اخلاق سکولار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اخلاق
سکولار، گرایشی است طرفدار و مروج حذف و یا بی
اعتنایی و به حاشیه راندن
دین در ساحت
اخلاق. این گرایش اخلاقی گمان میکند اصول و قواعد اخلاقی را باید تنها بر مبنای حیات این جهان و رفاه اجتماعی و بدون توجه به دین تعیین کرد و دین هیچ گونه مرجعیتی در امور اخلاقی ندارد. در این دیدگاه هدف اصلی اخلاق فراهم آوردن رفاه اجتماعی و خوشی دنیوی است. با حذف دین،
عقل خودبنیاد و علم بشر جانشین مرجعیت دینی در تنظیم اصول و قواعد اخلاقی میشود.
اخلاق
سکولار از محصولات
دوران رنسانس است. برخی
بنتام و
ماکیاولی را قهرمانان وارونه ساختن اخلاق میدانند. اما نخستین بار
برنارد ماندویل (۱۶۷۰-۱۷۳۳) بود که فضائل اخلاقی آن دوران که غالبا برگرفته از ادیان بود را
رذائل اخلاقی تلقی کرد و بالعکس رذائل اخلاقی را
فضیلت دانست. او در کتاب
افسانه زنبوران معتقد شد جوامعی که رذائل اخلاقی نداشته باشند محکوم به شکست هستند.
از دیدگاه اخلاق
سکولار عقل خودبنیاد و
علم تجربی تنها مرجع تنظیم رفتارهای انسانی است. برخی قرائتها از
سکولاریسم، بر این باور استوار است که جهان ارزشی است که خدا به آدمیان اعطا کرده و خود از آن سلب مسئولیت نموده است و نگهداری آن را به خود انسان سپرده است.
«
خدا آن چنان بزرگ است که نباید باشد».
چارلز لارمر در کتاب فراسوی دین و روشنگری مینویسد: جوهره سکولاریسم جدید همین جمله است. او معتقد است در واقع رعایت حرمت استعلایی و عظمت خدا کار را به جایی رسانده که لازم نیست زحمت اداره عالم و طبیعت انسانی را به دوش داشته باشد. در اخلاق نیز رعایت حرمت استعلایی خداوند به این است که او را در حد یک آمر و ناهی که انسانها راتحریک به رفتارهای خاصی کند ندانیم. اما اگر خدا و دستورات الاهی مبنای اخلاق نباشد، اخلاق باید بر چه مبنایی استوار شود؟ پاسخ
هاچسون (Francis hutcheson (۱۶۹۴-۱۷۴۶)، فیلسوف اسکاتلندی و مبلغ عمده
نظریه حس اخلاقی در
علم اخلاق) این است که باید به طبع و سرشت آدمی رجوع کرد. اما گروهی دیگر مانند
کانت و
ساموئل کلارک عقل عملی را جانشین خدا در اخلاق میدانند.
در جهان اسلام موضوع ارتباط
دین و اخلاق تحت عنوان نظریه حسن و قبح الهی مطرح شده و انظار مختلفی را برانگیخته است. با نگاهی به تاریخ اندیشه اسلامی، دو نکته در این زمینه واضح است:
اول این که بحث برسر رابطه اخلاق و دین رنگ بوی کلامی داشته است.
دوم این که یکی از نخستین درگیریهای کلامی در قرون اولیه هجری است.
این نزاع میان دو
مذهب معتزله و
اشاعره درگرفت. معتزله بر این باور بودند که: حسن و قبح اخلاقی، اولا
ذاتی است. به این معنا که خوبی و بدی اوصافی وابسته به ذات اشیاء و رفتارهاست نه این که به دستور و فرمان الاهی منوط باشد. ثانیا این
حسن و قبح عقلی است، به این معنا که در مقام کشف این اوصاف حداقل در برخی امور عقل به تنهایی و بدون نیاز به دستورات دینی میتواند خوبی و بدی را بفهمد. اشاعره بر این باور بودند که حسن و قبح اخلاق شرعی است. به این معنا که امر و نهی خداوند مثبت نیکی و بدی افعال است. این گونه نیست که خوبی و بدی در ذات افعال نهفته باشد.
تعبیر شایع و رایجی از اشاعره وجود دارد که مانند یک ضربالمثل علمی شده است. آنها معتقدند «الحسن ما حسنه الشارع و القبیح ما قبحه الشارع». بر این پایه لازمه سخن اشاعره این است که اخلاق جزء لاینفک دین باشد و لازمه سخن معتزله این است که اخلاق از مستقل از دین باشد.
بر خلاف جهان اسلام در غرب، مبحث ارتباط دین و اخلاق جنبه اخلاقی، فلسفی و سیاسی داشت تا کلامی.
اخلاق
سکولار یا اخلاق دینزدایی شده به لحاظ تاریخی از
دوره رنسانس آغاز شده است. تا پیش از این زمان اخلاق دینی بوده است. این فرایند از اوایل قرن بیستم شدت بیشتری یافت.
دینزدایی از اخلاق یا فرایند سکولاریزاسیون اخلاق در غرب در دو مرحله پدید آمد. در یک مرحله پشتوانه بودن دین برای اخلاق نفی شد و این نکته بیان شد که اخلاق بدون دین هم میتوان داشت و در مرحله دوم این ایده قوت یافت که اساسا گرایش به دین برای اخلاقی بودن مضر است.
برخی از مهمترین مبانی باطل اخلاق
سکولار که پایههای اصلی آن محسوب میشوند عبارتند از:
الف) اصالت ماده: بدیهی است با منحصر دانستن حقیقت در امور مادی و پوچ انگاشتن امور غیر مادی مفاهیمی چون
خدا،
جهان آخرت،
وحی و... بیمعنا تلقی شده و ارزشهایی غیر از اصول اخلاقی دین حاکم میشود.
ب) عقلگرایی دوران روشنگری: نتیجه عقلگرایی دوران روشنگری که البته غیر از عقلگرایی فلسفی است، این شد که عقل بشر خودبنیاد و در حل مسائل فردی و اجتماعی خود بینیاز از دین است.
ج) نسبیتگرایی: با پذیرش نسبیتگرایی، ارزشهای مطلق و همیشگی دین جای خود را به ارزشهایی داد که وابسته به افراد و شرائط موجود هستند.
د)
اومانیسم: طبق نگرش اومانیستی کمال انسان در راستای لذت و رفاه او در دنیا معنا مییابد و نه خدا و اخلاق. هدف انسانها عشق به خود و کسب بیشترین منفعت تلقی شده و تهذیب روح و صعود به خود الهی بیمعنا تلقی میشود.
یکی از اصلیترین عناصر اخلاق
سکولار غیر دینی بودن آن است. در اخلاق
سکولار مرجعیت هر گونه متن یا شخص دینی مردود است و هیچ اصل مسلم و ثابت دینی در تنطیم اخلاق پذیرفته نیست. اساسا اخلاق سکولاریستی بر عناصری از اخلاق طبیعت گرایانه محض که به طور کلی بیارتباط با ادیان وحیانی و گرایشهای ماوراءطبیعی است پیریزی شده است.
از دیگر عناصر اخلاق
سکولار دنیوی بودن آن است. از دیدگاه این مکتب آنچه برای انسان ارزش نهایی دارد همین زندگی دنیایی و رسیدن به سعادت در آن است. سعادت اخروی یا به طور کلی مورد انکار واقع میشود و یا آنکه از آن صرف نظر شده و بدان بی توجهی میگردد.
یکی دیگر از ویژگیهای اخلاق
سکولار، نسبت آزادی و اخلاق است. در این اخلاق
آزادی کمترین قید را دارد. تلاش عمده در این رویکرد از اخلاق این است که حداکثر آزادی برای افراد فراهم آید. اخلاق نباید آزادیهای انسانی را محدود کند تنها قیدی که برای آزادی وجود دارد عدم سلب آزادی دیگران است.
ویژگی دیگری که میتوان برای اخلاق
سکولار بر شمرد این است که در این رویکرد اخلاق امری شخصی است و از این رو هیچ کس حق اظهار نظر درباره رفتار دیگری را ندارد. نتیجه این مساله این است که فاعل اخلاقی در مقابل دیگران هیچ احساس شرم و مسؤولیتی نداشته باشد.
الف) فقدان یک متن وحیانی تحریف نشده؛ این امر سبب شد اعتماد مسیحیان به اخلاق دینی کاهش یابد.
ب) فقدان قوانین اجتماعی برخاسته از آموزههای دینی
مسیحیت؛ این امر سبب شد اخلاق دینی ناکار آمد جلوه کند. و متفکران دوران رنسانس عقل خودبنیاد را مسئول قانونگذاری بدانند.
ج) نوع نگاه مسیحیت به زندگی دنیوی؛ تلقی مسیحیت آن روز از زندگی انسان در دنیا و لزوم ترک لذتهای دنیوی و یا تکبعدی نگری ایشان وبه عبارت خلاصه رهبانیت مورد تاکید در مسیحیت سبب شد انسانها از الگوهای دیکری برای تدوین اخلاق اجتماعی خود سود جویند.
د) آلودگی سران کلیسا؛ در دورانی که
رهبانیت به عنوان فضیلت ترویج میشد فساد مالی سران کلیسا سبب مضحک جلوه کردن اخلاق دینی مسیحی شد.
روشن است که این اشکالات ناظر به اخلاق دینی مسیحی است و موجب بی اعتباری مطلق اخلاق دینی نمیشود.
اخلاق
سکولار آثار و لوازم چندی را نیز در پی دارد. ماهیت نسبی اخلاق
سکولار باعث میشود این اخلاق به شکاکیت اخلاقی، یا پوچانگاری اخلاقی و یا قراردادگرایی اخلاقی منجر شود. از دیگر لوازم مهم گرایش سکولاریستی در اخلاق کثرتگرایی اخلاقی است. با
عنایت به اینکه اخلاق دینی دارای ثبات بوده و منافی با کثرتگرایی است، لاجرم کثرت گرایی را باید از خصوصیات اخلاق
سکولار و یا حداقل از خصوصیات برخی از گرایشهای اخلاق
سکولار برشمرد. در ذیل به برخی از آثار و لوازم اخلاق
سکولار اشاره مختصری میگردد:
الف) بی
اعتنایی به حیات اخروی بشر موجب شده تا ایشان غایت اخلاق را سعادت دنیوی او بدانند و برای بهرهمندی انسان از دنیا هیچ محدودیتی قائل نباشند. انسان حداکثر آزادی را دارد و تنها قیدی که آزادی او را محدود میکند این است که آزادی او موجب سلب آزادی از دیگران نشود.
درحالی که در اخلاق دینی اعتقادات صحیح پایه اخلاق صحیح است و بدون بهرهمندی از آن پایهریزی اخلاق جامع ممکن نیست. همچنین در بسیاری از جزییات اخلاقی که عقل بدانها راهی ندارد نیز باید از
دین و تعالیم
وحی که ناظر به سعادت دنیا و آخرت افراد و جوامع است کمک گرفت.
ب) همچنین با تغییر ملاکها و معیارها در اخلاق
سکولار فضائل جای خود را به رذائل داده و رذائل اخلاقی جانشین فضائل شدند. طرفداران اخلاق
سکولار با این توجیه که اگر زیادهطلبی در جامعه نباشد بازار تجارت رونق نمیگیرد آن را یکی از فضائل قلمداد کردند. و نیز خودنمایی و لافزنی را با این توجیه که انگیزه فعالیت دانشمندان میشود، نیکو و پسندیده دانستند. و به همین ترتیب خودخواهی به جای نوعدوستی، حقجویی به جای مصلحتاندیشی، لذتطلبی به جای تعالی خواهی، عافیتطلبی به جای سعادتطلبی،
تساهل و تسامح به جای
تعصب و
غیرت دینی از فضائل اخلاقی شمرده شدند.
ج) اخلاق
سکولار انسان را به خودخواهی و فردگرایی کشانده و نسبت به سعادت دیگران بیاهمیت میکند. چرا که در این نظام برای کسی که منفعت خود را در تزاحم با منافع دیگران میبیند عمل به
انصاف و
عدالت بی معناست.
شخصی و نسبی شدن اخلاق،
تکثرگرایی اخلاقی
و پوچانگاری اخلاقی
از دیگران آثار زیان بار اخلاق
سکولار است که در جای خود بطلان هر یک به اثبات رسیده است.
ادعای اساسی اخلاقگرایان دینی در مقابل سکولاریستهای اخلاقی این است که تنها بایک اخلاق خدامحور میتوان به اخلاق کافی و وافی که فراتر از نسبیتها و شکلگراییهای اخلاق غیردینی است، دست یافت. نتیجه اصلی این رویکرد در اخلاق این است که انسانگرایی
سکولار و دنیوی در شکلهای متنوع خود در واقع غیر انسانی است.
در مقابل مدعیان اخلاق
سکولار برای اثبات مدعای خود به شبه استدلالهایی استناد کردهاند که در ذیل به نقد و بررسی مختصری از آنها اشاره میگردد.
یکی از شبهات مدعیان اخلاق
سکولار این است که اخلاق دینی اخلاقی وظیفهگرایانه و تکلیفمدارانه است. در حالی که اخلاق انسانی به جای تاکید بر تکالیف بر حقوق انسانی مبتنی است. به اعتقاد اینان در جهان کنونی سخن گفتن از
حقوق بشر مطلوب است. زیرا ما در دورانی زندگی میکنیم که انسانها بیش از آنکه طالب فهم و تشخیص تکالیف خود باشند، طالب درک و کشف حقوق خود هستند.
اما چنانچه پیداست این دیدگاه ناشی از عدم شناخت نسبت به
اخلاق دینی است؛ چنانچه در اخلاق به دنبال صلاح و مصلحت باشیم و همچنین از اهداف دینی و اخلاق دینی آگاهی کافی داشته باشیم، آن گاه خواهیم دید که در اخلاق دینی حقیقت و مصلحت بر یکدیگر منطبق هستند. یک فرد مصلحتجو تنها با اخلاق دینی است که میتواند به عالیترین مصالح خویش دست یابد؛ توجه یافتن به سعادت ابدی ورای تفکر و اندیشه اخلاق
سکولاری است.
شبه دیگر طرفداران اخلاق
سکولار برخلاف دیدگاه قبلی این است که اخلاق دینی مصلحتاندیشانه و سودجویانه یا به تعبیری کاسبکارانه است. در حالی که اخلاق انسانی شریف میبایست با روح گذشت و ایثار همراه باشد.
این اعتراض نیز از سوی حامیان اخلاق دینی رد شده؛ زیرا اخلاق دینی برخلاف مکاتب اخلاقی
سکولار بر یک پایه قرار نگرفته است، بلکه دارای درجات و مراتب میباشد. بدین لحاظ اخلاق دینی به میزان درجات و مراتب انسانها برای آنان برنامه و اصول اخلاقی خاصی ارائه کرده است. هر چند از دیدگاه پیشوایان دین مبین اسلام و حتی برخی قدیسان مسیحی، بهترین نوع بندگی و نیکوترین عمل اخلاقی آن است که با انگیزههایی همچون شوق به
بهشت و ترس از
دوزخ همراه نباشد؛ لیکن از آنجا که همه مؤمنان در یک سطح نیستند، در مراتب پایین سلوک اخلاقی چنین انگیزههایی نیز پذیرفتنی است.
انتقاد دیگر حامیان اخلاق
سکولار به اخلاق دینی این است که این اخلاق از خودبیگانگی انسان را به ارمغان میآورد. از آن رو که به چیزی فراتر از شهودها و دریافتهای شخصی ما فرمان میدهد. مثلا فرمان ذبح
اسماعیل به
ابراهیم. کشتن یک انسان با شهود هر انسان سلیمالنفسی ناسازگار است.
در این مورد نیز باید توجه داشت که فرمان خداوند به ابراهیم آزمایشی بوده و برای تعیین میزان بندگی وی بوده است. بر فرض اینکه بپذیریم در این مورد این فرمان موجب از خودبیگانگی گردد اما آیا میتوان حکم آن را به تمامی موارد سرایت داد؟ داوری از یک نظریه بر اساس موارد استثناء صورت نمیگیرد و باید دید که در این باره اصول کلی اخلاق دینی چگونه است. اگر دین به اخلاقیاتی خلاف ندای
فطرت انسانی دعوت میکرد و اصول اخلاقی آن برخلاف شهودهای انسانی میبود، هیچ گونه توفیقی نمییافت.
برخی نیز گفتهاند اخلاق
سکولار از این جهت بر اخلاق دینی برتری دارد که اخلاق
سکولار راه را بر نسبیت باز میگذارد. بر این اساس میتوان قوانین اخلاقی را با دگرگونیهایی که در جهان رخ میدهد همنوا ساخت این قابلیت در اخلاق دینی وجود ندارد.
این سخن نیز از سوی طرفداران اخلاق دینی چنین پاسخ داده شده که: اصول و پایههای اخلاق با تغییرات محیط دگرگونی نمییابند، هر چند که چگونگی تحقق بخشیدن به این اصول میتواند به زمان و مکان وابسته باشد. بنابراین اگرچه ممکن است مثلا عدالت و احسان در زمانهای مختلف مصادیق متفاوتی داشته باشد، اما اصل عدالت و احسان همواره از خوبی اخلاقی برخوردار است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اخلاق سکولار (کلام جدید)»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۸/۳/۲۶. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اخلاق سکولار (فلسفه اخلاق)»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۸/۳/۲۶.