استعانت مظلوم (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هرگاه
ستمدیدهای مورد
ظلم و
ستم قرار گیرد، استعانت از وی برای رفع
ستم و
دفاع از حق جایز است.
استعانت
ستمديده براى رفع
ستم و دفاع از حق، امرى روا و جايز است:
• « إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ؛ مگر کسانى که
ایمان آورده و کارهاى شايسته انجام مىدهند و خدا را بسيار ياد مىکنند، و به هنگامى که مورد
ستم واقع مىشوند، به
دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از
شعر در اين راه کمک مىگيرند)؛ آنها که
ستم کردند بهزودى مىدانند که بازگشتشان به کجاست!».
قرآن سه نشانه براى این گروه از شعرا بیان
کرده است:
نخست اینکه پیروان آنها گروه گمراهاناند، و با الگوهاى پندارى و خیالى از واقعیتها مىگریزند.
دیگر آنکه آنها مردمى بىهدفاند و خط فکرى آنها بهزودى دگرگون مىشود، و تحت تأثیر هیجانها بهآسانى تغییر مىپذیرند.
سوم اینکه آنها سخنانى مىگویند که به آن
عمل نمىکنند؛ حتى در آنجا که واقعیتى را بیان مىدارند، خود مرد عمل نیستند.
اما هیچیک از این اوصاف سهگانه بر پیامبر
اسلام (صلياللهعليهوآلهوسلّم) تطبیق نمىکند، او درست نقطه مقابل این حرفهاست.
ولى از آنجا که در میان شاعران افراد پاک و هدفدارى پیدا مىشوند که اهل عمل و حقیقتاند، و دعوتکننده به راستى و پاکى (هرچند از این قماش شاعران در آن محیط کمتر یافت مىشد) قرآن براى اینکه
حق این هنرمندان با
ایمان و تلاشگران صادق، ضایع نگردد، با یک استثنا صف آنها را از دیگران جدا
کرده، مىگوید: مگر کسانى که ایمان آورده و
عمل صالح انجام دادهاند (الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات).
شاعرانى که هدف آنها تنها شعر نیست؛ بلکه در
شعر، هدفهاى الهى انسانى مىجویند، شاعرانى که غرق در
اشعار نمىشوند و غافل از خدا، بلکه خدا را بسیار یاد مىکنند و اشعارشان مردم را به
یاد خدا وا مىدارد (و ذکروا الله کثیرا).
و به هنگامى که مورد
ستم قرار مىگیرند، از این ذوق خویش، براى دفاع از خویشتن و مؤمنان به پا مىخیزند (و انتصروا من بعد ما ظلموا).
و اگر به هجو و ذم گروهى با اشعارشان مىپردازند، به خاطر این است که از حق در برابر حمله و هجوم شعرى آنان
دفاع مىکنند.
و به این ترتیب چهار صفت براى این شاعران با هدف بیان
کرده: ایمان، عمل صالح بسیار به یاد خدا بودن و در برابر
ستمها بهپا خواستن و از نیروى شعر براى دفع آن کمک گرفتن است.
و از آنجا که بیشتر
آیات این
سوره دلدارى به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمنان اندک آن روز در برابر انبوه
دشمنان است، و نیز از آنجا که بسیارى از آیات این سوره در مقام دفاع از پیامبر (صلياللهعليهوآلهوسلّم) در برابر تهمتهاى ناروا نازل شده، سوره را با یک جمله پر معنى تهدیدآمیز به این دشمنان لجوج پایان داده، مىگوید: به زودى آنها که
ستم کردند، مىدانند که بازگشتشان به کجاست و سرنوشتشان چگونه است؟! (و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون).
گرچه بعضى از
مفسران، خواستهاند این بازگشت و سرنوشت را منحصرا همان
آتش دوزخ، معرفى کنند، ولى هیچگونه دلیلى براى محدود ساختن آن نداریم، بلکه ممکن است شکستهاى پىدرپى که در جنگهاى بدر و مانند آن دامن آنها را گرفت و ضعف و ذلتى که سرانجام در این
دنیا نصیبشان شد، علاوه بر شکست
آخرت در مفهوم این
تهدید جمع باشد.
این استثنا، استثنای عدهای از شعراست که فرمود: پایه کارشان غوایت و
گمراهی است و آن عده عبارتند از: شعرایی که ایمان دارند؛ چون ایمان و
عمل صالح آدمی را طبعا از ترک حق و پیروی
باطل، جلوگیری میکند و اینکه فرموده:
خدا را بسیار ذکر میکنند، برای این است که
ذکر کثیر خدا، آدمی را همواره به
یاد خدا میاندازد و او را به سوی حق، آن حقی که مایه
رضایت اوست میبرد و از باطل که او دوست نمیدارد بندگان به آن مشغول باشند، برمیگرداند، در نتیجه چنین کسان دچار آن گمراهیها نمیشوند، که آن دسته دیگر دچارش میباشند.
با این بیان روشن میشود که چرا جمله
استثنا را مقید به ایمان و
عمل صالح کرده، سپس جمله (و ذکروا اللّه کثیرا) را بر آن عطف نمود.
(و انتصروا من بعد ما ظلموا) - کلمه (انتصار) به معنای انتقام است، بعضی از
مفسرین گفتهاند: مراد از شعرایی که بعد از مظلومیت
انتقام میگیرند، آن شعرایی میباشند که با
اشعار خود، اشعاری را که
مشرکین سرودهاند و در آن
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را هجو
کرده یا در
دین او طعن زده و از
اسلام و مسلمین بدگویی
کردهاند، پاسخ دادهاند و رد
کردهاند، و این
تفسیر خوبی است که مقام آیه آن را تأیید میکند.
(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) - کلمه (منقلب)
اسم مکان و یا مصدر میمی از
انقلاب است و معنای جمله این است که کسانی که
ستم کردهاند - بهطوریکه از
سیاق برمیآید، مراد مشرکین هستند - بهزودی خواهند فهمید که به چه بازگشتگاهی برمیگردند و آن بازگشتگاه همان
آتش است و یا این است که بهزودی خواهند فهمید که به چه نحو برمیگردند.
در این جمله مشرکین را
تهدید میکند و در عین حال در این جمله که آخرین آیه
سوره است، به مضمون اول سوره بازگشت شده، چون در اول سوره فرمود: (فقد کذبوا فسیاتیهم انبوء ما کانوا به یستهزؤن).
• «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ؛ و کسانى که هرگاه
ستمى به آنها رسد، (تسليم
ظلم نمىشوند و) يارى مىطلبند!».
=
=
ناگفته پیداست که در برابر وظیفه انتصار در مقابل
ستم، دیگران نیز وظیفه یاری
کردن دارند؛ چراکه یاری طلبیدن بدون یاری
کردن لغو و بیهوده است. در
حقیقت هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر
ظالم و
فریاد بر آوردن است، و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخگویی او هستند؛ همانگونه که در آیه ۷۲
سوره انفال میخوانیم: و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر: (هرگاه آنها از شما برای حفظ
دین خود یاری بطلبند بر شما است که آنها را یاری کنید).
این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار میدهد که اگر دست به
ستم بیالایند،
مؤمنان ساکت نمینشینند، و در برابر آنها بپا میخیزند، و هم به مظلومان
اعتماد میبخشد که اگر
استغاثه کنند دیگران به یاری آنها میشتابند.
(ینتصرون) از ماده (انتصار) به معنی یاری طلبیدن است؛ ولی بعضی آن را به معنی (تناصر) (به یاری یکدیگر شتافتن) تفسیر
کردهاند؛ ولی نتیجه هر دو با توجه به توضیحی که دادیم یکی است.
به هر حال وظیفه هر مظلومی این است که اگر بهتنهایی قادر بر دفع ظلم و
ستم نیست
سکوت نکند، و با استفاده از نیروی دیگران به مقابله با ظلم قیام نماید، و وظیفه همه
مسلمانان است که به ندای او پاسخ مثبت دهند.
=
=
برای رفع
ظلم مقاومت میکنند. پس این آیه با جمله قبلی که میفرمود: (و چون خشم میگیرند
عفو میکنند (منافات ندارد، برای اینکه مقاومت در برابر ظلم و جلوگیری از اینکه در اجتماع رخنه یابد، بر هر کسی که
قدرت بر آن داشته باشد، به
حکم فطرت واجب است؛ همچنان که فرموده: (و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر) و نیز فرموده: فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر اللّه).
• «وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ؛ و کسى که بعد از مظلوم شدن يارى طلبد، ايرادى بر او نيست».
=
=
ضمیر در کلمه (ظلمه) به مظلوم برمیگردد، و اضافه ظلم به این ضمیر از باب اضافه مصدر به مفعول خودش است.
مظلوم
حق مقابله به مثل دارد؛ گو اینکه صبر و گذشت فضیلتی برتر است.
این سه آیه (۴۰، ۴۱ و ۴۲) توضیح و پیشگیری از شبههای است که ممکن است از
آیه قبلی که فرمود: (فمن عفا و اصلح فاجره علی اللّه) به ذهن آید؛ چون ممکن بود کسی که بر او ظلم شده توهم کند: این دستور حق انتصار او را ضایع
کرده، و خلاصه اجازه داده همه مظلومین از حق خود صرفنظر کنند؛ لذا برای دفع این شبهه فرمود: (کسانی که بعد از
ستم دیدن در مقام گرفتن حق خود برآیند، هیچ مانعی جلوگیرشان نیست) و در شرع الهی هیچ مجوزی نیست که حق آنان را
باطل کند.
=
=
نه کسى حق دارد مانع از این کار شود، و نه او را ملامت و
سرزنش و مجازات کند، و نه در یارى
کردن چنین مظلومى تردید به خود راه دهد؛ چراکه
انتصار و
استمداد حق مسلم هر مظلومى است، و یارى مظلومان وظیفه هر
انسان آزاده و بیدارى است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۵۸، برگرفته از مقاله «استعانت مظلوم».