ادله ولایت تکوینی و تشریعی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بر
ولایت تکوینی و تشریعی دلایل مختلفی داریم از جمله آنها ادله عقلی و قرآنی بر ولایت تکوینی و تشریعی میباشد.
«ولایت تکوینی» یعنی سرپرستی
موجودات جهان و
عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها؛ مانند ولایت نفس انسان بر
قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به
قوای ادراکی خود مانند
نیروی وهمی و خیالی و نیز بر
قوای تحریکی خویش مانند
شهوت و
غضب ،
ولایت دارد؛ بر
اعضاء و
جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن میدهد،
چشم او اطاعت میکند و اگر دستور شنیدن میدهد،
گوش او میشنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر میکند، دستش فرمان میبرد و اقدام میکند؛ البته این پیروی و فرمانبری، در صورتی است که نقصی در این اعضاء وجود نداشته باشد.
بازگشت این ولایت تکوینی، به «
علت و معلول » است. این نوع از ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق مییابد و بر اساس آن، هر علتی،
ولی و
سرپرست معلول خویش است و هر معلولی، مولی علیه و سرپرستی شده و در تحت ولایت و تصرف علت خود میباشد. (و روی الحافظ البرسی قال: ورد فی الحدیث القدسی عن الرب العلی انه یقول: «عبدی اطعنی اجعلک مثلی، انا حی لا اموت اجعلک حیا لا تموت، انا غنی لا افتقر اجعلک غنیا لا تفتقر، انا مهما اشاء یکون اجعلک مهما تشاء یکون.» حافظ برسی گفته: در
روایت قدسی از قول
خداوند بلند مرتبه آمده که میفرماید: بندهام، مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود سازم. همان طوری که من زنده هستم و نمیمیرم تو هم همیشه زنده باشی. همان طوری که من
غنی هستم
فقیر نمیشوم تو هم همیشه غنی باشی. همان طوری که من هر چه را اراده کنم میشود تو را هم همین طور سازم. .
از اینرو، ولایت تکوینی (رابطه علی و معلولی)، هیچ گاه تخلفبردار نیست و نفس
انسان اگر اراده کند که صورتی را در
ذهن خود ترسیم سازد، اراده کردنش همان و ترسیم کردن و تحقق بخشیدن به موجود ذهنی اش همان. نفس انسان، مظهر خدائی است که: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون».
. و لذا هرگاه چیزی را
اراده کند و بخواهد باشد، آن چیز با همین اراده و خواست، در حیطه ی نفس، موجود و متحقق میشود. ولی واقعی و حقیقی
اشیاء و اشخاص که نفس همه ی انسانها در ولایت داشتن مظهر اویند، فقط و فقط، ذات اقدس الهی است؛ چنان که در
قرآن کریم ولایت را در وجود خداوند منحصر میکند و میفرماید: «فالله هو الولی».
. و البته اگر انسانهایی نیز با پیمودن راه الهی و رسیدن به قرب الهی توانستند در
عالم تکوین تصرف کنند، آن نیز به اذن و خواست الهی است.
و اما در مقابل نیز عده ای از انسانها با پرورش غلط و غیر اصولی و خارج از دستورات شرعی،
روح خود را چنان تقویت میکنند که میتوانند در عالم موجودات تاثیر بگذارند. مثل
مرتاضان که با تمرینهای سخت و طاقت فرسا روح خود را پرورش میدهند و بعد از تمرینهای زیاد میتوانند اجسام را کنترل کنند. این افراد به تعبیر قرآن ولایت
شیطان را پذیرفته اند. («انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون»؛ شیطانها را قرار دادیم اولیاء کسانی که
ایمان نمیآورند. .
.
«و (او را به عنوان)
رسول و فرستاده به سوی
بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها میگوید: ) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام من از
گل ، چیزی به شکل
پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد. و به اذن خدا،
کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی میبخشم و
مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید، و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم مسلما در اینها، نشانهای برای شماست، اگر
ایمان داشته باشید! » («و رسولا الی بنی اسر ءیل انی قد جئتکم بایه من ربکم انی اخلق لکم من الطین کهیه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابرئ الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله و انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذالک لایه لکم ان کنتم مؤمنین».
.
دو مطلب: اول: تمام تصرفات به صورت فعل متکلم ذکر شده که دلیل بر صدور این گونه کارها از خود پیامبران است. دوم: برای رفع شبهه ی استقلالیت انبیاء در این گونه تصرفات، قید «باذن الله» در ادامه ی کلام تکرار شده است.
خداوند متعال از قول
حضرت یوسف علیهالسّلام خطاب به برادرانش نقل میکند: «بروید و پیراهنم را بر چهره ی پدرم بیفکنید تا او نعمت بینایی خود را بازیابد.» («اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا».
. و در آیه ی دیگر میفرماید: «هنگامی که مژده رسان آمد و پیراهن یوسف را بر صورت وی افکند، او بینایی خود را باز یافت.» («فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا».
.
از این آیه استفاده میشود اراده و خواست و قدرت روحی حضرت یوسف علیهالسّلام در بازگردانیدن بینایی پدر خویش، مؤثر بوده است.
خداوند متعال میفرماید: «به یاد آر هنگامی را که
موسی برای
قوم خود
آب طلبید ما به او دستور دادیم عصای خود را بر سنگی زند، ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون آمد، همه ی بنی اسرائیل آبشخور خود را دانستند.» («و اذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عینا قد علم کل اناس مشربهم».
.
خداوند متعال قدرت
باد و حکومت بر جنیان را به
حضرت سلیمان عطاء کرد و ایشان با ولایت تکوینی خویش بر آنها حکومت میکرد.
. (و نیز «یا ایها الملؤا ایکم یاتینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین... قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی»
).
قرآن کریم در مورد یکی از معجزات و تصرفات تکوینی
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرماید: «اقتربت الساعه وانشق القمر وان یروا آیه یعرضوا ویقولوا سحر مستمر»؛ نزدیک شد
قیامت و از هم شکافت
ماه و هرگاه نشانهای ببینند روی بگردانند و گویند: سحری دائمی است.
.
بسیاری از
مفسران در بیان شان نزول آیات فوق آوردهاند: روزی مشرکان به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم گفتند: اگر در ادعای خود راست میگویی، ماه را برای ما دو نیم کن. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: آیا اگر این کار را انجام دهم، ایمان میآورید؟ گفتند: آری. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از خدا درخواست کرد تا خواسته شان را به او عطا کند. سپس ماه به دو نیم شد.
آیاتی که ولایت تشریعی را برای رسول خدا ثابت میکند و
قیام به تشریع و دعوت به دین و تربیت
امت و حکومت بین آنان و
قضاوت در آنان را از شؤون و مناصب رسالت وی میداند، نیز از این قرارند:
«النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» (پیغمبر سزاوارتر است به تدبیر امور مؤمنین از خود ایشان و حکمش در ایشان نافذتر است از حکم خودشان.
و در همین معناست آیه ی «انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما اراک الله» (ما به تو کتاب را به حق نازل کردیم تا بین مردم به آنچه خدایت یاد داده حکم کنی نه این که خائنین را تبرئه کرده و از آنان دفاع کنی.
. و: «انک لتهدی الی صراط مستقیم» (تو محققا به سوی راه نجات دعوت میکنی.
. و آیهی «رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» (مبعوث کرد در میان امتها رسولی از جنس خود آنان تا آیاتش را بر آنان بخواند و تزکیه شان کند و کتاب و حکمتشان بیاموزد.
. و: «لتبین للناس ما نزل الیهم».
. و «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول».
. و «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم».
. و «و ان احکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهواءهم و احذرهم ان یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک» (این دستور را هم دادیم که باید در بین مردم به آنچه خدایت فرو فرستاده حکم کنی و باید از پیروی هواهایشان بپرهیزی و زنهار باید بر حذر باشی از این که تو را از پارهای از آنچه به سویت نازل شده گمراه و غافل سازند.
.
باره جامع و فشرده ی این آیات این است که:
الف) ولایت رسول به مانند ولایت خداوند بدون قید و شرط است.
ب) همان طور که اطاعت از خداوند لازم است، اطاعت از رسول هم لازم است.
ج) بازگشت ولایت رسول به ولایت تشریعی خداوند است.
د) با توجه به آیات (۵۹ سوره نساء و ۵۵ مائده)
ولایت
امیرالمومنین علیهالسّلام نیز مثل ولایت رسول-الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خداوند متعال است. چرا که همه ی ولایتها به یک صورت واحد بر همدیگر عطف شده اند.
هـ) ولایت پروردگار متعال، به طور اصالت و برای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امیرالمؤمنین علیهالسّلام به صورت تبعی و به اذن خدا ثابت است.
و)
اهل بیت علیهالسّلام نیز دارای ولایت تکوینی و تشریعی اند. (گاهی مخالفان
شیعه ما را متهم میکنند که شما برای ائمهی خود، مقام خدایی قایل هستید! میگویید آنها
مریض را شفا میدهند یا مرده را زنده میکنند. در پاسخ میگوییم، مگر
حضرت عیسی علیهالسّلام چنین نمیکرد؟ و اگر چنین میکرد آیا او خدا بود؟! حضرت عیسی علیهالسّلام چون « عبدالله » و بنده خالص خدا بود خدا نیز چنین مقامی به او داده بود که مرده را زنده میکرد و کور مادرزاد و فرد مبتلا به بیماری
پیسی را شفا میداد. اینها به معنای خدا بودن حضرت عیسی علیهالسّلام نیست، بلکه کاری است که به اجازهی خدا انجام میداد: «و ابرئ الاکمه و الابرص و احی الموتی باذن الله»؛
من به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود میبخشم و مردگان را زنده میگردانم).
اگر انجام این امور به اذن خدای متعال شد دیگر به معنای
ربوبیت نیست. ربوبیت این است که کسی از پیش خود و بدون ارتباط با
خدا ، مستقلا کاری انجام دهد. اگر چنین ادعایی درباره ی کسی شد
شرک است. البته شرک انواع مختلفی دارد و این نوع شرک، شرک در «
ربوبیت تکوینی » است.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،سایت بلاغ،برگرفته از مقاله «ادله ولایت تکوینی و تشریعی»