• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادعای مهدویت و قائمیت توسط احمد الحسن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مهدویت، به معنای موعودباوری و اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. این منجی، در مذهب تشیع، همنام و از نسل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امام دوازدهم است. قائمیت، نیز به معنای اعتقاد به مصلحی جهانی است که در آخرالزمان قیام می‌کند و با قدرت، دنیا را به عدل و داد سوق می‌دهد. این مصلح و قائم نیز بنابر اعتقاد شیعیان کسی نیست جز امام دوازدهم حضرت حجت بن الحسن (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف).
احمد الحسن بصری که یکی از مدعیان دروغین وصایت و نیابت است به زعم باطل خود، «مهدویت» و «قائمیت» را از امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) سلب کرده و خود را مهدی اول و قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌داند. از طرفی او با استناد به روایت «یَقُومُ الْقَائِمُ بِاَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ» قائم را دارای مقام شارعیّت دانسته و لذا خود را دارای مقام شارعیت می‌داند. در این مقاله ادعاهای فوق و مساله شخصیه بودن مهدویت و قائمیت برای امام مهدی (علیه‌السّلام) مورد بررسی قرار می‌ گیرد.



احمد بصری به زعم باطل خود، مهدویت و قائمیت را از امام مهدی (علیه‌السّلام) سلب کرده و خود را مهدی اول و قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته و می‌گوید:
«القائم هو المهدی الاول و لیس الامام المهدی (علیه‌السّلام)؛ قائم همان مهدی اول است، نه امام مهدی (علیه‌السّلام)».
[۱] بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۴، ص۴۴، سئوال ۱۴۴.
او همچنین با با تکیه بر پیش فرض قائمیت خود و با استناد به روایت؛ ««یَقُومُ الْقَائِمُ بِاَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ...»»، همچون فرقه بابیت و بهائیت خود را دارای مقام شارعیّت دانسته است.


مَهدی، اسم مفعول ثلاثی مجرّد از ریشه‌ هَدَی به معنای هدایت شده است. چنانچه ابن اثیر در النهایه آورده است: «مهدی یعنی آن کس که خدا، به راستی وی را به راه حق برده است». همچنین در کتاب مجمع البحرین به همین معنا اشاره کرده و گفته است: «مهدی کسی است که خدایش به سوی حق ره نموده است».
این اسم، در اصطلاح روایی، معنای خاص خود را داشته و حاکی از وجود شخصیت‌های هدایت شده‌ ای‌ است که از آنان با عنوان «مهدی» یاد می‌ شود. با توجه به روایات معصومین (علیه‌السّلام) همه امامان در عصر خود، مهدی بوده و به عنوان حجّت و فرستاده خداوند، مردم را هدایت می‌ کردند. چنانچه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) خطاب به سلیم بن قیس هلالی فرمود:
««یَا سُلَیْمُ اِنَّ اَوْصِیَائِی اَحَدَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ وُلْدِی اَئِمَّه هُدَاه مَهْدِیُّونَ‌».»
ای سلیم! همانا اوصیاء من یازده نفر از فرزندانم هستند که تمامی آنان امامان هدایتگر و مهدی هستند.
اما آنچه در این مجال مورد بحث می‌ باشد، اشاره اجمالی به مساله شخصیّه بودن مهدویت امام دوازدهم (علیه‌السّلام) در عصر حاضر است که روایات متعددی بر آن تصریح کرده‌اند. لذا در عصر حاضر، لقب «مَهدی» مختص امام دوازدهم (علیه‌السّلام) بوده و تمامی روایاتی که پیرامون ظهور حضرت و با عناوین ««الْمَهْدِی‌ مِنْ آلِ مُحَمَّد»» ،««الْقَائِمُ الْمَهْدِی‌»»،««مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّه»»،««مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ مَهْدِیُ‌ الْاُمَّه»»،««مَهْدِیُ‌ اُمَّتِی‌»»،««الْمَهْدِیَ»»،««مَهْدِیَ»»صادر شده‌اند، تصریح به امام دوازدهم (علیه‌السّلام) دارند که به برخی از این روایات اشاره می‌ گردد:
««وَ عَنْهُ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ اِسْمَاعِیلَ الْحَسَنِیِّ عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ (علیه‌السّلام) ) قَالَ: لَمَّا وَهَبَ لِی رَبِّی مَهْدِیَ‌ هَذِهِ الْاُمَّه اَرْسَلَ مَلَکَیْنِ فَحَمَلَاهُ اِلَی سُرَادِقِ الْعَرْشِ حَتَّی وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ مَرْحَباً بِعَبْدِیَ الْمُخْتَارِ لِنُصْرَه دِینِی وَ اِظْهَارِ اَمْرِی وَ مَهْدِیِ‌ خَلْقِی...».»
امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرمود: هنگامی که خداوند مهدی این امت را بر من بخشید، دو فرشته از جانب آسمان فرستاد تا وی را عرش بردند. خداوند فرمود: مرحبا به بنده من. کسی که اختیاردار نصرت و یاری از دین من بوده و امر مرا آشکار می‌کند و هدایت کننده خلق من است.
««وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ اَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: اِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی اَدْیَانِکُمْ... قُلْتُ: یَا سَیِّدِی مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ... قَالَ اَنَا السَّابِعُ، وَ ابْنِی عَلِیٌّ الرِّضَا الثَّامِنُ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ التَّاسِعُ، وَ ابْنُهُ عَلِیٌّ الْعَاشِرُ، وَ ابْنُهُ الْحَسَنُ حَادِیَ عَشَرَ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ سَمِیُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کُنْیَتُهُ الْمَهْدِیُ‌ الْخَامِسُ بَعْدَ السَّابِعِ».»
امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود: زمانی که پنجمین از فرزندان هفتمین نباشد، خدا را خدا را که مراقب دین خود باشید. راوی پرسید؛ ‌ای آقای من. پنجمین از هفتمین کیست؟ فرمود: من هفتمین هستم و فرزندم رضا هشتمین و فرزندش محمد نهمین و فرزندش علی دهمین و فرزندش حسن یازدهمین است و فرزندش محمد که جدش رسول خدا به این نام نامیده و کنیه اش مهدی است. که می‌شود پنجمین از هفتمین.
««بِسنده عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقُولُ: ‌ الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ التَّاسِعُ مَهْدِیُّهُمْ‌».»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: امامان بعد از من دوازده هستند که نه امام از فرزندان حسین (علیه‌السّلام) بوده و نهمین آنان مهدی آنها است.
««حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَسَنِ بْنِ مَنْدَه بسنده عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) یَا حُسَیْنُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ تِسْعَه مِنَ الْاَئِمَّه مِنْهُمْ مَهْدِیُ‌ هَذِهِ الْاُمَّه فَاِذَا اسْتُشْهِدَ اَبُوکَ فَالْحَسَنُ بَعْدَهُ فَاِذَا سُمَّ الْحَسَنُ فَاَنْتَ فَاِذَا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِیٌّ ابْنُکَ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَجَعْفَرٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَمُوسَی ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُوسَی فَعَلِیٌّ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَمُحَمَّدٌ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَعَلِیٌّ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی عَلِیٌّ فَالْحَسَنُ ابْنُهُ فَاِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَالْحُجَّه بَعْدَ الْحَسَنِ یَمْلَاُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً».»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: ‌ای حسین! نه امام از فرزندان تو به وجود می‌آیند. یکی از آنان مهدی این امت است. پس زمانی که پدرت شهید شد، حسن (علیه‌السّلام) بعد از ایشان و زمانی که حسن مسموم شد تو و زمانی که تو شهید شدی پسرت علی و زمانی که علی رفت پس محمد و زمانی که محمد رفت پس فرزندش جعفر و زمانی که جعفر رفت فرزندش موسی و زمانی که موسی رفت فرزندش علی و زمانی که علی رفت فرزندش محمد و زمانی که محمد رفت فرزندش علی زمانی که علی رفت فرزندش حسن و زمانی که حسن رفت پس فرزندش حجت بعد از حسن است که زمین را از عدل و داد پر می‌کند همان طور که از ظلم و جور پر شده است.

۲.۱ - بررسی روایت تولد مهدی از مدینه

در خصوص محل تولد امام دوازدهم (علیه‌السّلام) دو نوع روایت صادر شده است، یک روایت، زادگاه آن حضرت را مَدینه و روایات دیگر آن را سامرا دانسته ‌اند، گذشته از آن؛ انصار احمدالحسن بر این باورند که در آن روایت مدینه را باید «مُدینه» خواند که آنهم دلالت بر محل ولادت احمدالحسن از روستای مُدینه دارد. در روایتی از منابع اهل سنت آمده است که:
««الْمَهْدِیُّ مَوْلِدُهُ بِالْمَدِینَه ، مِنْ اَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)، وَاسْمُهُ اسْمُ نبیّ...».»
محل تولد مهدی مدینه و از اهل بیت نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و اسمش اسم نبی است.
در پاسخ به ادعای احمد بصری، ابتدا حدیث مورد استناد وی مورد بررسی قرار می‌ گیرد. این حدیث از طرق عامه در کتاب الفتن نعیم بن حماد نقل شده و مورد پذیرش نمی‌باشد. لذا به برخی از دلایل بی اعتبار بودن این کتاب اشاره می‌ گردد:
الف. به شهادت رجالیون اهل سنت، ابن حماد علاوه بر ارتکاب اشتباهات روایی متعدد، احادیثی نادرست نقل نموده و گاه جعل روایت نیز هم کرده است.
ب. نسبت این کتاب به مؤلف قطعی نبوده و محدثان و رجالیون قدیمی اهل سنت از چنین کتابی یاد نکرده‌اند.
ج. در این کتاب روایاتی نقل شده است که ساختگی بودن آن آشکار است. به عنوان نمونه در روایتی آورده است: علی (علیه‌السّلام) فرمود با معاویه مبارزه نکنید زیرا به هر حال امیری نیکوکار یا فاجر لازم است.
علاوه بر تمامی این اشکالات، چنانچه روایتی که از طرق عامه صادر شده است با روایت صحیحی که از طرق خاصه (شیعه) صادر شده متعارض باشد، ترجیح با روایت شیعه است. (بر اساس روایات و اجماع علمای شیعه، محل ولادت امام مهدی (علیه‌السّلام) در سامراء بوده است.)
از حدود هزار سال پیش، به مجموعه‌ای از چند روستا در شمال بصره عراق «الجزائر» گفته می‌شد که از جمله آنها روستای «الهویر» و «المُدینه» است. محل تولد و زندگی احمدالحسن روستای الهویر است که در چهار کیلومتری روستای المُدینه قرار گرفته و حد فاصل بین روستای الهویر و روستای المُدینه را دجله البصره قرار دارد. بنابراین دلیلی بر این سخن وجود ندارد که او را متولد مُدینه دانست و روایت مذکور را به او تطبیق داد.
[۱۹] توضیح بیشتر بر اساس نقشه منطقه در سایت http://borouj.ir



مساله قائمیت، امری تعیّن یافته در شخص امام دوازدهم (علیه‌السّلام) بوده و حتی کسانی را که پیش از قیام امام دوازدهم (علیه‌السّلام) پرچم قائمیت برافراشته و با ادعای قائمیت از مردم بیعت می‌گیرند را محکوم و گمراه معرفی کرده‌اند. چنانچه در روایاتی از امام صادق (علیه‌السّلام) آمده است:
««کُلُّ رَایَه تُرْفَعُ قَبْلَ‌ قِیَامِ‌ الْقَائِمِ‌ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».»
هر پرچمی که قبل از قیام قائم (علیه‌السّلام) برافراشته شود، پس صاحب آن پرچم طاغوت بوده و غیر از خدا را پرستش می‌کند.
همچنین فرموده است:
««یَا مُفَضَّلُ کُلُ‌ بَیْعَه قَبْلَ ظُهُورِ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) فَبَیْعَه کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ خَدِیعَه ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُبَایِعَ لَهَا وَ الْمُبَایَعَ لَهُ».»
ای مفضل! هر بیعتی قبل از ظهور قائم (علیه‌السّلام) بیعت با کفر و نفاق و نیرنگ است. خدا بیعت کننده و بیعت گیرنده را لعنت کند.
این دو روایت، اشاره صریح به شخصی بودن قائمیت داشته و قبل از ظهور و قیام قائم آل محمد (علیه‌السّلام) هیچ فردی نمی‌تواند ادعای قائمیت کرده و خود را قائم بنامد. لذا کسانی که بخواهند به نام، یا به عنوان یا به نیابت از قائم آل محمد (علیه‌السّلام) از دیگران بیعت گرفته و پرچم حکومت امام را برافرازند، یقیناً در انحراف بوده و بیعت با آنان حرام خواهد بود. بنابراین افرادی همچون احمد بصری که خود را مُمهّد ظهور معرفی کرده و ادعای سفارت از جانب ایشان را دارد، حق بیعت گرفتن نداشته و تشکیل «سرایاالقائم» و برافراشتن پرچم «البیعه لله» جایز نمی‌ باشد.
گذشته از همه این موارد، روایات صادره از معصومین (علیهم‌السّلام) قائم آل محمد (علیه‌السّلام) را مشخص کرده و بدین وسیله قائمیت را از تمامی مدعیان دروغین سلب کرده‌اند. چنانچه در روایتی از ابو حمزه ثمالی آمده است:
««عَنْ اَبِی حَمْزَه ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ الثُّمَالِیِّ قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام). .. یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَسْتُمْ کُلُّکُمْ قَائِمِینَ بِالْحَقِّ قَالَ بَلَی قُلْتُ فَلِمَ سُمِّیَ‌ الْقَائِمُ‌ قَائِماً قَالَ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ (علیه‌السّلام) ضَجَّتْ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَه اِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا اِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا اَ تَغْفَلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَکَ وَ ابْنَ صَفْوَتِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ فَاَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیْهِمْ قَرُّوا مَلَائِکَتِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَاَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْدَ حِینٍ ثُمَّ کَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْاَئِمَّه مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) لِلْمَلَائِکَه فَسُرَّتِ الْمَلَائِکَه بِذَلِکَ فَاِذَا اَحَدُهُمْ قَائِمٌ یُصَلِّی فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ الْقَائِمُ اَنْتَقِمُ مِنْهُمْ».»
از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) پرسیدم: ‌ای فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟ فرمود: بلی. عرض کردم: پس چرا فقط قائم (علیه‌السّلام) قائم نامیده شده است؟ حضرت فرمود: هنگامی که جدم حسین بن علی (علیه‌السّلام) به شهادت رسید، فرشتگان آسمان به درگاه خداوند متعال نالیدند و گریستند و عرض کردند: پروردگارا! آیا کسی را که برگزیده‌ترین خلق تو را به قتل رسانده است به حال خود وا می‌گذاری؟ خداوند متعال به آنها وحی فرستاد: آرام گیرید! به عزت و جلالم سوگند از آنها انتقام خواهد کشید، هر چند بعد از گذشت زمانی باشد! آنگاه پرده حجاب را کنار زده و فرزندان حسین (علیه‌السّلام) را که وارثان امامت بودند، به آنها نشان داد. ملائکه از دیدن این صحنه بسیار مسرور شدند. یکی از آنها در حال قیام نماز می‌خواند. حق تعالی فرمود: به وسیله این قائم از آنها انتقام خواهم گرفت.
همچنین در روایتی از امام جواد (علیه‌السّلام) که امامان پس از خود را برای صَقْر بن اَبی دُلَف شمارش می‌کرد آمده است:
««الْاِمَامُ بَعْدِی ابْنِی عَلِیٌّ اَمْرُهُ اَمْرِی وَ قَوْلُهُ قَوْلِی وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ الْاِمَامُ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْحَسَنُ اَمْرُهُ اَمْرُ اَبِیهِ وَ قَوْلُهُ قَوْلُ اَبِیهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَه اَبِیهِ ثُمَّ سَکَتَ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْاِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَکَی (علیه‌السّلام) بُکَاءً شَدِیداً ثُمَّ قَالَ اِنَّ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ».»
امام بعد از من پسرم علی است که امرش امر من و سخنش سخن من و طاعتش طاعت من است و امام بعد از او فرزندش حسن است که امرش امر او و سخنش سخن او و طاعتش طاعت اوست. سپس ساکت شد. پرسیدم‌ ای فرزند رسول خدا پس امام بعد از حسن کیست؟ پس امام گریه شدیدی کرده و فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حق بوده و مورد انتظار قرار می‌ گیرد.
ضمن اینکه بر اساس روایات معصومین (علیهم‌السّلام) لزوماً قائم (علیه‌السّلام) فرزند بلافصل امام است و این سخن نقض کننده ادعای قائمیت احمد بصری می‌باشد. زیرا احمد بصری مدعی فرزندی با واسطه حضرت بوده و تاکنون پدران خود (اسماعیل، صالح، حسین، سلمان) را امام ندانسته است. به عنوان نمونه؛
««عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ اَبِی الْعَلَاءِ، عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ تَکُونُ‌ الْاَرْضُ‌ بِغَیْرِ اِمَامٍ‌... قَالَ قُلْتُ الْقَائِمُ اِمَامٌ قَالَ نَعَمْ اِمَامُ بْنُ اِمَامٍ... ».»
حسین ابن ابی علاء از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسید: آیا ممکن است زمین بدون امام باشد؟ فرمود: نه! تا اینکه پرسید: آیا قائم هم امام است؟ فرمود: بله. او امام و فرزند امام است. همچنین در جایی دیگر به حرث بن مغیره می‌فرماید: ««الْقَائِمُ‌ اِمَامٌ ابْنُ اِمَامٍ»»؛ قائم امام و فرزند امام است.

۳.۱ - بررسی روایت لا الذی تمدون الیه

احمد بصری خود را مصداق این روایت دانسته و سعی بر آن دارد تا روایت مذکور را مصادره به مطلوب کند. لذا می‌گوید قائم آن کسی نیست که مردم در انتظارش هستند، و او کسی جز من نیست. در این روایت آمده است:
««عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: «قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام) اَخْبِرْنِی‌ عَنِ‌ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هُوَ اَنَا وَ لَا الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ وَ لَا یُعْرَفُ وِلَادَتُهُ‌ قُلْتُ بِمَا یَسِیرُ قَالَ بِمَا سَارَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هَدَرَ مَا قَبْلَهُ وَ اسْتَقْبَلَ».»
عبد اللّه بن عطاء می‌ گوید: به امام باقر (علیه‌السّلام) عرض کردم: مرا از حضرت قائم (علیه‌السّلام) آگاه گردان. آن حضرت فرمود: سوگند به خدا او نه من هستم و نه آن کسی که گردن‌های خود را به سوی او می‌ کشید و منظور نظر شماست، او کسی است که ولادتش معلوم نمی‌شود، عرض کردم: چه رفتاری خواهد داشت؟ فرمود: همان رفتاری را که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) داشت، آنچه از دین که به سبب پیرایه ‌ها به مرور نسخ شده براندازد و بدعت‌ها را برطرف و دین جدّش را دوباره از سر می‌گیرد.

۳.۱.۱ - پاسخ اول

اولاً؛ هرچند که قیام زید بن علی (علیه‌السّلام) در زمان امام صادق (علیه‌السّلام) اتفاق افتاد، اما زمزمه قائم بودن و مهدی بودن زید از زمان امام باقر (علیه‌السّلام) مطرح بوده و همواره آن حضرت مردم را از این باور اشتباه برحذر می‌داشت. لذا آن قائمی که مردم آن زمان به سوی او توجه داشتند کسی نبود جز زید بن علی (علیه‌السّلام). لذا امام باقر (علیه‌السّلام) در این روایت قائمیت شخصی را از خودش و فردی که مردم وی را قائم می‌ پنداشتند؛ یعنی زید بن علی (علیه‌السّلام) نفی کرده و مردم را به قائمیت کسی بشارت می‌دهد که در ولادتش اختلاف دارند. و آن کسی نیست جز امام حجت بن الحسن العسکری (علیه‌السّلام) که ولادت ایشان در بین شیعه و سنی اختلافی است. شیعه باور به ولادت ایشان از نسل امام یازدهم (علیه‌السّلام) دارد و اهل تسنن باور به ولادت ایشان در هنگامه ظهور دارد. لذا امام رضا (علیه‌السّلام) در توصیف امام دوازدهم (علیه‌السّلام) و قیام ایشان فرمود:
««یَبْعَثَ اللَّهُ لِهذَا الْاَمْرِ غُلَاماً مِنَّا، خَفِیَ‌ الْوِلَادَه و الْمَنْشَا، غَیْرَ خَفِیٍّ فِی نَسَبِهِ».»
خداوند برای این امر جوانی از ما را مبعوث می‌کند که ولادت و خواستگاه او مخفی است. البته نسب او مخفی نیست.
بنابراین، نمی‌توان احمدالحسن را به عنوان قائمی پذیرفت که «لَا یُعْرَفُ وِلَادَتُهُ‌»، زیرا بر اساس روایت امام رضا (علیه‌السّلام) قائم و صاحب الامر (علیه‌السّلام) علاوه بر مخفی و اختلافی بودن ولادتش، دارای نسب مشخص و غیر مخفی است، و حال آنکه احمدالحسن برخلاف بیان روایت، ولادتش روشن بوده (وی فرزند اسماعیل و بثینه نجم در روستای الهویر بصره عراق است که بیش از ۲۰ سال در آن روستا در میان اهل قبیله زندگی کرده است.) و نسبش مخفی است.

۳.۱.۲ - پاسخ دوم

ثانیاً؛ در روایتی دیگر از امام باقر (علیه‌السّلام) به شرایط آمدن قائم (علیه‌السّلام) اشاره شده است که هیچ کدام از شرایط مذکور با شرایط زمانی و تحولات کنونی مردم مطابقت ندارد.
««مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلُ عَنْ اَبِیهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه‌السّلام) وَ عِنْدَهُ جَمَاعَه فَبَیْنَا نَحْنُ نَتَحَدَّثُ وَ هُوَ عَلَی بَعْضِ اَصْحَابِهِ مُقْبِلٌ اِذِ الْتَفَتَ اِلَیْنَا وَ قَالَ فِی اَیِّ شَیْ‌ءٍ اَنْتُمْ‌ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ حَتَّی تُمَحَّصُوا هَیْهَاتَ وَ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ حَتَّی تُمَیَّزُوا وَ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ حَتَّی تُغَرْبَلُوا وَ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ اِلَّا بَعْدَ اِیَاسٍ وَ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ اِلَیْهِ اَعْنَاقَکُمْ حَتَّی یَشْقَی‌ مَنْ‌ شَقِیَ‌ وَ یَسْعَدَ مَنْ سَعِدَ».»
محمّد بن منصور صیقل از پدر خود روایت کرده که گوید: بر امام باقر (علیه‌السّلام) وارد شدم و جماعتی نزد او بودند پس در آن میان که ما با یک دیگر سخن می‌ گفتیم و آن حضرت روی به یکی از یاران خود داشت، ناگاه رو به ما کرده فرمود: شما در مورد چه چیز سخن می‌ گوئید؟ هیهات! هیهات! آنچه گردنهای خود را به سویش می‌ کشید (منتظر آن هستید) واقع نخواهد شد تا اینکه پاک سازی شوید، هیهات‌ و آنچه گردن‌های خویش را به سوی آن می‌کشید واقع نمی‌ گردد تا اینکه باز شناخته و از یک دیگر جدا شوید و آنچه گردن‌های خود را به سویش می‌ کشید واقع نخواهد شد تا این که غربال شوید، و آنچه گردن‌های خویش را به جانب آن می‌ کشید واقع نخواهد شد مگر پس از نومیدی، و آنچه به جانبش گردن‌های خود را می‌ کشید واقع نخواهد شد تا کسی که اهل نگون بختی است به سیه ‌روزی، و آنکه اهل سعادت است به نیکبختی رسد.

۳.۲ - بررسی روایت اول قائم یقوم منا

احمد بصری با سوء استفاده از عبارت اولین قائم از اهل بیت (علیهم‌السّلام) در یک روایت و با تقطیع بخش اول آن سعی دارد خود را مصداق اولین قائم معرفی کند. در متن روایت چنین آمده است:
««عن کتاب حسین بن سعید و النوادر اَبُو الْحَسَنِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ اَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) وَ عِنْدَهُ نَفَرٌ مِنْ اَصْحَابِهِ فَقَالَ یَا ابْنَ اَبِی یَعْفُورٍ هَلْ قَرَاْتَ الْقُرْآنَ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ هَذِهِ الْقِرَاءَه قَالَ عَنْهَا سَاَلْتُکَ لَیْسَ عَنْ غَیْرِهَا قَالَ فَقُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ لِمَ قَالَ لِاَنَّ مُوسَی (علیه‌السّلام) حَدَّثَ قَوْمَهُ بِحَدِیثٍ لَمْ یَحْتَمِلُوهُ عَنْهُ فَخَرَجُوا عَلَیْهِ بِمِصْرَ فَقَاتَلُوهُ فَقَاتَلَهُمْ فَقَتَلَهُمْ وَ لِاَنَّ عِیسَی (علیه‌السّلام) حَدَّثَ قَوْمَهُ بِحَدِیثٍ فَلَمْ یَحْتَمِلُوهُ عَنْهُ فَخَرَجُوا عَلَیْهِ بِتَکْرِیتَ فَقَاتَلُوهُ فَقَاتَلَهُمْ فَقَتَلَهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَآمَنَتْ طائِفَه مِنْ بَنِی اِسْرائِیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَه فَاَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلی‌ عَدُوِّهِمْ فَاَصْبَحُوا ظاهِرِینَ‌ وَ اِنَّهُ اَوَّلُ قَائِمٍ یَقُومُ مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ یُحَدِّثُکُمْ بِحَدِیثٍ لَاتَحْتَمِلُونَ فَتَخْرُجُونَ عَلَیْهِ بِرُمَیْلَه الدَّسْکَرَه فَتُقَاتِلُونَهُ فَیُقَاتِلُکُمْ فَیَقْتُلُکُمْ وَ هِیَ آخِرُ خَارِجَه یَکُونُ ثُمَّ یَجْمَعُ اللَّهُ یَا ابْنَ اَبِی یَعْفُورٍ الْاَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ثُمَّ یُجَاءُ بِمُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).»»
ابوالحسن بن عبدالله به نقل از ابن ابی یعفور می‌گوید: به محضر امام صادق (علیه‌السّلام) رسیدم در حالی که چند نفر از اصحاب در نزد ایشان بود. پس فرمود: ‌ای پسر ابی یعفور! آیا قرآن خوانده‌ای؟ گفت گفتم بله این قرائت را خوانده‌ام. گفت من هم از همین قرائت سوال میپرسم نه از قرائت دیگر. گفت گفتم بله فدایت شوم.چرا قرآن فرمود برای اینکه موسی حدیثی به قومش گفت که تحملش نکردند و بر او در شهر خروج کردند. پس کشتند و کشته شدند و آنان را کشت. و برای اینکه عیسی حدیثی برای قومش گفت که تحملش نکرده و بر او در تکریت خروج کردند. پس کشتند و کشته شدند و آنان را کشت. و این سخن خداوند است که فرمود: پس طایفه‌ای از بنی اسراییل ایمان آوردند و طایفه ‌ای کافر شدند. پس مومنان را بر دشمنانشان یاری دادیم و آنان پس از پیروزی آشکار شدند. و همانا او اولین قائم است که از میان ما اهل بیت قیام می‌کند. برای شما حدیثی می‌خواند که تحملش نمی‌کنید. پس بر او در منطقه دسکره (منطقه‌ای در عراق) خروج می‌کنید. پس با او جنگ می‌کنید و او با شما جنگ می‌ ند و شما را می‌کشد و این آخرین خروجی است که اتفاق می‌افتد و سپس‌ای فرزند یعفور! خداوند جمع می‌کند اولین و آخرین را و سپس حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌ آید (اشاره به رجعت).
در پاسخ گفته می‌شود:
اولاً؛ امام صادق (علیه‌السّلام) در مقام بیان سنت بیان حدیث و خروج مردم در عصر حضرت موسی و عیسی (علیه‌السّلام) بوده و در پی ذکر این دو سنت، به قائمی اشاره می‌کند که پیش از او هیچ قائمی از اهل بیت (علیه‌السّلام) بر سنت قیام موسی و عیسی (علیه‌السّلام) نبوده و او اولین نفر از میان دوازده قائم برحق است که بر اساس سنت موسی و عیسی (علیه‌السّلام) حدیث (سخن تازه) می‌گوید و بر علیه‌اش خروج می‌کنند.
بنابراین؛ منظور از قائم مذکور در این روایت، امام دوازدهم (علیه‌السّلام) است که پیش از ایشان در بین امامان معصوم (علیهم‌السّلام) که همگی قائم بر حق بوده ‌اند، کسی بر اساس سنت موسی و عیسی (علیهماالسلام) مبتلا به چنین مساله‌ای نشده‌اند. چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: ‌
««... فَاِذَا هُوَ قَامَ نَشَرَهَا فَلَمْ یَبْقَ اَحَدٌ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ اِلَّا لَعَنَهَا».»
پس زمانی که آن حضرت قیام کرده و پرچم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را باز نمود، احدی در مشرق و مغرب باقی نمی‌ماند، مگر آنکه ایشان را لعن و دشمنی کند... .
ثانیا؛ در بخش پایانی روایت، به عدم تکرار خروج و قیام اشاره کرده و بلافاصله به رجعت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تصریح می‌فرماید. با این حساب، قائم دوم و سوم و... از اهل بیت معنایی نخواهد داشت زیرا روایت مذکور، خروج اولین قائم از اهل بیت (علیهم‌السّلام) را همان آخرین خروج اهل بیت (علیهم‌السّلام) دانسته ‌اند. بنابر این در عبارت اولین قائم، عدد مفهوم نداشته و او همان امام دوازدهم (علیه‌السّلام) می‌باشد که از او به عنوان آخرین خروج کننده از اهل بیت (علیهم‌السّلام) یاد شده است. علاوه بر این بر اساس شهادت تاریخ، حضرت موسی و عیسی (علیه‌السّلام) هیچگاه جنگ و نبردی با دشمنان خود نداشته و این نقل برخلاف سیره آنان می‌باشد.

۳.۳ - بررسی روایت العذاب خروج القائم

بر اساس آیه ۱۵ سوره اسراء خداوند هیچ طائفه‌ای را دچار عذاب نمی‌کند مگر آنکه رسولی از پیش فرستاده باشد؛ ومَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا؛و ما هیچ قومی را عذاب نمی‌کنیم مگر اینکه رسولی را فرستاده باشیم.
از سویی هم در روایت امام صادق (علیه‌السّلام) مراد از عذاب، قیام قائم (علیه‌السّلام) است؛
««قوْلِهِ تَعَالَی وَ لَئِنْ اَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ اِلی‌ اُمَّه مَعْدُودَه ، قَالَ الْعَذَابُ خُرُوجُ الْقَائِمِ (علیه‌السّلام) وَ الْاُمَّه الْمَعْدُودَه عِدَّه اَهْلِ بَدْرٍ وَ اَصْحَابُه‌».»
با این حساب رسولی که قبل از قیام قائم برای اتمام حجت می‌آید چه کسی است؟ برخی از اتباع احمد الحسن، او را همان رسول قبل از قائم (علیه‌السّلام) می‌دانند.
لذا در پاسخ گفته می‌شود:
اولاً؛ اگر احمد بصری همان رسولی است که قبل از نزول عذاب (قیام قائم) آمده است، پس چگونه در کتاب‌ها و خطبه‌هایش خود را همان قائم آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دانسته
[۳۴] بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۱، ص۴۴.
و مردم را به یاری خود فرا می‌خواند؟! و البته چنانچه ادعای قائمیت دارد، بر اساس استدلال پرسشگر، باید رسولی پیش از احمد بصری بیایید و مردم را به عذاب (قیام قائم) هشدار دهد!
ثانیاً؛ روایت امام صادق (علیه‌السّلام) به خروج و قیام قائم (علیه‌السّلام) اشاره دارد نه به ظهور قائم. و بر اساس روایات، بین ظهور و قیام حضرت (علیه‌السّلام) ۳ ماه و ۱۷ روز فاصله است.امام رضا (علیه‌السّلام) فرمود:
««اِنَّ الْقَائِمَ ینَادَی بِاسْمِهِ لَیلَه ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ یقُومُ یوْمَ عَاشُورَاءَ».»
همانا در شب بیست و سوم رمضان به نام قائم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) ندای آسمانی داده می‌شود (اعلام ظهور) و در روز عاشورا قیام می‌کند. لذا آن حضرت در این مدت مردم را به واسطه ارسال سفیر به مناطق مختلف به خود دعوت خواهد کرد تا یاری‌اش کنند. به عنوان نمونه می‌ توان به ماجرای سفارت و شهادت نفس الزکیه اشاره کرد؛ امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: حضرت قائم (علیه‌السّلام) به یاران خود می‌فرماید: ‌ای قوم! اهل مکه مرا نمی‌خواهند ولی من برای اینکه با ایشان اتمام حجت کنم، کسی را به سوی آنها می‌فرستم تا آنچه شایسته است که شخصی مانند من با آنان اتمام حجت کند که به ایشان بگوید. آنگاه مردی از یاران خود را می‌طلبد و به او می‌فرماید: برو نزد اهل مکه و به آنها بگو: ‌ای اهل مکه من فرستاده فلانی هستم و او به شما می‌ گوید: ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستیم و از ذریه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلاله پیغمبرانیم. ما مظلوم واقع شدیم و مردم به ما ستم نمودند و ما را آواره ساختند و از هنگام رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا امروز حق ما غصب شده است. اکنون ما از شما چشم یاری داریم و از شما یاری می‌ طلبیم، پس ما را یاری کنید. وقتی که آن جوانمرد به این سخن تکلم نمود، بر او هجوم می‌آورند و او را ما بین رکن و مقام به شکلی خاص سر می‌برند و اوست نفس زکیه».
بنابراین، کسانی که مخالف و معاند بوده و دعوت سفرای آن حضرت را نپذیرند، بر اساس آیه قرآن با آنان جنگ خواهد شد. قرآن کریم می‌ فرماید:وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَه وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصیرٌ؛و با کافران بجنگید تا فتنه‌ای برجای نماند و دین یکسره از آنِ خدا است. پس اگر از جنگ باز ایستادند و تن به سازش دادند، خدا حکم خود را درباره آنان اعلام خواهد کرد، چرا که او به آنچه می‌ کنند بینا است. براین اساس، امام مهدی (علیه‌السّلام) پیش از ظهور فرستاده‌ای برای امام حجت نخواهد داشت، چرا که تمامی جنگ‌های ایشان ۳ ماه و ۱۷ روز پس از ظهور بوده و در این فاصله زمانی، اتمام حجت‌ها صورت خواهد پذیرفت.

۳.۴ - بررسی روایت یقبض اموال القائم

اتباع احمدالحسن با تقطیع روایتی از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، سعی بر آن دارند تا احمدالحسن را به عنوان یمانی، همان وزیر و تحویل گیرنده اموال حضرت معرفی کنند و حال آنکه با مراجعه به متن روایت مشخص می‌گردد که کسی که این وظایف را بر عهده دارد، حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السّلام) خواهد بود نه دیگری.
در روایت آمده است:
««الْفَاضِل عُمَرَ بْنِ اِبْرَاهِیمَ الْاَوْسِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَالَ: یَنْزِلَ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ (علیه‌السّلام) عِنْدَ انْفِجَارِ الصُّبْحِ مَا بَیْنَ مهرودین‌ وَ هُمَا ثَوْبَانِ اصفران مِنْ الزَّعْفَرَانِ اَبْیَضُ الْجِسْمَ اَصْهَبُ الرَّاْسَ اَفْرَقُ الشِّعْرَ کَانَ رَاْسُهُ یَقْطُرُ دُهْنًا بِیَدِهِ حَرْبَه یَکْسِرُ الصَّلِیبَ وَ یُقْتَلَ الْخِنْزِیرَ وَ یُهْلِکَ الدَّجَّالَ وَ یَقْبِضُ اَمْوَالَ الْقَائِمُ (علیه‌السّلام) وَ یَمْشِی خَلْفَهُ اَهْلُ الْکَهْفِ وَ هُوَ الْوَزِیرُ الْاَیْمَنِ لِلْقَائِمِ (علیه‌السّلام) وَ حَاجِبَهُ وَ نَائِبَهِ وَ یُبْسَطَ فِی الْمَغْرِبِ وَ الْمَشْرِقِ الْاَمْنَ مِنْ کَرَامَه الْحُجَّه بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا...».»
عیسی بن مریم (علیه‌السّلام) در وقتی که صبح طلوع کند، بین «مهرودین» به زمین می‌آید. و مهرودین، دو پارچه و لباس زرد از زعفران است. سفید و دارای موی سر سرخ و سفید و کم پشت است، مثل اینکه از سرش روغن می‌ چکد. و در دست او حربه‌ای است که با او صلیب را می‌شکند و خوک را می‌کشد و دجال را نابود و اموال امام (علیه‌السّلام) را قبض می‌کند و اهل کهف پشت سر او راه می‌روند و او وزیر دست راست قائم آل محمد (علیه‌السّلام) و حاجب و نایب او می‌باشد و به کرامت حجّه بن الحسن (علیه‌السّلام) در شرق و غرب، امنیت را گسترش می‌دهد.
این در حالی است که اتباع احمد بصری روایت را تقطیع کرده و آن را از عبارت «یقبض اموال القائم» آغاز نموده و مردم را به وزیری بشارت می‌ دهند که پیش از قائم خواهد آمد و از این رهگذر اذهان را به سوی احمدبصری سوق می‌ دهند!


شارع یا قانونگذار اسلامی، کسی است که اصل دین را برای هدایت انسان‌ها تشریع کرده است. در قرآن کریم آمده است: «اِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لِلّهِ»یعنی تشریع و قانونگذاری فقط شایسته خداوند است، البته خداوند بنا به مصالحی، وظیفه تشریع را به پیامبران نیز واگذار کرده و شارع بودن پیامبران را در طول شارع بودن خداوند قرار داده است. به همین جهت، در اسلام «فَرَضَ الله» و «فَرَضَ الرّسول» در یک ردیف تلقی شده است.
احمد بصری با تکیه بر پیش فرض قائمیت و با استناد به روایت؛ ««یَقُومُ الْقَائِمُ بِاَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ لَیْسَ شَاْنُهُ اِلَّا السَّیْفَ لَا یَسْتَتِیبُ اَحَداً وَ لَا یَاْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَه لَائِمٍ»»قائم را در مقام شارعیّت دانسته است،
[۴۷] بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج۳، ص۴۱.
چنانچه فرقه بابیت و بهائیت نیز بر همین باور می‌باشند.
[۴۸] گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۱.
[۴۹] گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲.
[۵۰] گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲۸۰.
[۵۱] گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲۸۱.
[۵۲] گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲۸۲.
[۵۳] نوری، حسینعلی، ایقان، ص۱۸۷.

در پاسخ به این ادعا گفته می‌شود:
اولا؛ کتاب جدید معرّف قائم بودن نیست، بلکه ابتدا بایستی قائم بودن خود را به اثبات برساند و پس از آن بتواند کتاب جدید را توجیهی برای نسخ یا تشریع بیاورد.
ثانیا؛ روایاتی که درباره امر جدید صادر شده است، به معنای تبدیل فرائض و تغییر احکام نبوده، بلکه به معنای احیای آن دسته از سنت‌های اسلامی است که به دست فراموشی سپرده شده یا به آن‌ها عمل نمی‌شود. چنانچه امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:
««اِذَا قَامَ الْقَائِمُ (علیه‌السّلام) دَعَا النَّاسَ اِلَی الْاِسْلَامِ‌ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ اِلَی اَمْرٍ قَدْ دُثِرَ فَضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ اِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِاَنَّهُ یَهْدِی اِلَی اَمْرٍ قَدْ ضَلُّوا عَنْهُ».»
آن‌گاه که قائم (علیه‌السّلام) قیام کنند، مردم را از نُو به اسلام فرا می‌خواند و به امری که کُهنه شده و از آن گمراه شده‌اند، هدایت می‌کند و اینکه آن حضرت را مهدی نامیده‌اند، به این جهت است که مردم را به دینی که از آن گمراه شده‌اند، هدایت می‌کند.
ثالثاً؛ از سویی احمد بصری، مدعی وصایت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و از طرفی ادعای شارعیت کرده است. این در حالی است که این دو ادعا در نهایت تعارض بوده و با یکدیگر ناسازگار می‌باشند. چرا که معنای شارعیت این است که وی وصی پیامبر اسلام و یا امامان قبل از خود نبوده و به طور استقلالی دارای شریعت است و حال آنکه اگر وصی پیامبر باشد، بایستی وصایت ایشان را با حفظ امانت انجام داده و به روایت ««اِنَّ حَلَالَ‌ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه وَ حَرَامَهُ حَرَامٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَه»» پایبند بوده و دین و شریعت آن حضرت را تغییر ندهد.
علاوه بر همه این موارد؛ باور به شارعیت قائم (علیه‌السّلام) نادرست بوده و با انبوهی از آیات و روایاتی که دین اسلام و شریعت نبوی را ابدی دانسته و آن حضرت را ختم رسولان معرفی کرده ‌اند در تقابلی آشکار می‌ باشد. به عنوان نمونه برخی از تشریعیات و نسخ احکام احمد الحسن بصری عبارتند از:
۱. جایگزینی یک روز نماز قضاء با نمازهای قضاء شده در تمامی عمر انسان: احمد بصری در حکمی ناسازگار با روایات معصومین (علیهم‌السّلام) می‌گوید: «نسبت به قضای نماز؛ پس قضاء در شب بیست و سه رمضان معادل هزار ماه است، پس مثلا اگر در گردن شخصی یک سال قضاء یا ده سال و یا حتی هزار ماه باشد، با خواندن یک روز نماز در شب قدر او را کفایت کرده و نمازهایش ادا می‌شود».
[۵۶] بصری، احمد الحسن، الاجوبه الفقهیه، الصلاه، ص۳۰.

۲. حکم به عدم جواز ازدواج موقت در کمتر از ۶ ماه: احمد بصری در پاسخ به مدت حداقلی ازدواج موقت، آن را ۶ ماه دانسته و در پاسخ به سئوالی دیگر که به این حکم اعتراض کرده و آن را با روایات معصومین متعارض دانسته است می‌گوید: «احکام الهی شرعیه نسخ می‌شوند و چه آسان و کوچک است این مورد از نسخی که سوال کردی. پس قطعا در آینده نسخ ‌هایی بسیار بزرگتر و عظیم تر از این واقع خواهد شد».
[۵۷] بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج۳، ص۴۱.


۱. بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۴، ص۴۴، سئوال ۱۴۴.
۲. ابن اثیر، مجدالدین، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۵، ص۲۵۴.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۴۱۸.    
۴. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۵۲.    
۵. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۶۴.    
۶. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۱۴۶.    
۷. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۸۱.    
۸. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۳۰۰.    
۹. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۲، ص۷۷.    
۱۰. صدوق، محمد بن علی‌، کمال الدّین وتمام النّعمه، ج۱، ص۲۶۰.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۴۴.    
۱۲. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۵۷.    
۱۳. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، ص۳۶۱.    
۱۴. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۲۳.    
۱۵. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۶۲.    
۱۶. ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص۱۵۴.    
۱۷. مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۴۷۶.    
۱۸. مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، ص۷۱.    
۱۹. توضیح بیشتر بر اساس نقشه منطقه در سایت http://borouj.ir
۲۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۸، ص۲۹۵.    
۲۱. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، ص۴۴۲.    
۲۲. صدوق، محمد بن علی، علل الشّرایع، ص۱۶۰.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۹۴.    
۲۴. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۲۸۳.    
۲۵. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۴۳۷.    
۲۶. صدوق، علی بن حسین، الامامه و التبصره من الحیره، النص، ص۱۰۱.    
۲۷. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۱۶۹.    
۲۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۴۱.    
۲۹. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۰۹.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج‌۷، ص۲۸۴.    
۳۱. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۳۰۸.    
۳۲. اسرا/سوره۱۷، آیه۱۵.    
۳۳. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۴۱.    
۳۴. بصری، احمد الحسن، المتشابهات، ج۱، ص۴۴.
۳۵. راوندی‌، سعید‌، الخرائج‌ و الجرائح‌، ج۳، ص۱۱۶۵.    
۳۶. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیه‌السّلام)، ج۳، ص۱۱۵.    
۳۷. طوسی، محمد بن الحسن، الغیبه، ص۴۵۲.    
۳۸. حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداه، ج۵، ص۱۳۳.    
۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۹۰.    
۴۰. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۷۹.    
۴۱. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۳، ص۳۴۲.    
۴۲. مجلسی، محمدباقر، مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۰۷.    
۴۳. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۴۴. بحرانی، سید‌هاشم، حلیه الابرار، ج‌۵، ص۳۰۶.    
۴۵. انعام/سوره۶، آیه۵۷.    
۴۶. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص۲۳۳.    
۴۷. بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج۳، ص۴۱.
۴۸. گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۱.
۴۹. گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲.
۵۰. گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲۸۰.
۵۱. گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲۸۱.
۵۲. گلپایگانی، ابوالفضل، فرائد، ص۲۸۲.
۵۳. نوری، حسینعلی، ایقان، ص۱۸۷.
۵۴. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج‌۲، ص۳۸۳.    
۵۵. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج‌۱، ص۱۶۸.    
۵۶. بصری، احمد الحسن، الاجوبه الفقهیه، الصلاه، ص۳۰.
۵۷. بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر عبر الاثیر، ج۳، ص۴۱.



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.





جعبه ابزار