فطرت، آدمى را به دعا و خواندن خدا و عرض حاجت به پیشگاه او وامى‌دارد؛ چون در فرض ‌مسئله انسان دریافت مى‌کند که تمام اسباب‌هاى ظاهرى از کار افتاده‌اند.
حال اگر بگویى: بسیارى از اوقات، ما در حوایج خود متوسل به اسباب ظاهرى مى‌شویم، در‌حالى‌که یقین نداریم که در رفع حاجت ما تأثیر دارد، فقط و فقط به امید تأثیر، متوسل مى‌شویم، پس چنان نیست که گفتید ممکن نیست نفس به چیزى دل ببندد که اطمینانى بدان ندارد.

۱.۱.۴ - پاسخ به شبهه

در جواب مى‌گوییم آنچه ما گفتیم، توجه و تعلق غریزى قلب بود و آنچه شما مى‌گویید توجه فکرى است، که منشأش طمع و امید است و این با آن فرق دارد، بله، البته در ضمن توجه و توسل فکرى توجه غریزى فطرى نیز هست، ولى نه به خصوص آن سببى که فکر متوجه آن است، بلکه مطلق سبب، و مطلق سبب هم هرگز تخلف نمى‌پذیرد (مثلا بیمارى که براى نجات از بیمارى اش متوسل به دارو و درمان مى‌شود، فطرت او، او را به چنین کارى واداشته، یعنى به او فهمانده که شفادهنده‌اى هست، ولى فکر او به این طمع افتاده که شاید آن شفا دهنده این دارو بوده باشد، پس اگر دارو، درمان نکرد آن حکم فطرى نقض نشده است)
و نیز از بیان ما، فساد گفتار آن مفسر دیگر روشن مى‌شود که گفته است: (مراد از مضطر وقتى که او را بخواند، گنهکارى است که استغفار کند؛ چون خدا او را مى‌آمرزد و همین آمرزش اجابت اوست).
وجه فساد گفتارش این است که - گفتیم - لام در (المضطر) استغراق را مى‌رساند و این‌طور نیست که هر استغفارى مغفرت را به دنبال داشته باشد و خدا هر استغفارکننده‌اى را بیامرزد، علاوه بر این‌که هیچ دلیلى بر این تقیید نداریم، آیه شریفه درباره مطلق مضطر است، و شما نمى‌توانید بدون دلیل‌، مختص به گنهکارش کنید.


استغاثه مضطرّ، مورد اجابت پروردگار و زمينه‌ساز حاکمیت او روى زمین است:

•• «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ؛ يا کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‌کند و گرفتارى را برطرف مى‌سازد، و شما را خلفاى زمين قرار مى‌دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! کم‌تر متذکر مى‌شويد!».

۱.۱ - تفسیر آیه

در سومین سؤال، از این سؤالات پنج‌گانه که مجموعه‌اى از یک بازپرسى و محاکمه معنوى را تشکیل مى‌دهد، سخن از حل مشکلات، و شکستن بن بست‌ها و اجابت دعاهاست، مى‌گوید:
آیا معبودهاى بى‌ارزش شما بهترند یا کسى که دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مى‌رساند و گرفتارى و بلا را بر‌طرف مى‌کند؟! (امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء).

۲.۱.۱ - اجابت مضطر

آرى در آن هنگام که تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى‌شود، کارد به استخوانش مى‌رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى‌گردد، تنها کسى که مى‌تواند قفل مشکلات را بگشاید، و بن‌بستها را برطرف سازد، و نور امید در دل‌ها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسان‌ها درمانده بگشاید، تنها ذات پاک اوست و نه غیر او.
از آنجا که این واقعیت به‌عنوان یک احساس فطرى در درون جان همه انسان‌هاست، بت‌پرستان نیز به هنگامى که در میان امواج خروشان دریا گرفتار مى‌شوند، تمام معبودهاى خود را فراموش کرده، دست به دامن لطف الله مى‌زنند؛ همان‌گونه که قرآن مى‌گوید: فاذا رکبوا فى الفلک دعوا الله مخلصین له الدین‌: هنگامى که سوار کشتى مى‌شوند، خدا را مى‌خوانند؛ درحالى‌که پرستش را مخصوص او مى‌دانند. (عنکبوت - ۶۵)

سپس مى‌افزاید: نه‌تنها مشکلات و ناراحتی‌ها را بر‌طرف مى‌سازد بلکه شما را خلفاى زمین قرار مى‌دهد (و یجعلکم خلفاء الارض).
آیا با این‌همه معبودى با خداست؟ (ءاله مع الله).
ولى شما کمتر متذکر مى‌شوید و از این دلایل روشن پند و اندرز نمى‌گیرید. (قلیلا ما تذکرون).
پیرامون مفهوم مضطر و مساله استجابت دعا و شرایط آن بحث‌هایى است که خواهد آمد.

۲.۱.۲ - مضطر

مضطرى که دعاى او به اجابت مى‌رسد، کیست؟
گرچه خداوند دعاى همه را - هرگاه شرایطش جمع باشد - اجابت مى‌کند، ولى در آیات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تکیه شده است، به این دلیل که یکى از شرایط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب به‌کلى برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلى را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست مى‌دهد.
درست است که عالم، عالم اسباب است، و مؤمن نهایت تلاش و کوشش خود را در این زمینه به کار مى‌گیرد، ولى هرگز در جهان اسباب گم نمى‌شود، همه را از برکت ذات پاک او مى‌بیند دیده‌اى نافذ و سبب سوراخ کن دارد که اسباب را از بیخ و بن برمى‌کند و در پشت حجاب اسباب ذات مسبب الاسباب را مى‌بیند و همه چیز را از او مى‌خواهد.
آرى اگر انسان به این مرحله برسد، مهم‌ترین شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.
جالب اینکه در بعضى روایات این آیه تفسیر به قیام حضرت مهدی - صلوات الله و سلامه علیه - شده.

۲.۱.۳ - منظور از خلفاء الارض

منظور از خلفاء الارض ممکن است به معنى ساکنان زمین و صاحبان آن باشد؛ چراکه خدا با آن‌همه نعمت و اسباب رفاه و آسایش و آرامش که در زمین قرار داده، انسان را حکمران این کره خاکى ساخته‌، و او را براى سلطه بر آن آماده کرده است.
مخصوصا هنگامى که انسان در اضطرار فرو مى‌رود و به درگاه خدا رو مى‌آورد و او به لطفش بلاها و موانع را برطرف مى‌سازد، پایه‌هاى این خلافت مستحکم‌تر مى‌شود (و از اینجا رابطه میان این دو بخش از آیه روشن مى‌گردد).
و نیز ممکن است اشاره به این باشد که خدا ناموس حیات را چنین قرار داده که دائما اقوامى مى‌آیند و جانشین اقوام دیگر مى‌شوند که اگر این تناوب نبود، تکاملى صورت نمى‌گرفت.


استغاثه و كمك‌خواهى انسان مضطرّ، مورد توجه و اجابت پروردگار است:
•• «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ؛ يا کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‌کند و گرفتارى را برطرف مى‌سازد، و شما را خلفاى زمين قرار مى‌دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! کم‌تر متذکر مى‌شويد!».


۱. نمل/سوره۲۷، آیه۶۲.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۵۴۵، ترجمه موسوی همدانی.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۵۴۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۵۴۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۵. نمل/سوره۲۷، آیه۶۲.    
۶. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۵.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۵۱۷.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۵۲۲.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۵۲۲.    
۱۰. نمل/سوره۲۷، آیه۶۲.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۶۵، برگرفته از مقاله «استغاثه مضطر».    




جعبه ابزار