استدراج فردی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این نوشتار در مورد استدراج فردی است یعنی
انسان اگر از امکانات ماندگار
معنوی استفاده نکند با از دست دادن امکانات
وجودی به سوی
خسران میرود. با این حال
خداوند به آنها
فرصت کافی میدهد تا جبران کنند.
انسان از
آغاز زندگی به اقتضای
طبیعت مادی خویش به تدریج امکانات
وجودی خود را از دست میدهد: «اَنّا نَأتِی الاَرضَ نَنقُصُها مِن اَطرافِها».
این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات، و تبدیل نکردن آنها به امکانات ماندگار معنوی به تدریج
انسان را به سوی
خسران و زیان
ابدی -که همان اتلاف
عمر و استحقاق
عذاب اخروی است- سوق میدهد: «اِنَّالاِنسنَ لَفی خُسر • اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّلِحتِ...»
در این میان خداوند بهطور مستقیم از عوامل گوناگونی همچون: موهبت
عقل: «کَذلِکَ نُفَصِّلُ الأیتِ لِقَوم یَعقِلون»
و ارسال
پیامبران: «وما اَهلَکنا مِن قَریَة اِلاّ لَها مُنذِرون»
و بهطور غیر مستقیم با جریانسازی در زندگی به وسیله ابتلا به سختیها و
مصائب: «فَاَخَذنهُم بِالبَأساءِ والضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعون»
یا نزول
نعمتهای فراوان: «یاَیُّهَا النّاسُ اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم»
برای توقف این روند استفاده کرده،
برای انتخاب آزادانه و آگاهانه و تلاش بر مبنای آن به
بندگان مهلت کافی عطا میکند: «ثُمَّ جَعَلنکُم خَلئِفَ فِی الاَرضِ مِن بَعدِهِم لِنَنظُرَ کَیفَ تَعمَلون»
امّا برخی افراد این فرصتها را از دست میدهند یا از آنها سوء استفاده میکنند و از
آیات و پیامهای الهی روی گردانده، به طبیعت
جهول و عجول خویش از نعمتهای خدا دچار
غرور -که زمینه و محتوای اصلی استدراج است -
میشوند و افسار گسیخته و از بلاها و مصیبتها ناسپاس و از خدا رویگردان میشوند:
«فَاَمَّا الاِنسنُ اِذا مَا ابتَلهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ ونَعَّمَهُ فَیَقولُ رَبّی اَکرَمَن واَمّا اِذا ما ابتَلهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقولُ رَبّی اَهنَن»
و حتی اگر در رخدادهای بسیار دشوار نیز اندک توجهی به خدا کنند موقتی و برای نیل به خواستههای شیطانی خویش است: «واِذا مَسَّ الاِنسنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ...»،
تا آنجا که اصرار و
عناد آنان بهطور کلی زمینه
هدایت را از میان برده، هیچ راهی دیگر برای توقف روند رو به رشد خسران نمیماند: «کُلوا وتَمَتَّعوا قَلیلاً اِنَّکُم مُجرِمون... فَبِاَیِّ حَدیث بَعدَهُ یُؤمِنون».
از سوی دیگر خداوند بر اساس سنّت
اختیار و
اراده آزاد انسانها هر دو راه هدایت و گمراهی را فرا رویشان گشوده:
«مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الأخِرَةِ نَزِد لَهُفی حَرثِهِ ومَن کانَ یُریدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنها وما لَهُ فِی الأخِرَةِ مِن نَصیب»،
از دخالت مستقیم در زندگی
بشر و جلوگیری بیواسطه از
خسران آدمیان پرهیز دارد :
«قُل فَلِلّهِ الحُجَّةُ البلِغَةُ فَلَو شاءَ لَهَدکُم اَجمَعین»،
بر همین اساس آنان را کاملا به حال خویش رها میسازد: «ذَرهُم فی خَوضِهِم یَلعَبون»
و بهطور طبیعی برای به فعلیت رسیدن همه امکانات آنها در مسیر گمراهی و
زیان زمینه مهیا میشود: «مَن یُضلِلِ اللّهُ فَلا هادِیَ لَهُ ویَذَرُهُم فی طُغینِهِم یَعمَهون».
بر این اساس مفاهیم «املاء»، «امهال»، «وذر»، «تمتیع» و... از زاویهای دیگر نمایانگر همان مفهوم استدراج است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی بیاعتنایی و بیتوجهی، به حرکت
انسان در مسیر طبیعی خسران میانجامد: «فَلَو لا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ لَکُنتُم مِنَ الخسِرین»،
بنابراین، طبق برخی
روایات، استدراج در خود معنای سقوط و نزول را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است،
با این حال املاء و
امهال و... نیز التزاماً بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل پیشبینی است:«فَاَتهُمُ اللّهُ مِن حَیثُ لَمیَحتَسِبوا»،
«سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون»،
زیرا آنان در همان حال که از آسایش و تنعّم خویش، غرق لذتاند، در واقع در میان
امواج تاریک
شهوات در حال
شکنجه هستند: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِها فِی الحَیوةِ الدُّنیا وتَزهَقَ اَنفُسُهُم».
بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر نعمت است رو به سوی نابودی و عذاب فرو کشیده شده: «سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون»
و همین نعمتها برایشان از جهات گوناگون به
عذاب و
رنج بدل میشود
، تا آنکه با فرا رسیدن مرگ به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: «اَذهَبتُم طَیِّبتِکُم فی حَیاتِکُمُ الدُّنیا واستَمتَعتُم بِها»
و بافتههای خویش را گسسته: «وقَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَل فَجَعَلنهُ هَباءً»
و خود را در کیفر
خداوند گرفتار مییابند: «وبَدا لَهُم سَیِّاتُ ما عَمِلوا وحاقَ بِهِم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون»
برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روانشناختی
سنّت استدراج نیز توجّه کردهاند؛ گرایش درونی
انسان به
شهوات موجب میشود ارضای آنها برایش
لذت آور گردد و این لذت به افزایش تمایل او میانجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت لذّت میافزاید. گناهان در این چرخه بیپایان پیدرپی تکرار گشته،
ملکه طغیان را در
وجود انسان رسوخ میدهد و طبیعی است که
انسان بر اثر این حالت از اشتغال به
معنویات و پرهیز از
خسارت ابدی غافل میماند.
مفسران معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد روانشناختی استدراج پرداختهاند.
دائرةالمعارف قرآن کریم برگرفته از مقاله استدراج.