ارتجاع (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ارتجاع از ماده «رجع» در
لغت به معنای بازگشت به مکان کار و گفتار پیشین است
و در اصطلاح، مخالفت کردن با جهش و
انقلاب و پیشرفت در اجتماع و خواستار برجاماندن نظام کهنه است.
در این مقاله معنای اصطلاحی ارتجاع مورد نظر است و آیاتی معرفی میشوند که در آنها از واژگان «جاهلیة»، «اعقابکم» و جملاتی مانند «بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا»، «بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا»، «تریدون ان تصدونا عما کانا یعبد ءاباءنا» و... استفاده شده است.
آثار ارتجاع با توجه به آیات قران عبارتند از:
روی گردانی از مفاهیم وحیانی، پیامد منطق ارتجاع:
۱. «واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا...؛
و هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، ميگويند: بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مينمائيم....»
۲. «واذا قیل لهم تعالوا الی مآ انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءابآءنا...؛
و هنگامي كه به آنها گفته شود، به سوي آنچه خدا نازل كرده و به سوي پيامبر بيائيد ميگويند آنچه را از پدران خود يافته ايم ما را بس است!....»
۳. «قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون• مستکبرین به سـمرا تهجرون؛
(آيا فراموش كرده ايد كه) در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده ميشد اما شما اعراض ميكرديد و به عقب باز ميگشتيد؟!در حالي كه در برابر آن آيات استكبار مينموديد و شبها در جلسات خود به بدگوئي ادامه ميداديد.»
۴. «واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا...؛
هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده پيروي كنيد، ميگويند: نه، ما از چيزي پيروي ميكنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم!....»
۵. «واذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا رجل یرید ان یصدکم عما کان یعبد ءاباؤکم...؛
هنگامي كه آيات روشنگر ما بر آنها خوانده شود ميگويند او فقط مردي است كه ميخواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش ميكردند باز دارد....»
۶.«و انطـلق الملا منهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم ان هـذا لشیء یراد• ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة... • اءنزل علیه الذکر من بیننا...؛
سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد كه ميخواهند ما را به سوي بدبختي بكشانند! ما هرگز چنين چيزي از پدران خود نشنيده ايم... آيا از ميان همه ما،
قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده ؟....»
۷. «ثم بعثنا من بعدهم موسی و هـرون الی فرعون و ملایه بـایـتنا فاستکبروا و کانوا
قوما مجرمین• قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءابآءنا وتکون لکما الکبریآء فی الارض...؛
بعد از آنها موسي و
هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اطرافيانش فرستاديم، اما آنها تكبر كردند (و زير بار حق نرفتند چرا كه) آنها گروهي مجرم بودند. گفتند آيا آمده اي كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم منصرف سازي، و بزرگي (و رياست) در روي زمين از آن شما باشد؟....»
انکار
پیامبران، ناشی از منطق ارتجاعی مشرکان:
«انهم الفوا ءاباءهم ضالین• فهم علی ءاثـرهم یهرعون• ولقد ضل قبلهم اکثر الاولین• ولقد ارسلنا فیهم منذرین؛
چرا كه آنها پدران خود را گمراه يافتند. با اينحال با سرعت به دنبال آنان ميدوند. قبل از آنها اكثر پيشينيان (نيز) گمراه شدند. ما در ميان آنها انذاركنندگاني فرستاديم.»
اصرار
فرعونیان بر انکار موسی علیهالسّلام و آموزههای وی، بر اثر
تعصب آنان به گذشته خود:
۱. «ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملایه... • قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءابآءنا...؛
بعد از آنها موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اطرافيانش فرستاديم... گفتند آيا آمده اي كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم منصرف سازي....»
۲. «فلما جاءهم موسی بـایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا سحر مفتری وما سمعنا بهـذا فی ءابائنا الاولین؛
هنگامي كه موسي با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين چيزي جز
سحر نيست كه به دروغ به خدا بسته شده، ما هرگز چنين چيزي در نياكان خود نشنيده ايم!»
یکی از آثار ارتجاع، افترا به انبیاء است.
افترا و ساختگی دانستن
دعوت توحیدی
ابراهیم علیهالسّلام، ناشی از عقیده ارتجاعی قومش:
«ولقد ءاتینآ ابرهیم رشده من قبل وکنا به عــلمین• اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا وجدنآ ءابآءنا لها عـبدین• قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین• قالوا اجئتنا بالحقام انت من اللعبین؛
ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم، و از (شايستگي) او آگاه بوديم. آن هنگام كه به پدرش (آزر) و
قوم او گفت اين مجسمه هاي بيروحي را كه شما همواره پرستش ميكنيد چيست ؟ گفتند: ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت ميكنند! گفت: مسلما شما و هم پدرانتان در گمراهي آشكاري بودهايد. گفتند: تو مطلب حقي براي ما آوردهاي يا
شوخی ميكني؟!»
تهمت
جادوگری و
دروغگویی سران مشرک به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، نشات گرفته از عقیده ارتجاعی آنان:
«وعجبوا ان جاءهم منذر منهم وقال الکـفرون هـذا سـحر کذاب• ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة ان هـذا الا اختلـق؛
آنها تعجب كردند كه چرا پيامبر
انذار كننده اي از ميان آنها برخاسته، و كافران گفتند: اين ساحر دروغگوئي است!ما هرگز چنين چيزي از پدران خود نشنيده ايم، اين فقط يك دروغ است!»
تهمت جادوگری به
موسی علیهالسّلام نشانه اندیشه ارتجاعی فرعونیان:
۱. «ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملایه... • ... قالوا ان هذا السحر مبین• قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءابآءنا...؛
بعد از آنها موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اطرافيانش فرستاديم... گفتند اين سحر آشكاري است! گفتند آيا آمده اي كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم منصرف سازي.....»
۲. «فلما جاءهم موسی بـایـتنا بینـت قالوا ما هـذا الا سحر مفتری وما سمعنا بهـذا فی ءابائنا الاولین؛
هنگامي كه موسي با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين چيزي جز سحر نيست كه به دروغ به خدا بسته شده، ما هرگز چنين چيزي در نياكان خود نشنيده ايم!»
بهانه جویی کافران در برابر پیامبران، از آثار فکر ارتجاعی آنان:
«قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءابآؤنا فاتونا بسلطـن مبین؛
رسولان آنها گفتند آيا در خدا شك است؟! خدائي كه آسمانها و زمين را آفريده؟! او كه شما را دعوت ميكند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرري شما را باقي گذارد، آنها گفتند (ما اينها را نميفهميم همين اندازه ميدانيم) شما انسانهائي همانند ما هستيد و ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند باز داريد، شما دليل روشني براي ما بياوريد!»
توجیه ناصواب کارهای زشت از آثار تفکر ارتجاعی
مشرکان :
«واذا فعلوا فـحشة قالوا وجدنا علیهآ ءابآءنا والله امرنا بها قل ان الله لایامر بالفحشاء...؛
و هنگامي كه كار زشتي انجام ميدهند ميگويند پدران خود را بر اين عمل ديديم، و خداوند بما دستور داده است! بگو خداوند (هرگز) دستور به عمل زشت نميدهد آيا چيزي بر خدا ميبنديد كه نميداني.»
توجیه
طواف کعبه در حال
برهنگی، از آثار عقیده ارتجاعی مشرکان:
«واذا فعلوا فـحشة قالوا وجدنا علیهآ ءابآءنا...؛
و هنگامي كه كار زشتي انجام ميدهند ميگويند پدران خود را بر اين عمل ديديم....»
براساس
شان نزول، مقصود از «
فحشا»، طواف زنان و مردان در حال برهنگی است.
از آثار ارتجاع، بدگمانی است.
بدگمانی قوم ثمود به دعوت
صالح علیهالسلام ، ناشی از منطق ارتجاعی آنان :
۱. «والی ثمود اخاهم صــلحا قال یـقوم اعبدوا الله... • قالوا یـصــلح قد کنت فینا مرجوا قبل هـذا اتنهـنآ ان نعبد ما یعبد ءابآؤنا واننا لفی شک مما تدعونآ الیه مریب؛
و به سوي (
قوم) ثمود برادرشان صالح را فرستاديم، گفت: اي
قوم من! الله را پرستش كنيد ... گفتند اي صالح! تو پيش از اين مايه اميد ما بودي! آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان ميپرستيدند نهي ميكني ؟ و ما در مورد آنچه ما را به سوي آن دعوت ميكني در شك و ترديد هستيم.»
۲.«الم یاتکم نبؤا الذین من قبلکم
قوم نوح وعاد وثمود والذین من بعدهم لایعلمهم الا الله جآءتهم رسلهم بالبینـت فردوا ایدیهم فی افوههم وقالوا انا کفرنا بمآ ارسلتم به وانا لفی شک مما تدعوننآ الیه مریب• قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکمویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءابآؤنا فاتونا بسلطـن مبین؛
آيا خبر آنها كه پيش از شما بودند به شما نرسيده:
قوم نوح و عاد و ثمود و آنها كه پس از ايشان بودند، همانها كه جز خداوند از آنان آگاه نيست، پيامبرانشان با دلائل روشن به سوي آنها آمدند، ولي آنها (از روي تعجب و
استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند كه ما به آنچه شما مامور آن هستيد كافريم، و نسبت به آنچه ما را به سوي آن ميخوانيد
تردید داريم! رسولان آنها گفتند آيا در خدا شك است؟! خدائي كه آ
سمانها و زمين را آفريده؟! او كه شما را دعوت ميكند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرري شما را باقي گذارد، آنها گفتند (ما اينها را نميفهميم همين اندازه ميدانيم) شما انسانهائي همانند ما هستيد و ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند باز داريد، شما دليل روشني براي ما بياوريد!»
بدگمانی
مشرکان به دعوت
پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، ناشی از
اندیشه ارتجاعی آنان :
«وعجبوا ان جاءهم منذر منهم وقال الکـفرون هـذا سـحر کذاب• ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة ان هـذا الا اختلـق• اءنزل علیه الذکر من بیننا بل هم فی شک من ذکری بل لما یذوقوا عذاب؛
آنها تعجب كردند كه چرا پيامبر انذار كننده اي از ميان آنها برخاسته، و كافران گفتند: اين ساحر دروغگوئي است! سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد كه ميخواهند ما را به سوي
بدبختی بكشانند! ما هرگز چنين چيزي از پدران خود نشنيده ايم، اين فقط يك دروغ است!آيا از ميان همه ما،
قرآن تنها بر او (محمد) نازل شده ؟، آنها در حقيقت در اصل وحي من ترديد دارند بلكه آنها هنوز عذاب الهي را نچشيده اند (كه اينچنين گستاخانه سخن ميگويند).»
کفر کافران، نشات گرفته از منطق ارتجاعی آنان:
۱. «ثم بعثنا من بعدهم موسی وهـرون الی فرعون وملایه... • قالوا اجئتنا لتلفتنا عما وجدنا علیه ءابآءنا و ما نحن لکما بمؤمنین؛
بعد از آنها موسي و هارون را با آيات خود به سوي فرعون و اطرافيانش فرستاديم... گفتند آيا آمده اي كه ما را از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم منصرف سازي، و بزرگي (و رياست) در روي
زمین از آن شما باشد؟ ما به شما ايمان نميآوريم!»
۲. «الم یاتکم نبؤا الذین من قبلکم
قوم نوح وعاد وثمود والذین من بعدهم لایعلمهم الا الله جآءتهم رسلهم بالبینـت فردوا ایدیهم فی افوههم وقالوا انا کفرنا بمآ ارسلتم به وانا لفی شک مما تدعوننآ الیه مریب• قالت رسلهم افی الله شک فاطر السمـوت والارض یدعوکم لیغفر لکم من ذنوبکمویؤخرکم الی اجل مسمی قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءابآؤنا فاتونا بسلطـن مبین؛
آيا خبر آنها كه پيش از شما بودند به شما نرسيده:
قوم نوح و عاد و ثمود و آنها كه پس از ايشان بودند، همانها كه جز خداوند از آنان آگاه نيست، پيامبرانشان با دلائل روشن به سوي آنها آمدند، ولي آنها (از روي تعجب و استهزا) دست بر دهان گرفتند و گفتند كه ما به آنچه شما مامور آن هستيد كافريم، و نسبت به آنچه ما را به سوي آن ميخوانيد ترديد داريم! رسولان آنها گفتند آيا در خدا شك است؟! خدائي كه آسمانها و زمين را آفريده؟! او كه شما را دعوت ميكند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرري شما را باقي گذارد، آنها گفتند (ما اينها را نميفهميم همين اندازه ميدانيم) شما انسانهائي همانند ما هستيد و ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند باز داريد، شما دليل روشني براي ما بياوريد!»
۳. «وعجبوا ان جاءهم منذر منهم وقال الکـفرون هـذا سـحر کذاب• و انطـلق الملا منهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم ان هـذا لشیء یراد• ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة ان هـذا الا اختلـق؛
آنها تعجب كردند كه چرا پيامبر انذار كننده اي از ميان آنها برخاسته، و كافران گفتند: اين ساحر دروغگوئي است!سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد كه ميخواهند ما را به سوي بدبختي بكشانند! ما هرگز چنين چيزي از پدران خود نشنيده ايم، اين فقط يك دروغ است!»
۴. «وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا ءاباءنا علی امة و انا علی ءاثـرهم مقتدون• قـل اولو جئتکم باهدی مما وجدتم علیه ءاباءکم قالوا انا بما ارسلتم به کـفرون؛
همين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبري انذاركننده نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور گفتند ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنها اقتدا ميكنيم.(پيامبرشان) گفت: آيا اگر من آئيني هدايت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم (باز هم انكار ميكنيد؟!) گفتند (آري) ما به آنچه شما به آن مبعوث شده ايد كافريم!»
گمراهی مشرکان بر اثر پیروی از عقاید پیشینیان خود، از آثار روشن ارتجاع:
«اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا وجدنآ ءابآءنا لها عـبدین• قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین؛
آن هنگام كه به پدرش (آزر) و
قوم او گفت اين مجسمه هاي بيروحي را كه شما همواره پرستش ميكنيد چيست ؟ گفتند: ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت ميكنند! گفت: مسلما شما و هم پدرانتان در گمراهي آشكاري بودهايد.»
تفکر ارتجاعی، منشا برخوردهای ناصواب
کافران با پیامبران علیهمالسّلام:
«الم یاتکم نبؤا الذین من قبلکم
قوم نوح وعاد وثمود والذین من بعدهم لایعلمهم الا الله جآءتهم رسلهم بالبینـت... و قالوا انا کفرنا بمآ ارسلتم به وانا لفی شک مما تدعوننآ الیه مریب• ... قالوا ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد ءابآؤنا...؛
آيا خبر آنها كه پيش از شما بودند به شما نرسيده:
قوم نوح و عاد و ثمود و آنها كه پس از ايشان بودند، همانها كه جز خداوند از آنان آگاه نيست، پيامبرانشان با دلائل روشن به سوي آنها آمدند، ... گفتند كه ما به آنچه شما مامور آن هستيد كافريم، و نسبت به آنچه ما را به سوي آن ميخوانيد ترديد داريم! ... آنها گفتند (ما اينها را نميفهميم همين اندازه ميدانيم) شما انسانهائي همانند ما هستيد و ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند باز داريد....»
اشراف در
اقوام مختلف (
قوم فرعون،
قوم ثمود،
قوم شعیب و ...) از تفکر ارتجاعی برخوردار بودند.
هشدار
خداوند نسبت به خطر عقبگرد
جامعه ايمانى و
ارتداد آنان:
«يأيّها الّذين ءامنوا إن تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على أعقبكم ....؛
اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر از كساني كه كافر شده اند اطاعت كنيد شما را به عقب باز ميگردانند ....»
زمینههای ارتجاع با توجه به آیات
قرآن عبارتند از:
وجود روحیه
استکباری در اشراف مکه، زمینه ساز واپس گرایی و دوری آنان از
آیات الهی:
«حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـرون• قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون• مستکبرین به سـمرا تهجرون.
تا زماني كه متنعمان مغرور آنها در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام ناله هاي دردناك و استغاثه آميز سر ميدهند! (آيا فراموش كرده ايد كه) در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده ميشد اما شما اعراض ميكرديد و به عقب باز ميگشتيد؟! در حالي كه در برابر آن آيات استكبار مينموديد و شبها در جلسات خود به بدگوئي ادامه ميداديد.»
اشرافی گری، زمینه ساز منطق ارتجاعی:
۱. «وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا ءاباءنا علی امة و انا علی ءاثـرهم مقتدون؛
همين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبري انذاركننده نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور گفتند ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنها اقتدا ميكنيم.»
۲. «حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـرون• قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون؛
تا زماني كه متنعمان مغرور آنها در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام ناله هاي دردناك و استغاثه آميز سر ميدهند! (اما به آنها گفته ميشود) فرياد نكنيد! امروز شما از ناحيه ما ياري نخواهيد شد. (آيا فراموش كرده ايد كه) در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده ميشد اما شما اعراض ميكرديد و به عقب باز ميگشتيد؟!» از این که خداوند میفرماید: «مترفان» در برابر دعوت وحی ایستادند و اعلام کردند که ما تابع آیین پدرانمان هستیم، برمی آید که اشراف و اشرافی گری آنان، در این موضع گیری، نقش داشته است.
۳. «و انطـلق الملا منهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم ان هـذا لشیء یراد• ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة ان هـذا الا اختلـق؛
سركردگان آنها بيرون آمدند و گفتند برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد كه ميخواهند ما را به سوي بدبختي بكشانند! ما هرگز چنين چيزي از پدران خود نشنيده ايم، اين فقط يك دروغ است!»
پیروی جامعه ایمانی از کفرپیشگان، زمینه ساز واپس گرایی آنان:
«یـایها الذین ءامنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقـبکم...؛
اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر از كساني كه كافر شده اند اطاعت كنيد شما را به عقب باز ميگردانند....»
دعوت
شیطان، زمینه ساز اصرار مشرکان بر
آیین نیاکان خود، در برابر دعوت اسلام:
«واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا او لو کان الشیطـن یدعوهم الی عذاب السعیر؛
هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده پيروي كنيد، ميگويند: نه، ما از چيزي پيروي ميكنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم! آيا حتي اگر شيطان آنها را دعوت به عذاب
آتش فروزان كند (باز هم تبعيت ميكنند)؟!»
خردناورزی اشراف، زمینه ساز بینش ارتجاعی آنان:
«حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـرون• قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون• افلم یدبروا القولام جاءهم ما لم یات ءاباءهم الاولین
تا زماني كه متنعمان مغرور آنها در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام ناله هاي دردناك و استغاثه آميز سر ميدهند! (آيا فراموش كرده ايد كه) در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده ميشد اما شما اعراض ميكرديد و به عقب باز ميگشتيد؟! آيا آنها در اين گفتار تدبر نكردند؟ يا اينكه مطالبي براي آنان آمده كه براي نياكانشان نيامده است؟!»
فقدان رهبری دینی، زمینه ساز عقب گرد
مؤمنان:
«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افاین مات او قتل انقلبتم علی اعقـبکم...؛
محمد صلياللّهعليهوآله فقط فرستاده خدا بود و پيش از او فرستادگان ديگري نيز بودند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر ميگرديد؟ (و با مرگ او اسلام را رها كرده به دوران كفر و بت پرستي بازگشت خواهيد كرد)....»
حق ناپذیری، زمینه واپس گرایی:
«قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون• ... ام یقولون به جنة بل جاءهم بالحق واکثرهم للحق کـرهون؛
آيا آنها در اين گفتار تدبر نكردند؟ يا اينكه مطالبي براي آنان آمده كه براي نياكانشان نيامده است؟! يا ميگويند او ديوانه است؟!، ولي او حق را براي آنها آورده اما اكثرشان از حق كراهت دارند.»
خداوند در
قرآن ارتجاعکنندگان را
سرزنش میکند.
سرزنش اهلکتاب، به جرم گرايش آنان به دوران جاهليّت:
«وان احکم بینهم بمآ انزل الله ولاتتبع اهواءهم... • افحکم الجـهلیة یبغون...؛
و بايد در ميان آنها (اهل كتاب) طبق آنچه خداوند نازل كرده حكم كني و از هوسهاي آنان پيروي مكن ... آيا آنها حكم جاهليت را (از تو) ميخواهند....»
خداوند مشرکان را به دلیل ارتجاعشان
سرزنش میکند.
سرزنش مشركان، به جرم گرايش آنان به آيين دوران پيش از اسلام:
۱. «واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه ءاباءنا او لو کان ءابآؤهم لایعقلون شیـا و لایهتدون؛
و هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، ميگويند: بلكه ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مينمائيم، آيا نه اين است كه پدران آنها چيزي نميفهميدند و هدايت نيافتند؟!»
۲. «واذا قیل لهم تعالوا الی مآ انزل الله والی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه ءابآءنا او لو کان ءابآؤهم لایعلمون شیـا و لایهتدون؛
و هنگامي كه به آنها گفته شود، به سوي آنچه خدا نازل كرده و به سوي پيامبر بيائيد ميگويند آنچه را از پدران خود يافته ايم ما را بس است!، آيا نه چنين است كه پدران آنها چيزي نميدانستند و هدايت نيافته بودند؟!»
۳. «حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـرون• قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون• مستکبرین به سـمرا تهجرون؛
تا زماني كه متنعمان مغرور آنها در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام ناله هاي دردناك و استغاثه آميز سر ميدهند! (آيا فراموش كرده ايد كه) در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده ميشد اما شما اعراض ميكرديد و به عقب باز ميگشتيد؟!در حالي كه در برابر آن آيات استكبار مينموديد و شبها در جلسات خود به بدگوئي ادامه ميداديد.»
۴. «واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا علیه ءاباءنا او لو کان الشیطـن یدعوهم الی عذاب السعیر؛
هنگامي كه به آنها گفته شود از آنچه خدا نازل كرده پيروي كنيد، ميگويند: نه، ما از چيزي پيروي ميكنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم! آيا حتي اگر شيطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان كند (باز هم تبعيت ميكنند)؟!»
۵. «وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا ءاباءنا علی امة و انا علی ءاثـرهم مقتدون• قـل اولو جئتکم باهدی مما وجدتم علیه ءاباءکم...
همين گونه در هيچ شهر و دياري پيش از تو پيامبري انذاركننده نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور گفتند ما پدران خود را بر مذهبي يافتيم و به آثار آنها اقتدا ميكنيم.(پيامبرشان) گفت: آيا اگر من آئيني هدايت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم (باز هم انكار ميكنيد؟!)....»
منطق ارتجاعى مشركان، در توجيه كارهاى زشت خويش، مورد
نکوهش الهى:
«واذا فعلوا فـحشة قالوا وجدنا علیهآ ءابآءنا والله امرنا بها قل ان الله لایامر بالفحشآء اتقولون علی الله ما لاتعلمون؛
و هنگامي كه كار زشتي انجام ميدهند ميگويند پدران خود را بر اين عمل ديديم، و خداوند بما دستور داده است! بگو خداوند (هرگز) دستور به عمل زشت نميدهد آيا چيزي بر خدا ميبنديد كه نميداني.»
سرزنش برخى
مسلمانان از سوى خداوند، به دليل گرايش ارتجاعى آنان:
۱. «وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افاین مات او قتل انقلبتم علی اعقـبکم ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیـا...؛
محمد صلياللّهعليهوآله فقط فرستاده خدا بود و پيش از او فرستادگان ديگري نيز بودند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر ميگرديد؟ (و با مرگ او اسلام را رها كرده به دوران كفر و بت پرستي بازگشت خواهيد كرد) و هر كس به عقب بازگردد هرگز ضرري به خدا نميزند....»
۲. «قل اندعوا من دون الله ما لاینفعنا ولایضرنا ونرد علی اعقابنا بعد اذ هدینا الله کالذی استهوته الشیـطین فی الارض...؛
بگو آيا چيزي غير از خدا بخوانيم كه نه سودي به حال ما دارد نه زياني و (به اين ترتيب) بازگشت به عقب كنيم بعد از آنكه خداوند ما را هدايت كرده، همانند كسي كه بر اثر وسوسه هاي شياطين راه را گم كرده و سرگردان مانده....»
شتاب ستمگران به عقيده باطل نياكان خود، سبب گرفتار شدن به عذابهاى جهنّم:
۱. «حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـرون• ... قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون؛
تا زماني كه متنعمان مغرور آنها در چنگال عذاب گرفتار سازيم در اين هنگام ناله هاي دردناك و استغاثه آميز سر ميدهند! (آيا فراموش كرده ايد كه) در گذشته آيات من بطور مداوم بر شما خوانده ميشد اما شما اعراض ميكرديد و به عقب باز ميگشتيد؟!»
۲. «انهم الفوا ءاباءهم ضالین• انا جعلنـها فتنة للظـلمین• ثم ان لهم علیها لشوبا من حمیم• ثم ان مرجعهم لالی الجحیم• فهم علی ءاثـرهم یهرعون؛
آيا اين (نعمتهاي جاويدان بهشت) بهتر است يا درخت (نفرت انگيز) زقوم؟! ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم. سپس روي آن آب داغ متعفني مينوشند. سپس بازگشت آنها به سوي جهنم است. با اينحال با سرعت به دنبال آنان ميدوند.»
ارتجاع آزر (قرآن)،
ارتجاع اهل کتاب (قرآن)،
ارتجاع فرعون (قرآن)،
ارتجاع فرعونیان (قرآن)،
ارتجاع قوم ابراهیم (قرآن)،
ارتجاع قوم ثمود (قرآن)،
ارتجاع قوم شعیب (قرآن)،
ارتجاع قوم نوح (قرآن)،
ارتجاع قوم هود (قرآن)،
ارتجاع کافران (قرآن)،
ارتجاع مشرکان (قرآن)،
تهمت ارتجاع (قرآن).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۵۴۳، برگرفته از مقاله «ارتجاع».