استعانت از موسی (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استعانت راستين در صورتى تحقق مىيابد كه شخص، در هر رخدادى متوجه
خدا باشد و فقط از او استعانت بجويد و به استعانت زبانى بسنده نكند. در زمان
حضرت موسی (علیهالسلام) نیز برخی افراد از ایشان استعانت میجستند. از سویی فرعونيان براى نجات از
عذاب، از ایشان کمک میخواستند و از سوی دیگر، يكى از پيروان موسى (عليهالسلام) براى پيروزى بر دشمن، از ایشان
طلب یاری میکرد.
يكى از پيروان موسى (عليهالسلام) براى پيروزى بر دشمن، از ایشان استعانت جستند:
• «وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ
يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ؛ او به هنگامى که اهل شهر در
غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد که به
جنگ و نزاع مشغولاند؛ يکى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آنکه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود؛ موسى مشت محکمى بر سينه او زد و کار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «اين (نزاع شما) از
عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراهکننده آشکارى است».
تردیدى نیست در اینکه آن شهرى که موسى بىخبر اهل آن وارد آن شد، همان شهر مصر بوده، و تا آن روز داخل مصر نشده بود؛ چون نزد فرعون زندگى مىکرده، و از آن استفاده مىشود که قصر فرعون در خارج شهر
مصر بوده، و موسى از آن قصر بیرون شده، و بدون اطلاع مردم شهر به شهر وارد شده، مؤید این احتمال جمله (و جاء من اقصى المدینة رجل یسعى) است، که در چند آیه بعد است، و مىرساند آن کسى که به شهر آمد و به
موسی (علیهالسلام) اعلام خطر کرد که درباریان دارند براى کشتنت
مشورت مىکنند، از بیرون شهر آمد.
و منظور از هنگام غفلت مردم شهر، وقتى است که مردم دکانها و بازارها را تعطیل مىکردند، و به خانهها مىرفتند، و خیابانها و کوچهها خلوت مىشد، مانند هنگام ظهر و وسطهاى شب.
(فوجد فیها رجلین
یقتتلان) - یعنى در شهر دو مرد را دید که با یکدیگر مخاصمه مىکردند و یکدیگر را کتک مىزدند و خلاصه کلمه (
اقتتال) در اینجا به معناى کشتن یکدیگر نیست؛ بلکه به معناى زدن یکدیگر است (هذا من شیعته و هذا من عدوه) این جمله
حکایت حال است، که واقعه را مجسم مىسازد، و بیان مىکند که یکى از آن دو نفر اسرائیلى، و از پیروان
دین موسى، و یکى دیگر قبطى و دشمنش بود، اما اینکه گفتیم یکى از آن دو پیرو دین موسى بوده جهتش این است که آن روز بنىاسرائیل در دین منتسب به آباى خود
ابراهیم و
اسحاق و
یعقوب (علیهماالسلام) بودند، هر چند که از دین آن بزرگواران در آن روز جز
اسم چیزى نمانده بود، و بنىاسرائیل رسما تظاهر به پرستش فرعون مىکردند، و اما اینکه گفتیم دومى قبطى و دشمن موسى بود، جهتش این است که آن روز قبطیان با بنىاسرائیل دشمنى مىکردند، و شاهد اینکه این مرد دشمن، قبطى بوده این است که
قرآن کریم از موسى حکایت مى کند که گفت: (و لهم على ذنب فاخاف ان یقتلون).
(فاستغاثة الذى من شیعته على الذى من عدوه). کلمه (استغاثه) به معناى (استنصار) است؛ چون (غوث) به معناى نصرت است، و معناى جمله این است که: مرد اسرائیلى از موسى خواست تا او را علیه دشمنش کمک کند.
(فوکزه موسى فقضى علیه) - ضمیر در (وکزه) و (علیه) به آن مرد قبطى و دشمن برمىگردد. و کلمه (وکز) - به طورى که
راغب و دیگران گفتهاند - به معناى طعن و دفع و زدن با تمامى کف دست مىباشد. و کلمه (قضاء) به معناى
حکم است، و اگر با حرف (على) متعدى شود، و گفته شود (قضى علیه)
کنایه از این است که با مردنش از کارش فارغ شد و معناى جمله این است که موسى (علیهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و یا دفع کرد و او هم مرد. از همین تعبیر استفاده مىشود که
قتل مزبور عمدى نبوده؛ زیرا اگر عمدى بود بهجاى (وکزه) مىفرمود: (
فقتله)
مراد از اینکه موسى (علیهالسلام) بعد از
قتل (خطاءى) مرد قبطى گفت: (هذا منعمل الشیطان انه عدو مضل مبین) و
استغفار کرد.
(قال هذا من عمل الشیطان انه عدو مضل مبین) - لفظ (هذا) اشاره به آن کتک کارى است، که در میان آن دو مخاصم واقع شده، و منجر به
مرگ آن قبطى شده بود، و اینکه آن را به نوعى نسبت به عمل شیطان نسبت داد، و صریحا نفرمود ((این عمل شیطان است) بلکه فرمود:
(این از
عمل شیطان است)، و با در نظر گرفتن اینکه کلمه من ابتدایى است، و معناى جنس و یا منشأ بودن را مىرساند، این معنا را افاده مىکند که: این کتک کارى که در میان آن دو اتفاق افتاده بود، از جنس عملى است که به شیطان نسبت داده مىشود، و یا از عمل
شیطان ناشى مىگردد، چون شیطان است که در میان آن دو عداوت و
دشمنی افکنده و به کتک کارى یکدیگر وادارشان کرده است و کار بدانجا منجر شد که موسى مداخله کرد. و مرد قبطى به دست او کشته شد، و موسى دچار خطر و گرفتارى سختى گردید. آرى موسى مىدانست که این جریان پنهان نمىماند، و بهزودى قبطیان علیه او مىشورند. و اشراف و درباریان و فرعون از او و از هر کسى که در جریان مزبور مداخله داشته، شدیدترین
انتقام را خواهند گرفت.
اینجا بود که متوجه شد در آن مشتى که به آن مرد قبطى زد که این کار او را در معرض هلاکت قرار داد، اشتباه کرده و این وقوع در اشتباه را به
خدا نسبت نمىدهد، براى اینکه خداى تعالى جز به سوى حق و صواب راهنمایى نمىکند؛ لذا حکم کرد به اینکه این عمل منسوب به شیطان است.
و این عمل (کشتن قبطى) هرچند نافرمانى موسى نسبت به خداى تعالى نبود، براى اینکه اولا خطاءى بود نه عمدى، و ثانیا جنبه
دفاع از مرد اسرائیلى داشت، و مرد کافر و ظالمى را از او دفع کرد، و لیکن در عین حال این طور هم نبوده که شیطان در آن هیچ مداخلهاى نداشته باشد، چون شیطان همان طور که از راه وسوسه آدمى را به
گناه و نافرمانى خدا وا مىدارد، همچنین او را به هر کار مخالف صواب نیز وادار مىکند، کارى که گناه نیست؛ لیکن انجامش مایه گرفتارى و مشقت است؛ همچنان که
آدم و همسرش را از راه خوردن آن درخت ممنوع، گرفتار نمود، و کار آنان را به آنجا کشانید که از
بهشت بیرون شوند.
پس در
حقیقت جمله (هذا من عمل الشیطان) اظهار انزجار موسى (علیهالسلام) است از آنچه واقع شد که آن دو نفر به جان هم افتادند و او ناگزیر به مداخله گردید و کار به کشته شدن قبطى انجامید و خلاصه، انزجار از این گرفتارى سخت و ندامت از آن است، و اینکه فرمود: (انه عدو مضل مبین) اشاره است از آن جناب به اینکه این کارى که از او سر زد نوعى
ضلالت است، که به شیطان منسوب است، هر چند که نافرمانى که موجب مؤاخذه است نبود، بلکه صرفا اشتباه بود، لیکن همین اشتباه هم منسوب به خدا نیست؛ بلکه منسوب به شیطان است که دشمن و گمراه کننده
آشکار است، و این واقعه کار اشتباه و از سوء
تدبیر او بود، که او را به عاقبت وخیم مبتلا مىکرد، و به همین جهت وقتى فرعون به وى
اعتراض کرد و گفت: (و فعلت فعلتک التى فعلت و انت من الکافرین: تو همانى که آن کار را کردى، و
نعمت و خوبیهاى مرا در حق خودت
کفران نمودى)، در پاسخ فرمود: (فعلتها اذا و انا من الضالین : من اگر آن کار را کردم، وقتى کردم که از گمراهان بودم).
• «فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ؛ موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در
انتظار حادثهاى (و در جستوجوى اخبار)؛ ناگهان ديد همان کسى که ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مىزند و از او کمک مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!».
در این
آیات به چهارمین صحنه این سرگذشت پرماجرا روبهرو مىشویم. مسئله کشته شدن یکى از فرعونیان به سرعت در
مصر منعکس شد و شاید کم و بیش از قرائن معلوم بود که
قاتل او یک مرد بنىاسرائیلى است، و شاید نام موسى هم در این میان بر سر زبانها بود.
البته این
قتل یک
قتل ساده نبود، جرقهاى براى یک
انقلاب و یا مقدمه آن محسوب مىشد، و دستگاه حکومت نمیتوانست بهسادگى از کنار آن بگذرد که بردگان بنىاسرائیل قصد جان اربابان خود کنند!
لذا در نخستین
آیه مىخوانیم: به دنبال این ماجرا، موسى در شهر، ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى، و در جستوجوى اخبار (فاصبح فى المدینة خائفا یترقب).
ناگهان با صحنه تازهاى روبهرو شد و دید همان بنىاسرائیلى که دیروز از او یارى طلبیده بود
فریاد مىکشد و از او کمک مىخواهد (و با قبطى دیگرى گلاویز شده است) (فاذا الذى استنصره بالامس یستصرخه).
اما موسى به او گفت: تو به وضوح
انسان جاهل و گمراهى هستى! (قال له موسى انک لغوى مبین).
هر روز با کسى گلاویز مىشوى و دردسر مىآفرینى و دست به کارهایى میزنى که الان موقع آن نیست، ما هنوز گرفتار پىآمدهاى برنامه دیروز توییم که امروز نیز تجدید برنامه کردى!.
فرعونيان براى نجات از
عذاب، از
حضرت موسی (علیهالسلام) استعانت میجستند:
• «وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ؛ هنگامى که بلا بر آنها مسلط مىشد، مىگفتند: «اى موسى! از خدايت براى ما بخواه به عهدى که با تو کرده، رفتار کند! اگر اين بلا را از ما مرتفع سازى، قطعاً به تو
ایمان مىآوريم، و بنىاسرائيل را با تو خواهيم فرستاد!».
رجز) به معناى عذاب است، و الف و لامى که در اینجا بر سر آن است،
اشاره به عذابى است که هر کدام از آیات قوم فرعون مشتمل بر آن بوده است، و جمله (بما عهد عندک) بهطورى که
قرینه مقام افاده مىکند به این معناست که: از پروردگارت براى ما رفع عذاب را بخواه؛ چون خدایت با تو عهد بسته که هیچ وقت دعایت را رد نکند. بنابراین لامى که در جمله به کار رفته لام
قسم خواهد بود.
جمله (لئن کشفت عنا الرجز لنومنن لک و لنرسلن معک بنى اسرائیل) همان عهدى است که گفتیم قوم فرعون با موسى بسته و آن را شکستند.
(رجز) در معانى زیادى به کار رفته است (بلاهاى سخت، طاعون، بت و
بتپرستی،
وسوسه شیطان، و برف یا تگرگ سخت).
ولى همه اینها مصداقهاى مختلفى است از مفهومى که ریشه اصلى آن را تشکیل مىدهد؛ زیرا ریشه اصلى آن به طورى که راغب در کتاب
مفردات گفته، همان
اضطراب است و به گفته (طبرسى) در (مجمع البیان) مفهوم اصلیش انحراف از حق مىباشد، بنابراین اگر به مجازات و کیفر و بلا (رجز) گفته مىشود، براى این است که بر اثر
انحراف از حق و ارتکاب گناه، دامان انسان را میگیرد، همچنین بتپرستى یکنوع
انحراف از حق و اضطراب در عقیده است، و نیز به همین جهت عربها به یکنوع بیمارى که به شتر دست مىدهد و سبب لرزش پاى او مىگردد، تا آنجا که مجبور است گامها را کوتاه بردارد، گاهى راه برود و گاهى توقف کند (رجز) (بر وزن مرض) مىگویند، و اینکه ملاحظه مىکنیم به
اشعار جنگى، رجز
اطلاق مىشود آن نیز به خاطر آن است که داراى مقطعهاى کوتاه و نزدیک به هم مىباشد.
به هر حال منظور از رجز در آیات فوق، ظاهرا همان مجازاتهاى بیدار کننده پنجگانهاى است که در
آیات قبل به آن اشاره شد، اگرچه بعضى از
مفسران احتمال دادهاند که اشاره به بلاهاى دیگرى باشد که
خداوند بر آنها نازل کرد، که در آیات گذشته به آن اشاره نشده است، از جمله بلاى
طاعون و یا برف و تگرگ شدید و مرگبار که در
تورات نیز به قسمت اخیر اشاره شده است.
• «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ ما موسى را با آيات خود بهسوى فرعون و درباريان او فرستاديم؛ (موسى به آنها) گفت: «من فرستاده پروردگار جهانيانم».
در این آیات به گوشهاى از ماجراى پیغمبر خدا موسى بن عمران و برخورد او با فرعون اشاره شده، تا پاسخى باشد به گفتار بىاساس
مشرکان که اگر خدا مىخواست پیامبرى بفرستد چرا مردى را از ثروتمندان
مکه و
طائف براى این مأموریت بزرگ انتخاب نکرد)؟
زیرا (فرعون) نیز همین ایراد را به موسى داشت، و منطق او عینا همین منطق بود، فرعون او را به خاطر لباس پشمینهاش و نداشتن زیورآلات طلا مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
در
آیه نخست مىفرماید: (ما موسى را با آیات و نشانههاى خود به سوى
فرعون و اطرافیان و درباریان او فرستادیم) (و لقد ارسلنا موسى بایاتنا الى فرعون و ملائه). (موسى به آنها گفت من فرستاده پروردگار جهانیانم) (فقال انى رسول رب العالمین).
منظور از (آیات) معجزاتى است که موسى در دست داشت، و حقانیت خود را به وسیله آن اثبات مىکرد که مهمترین آنها
معجزه (عصا) و (ید بیضا) بود.
و (ملأ) (بر وزن خلاء) چنانکه قبلا هم گفتهایم از ماده (ملا) (بر وزن خلع) به معنى گروهى است که هدف مشترکى را تعقیب مىکنند و ظاهر آنها چشم پر کن است، این کلمه در
قرآن مجید معمولا به اشراف و ثروتمندان یا درباریان گفته مىشود.
تکیه بر عنوان (رب العالمین) در حقیقت از قبیل بیان مدعا توأم با دلیل است؛ زیرا تنها کسى که پروردگار جهانیان است و مالک و
مربی آنهاست، شایسته عبودیت است، نه مخلوقات محتاج و نیازمندى همچون فراعنه و بتها!
• «وَمَا نُرِيهِم مِّنْ آيَةٍ إِلَّا هِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ ما هيچ آيه (و معجزهاى) به آنان نشان نمىداديم؛ مگر اينکه از ديگرى بزرگتر (و مهمتر) بود؛ و آنها را به (انواع) عذاب گرفتار کرديم شايد باز گردند!».
خلاصه نشانههاى خود را که هر یک از دیگر مهمتر و گویاتر و کوبندهتر بود، به آنها ارائه دادیم، تا هیچ بهانهاى براى آنها باقى نماند، و از مرکب غرور و نخوت و خودخواهى پیاده شوند.
و به این ترتیب بعد از معجزه (عصا) و (ید بیضا)،
معجزات (طوفان) و (جراد) و (قمل) و (ضفادع) و غیر اینها را به آنها نشان دادیم.
• «وَقَالُوا يَا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ؛ (وقتى گرفتار بلا مىشدند مى)گفتند: «اى ساحر! پروردگارت را به عهدى که با تو کرده بخوان (تا ما را از اين بلا برهاند) که ما
هدایت خواهيم يافت (و ايمان مىآوريم)!».
خشکسالى و قحطى و کمبود میوهها ـ چنانکه در
آیه ۱۳۰
سوره اعراف آمده، و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین و نقص من الثمرات ـ به سراغ آنها آمد.
گاه رنگ
آب نیل به رنگ خون درآمد که نه براى شرب قابل استفاده بود، و نه براى کشاورزى، و گاه آفات نباتى غلات آنها را نابود کرد.
این حوادث تلخ و دردناک گرچه موقتا آنها را بیدار مىکرد و دست به دامن
موسی مىزدند، هنگامى که طوفان حادثه فرو مىنشست، همه چیز را به دست فراموشى مىسپردند و موسى را آماج انواع تیرهاى
تهمت قرار مىدادند.
آسیه (همسر فرعون)• ارتباط حضرت موسی با خداوند•بعثت حضرت موسی•حضرت موسی و حضرت شعیب•حضرت موسی و قتل یک جوان•خواب فرعون•رحلت حضرت موسی•ماجرای تولد حضرت موسی•آرامشبخشی به مادر موسی (قرآن)•آسیه و موسی•آرامشبخشی به موسی (قرآن)•آل فرعون و موسی•آل موسی•اذیت موسی (قرآن)•ارتباط موسی با خداوند•ارهاصات موسی•استعاذه موسی (قرآن)•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۵۷، برگرفته از مقاله «استعانت از موسی».