ارزش تزکیه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تزکیه در لغت هم به معنی نمو دادن، و هم به معنی پاکسازی آمده است. و به این ترتیب تکامل وجود
انسان در جنبههای علمی و عملی به عنوان
هدف نهائی
بعثت پیامبر، معرفی شده است.
زدودن آلودگیها و ناپاکیها از جامعه، دارای جایگاهی رفیع و ارزشمند است: «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم ءایـتنا ویزکیکم...» همانگونه (که با تغییر
قبله نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را تزکیه کند... .(آیه شریفه در مقام
امتنان است و از این امتنان، ارزشمندی تزکیه برداشت میشود)
تزکیه در اصل (چنانکه راغب در
مفردات گوید) به معنی افزودن و نمو دادن است، یعنی او با کمک گرفتن از آیات خدا بر کمالات معنوی و مادی، شما میافزاید، و روحتان را نمو میدهد، گلهای فضیلت را بر شاخسار وجودتان آشکار میسازد و انواع صفات زشت را که در عصر جاهلیت، جامعه شما را فراگرفته بود میزداید.
«لقد من الله علی المؤمنین اذ
بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ءایـته ویزکیهم...» خداوند بر مؤمنان
منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها، پیامبری از جنس خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد... .
در این آیه، سخن از بزرگترین
نعمت الهی یعنی نعمت
بعثت پیامبر
اسلام به میان آمده است و در حقیقت، پاسخی است به سؤالاتی که در ذهن بعضی از تازه مسلمانان، بعد از
جنگ احد خطور میکرد، که چرا ما این همه گرفتار مشکلات و مصائب شویم؟
قرآن به آنها میگوید: خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها پیامبری برانگیخت، بنابراین اگر در این راه، متحمل خسارتهائی شدهاید، فراموش نکنید که خداوند، بزرگترین نعمت را در
اختیار شما گذاشته، پیامبری
مبعوث کرده که شما را تربیت میکند، و از گمراهیهای آشکار باز میدارد. هر اندازه برای حفظ این نعمت بزرگ، تلاش کنید و هر بهائی بپردازید باز هم ناچیز است.
جالب توجه اینکه ذکر این نعمت با جمله «لقد من الله علی المؤ منین» شروع شده است که شاید در بدو نظر تصور شود نا زیبا است، ولی هنگامی که به ریشه اصلی لغت منت باز میگردیم مطلب کاملا روشن میشود، توضیح اینکه همانطور که
راغب در کتاب مفردات میگوید: این کلمه در اصل از من به معنی سنگهائی است که با آن وزن میکنند و به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهائی را منت میگویند که اگر جنبه عملی داشته باشد یعنی کسی عملا نعمت بزرگی به دیگری بدهد کاملا زیبا و ارزنده است و اما اگر کسی کار کوچک خود را با سخن، بزرگ کند و برخ افراد بکشد کاری است بسیار زشت، بنابراین منتی که نکوهیده است به معنی بزرگ شمردن نعمتها در گفتار است اما منتی که زیبنده است همان بخشیدن نعمتهای بزرگ است.
خداوند در آیه فوق میگوید: پروردگار بر مؤمنان منت گذارد یعنی نعمت بزرگی عملا در اختیار آنها نهاد. اما اینکه چرا تنها نام مؤمنان برده شده در حالی که
بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای هدایت عموم بشر است، بخاطر این است که از نظر نتیجه و تاثیر، تنها مؤ منان هستند که از این نعمت بزرگ استفاده میکنند و آن را عملا بخود
اختصاص میدهند.
سپس میگوید: این پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سه برنامه مهم را درباره آنها اجرا میکند: نخست خواندن آیات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوشها و افکار با این آیات. و دیگر تعلیم، یعنی وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقی و انسانی. از آنجا که
هدف اصلی و نهائی تربیت است، در آیه، قبل از تعلیم ذکر شده، در حالی که از نظر تربیت طبیعی، تعلیم بر
تربیت مقدم است. جمعیتی که از حقایق انسانی بکلی دورند به آسانی تحت تربیت قرار نمیگیرند بلکه باید مدتی گوشهای آنها را با سخنان الهی آشنا ساخت و وحشتی را که قبلا از آن داشتند از آنها دور کرد، سپس وارد مرحله تعلیم اصولی شد و به دنبال آن محصول تربیتی آن را گرفت.
این احتمال نیز در
تفسیر آیه وجود دارد که منظور از تزکیه، پاک ساختن آنها از پلیدیهای شرک و عقائد
باطل و خرافی و خوهای زشت حیوانی بوده، زیرا مادام که نهاد آدمی از این آلودگیها پاک نشود، ممکن نیست که آماده تعلیم کتاب الهی و
حکمت و دانش واقعی شود، همانطور که اگر لوحی را از نقوش زشت، پاک نکنی هرگز آماده پذیرش نقوش زیبا نخواهد شد و به همین جهت
تزکیه در آیه فوق بر تعلیم کتاب و حکمت یعنی معارف بلند و عالی اسلامی، مقدم شده است.
«هو الذی
بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ءایـته ویزکیهم...» او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه کند... .
پاکی و پیراسته بودن ذریه از آلودگیها، خواست ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام بوده است: «واذ یرفع ابرهیم القواعد من البیت واسمـعیل... • ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة... • ربنا
وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ءایـتک ویعلمهم الکتـب والحکمة ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم» (و نیز بیاد آورید) هنگامی که ابراهیم و
اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را بالا میبردند ...• پروردگارا! ما را
تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتی که
تسلیم فرمانت باشد به وجود آور... • پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان
مبعوث کن، تا آیات تو را بر آنها بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار قادری).
کلمه قواعد، جمع قاعده است، که بمعنای آن قسمت از بنا است که روی
زمین قعود دارد، یعنی مینشیند، و بقیه قسمتهای بنابر روی آن قسمت قرار میگیرد، و عبارت بلند کردن قواعد، از باب مجاز است، کانه آنچه را که بر روی قاعده قرار میگیرد، از خود قاعده شمرده شده، و بلند کردن بنا که مربوط به همه بنا است، بخصوص قاعده، نسبت داده، و در اینکه فرمود: (از بیت)
اشاره به همین عنایت مجازی است.
«ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم» این جمله حکایت دعای ابراهیم و اسماعیل هر دو است، و به همین جهت لازم نیست کلمه (گفتند) و یا نظیر آن را تقدیر بگیریم، تا معنای آن (گفتند: پروردگارا) باشد، بلکه همانطور که گفتیم،
حکایت خود کلام است، چون جمله :«یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل»، حکایت حال گذشته است، که با آن، حال آن دو بزرگوار مجسم میشود، کانه آن دو بزرگوار در حال چیدن بنای
کعبه دیده میشوند، و صدایشان هم اکنون بگوش شنونده میرسد، که دارند
دعا میکنند، و چون الفاظ آن دو را میشنوند، دیگر لازم نیست حکایت کننده به مخاطبین خود بگوید: که آن دو گفتند: ربنا... و اینگونه عنایات در
قرآن کریم بسیار است، و این از زیباترین سیاقهای قرآنی است هر چند که قرآن همه اش زیبا است و خاصیت اینگونه سیاق این است که قصهای را که میخواهد بیان کند مجسم ساخته، به حس شنونده نزدیک میکند، و این خاصیت و این بداعت و شیرینی در صورتیکه کلمه : (گفتند) و یا نظیر آنرا در حکایت میآورد، بهیچ وجه تأمین نمیشد.
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام در کلام خود نگفتند: خدایا چه خدمتی را از ما قبول کن، تنها گفتند خدایا از ما قبول کن، تا در مقام بندگی رعایت تواضع و ناقابلی خدمت خود یعنی بنای کعبه را برسانند، پس معنای کلامشان این میشود، که خدایا این عمل ناچیز ما را بپذیر، که تو شنوای دعای ما، و دانای نیت ما هستی. «ربنا و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امة مسلمة لک...» در این معنا هیچ حرفی نیست که اسلام به آن معنائی که بین ما از لفظ آن فهمیده میشود، و بذهن تبادر میکند، اولین مراتب عبودیت است.
در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضای ظهور پیامبر اسلام را میکنند سه
هدف برای
بعثت او بیان میدارند: نخست
تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشهها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبندهای است که از مجرای
وحی بر قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نازل میشود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار میکند. «یتلو» از ماده تلاوت در لغت به معنی پی در پی آوردن چیزی است و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی نظام صحیحی بخوانند، عرب از آن
تعبیر به تلاوت میکند، بنابراین تلاوت منظم و پی در پی مقدمهای است برای بیداری و
ایجاد آمادگی، برای تعلیم و تربیت. سپس تعلیم کتاب و حکمت را
هدف دوم میشمرد، چرا که تا آگاهی حاصل نشود، تربیت که مرحله سوم است صورت نمیگیرد. تفاوت کتاب و حکمت ممکن است در این جهت باشد که کتاب اشاره به کتب آسمانی است، و اما حکمت، علوم و دانشها و اسرار و علل و نتائج احکام است که از طرف پیامبر، تعلیم میشود. که مسأله تزکیه است بیان میدارد.
تزکیه در لغت هم به معنی نمو دادن، و هم به معنی پاکسازی آمده است. و به این ترتیب تکامل وجود
انسان در جنبههای علمی و عملی به عنوان
هدف نهائی
بعثت پیامبر، معرفی شده است. این نکته مخصوصا قابل توجه است که علوم بشر محدود است، و آمیخته با هزاران نقطه
ابهام و خطاهای فراوان، و از این گذشته نسبت به آنچه را هم میداند گاهی نمیتواند دقیقا امیدوار باشد چرا که خطاهای خود و دیگران را دیده است. اینجا است که باید پیامبران، با علوم راستین و خالی از هر گونه خطا که از مبدء وحی گرفتهاند به میان مردم بیایند، خطاهایشان را بر طرف سازند، آنجا را که نمیدانند به آنها بیاموزند و آن را که میدانند به آنها
اطمینان خاطر دهند.
موضوع دیگری که در این رابطه لازم به یادآوری است این است که نیمی از شخصیت ما را
عقل و خرد تشکیل میدهد و نیمی را غرائز و امیال، به همین دلیل ما به همان اندازه که نیاز به تعلیم داریم، نیاز به تربیت هم داریم، هم خرد ما باید تکامل یابد و هم غرائز درونی ما به سوی
هدف صحیحی رهبری شوند. لذا پیامبران هم معلمند، هم مربی، هم آموزش دهندهاند و هم پرورش دهنده.
سوگندهای متعدد خداوند در قرآن کریم، نشانگر اهمیت تزکیه و
تطهیر نفس می باشد: «و الشمس وضحـها• والقمر اذا تلـها• والنهار اذا جلــها• والیل اذا یغشـها• والسماء ومابنـها• والارض وما طحـها• ونفس وما سوها• فالهمها فجورها و تقوها• قد افلح من زکــها» به خورشید و گسترش نور آن
سوگند ! • و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید• و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد• و قسم به شب آن هنگام که صفحه زمین را بپوشاند• و قسم به آسمان و کسی که
آسمان را بنا کرده• و قسم به زمین و کسی که آن را گسترانیده• و سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم ساخته• که هر کس نفس خود را تزکیه کرده، رستگار شده.
در حدیثی از
امام باقر و امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیه نقل شده است که فرمود: قد افلح من اطاع و خاب من عصی : رستگار شد کسی که
اطاعت کرد و نومید و محروم گشت کسی که
عصیان نمود در حقیقت بیان نتیجه و حاصل مقصود است.
در
حدیث دیگری آمده است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگامی که «آیه قد افلح من زکاها» را تلاوت میفرمود، توقف میکرد و چنین دعا مینمود: اللهم آت نفسی تقواها، انت ولیها و مولاها، و زکها انت خیر من زکاها: پروردگارا به نفس من تقوایش را مرحمت کن، تو
ولی و مولای آن هستی، و آن را تزکیه فرما که تو بهترین تزکیه کنندگانی.
این سخن نشان میدهد که پیمودن این راه پر پیچ و خم، و گذشتن از این گردنه صعب العبور حتی برای
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم جز به
توفیق الهی ممکن نیست، یعنی با گامهائی از سوی بندگان و تأییداتی از سوی خداوند، و لذا در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم که در تفسیر این دو آیه فرمود: افلحت نفس زکاها الله، و خابت نفس خیبها الله من کل خیر!: رستگار شد نفسی که خدا او را تزکیه کرده و نومید و محروم گشت نفسی که خدا او را از هر خیر محروم نموده است.
قرآن کریم مقدم و مهم تر بودن تزکیه و تطهیر نفس، نسبت به تعلیم را اینگونه بیان می فرماید: «کما ارسلنا فیکم رسولا منکم... ویزکیکم ویعلمکم الکتـب والحکمة ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» همانگونه (که با تغییر قبله نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم ... و شما را تزکیه کند، و کتاب و حکمت بیاموزد، و آنچه نمیدانستید به شما یاد دهد. (از تقدم ذکری تزکیه بر تعلیم، میتوان تقدم واقعی و اهمیت تزکیه نسبت به تعلیم را برداشت کرد)
«لقد من الله علی المؤمنین اذ
بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ءایـته ویزکیهم ویعلمهم الکتـب والحکمة...» خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها، پیامبری از جنس خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد... .
«هو الذی
بعث فی الامیین رسولا منهم... ویزکیهم ویعلمهم الکتـب والحکمة...» او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاکیزه کند... .
تزکیه و تطهیر نفوس، از
اهداف بعثت پیامبراسلام صلی الله علیه وآله می باشد که
هدف نهایی و مهمترین آنهاست: «ربنا
وابعث فیهم رسولا منهم... ویزکیهم...» پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان
مبعوث کن ... و آنها را ... پاکیزه کند... .
«کما ارسلنا فیکم رسولا منکم... ویزکیهم...» همانگونه (که با تغییر قبله نعمت خود را بر شما کامل کردیم) رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا ... شما را تزکیه کند...
«لقد من الله علی المؤمنین اذ
بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم ءایـته ویزکیهم ویعلمهم الکتـب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلـل مبین» خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها، پیامبری از جنس خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد اگر چه پیش از آن، در گمراهی آشکار بودند.
«هو الذی
بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ءایـته ویزکیهم ویعلمهم الکتـب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلـل مبین» خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگی بخشید) هنگامی که در میان آنها، پیامبری از جنس خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد اگر چه پیش از آن، در
گمراهی آشکار بودند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۸، ص۴۶، برگرفته از مقاله «ارزش تزکیه».