ادوار فقه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علم فقه از دانشهای ویژه
دین مقدس اسلام است که پیدایش آن از
سالهای نخست
ظهور اسلام شروع شده و در طول چهارده قرن، سیر تکاملی خود را طیّ کرده و همچنان پویا و پا بر جا به
حیات خویش ادامه میدهد.
رسول گرامی اسلام و
امامان معصوم علیهم السلام، پایه گذاران علم فقه بودند و پیروان راستین آنان نیز با
الهام از روش پیشوایان خود، همواره منادیان
فقه و
فقاهت و پرچمداران
هدایت امت به سرچشمه زلال علوم
آل محمد صلی الله علیه و آله بودهاند.
فقه از آغاز پیدایش خود تا به امروز، پیشرفتهای فراوانی داشته و دورههای متعددی را پشت سر نهاده است. این مراحل و دورهها را میتوان در ده دوره به این ترتیب بیان کرد:
این دوره، که ۲۳ سال طول کشید، با
بعثت پیامبر اکرم صلوات الله علیه آغاز و با
رحلت آن
حضرت، پایان پذیرفت. فقه اسلامی در این دوره یکباره پدیدار نشد، بلکه به صورت تدریجی ظهور یافت.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه دینی
جامع از سوی خدا دریافت کرد و آن را به طور کامل به امّت
ابلاغ نمود؛ هر گاه
حکمی از سوی
خدا نازل میشد آن را به مردم ابلاغ میکرد و برخی افراد با
کمال دقت آن را مینوشتند، بخصوص حضرت
علی صلوات الله علیه که هر آنچه را که از رسول گرامی صلوات الله علیه
صادر میشد،
اعم از
تفسیر آیات
قرآن و احادیث نبوی مینگاشت.
نوشتههای
امیرمؤمنان صلوات الله علیه به نام
کتاب علی مشهور شده، نزد امامان معصوم صلوات الله علیهم موجود بوده و در زمان امام
باقر و امام
صادق صلوات الله علیهم بعضی از
مسلمانان نیز آن را مشاهده کردهاند.
این دوره از
ارتحال پیامبر اکرم صلوات الله علیه آغاز و تا پایان
غیبت صغرای
امام زمان ارواحنا له الفداء (۳۲۹ ه. ق) ادامه یافت.
در این زمان، امامان معصوم صلوات الله علیهم و برخی از
اصحاب با
وفای ایشان مانند
زرارة بن اعین،
محمد بن مسلم،
ابان بن تغلب،
ابوبصیر و دیگر چهرههای برجسته طبق دستور خود آن بزرگواران، عهده دار این مسؤولیت بزرگ بودند و با راهنمایی آنان مسائل فقهی و
احکام دینی را از منابع آن
استخراج و برای مردم بیان میکردند.
همچنین در زمان غیبت صغرای
امام عصر (عج) علاوه بر نایبان خاص امام صلوات الله علیه (
عثمان بن سعید عمروی،
محمد بن عثمان،
حسین بن روح نوبختی و
علی بن محمد سمری) علما و فقهای دیگری نیز مثل
علی بن حسین بن بابویه (متوفای ۳۲۸ ه. ق. ق)
پدر شیخ صدوق-
محمد بن یعقوب کلینی (م ۳۲۸ ه. ق)،
حسن بن علی معروف به «ا
بن ابی عقیل» (۳۲۹ ه. ق) و
محمد بن قولویه حضور داشتند که همگی از استوانههای علمی این دوره به شمار میآیند.
این دوره از آغاز غیبت کبرای امام عصر صلوات الله علیه (در سال ۳۲۹ ه. ق) شروع و تا
وفات مرحوم شیخ مفید (به سال ۴۱۳ ه. ق) ادامه یافته است.
دانشمندان و فقهای این دوره کوشیدهاند تا در برابر
دسیسهها و
تحریفها، از
اخبار و
احادیث معصومان علیهم السلام
پاسداری نمایند. الف) در این زمان، مخالفان برای دگرگون جلوه دادن احکام،
جعل حدیث میکردند، ولی از آن جا که منابع اصلی به صورت دست نخورده موجود بود،
دانشمندان شیعه به دسته بندی و
تنظیم روایات پرداختند تا دشمنان نتوانند احادیث جعلی را در میان احادیث معصومین علیهم السلام وارد سازند.
ب) دلیل دیگری که فقها را بدین عمل واداشت این بود که دانش پژوهان فقه به آسانی بتوانند به واقعیتها دست یابند و مطالب،
سهل الوصول گردد.
کار مهم دیگری که فقهای این دوره انجام دادند
تنقیح و
تهذیب روایات از حیث
سند و
متن بود که پایههای «
علم الحدیث» قرار گرفت تا آنچه را اصحاب امامان صلوات الله علیهم
نقل کردهاند مشخص شود و روایات مقبول،
صحیح و موثّق از روایات
ضعیف و
مردود تمیز داده شود و
سره از ناسره جدا گردد.
دانشمندانی همچون
محمد بن احمد بن جنید اسکافی (۳۸۱ ه. ق)،
محمد بن محمد بن نعمان (۳۳۶- ۴۱۳) معروف به «
شیخ مفید» و
سید مرتضی «
علم الهدی» (۳۵۵- ۴۳۶ ه. ق) از فقهای برجسته این دوره بودند.
این دوره از زمان شیخ طوسی (ره) آغاز شده و تا زمان ابن ادریس مؤلف کتاب سرائر (۳۸۵- ۵۵۵ یا ۵۵۸ ه. ق) ادامه یافته است.
در این مرحله، فقه اسلامی به طرز با شکوهی توسعه و گسترش یافته و از راه تفریع و تطبیق به وسیله
اجتهاد در فقه، فروع جدیدی به آن وارد شده است؛ زیرا در این زمان، پایههای
اجتهادی فقه استوار شده بود و با استفاده از تجربیات گذشته، فروع فقهی به اصول بازگشت داده میشد و
قواعد کلی بر
مصادیق خارجی منطبق میگشت.
فقهای این دوره در بحثهای فقهی و بیان احکام دینی، تنها به بیان اصول و کلیاتی از روایات بسنده نمیکردند، بلکه به ذکر مصادیق و فروعی که از ادلّه استفاده میشود نیز
اهتمام میورزیدند. به همین دلیل، مسائل
تازهای در فقه وارد شده و دلایل آن مورد بررسی قرار گرفت که سابقه نداشت.
طلایه دار علمای این مرحله و پرچمدار این شیوه فقهی
شیخ ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (۳۸۵- ۴۶۰ ه. ق) معروف به «
شیخ طوسی» و «
شیخ الطائفه» است که کتابهای بسیاری از جمله
النهایه و
المبسوط را با چنین شیوهای
تألیف کرد. پس از او فقهایی مانند قاضی «
ابن براج»،
محمد بن ادریس و
محقق حلی راه او را ادامه دادند.
این دوره، که از زمان مرحوم ابن ادریس (۵۵۵ یا ۵۵۸- ۵۹۸ ه. ق) شروع شده و تا زمان مرحوم محقّق حلّی (۶۷۶- ۶۸۰ ه. ق) مؤلف کتاب شرائع الاسلام فی احکام الحلال و الحرام ادامه یافته، آکنده از بحثهای
استدلالی گسترده و
نقد و بررسیهای تازهای در نظریات فقهاست.
فقها در این مرحله، در برخورد با مسائل فقهی و رخدادهای نوین سعی میکردند مسائل
شرعی و فروع فقهی را همراه با استدلالهای محکم
عرضه کنند؛ بدین صورت که مسألهای را ذکر میکردند، سپس به طرح
دلیل و
استناد آن میپرداختند و اگر مسألهای اختلافی بود، اقوال و مدارک مختلف را میآوردند و با ذکر دلیل، یکی از آن نظریات را ترجیح میدادند و اگر اقوال
متعارض بود و دلیلی بر ترجیح یک طرف وجود نداشت یا حکم به
تخییر میکردند و یا حکم به
توقف.
پیشوای این روش مرحوم ابن ادریس است. وی به تلاش و کوشش در بحث و گردآوری اقوال،
مقارنه و
مقایسه میان آنها و تحقیق و توسعه در استدلال پرداخت و در مسائل فقهی، کتابهای بی نظیری با مزایای مزبور به رشته
تحریر درآورد که کتاب سرائر از جمله آنهاست.
این دوره که از زمان
علامه حلی (۶۴۸- ۷۲۶ ه. ق) شروع شده، تا زمان علّامه
وحید بهبهانی (۱۲۰۵ ه. ق) ادامه یافته و آکنده از بحثهای استدلالی گسترده و نقد و تحلیلهای تازهای در نظریات فقهاست.
گر چه در این مرحله
نقض و
ابرام در آراء فقها رواج داشت. اما تنها بدان بسنده نشد، بلکه فقها همچون گذشته، اخبار و روایات را نیز مورد
مطالعه قرار میدادند که آیا از حیث سند و
دلالت بر مقصود، درست است یا نه و یا اصحاب بدان عمل کردهاند یا خیر. بنابراین، سبکهای جدیدی در چگونگی استخراج و استنباط احکام شرعی پدید آمد و این چنین بود که در اواخر این دوره، فقه اسلامی
پیشرفت و ترقّی چشمگیری به دست آورد.
این تکامل و
تطور مرهون تلاش بی وقفه فقها در بررسی کتب گذشته و تنقیح اصول و مبانی آنان و بیان مدارک ایشان است. پیشوای این روش مرحوم علّامه حلی است و در بحثهای فقهی، کتابهای بی نظیری به رشته تحریر درآورد که کتاب قواعد، تذکرة الفقها و تحریر الاحکام از جمله آنهاست که همگی مشتمل بر بحثهای فقهی همراه با استدلالهای گسترده و تنقیح مباحث میباشد.
این دوره از زمان علّامه وحید بهبهانی (۱۱۱۷- ۱۲۰۸ ه. ق) آغاز و تا زمان مرحوم شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ه. ق) ادامه یافت. جهان اسلام در طول این چند سال، شاهد جنبش فقهی تکامل یافته بود.
در این دوره، مسائل گوناگون فقهی در همه ابعاد مطرح شد. از آن جا که فقهای این دوره به مرتبه والایی از تحقیق و استدلال دست یافته بودند، فقه شیعه را به اوج شکوفایی خود رساندند.
دلیل شکوفایی فقه در این دوره این است که:
اولًا، فقهای این دوره مسائل موجود و فروع آن را به شکل شایستهای مورد نقد و بررسی قرار دادند.
ثانیاً، در هر مسألهای، دلایل
اجتهادی آن را مورد نظر داشتند. از این رو، اقوال فقهای پیشین را ملاحظه و مورد نقد و بررسی قرار دادند.
همه
محاسنی که در دورههای پیشین از آن بهره داشتند، در این دوره جمع آمده بود و این مرحله تأثیر عمیقی در پیشرفت فقه اسلامی گذاشت.
در صدر فقهای این دوره، استاد بزرگ، محمد باقر بن محمد اکمل، معروف به «وحید بهبهانی» است که محور اصلی این جهش فکری بود. علاوه بر آن، ایشان در مقابل اخباری گری، که در آنزمان رواج یافته بود، ایستاد و در
دفاع از
اجتهاد با مبارزه پیگیر، اخباریان را شکستداد. فقهای
ممتاز پس از ایشان عبارتند از:
سید مهدی بحرالعلوم،
شیخ جعفر کاشف الغطاء،
میرزای قمی،
ملا مهدی نراقی و
شیخ محمد حسن صاحب
جواهر الکلام.
این مرحله از زمان
شیخ انصاری (۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ه. ق) آغاز و تا زمان
آخوند خراسانی (۱۲۵۵- ۱۳۲۹ ه. ق) ادامه داشت. این دوره
شاهد حرکت فقهی عمیق و مهمی بود که از لحاظ دقّت در استدلال، تحوّل چشمگیری در فقه پدید آورد.
فقهای این دوره دارای بالاترین مرتبه دقت نظر بودند. آغازگر این روش، مرحوم شیخ مرتضی انصاری است که در بحثهای فقهی، روح تازهای دمید و
قافله سالار دیگر محقّقان گردید. کتاب فقهی
مکاسب شاهد گویایی بر طرز
فکر ایشان است که سرشار از نظرات ژرف بینانه و مطالب ارزنده میباشد.
این حرکت و جنبش فقهی، که از اندیشه ناب شیخ انصاری تراوش کرد، به رشد فزاینده خود ادامه داد و در این سیر، نابغههای اندیشمندی همچون میرزای شیرازی (بزرگ)، میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی و فقهای دیگری نیز، که محور تحقیق و دقت نظر در مبانی فقهی و اصول استنباط به شمار میروند،
قدم به صحنه نهادند.
این دوره از زمان آخوند خراسانی (۱۲۵۵- ۱۳۲۹ ه. ق) شروع شده و تا زمان امام خمینی (۱۳۲۰- ۱۴۰۹ ه. ق) ادامه یافته است.
این دوره از حیث تلخیص بحثهای فقهی، ایجاز در کلام و کوتاهی عبارات فقهی، شاهد سبکی نوین و شیوهای بدیع بوده که به نوبه خود، اهمیت بسیاری دارد. فقهای این دوره کتابهای فقهی را تلخیص و مطالب مهم آن را استخراج کرده و به تحقیقات شگفت خود آراسته و به جامعه ارائه دادهاند.
از رجال بزرگ این دوران و پیشروان این روش،
ملا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایة الاصول است که در تحقیق مبانی فقهی بر پایههای متین و عبارات کوتاه و شیوا، کوشش نموده، میان ژرف نگری در استدلال و توسعه در
تحقیق و
ایجاز در عبارت را جمع کرده است. کتاب ناتمام ایشان «الَّلمَعاتُ النَّیِّرَةُ فی شَرْحِ تَکْمِلَةِ التَّبْصَرَةِ» و حاشیه ایشان بر مکاسب گواه
زنده این مدّعاست.
از میان فقهای برجسته دوران تلخیص، از
سید محمد کاظم یزدی صاحب
عروة الوثقی،
آقا ضیاء الدین عراقی،
شیخ محمد حسین اصفهانی،
حاج شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)، آیة الله بروجردی و سید محسن حکیم میتوان نام برد.
این دوره از زمان
امام خمینی (۱۳۲۰- ۱۴۰۹ ه. ق) آغاز شده و تاکنون ادامه دارد.
در دورههای گذشته، به دلیل نبودن حکومت اسلامی، زمینه اجرای تعداد قابل توجهی از ابواب فقهی فراهم نبود. از این رو، ابواب
سیاسی فقه از قبیل
قضا و
شهادات و
حدود و
دیات نه تنها از
اجتماع، بلکه از جدول دروس
حوزهها نیز حذف شده بود و میرفت که از کتابهای فقهی نیز حذف شود. در این میان،
فقیه بزرگ و مجدّد
قرن، حضرت امام خمینی (ره)، قدم به میدان فقاهت گذاشت. ایشان، که فقه را
احیا کرد و آن را متحوّل ساخت، به فقه عملی
عقیده داشت و میفرمود: ما باید... در صدد تحقّق فقه عملی اسلام برآییم، و الّا مادامی که فقه در کتابها و
سینه علما
مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست.
حضرت امام خمینی (ره) در سایه فعالیتهای خستگیناپذیر، توانستند برای اولین بار در غیبت کبرا، حکومتی مبتنی بر فقه و
ولایت فقیه تأسیس نمایند و بر این باور بودند که: حکومت در نظر
مجتهد واقعی،
فلسفه تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است.
حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است... هدف اساسی این است که ما چگونه میخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و برای معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و
اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و
قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.
امام خمینی (ره) در بینش ویژه فقهی خود، به نقش دو عنصر زمان و مکان عنایت داشتند و فقه شیعه را بر این اساس پاسخگوی نیازهای بشری در همه اعصار میدانستند و میفرمودند: این جانب معتقد به فقه سنّتی و
اجتهاد جواهری هستم و تخلّف از آن را جایز نمیدانم.
اجتهاد به همان
سبک صحیح است. ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست؛ زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند.
یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمان و مکان در
اجتهاد و نوع تصمیم گیریها است.
کتاب آشنایی با ابواب فقه، ص۲۱-۲۹.