ادعای ایمان به خدا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طبق
آیات قرآن کریم منافقان به دروغ ادعای
ایمان به خداوند کردند.
منافقان به دروغ، ادعای
ایمان به خدا کردند:
«ومن الناس من یقول ءامنا بالله وبالیوم الاخر وما هم بمؤمنین؛
گروهی از مردم کسانی هستند که میگویند:
به خدا و
روز رستاخیز ایمان آوردهایم. در حالی که ایمان ندارند.»
«ویقولون ءامنا بالله وبالرسول واطعنا ثم یتولی فریق منهم من بعد ذلک وما اولـئک بالمؤمنین؛
آنها میگویند:
به خدا و
پیامبر ایمان داریم و
اطاعت میکنیم! ولی بعد از این ادّعا، گروهی از آنان رویگردان میشوند؛ آنها (در حقیقت)
مؤمن نیستند!»
«ومن الناس من یقول ءامنا بالله فاذا اوذی فی الله جعل فتنة الناس کعذاب الله ولـئن جاء نصر من ربک لیقولن انا کنا معکم او لیس الله باعلم بما فی صدور العــلمین؛
و از مردم کسانی هستند که میگویند:
به خدا ایمان آوردهایم! اما هنگامی که در راه خدا
شکنجه و
آزار میبینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی میشمارند (و از آن سخت
وحشت میکنند)؛ ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت (برای شما) بیاید، میگویند: ما هم با شما بودیم (و در این پیروزی شریکیم)!! آیا خداوند
به آنچه در سینههای جهانیان است آگاهتر نیست؟!»
آیات فوق شرح فشرده و بسیار پر مغزی پیرامون منافقان و ویژگیهای روحی و اعمال آنها بیان میکند.
توضیح اینکه:
اسلام در یک مقطع خاص تاریخی خود با گروهی روبرو شد که نه
اخلاص و
شهامت برای ایمان آوردن داشتند و نه
قدرت و
جرأت بر مخالفت صریح. این گروه که
قرآن از آنها
به عنوان
منافقین یاد میکند و ما در فارسی از آنها تعبیر
به دورو یا دو چهره میکنیم در صفوف
مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند، و خطر بزرگی برای اسلام و
مسلمین محسوب میشدند، و از آنجا که ظاهر اسلامی داشتند، غالبا شناخت آنها مشکل بود، ولی قرآن نشانههای دقیق و زندهای برای آنها بیان میکند که خط باطنی آنها را مشخص میسازد و الگویی در این زمینه بدست مسلمانان برای همه قرون و اعصار میدهد.
نخست تفسیری از خود
نفاق دارد میگوید: بعضی از مردم هستند که میگویند
به خدا و
روز قیامت ایمان آوردهایم در حالی که ایمان ندارند (و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمؤمنین).
این
آیه شریفه حال بعضی از منافقین را بیان میکند که
به ظاهر دم از ایمان و اطاعت زدند ولی دوباره
به کفر اول خود برگشتند، و میفرماید که ایمان
به خدا عبارت است از
اعتقاد قلبی بر یگانگی او و بر آن دینی که
تشریع کرده، و ایمان
به رسول عبارت است از اعتقاد قلبی بر اینکه او فرستاده خدا است، و امر او امر خدا و نهی او نهی خدا و
حکم او حکم خدا است، بدون اینکه خودش از پیش خود اختیاری داشته باشد، و اطاعت خدا عبارت است از اینکه
عمل را مطابق
شرع او انجام دهند، و اطاعت
رسول عبارت است از اینکه فرمانبر
به امر او باشند، و
به نهی او باز ایستند: و آنچه او حکم میکند و هر قضایی که میراند بپذیرند.
پس ایمان
به خدا و اطاعت او موردی جز
دین و
تدین به آن ندارد و ایمان
به رسول و اطاعت او هم موردش همان
خبری است که او از دین میدهد، یعنی ایمان
به اینکه
خبر او از ناحیه خدا است، و اطاعت از امر و نهی او و تن دادن
به حکم او در منازعات، و خلاصه منقاد او در همه امور بودن.
و بنابراین میان دو ایمان و دو اطاعت تنها فرقی که هست از جهت
سعه و ضیق مورد است، و تفصیلی که در آیه آمده که میفرماید: آمنا بالله و بالرسول، که حرف باء را تکرار کرده،
به همین سعه و ضیق اشاره دارد، توضیح اینکه نفرمود: آمنا بالله و الرسول، تا تعدد دو ایمان و دو اطاعت را برساند، و در عین اینکه دوئیت میان این دو ایمان و دو اطاعت هست، در عین حال هیچ یک از دیگری جدا نیست، هم چنان که خدا در
مذمت کسانی که این دو را از هم جدا میخواهند فرموده: و یریدون ان یفرقوا بین الله و رسله.
پس اینکه فرمود: و یقولون آمنا بالله و بالرسول و اطعنا، معنایش این است که ما بر دین خدا اعتقاد قلبی داریم و آن را
شریعت خود قرار دادیم و نیز اعتقاد قلبی داریم بر اینکه رسول جز
به حق خبر نمیدهد، و جز
به حق حکم نمیکند.
و اینکه فرمود: ثم یتولی فریق منهم من بعد ذلک، معنایش این است که طایفهای از این گروه که میگفتند: آمنا بالله و بالرسول و اطعنا، بعد از گفتن این حرف از مقتضا و لوازم گفتار خویش برگشته، و اعراض کردند. و معنای اینکه فرمود: و ما اولئک بالمؤمنین، این است که این گویندگان
مؤمن نیستند، و مشار الیه
به اشاره، (اولئک) اینان،
به شهادت سیاق عموم گویندگان است، نه خصوص طایفهای که اعراض کردند، چون سیاق کلام برای
مذمت همه است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۳۳۶، برگرفته از مقاله «ادّعای ایمان به خدا».