اخلاق در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اخلاق، از علومی است که در آن از ارزش خویها و رفتارهای آدمی بحث میشود.
اخلاق از جمله اهداف اصلی در تعالیم
قرآنی و
رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. در آیات مختلفی از
قرآن به مباحث
اخلاقی پرداخته شده و
تزکیه و آراستن به فضائل
اخلاقی در کنار تعلیم کتاب و
حکمت و از اهداف رسالت حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شمرده شده است.
در این نوشتار، دیدگاه
قرآن نسبت به مباحث و فضائل
اخلاقی، از آیات آن بررسی شده است.
حکمت که در دوره پیش از
اسلام نزد
عرب به مفهوم خردِ
اخلاقی بود، در
قرآن کریم نیز همان معنی را حفظ کرده، و با نگرشی ستایشآمیز از آن یاد شده، و آمده است که
خداوند به
لقمان حکمت عطا کرده است.
در
قرآن کریم به هنگام سخن گفتن از آنچه خداوند به
پیامبران خود عطا کرده، بارها «حکمت» در عرض «کتاب» آمده،
و در تبیین اهداف رسالت نیز همواره تعلیم حکمت در کنار آموختن کتاب جای گرفته است.
همچنین واژه تزکیه که به معنی پاککردن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل
اخلاقی آمده است، در آیاتی چند از
قرآن کریم در کنار تعلیم کتاب و حکمت، از اهداف رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شمرده شده، و جز در یک آیه
بقره،
همواره تزکیه بر تعلیم مقدم شده است.
همچنین در آیاتی سخن از آن رفته که تزکیه مایه
رستگاری انسان در
حیات اخروی است.
بر این پایه، پیش از هر سخن باید به این حقیقت توجه کرد که آراستن مردم به
اخلاقی شایسته، از جمله اهداف اصلی در تعالیم
قرآنی و رسالت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است.
آیاتی در
قرآن کریم وجود دارند که
انسان را آفریدهای برتر معرفی میکنند
در داستان
آفرینش آدم نیز، انسان به عنوان خلیفه خداوند بر زمین به
فرشتگان نمایانده شده است. با اینهمه، در
قرآن کریم انسان بارها به سبب
اخلاق ناپسند سرزنش شده، و صفاتی چون ستمکاری، ناسپاسی، شتابزدگی و نادانی بهطور عام به انسان نسبت داده شده است.
در مقام تحلیل این آیات، میتوان گفت که انسان از دیدگاه
قرآن، موجودی است که همواره آمادگی انحراف از جاده صواب و روی کردن به کردار ناپسند را داراست و نیرویی پر توان باید تا او را از این انحراف باز دارد.
در فرهنگ
قرآنی، دو نیروی
نفس و
شیطان، یکی از درون و دیگری از برون انسان را به زشتکاری فرا میخوانند و انسان موظف به خودداری از پیروی آن دو است.
نفس انسانی در فرهنگ
قرآن، طبیعتی است با گرایشهای متقابل که گاه در جایگاه
وعظ مینشیند و انسان را بهسبب بدکاری به سرزنش میگیرد (
نفس لوّامه) اما در غالب آیات
قرآنی، بیشتر بر نقش نفس به عنوان دورکننده انسان از نیک کرداری و فرماندهنده به زشتکاری تأکید شده است (
نفس امّاره ) نفس دارای هواهایی است که انسان را به هر سو میکشاند و پیروی از
هوای نفس جز
گمراهی و زشتکاری به بار نمیآورد
و از همینروست که انسان خدا ترس موظف بر آن است که نفس خود را از هوا برکنار دارد.
جامعترین گفتار درباره نفس در
سوره شمس دیده میشود که بر پایه آن خداوند هم فجور و هم
تقوا را به انسان الهام کرده، و این انسان است که خود با تزکیه نفس به رستگاری میرسد و با پیروی از هوای نفس راه زیانکاری میپیماید.
شیطان در
قرآن کریم به عنوان دشمن ناپیدای انسان معرفی شده
و در آغاز آفرینش نیز همو بود که با
وسوسه و فریب
آدم و
حوا را از
بهشت بیرون راند.
در
قرآن، شیطان به عنوان نماد
رذایل اخلاقی شناخته شده است که انسان را به سوی ارتکاب اعمال ناشایست فرا میخواند
و در آیاتی پرشمار انسان از پیروی او به شدت نهی شده است.
شیطان در فرهنگ
قرآنی، همانند هر
مخلوق دیگر تحت سیطره خداوند است و جز عاملی برای آزمودن انسان نیست، او در گمراه ساختن انسانها، توان چندانی ندارد و به تعبیر
قرآن، دارای «کیدی ضعیف» است.
ظهور کید شیطان در نیک جلوهدادن رذایل در نظر زشتکاران،
و از همه مهمتر بردن
ذکر خداوند از یاد انسان است،
در آیهای از
سوره مائده به صراحت بازداشتن از ذکر پروردگار و برانگیختن بر کردار زشت، از ویژگیهای شیطان دانسته شده است.
در مقایسهای میان آیات مربوط به نفس و شیطان، گاه خصوصیاتی مشترک دیده میشود، آنچه نجاتدهنده انسانها از وسوسههای نفس و شیطان است، رحمت خداوندی است
درباره شیطان و پیروی انسان از وساوس نفس و شیطان مایه خسران و زیانکاری است.
در فرهنگ
قرآنی، انسان بهطور عام برخی صفات ناپسند را به عنوان خوی و
خلق همراه دارد و در کنار آیاتی که انسان را به صفاتی چون
ناسپاسی و ستمکاری متصف میسازند، گاه برخی صفات نکوهیده در آفرینش با انسان قرین میگردند. در آیهای از
سوره معارج آمده است که انسان «هَلوع» -ناشکیبا و آزمند آفریده شده، و حتی در آیهای دیگر
آمده است که انسان از «عَجَل»- شتابزدگی
خلق شده است. نهادن این آیات در کنار آیاتی که پس از
خلقت، دو راه راست و ناراست را در پیش انسان قرار میدهند،
روشن میسازد که این آیات به مفهوم اصیل بودن برخی صفات نکوهیده در طینت و
فطرت انسان نمیتواند بود. در تنها آیه از
قرآن کریم که سخن از چگونگی آفرینش انسان و فطرت او به میان آمده است، صفت نهفته در وجود او همانا خداجویی و روی آوردن به راه راست شمرده شده است.
قرآن کریم هرگز به وجود تفاوتی میان انسانها در مقام
خلقت و فطرت اشاره نکرده است و اندیشه طینت نیک و بد اساساً در
قرآن دیده نمیشود. از دیدگاه
قرآن، نفس انسانی به گونهای
خلق شده است که آمادگی آلوده شدن به زشتی را بسیار دارد و از همینروست که بارها بر وجود صفات نکوهیده در انسانها تأکید شده، و در سراسر
قرآن با اشاره به آلایشهای نفسانی، تزکیه و پالودن نفس از زشتیها از مهمترین اهداف ارسال پیامبران دانسته شده است.
وجود
خُلق و خوی، به مفهوم ملکهای که بر نفس انسان چیره باشد، در
قرآن امری پذیرفته شده است، چنانکه در ستایش از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او دارای
خُلقی عظیم دانسته شده،
و در دگرسو، صفاتی چون «شُحّ»
حرص و
بخل بهگونهای معرفی گشته است که کاملاً میتوان آنرا خویی برای نفس انگاشت.
آنچه شایسته است بدان توجه شود، این است که در
قرآن به خویها اصالت داده نشده، و
خلقی نفسانی چون
شُح را میتوان مهار کرد.
فرهنگ
اخلاقی قرآن بیش از هرچیز به «عمل» اصالت داده است و صفات ارزشمند نفسانی چون تقوا نیز جز بهدل دست یافتنی نیستند. در
قرآن کریم تعبیرهای گوناگونی برای ارزشگذاری اعمال انسان بهکار رفته است: اعمال پسندیده با تعبیرهایی چون «صالحاً/ الصالحات»، «الحسنه/ الحسنات»، «خیر/ الخیرات» و «المعروف» وصف شده، و کردار زشت با تعابیری چون «السیئه/ السیئات»، «الفحشاء/ الفواحش» و «المنکر» خوانده شدهاند.
نظام
اخلاقیِ مطرح شده در
قرآن کریم نظامی دینی است و پایه دستورهای آن، رابطه انسان با
خداوند است. انسان هدایت نخستین را از خداوند دریافت داشته است و این توانایی را دارد که با سپاس بر
هدایت الهی راه راستی را پیش گیرد، یا در راه زشتکاری گام گذارد.
قرآن کریم بارها اطاعت از رسول خدا را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده،
و در آیهای به صراحت چنین آمده است که آنچه را رسول آورده، برگیرید و آنچه را از آن نهی کرده، واگذارید.
قرآن رسول اکرم را برای
مؤمنان اسوهای نیک معرفی کرده است
و بدینترتیب نه تنها دستورهای گفتاری، بلکه کردار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز برای
مسلمانان نمونهای
اخلاقی معرفی شده است.
مطرح گشتن حب و بغض الهی نسبت به افعال گوناگون در نظام ارزشی
قرآن، دستورهای
اخلاقی را از صورت
امر مولوی صرف خارج کرده، و حالتی ویژه بدان بخشیده است، بر پایه آیات متعدد از
قرآن کریم خداوند کردارهای ناپسند همچون «
فساد» را دوست نمیدارد
و افعالی چون
احسان و تطهُّر پاکی جستن را دوست میدارد.
دوست داشتن و دوست ناداشتن خداوند که در برخی از آیات به افعال بازگردانده شده است، در غالب موارد به فاعل آنها بازمیگردد و در قالب دوستی خداوند با عاملان افعال شایسته و دوستی نداشتن او با مرتکبان اعمال ناشایست جلوه میکند آیات یاد شده. بدینترتیب کردار انسان میتواند موجب دوستی خداوند، یا سلب دوستی وی گردد. از همینرو
قرآن به کسانی که خداوند را دوست میدارند، فرموده است تا با پیروی کردن از دستورهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرایط آن را فراهم سازند که خداوند نیز ایشان را دوست بدارد.
در مطالعه نظام
اخلاقی قرآن، دو مفهوم «بِرّ» و «
تقوا» از بیشترین اهمیت برخوردارند و خود نیز با یکدیگر پیوندی مستحکم دارند.
برّ در لغت و تفاسیر به معنی
نیکوکاری دانسته شده است، اما از برخی کاربردهای
قرآنی آن
بر میآید که برّ در واژگان
قرآن صرفاً به مفهوم عمل به احکام شرعی نیست و اصولاً نیکوکاری را به معنای عام در برمیگیرد.
قرآن کریم در یک آیه برّ را در برگیرنده برخی عناصر دینی از عقاید و فرایض و نیز
تخلق به صفات پسندیده چون اکرام مستمندان،
وفای به عهد و
صبر در دشواریها دانسته است.
برّ در
قرآن تعبیری رسا، و جامع فضایل دینی
اخلاقی است و بر همین پایه است که در آیات متعدد، اَبرار به عنوان راه یافتگان به
بهشت و رستگاران معرفی شدهاند.
قرآن کریم در یکجا
اِثم را با برّ مقابل نهاده، و در دو جای دیگر
آن را در برابر «فجور» آورده است. برابر دانستن برّ و تقوا در آیهای از
سوره بقره،
قرین ساختن برّ و تقوا در جاهای دیگر،
و تقابل تقوا و فجور در دیگر آیات
نشان از ارتباطی بسیار نزدیک میان دو مفهوم برّ و تقوا دارد.
با بررسی کاربردهای
قرآنیِ تقوا، باید گفت که تقوا صرفاً دارای یک مفهوم سلبی، و به معنیِ پرهیز از کردار ناپسند نیست، بلکه ملکهای است در درون انسان که افزون بر دور ساختن او از زشتکاری فجور، وی را به نیکوکاری برّ فرا میخواند. بدینترتیب است که در آیاتی پرشمار، صفت تقوا با اعمال پسندیده گوناگون، و نه صرفاً با ترک اعمال ناپسند قرین گردیده است، از اینگونه است قرین گشتن تقوا با اعمال پسندیده
اخلاقی چون وفای به
عهد،
اصلاح میان مردم،
احسان،
عفو و صبر،
دو صفت قرینِ برّ و تقوا نماینده نظام
اخلاقِ دینی در
قرآناند و آیاتی متعدد با سیاق «وَ مَنْ یتَّقِ اللّهَ...» و «... لَعَلَّکمْ تَتَّقونَ/ لَعَلَّهُمْ یتَّقونَ»،
تخلق مردمان به برّ و تقوا را از اهداف رسالت برشمردهاند، چنانکه دعوت پیامبران پیشین نیز همواره به تقوا بوده است.
قرآن کریم خود هدایت برای اهل تقواست و گرامیترینِ مردم نزد خداوند با تقواترین آنان است.
در نگرش به عاقبت انسان، تقوا بهترین توشه برای
آخرت،
و مایه نیکبختی و رستگاری اوست.
بیتردید در
قرآن کریم آن عملی پسندیده است که با انگیزه بهدست آوردن
رضای پروردگار صورت گرفته باشد و همین عمل است که «اجری عظیم» در پی دارد،
در ارزشگذاری اعمالی مانند
انفاق که ممکن است شائبهای از انگیزه نفسانی چون
خودنمایی در آن باشد، همواره پرهیز از این شائبه مورد توجه بوده، و انفاق پنهان بر عمل آشکار مقدم شده است.
قرآن کریم انفاقی را که با منّت نهادن بر شخص مستمند همراه باشد، باطل و بیارزش میشمارد و این انفاق را قرینِ
ریا میخواند.
در
قرآن کریم ریا و خودنمایی در برابر مردم، در اعمال گوناگون فردی و اجتماعی چون
اقامه نماز، انفاق و
جهاد مورد توجه قرار گرفته است و نهتنها از بطلان عمل به ریا سخن رفته، بلکه خود عملی ضداخلاقی شمرده شده، و به
عذاب الهی نیز
وعید داده شده است.
نظام
اخلاقی مطرح شده در
قرآن کریم که یک نظام
اخلاقِ دینی است، گونهای از نظارت و محاسبه ناپیدا را به همراه دارد، ناظرانی از جانب خداوند
کراما کاتبین اعمال نیک و زشت انسان را در نامهای مینگارند که به هنگام برپاییِ
قیامت به دست وی داده خواهد شد تا محاسبه اعمال او بر آن پایه صورت پذیرد،
این محاسبه آن اندازه دقیق است که هرکس ذرهای
عمل نیک کرده باشد، پاداش کردار خود، و آن کس که ذرهای بد کرده باشد، سزای آن کردار را خواهد دید.
نظارت بیانقطاع الهی و پاداش و سزای اعمال نیک و بد که به عنوان فرهنگی حاکم بر نظام
اخلاقی در سراسر
قرآن کریم بازتاب یافته است، ضامنی مطمئن برای اجرای دستورهای
اخلاقی در حالت «ذِکر» است، یعنی حالتی که انسان مؤمن، نظارت الهی را بر اعمال خود و نیز جزای اخروی را در یاد داشته باشد.
عنصر
ذکر در فرهنگ
قرآنی با اهمیت فراوان تلقی شده، و در جای جای آیات از آن سخن آمده است. اعراض از ذکر خداوند، از یکسو موجب میشود که انسان به شیطان نزدیک گردد و به زشتکاری روی آورد
و از دگرسو باعث تنگی معیشت او میشود.
انسان مأمور است که همواره - حتی آنگاه که در حال عبادت نیست - خداوند را به یاد آورد
اهل تقوا هرگاه با وسوسهای از شیطان روبهرو گردند، آن را با ذکر خداوند دور میسازند.
بنابر آیهای در
سوره رعد، قلب انسانها با ذکر خداوند آرامش مییابد.
در وصف حالات قلبی انسان،
قرآن قسوتِ قلب زشتکاران را با نسیان خداوند،
و خشیت و خشوع نیکان را با ذکر او
قرین ساخته است. افزون بر ذکر نفسی،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر آن مأمور بوده تا مردم را به ذکر وادارد،
و
قرآن کریم خود بارها در آیات گوناگون ذکر نام گرفته است.
در آیات متعدد
قرآن از «تذکیر» و حاصل آن «تذکر» سخن بهمیان آمده، و اشاره شده است که
مؤمنان و خردمندان،
از این تذکیر بهره میگیرند. گاه نیز تذکیر از جانب مؤمنان است،
که با
امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ
قرآنی ارتباط مییابد.
قرآن کریم نخستین عبادت مفروض، یعنی
نماز را برای یاد کردن خداوند و ذکر دانسته،
و از همینروی، از ویژگی بازدارندگی نماز از زشتکاری، سخن به میان آمده است، با توجه به آیهای از
سوره عنکبوت،
نماز از آنجا که خود حالتی از ذکر است، انسان را از زشتکاری و بدکرداری برحذر میدارد، اما در ذیل همان آیه بر اصالت ذکر تأکید گشته، و بر این امر تصریح شده که ذکر خداوند بزرگتر است.
با وجود اینکه در عصر تدوین
علوم اسلامی،
اخلاق، مسیری نسبتاً مستقل از
علم فقه را طی کرده است، اما در
فرهنگ اسلامی تعیین مرزی میان دستورهای
اخلاقی و
احکام فقهی امکانپذیر نیست. در جای جای
قرآن، دستورهایی که در منابع فقهی موضوع علم فقه شمرده شدهاند، از قبیل اقامه نماز و ادای
زکات، در کنار دستورهایی مانند امر به صبر آمدهاند که هیچگاه صورت موضوعی فقهی به خود نگرفتهاند. وارد نشدن شماری از دستورهای
اخلاقی قرآن در منابع فقهی نباید بدینمعنی تلقی شود که این دستورها از نظر
قرآن کریم الزامآور نیست و ترک آنها مستوجب جزا نخواهد بود، بلکه این دستورها از آنرو به منابع فقهی راه نیافتهاند که موضوع آنها گاه حالات روحی مانند صبر است نه عمل و گاه اعمالی آن اندازه کلی و فراگیر است - مانند مالاندوزی - که نمیتوان آنها را با همان کلیت در چارچوب قوانین فقهی قرار داد.
با این مقدمه باید یادآور شد که دستوهای
اخلاقی و غیرفقهی
قرآن نیز گاه در
وعد و وعید کم از دستورهای فقهی ندارند،
قرآن کریم به آن کس که مثلاً حالت
بخل یا
تکبر را در نفس خود پرورش دهد، وعید آتش داده
و بهسان نمونهای در اعمال، آن کس را که مال اندوزد و از انفاق آن خودداری ورزد، از
عذاب جهنم بیم داده است.
تعبیر تند و هشدار دهنده «کبُرَ مَقْتاً عِنْدَاللّهِ» درباره کسانی آمده است که به آنچه میگویند، عمل نمیکنند.
در تعبیری کلی باید گفت که زندگی دنیا از نظر
قرآن تنها آزمایشی برای زندگی آخرت است و از همینروی غایت اصلی از اعمال دنیا را باید در دستاوردهای اخروی جست و جو کرد.
در آیات
قرآنی، زندگانی دنیا با تعبیراتی چون «متاعِ غرور»
و
لهو و لعب وصف شده، و با تأکید بر این تفکر که دنیا تنها جایگاهی برای آزمایش است،
روی کردن به دنیا سرزنش شده است.
قرآن کریم به آنان که زندگانی دنیا را بر آخرت برمیگزینند، عذاب اخروی وعید داده،
و
قارون را به عنوان نمادِ این گروه از آخرتفروشان به زیورهای دنیا، معرفی نموده است،
در
قرآن کریم نعمتهای دنیوی در برابر نعم اخروی ناچیز دانسته شده،
و سرای آخرت حیات جاودان شمرده شده است.
این نکته نباید ناگفته ماند که
قرآن کریم مؤمنان را به ترک دنیا فرا نخوانده، و
رهبانیت را شیوهای صحیح در برخورد با نعم دنیا ندانسته است.
در دعایی کوتاه که
قرآن به مؤمنان آموخته است، اهل ایمان از خداوند میخواهند تا به آنان هم در
دنیا و هم در
آخرت حسنه (نیکویی) عطا کند
حتی
ثواب و
عقاب الهی نیز منحصر به جهان واپسین نیست و در حدی محدود در دنیا نیز
پاداش و سزا داده میشود.
با توجه به این آیات، از یکسو باید پذیرفت که نیکبختی و نگونبختی بزرگ همانا در آخرت است، اما از دگرسو زندگی دنیا نیز در فرهنگ
قرآنی از اهمیتی در حد خود برخوردار است و نیکبختی و نگونبختی در آن نیز راه دارد. تعبیر
قرآنیِ «خَسِرَالدُّنْیا و الاخِرَه»،
نشان از خسرانی عظیم در هر دو جهان دارد.
از آنجا که دنیا برای
آزمایش و امتحان انسان است، بر پایه تعالیم
قرآن سختیها و مصیبتهایی که بر انسان وارد میآید، چیزی جز آزمون نیست و نباید نگونبختی تلقی گردد، چنانکه گشایشها و بینیازیها نیز نمیتواند به مفهوم نیکبختی انگاشته شود. در آیهای از
سوره انبیاء سخن از آزمایش انسانها گاه به شر مصیبتها و گاه به خیر نعمتها به میان آمده است
و در آیهای دیگر در توضیح آزمایش به مصایب چنین آمده که خداوند انسان را به مصیبتهایی از قبیل ناامنی، گرسنگی، تلفشدن اموال و مرگ نزدیکان میآزماید.
پیامبران که برگزیده مردمان هستند و
قرآن آنان را در زندگی دنیا نیز همچون آخرت به نیکبختی میشناسد، در زندگانی دنیا به سختترین آزمایشها تن دادهاند، چنانکه در
قرآن داستانهایی در شرح آزمایشهای
حضرت ابراهیم و
حضرت ایوب (علیهالسلام) آمده است،
انسان نگونبخت در زندگانیِ دنیا، آن کسی است که همواره بر آنچه از کف داده، یا به دست نیاورده است، افسوس خورد
و چون سختی و مصیبتی بر او وارد شود، ناشکیبا گردد و دچار ناامیدی شود،
یا آن را خواری و خفتی از سوی خداوند انگارد.
بدینترتیب نیکبختی در حیات دنیا را نباید در فراوانی نعمتها، بلکه باید در این امر جستوجو کرد که
رجا جایگزین ناامیدی، و صبر جایگزین ناشکیبی گردد. باید گفت: حتی از پی هم آمدن و فرو ریختن نعمتهای دنیا بر بد کاران و ناسپاسان خود فزاینده عذاب اخروی آنان است
و اینکه انسان متنعم از آزمایش پسِ این نعمتها ناآگاه باشد، در
قرآن کریم نکوهش شده است.
از دیدگاه
قرآن نیک بختی در آخرت همانا روی سپید برآمدن از آزمون دنیا و برخورداری جاودان از نعیم اخروی است و در نقطه مقابل، نگونبختی روی سیاه برآمدن از آزمایش دنیوی و مستوجب
عذاب اخروی گشتن است. به تعبیر
قرآن کریم، در
روز قیامت مردم به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی اهل شقاوت، و گروهی اهل سعادت خواهند بود. اشقیا در آتش جاودان سزا خواهند دید و سعادتمندان در نعیم بهشت به پاداش کردار خود خواهند رسید.
دو مفهوم متقابل
سعادت و شقاوت تنها در یک آیه از
قرآن کریم بهکار گرفته شده، و در آیاتی دیگر، دو تعبیر متقابل «اصحاب المیمنه» و «اصحاب المشئمه» بهکار رفته است.
آنچه در فرهنگ
قرآنی برای باز نمودن مفهوم نیکبختی بیش از هر تعبیری به کار رفته، تعبیرهای «
فلاح» و «فوز» برای سعادتمندی اخروی است.
در آخرت برای نیکوکاران غایتی که ارزشمندتر از بهدست آوردن نعیم بهشت میتواند بود، رسیدن به «رضوانِ» خداوند است،
و اوج سعادت انسان در قیامت، در کلامی از خداوند بازتاب یافته است که «ای نفس آرامش یافته، بهسوی پروردگارت بازگرد که تو از او خشنودی و او از تو راضی است...»
دستورهای
اخلاقی قرآن کریم آن اندازه گسترده است که مطرح کردن و تحلیل یکایک آنها در این مقاله امکانپذیر نخواهد بود، در اینجا تنها به بررسی اجمالی آن دسته از دستورها پرداخته میشود که
قرآن بر آنها تأکیدی خاص داشته است.
قرآن کریم هدف از ارسال رسولان و انزال
کتب آسمانی را قیام مردم به
قسط دانسته است
و در
سوره آلعمران کسانی که مردم را به سوی قسط فرا میخوانند، به
انبیاء الهی عطف شدهاند. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود مأمور بود تا به عدل و قسط حکم کند
و خداوند مؤمنان را نیز فرمان داده تا در هر حکمی به عدل رفتار نمایند.
رفتار به عدل قرین تقواست و «قوّام به قسط» از صفات اهل ایمان است.
در آیاتی چند از
قرآن کریم از دوستی خداوند با اهل قسط سخن آمده است.
شکیبایی در به جای آوردن طاعت پروردگار و نیز در خودداری از
معصیت خداوند آشکارترین چهره صبر در سراسر
قرآن کریم است. سیمای دیگر صبر در
قرآن، شکیبایی در برابر مصیبتهای گوناگون است که به عنوان آزمون بر انسان وارد میگردند و در این میان تنها صابران از آزمایش رستگار برمیآیند.
بهگاه سختی و دشواری، صابران روی به
کفران نمیآورند و بر
شکر پروردگار مداومت میورزند، در
قرآن کریم همواره واژه «صبّار» در کنار «شَکور» جای گرفته است
در دو آیه از
قرآن کریم، از زبان مؤمنانی که در معرض سختترین آزمایشها قرار گرفتهاند، دعایی با این مضمون آمده است که از خداوند درخواست میکنند تا صبر را همچون نعمتی بر آنان فرو ریزد
و در آیهای دیگر به اهل ایمان سفارش شده تا در هنگام سختی از صبر و نماز یاری جویند.
چهرهای دیگر از
صبر در
قرآن کریم،
شکیبایی در برابر رفتار ناشایست مردمان است.
قرآن درگذشتن از بدیهای دیگران و بخشش یا برتافتن آن را صبری ستوده شمرده است.
اینگونه صبر، یعنی پاسخ گفتن بدی دیگران با نیککرداری، موجب اجری افزون برای مؤمنان میگردد.
صبر یکی از مهمترین صفاتی است که در
قرآن کریم بر آن تأکید شده است و در دو آیه از
سوره انفال،
بر این نکته اشارت رفته که خداوند همراه صابران است و مؤمنان فراخوانده شدهاند تا همواره یکدیگر را به صبر و شکیبایی دعوت کنند.
از دیگر فضایل
اخلاقی که در
قرآن کریم با تأکید و تکرار بر آنها فرمان داده شده، اینهاست:
رحمت و مهربانی،
نیکوکاری نسبت به
والدین،
صله رحم،
انفاق و یاری نسبت به تنگدستان و یتیمان،
وفای به عهد و ادای امانت،
و درستکاری در کیل و وزن.
نظام
اخلاقی حاکم بر
سنت نبوی، بهطبع همان نظام
اخلاقی قرآن کریم بوده، و خطوط اصلی تعالیم
اخلاقی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز چیزی جز آموزشهای
قرآنی نبوده است، اما باید دانست که تعالیم
اخلاقى ارائه شده در
قرآن کریم نیز همچون دیگر معارف
قرآنى، در گفتار و کردار پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تبیین گردیده، و مضامین آن بسط داده شده است. اهمیت آموزش
اخلاقی در سنت نبوی به پایهای است که در حدیثی مشهور از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، غایت از بعثت آن حضرت نمایاندن
اخلاق پسندیده دانسته شده است.
بر پایه روایات گوناگون، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در یکی از استعاذههای مشهور خود از «سوء
اخلاق» به خداوند پناه میجسته است.
سرانجام، باید اشاره کرد که اهمیت آراسته شدن به
اخلاق نیکو در سنت نبوی تا آنجاست که کاملترین کسان در
ایمان، نیکخوترین مؤمنان دانسته شدهاند.
در مطالعه
اخلاق در سنت نبوی و مقایسه آن با تعالیم
قرآنی، باید بیشتر به شناخت مواضع تأکید در آموزشهای نبوی توجه کرد، اما پراکندگی بسیار زیاد احادیث در مجامیع حدیثی از یک سو، و بررسی وضع اعتباری هر یک از احادیث از دیگر سو، تحقیق و تتبع گستردهای را طلب میکند. در یک نگرش اجمالی بر احادیث
اخلاقی در سنت نبوی شاید بتوان ستایش صفاتی چون
امانتداری، اقتصاد در کسب و معیشت، و پرهیز از دلبستگی به مظاهر دنیا به عنوان فضایل، و نکوهش صفاتی مانند
کذب،
غیبت،
نفاق و دورویی،
حسد،
خشم و
بدزبانی به عنوان رذایل
اخلاقی را از نکاتی دانست که بر آنها تأکید شده است. وجود دستورهای مشخص و مفصل برای آداب نشستن در مجالس، آداب ورود به منازل و
آداب سلام و
تحیت نیز از نمونههای بارز آموزش
آداب معاشرت و
اخلاق اجتماعی در سنت نبوی است که خود ریشه در آموزشهای
قرآن دارد.
به طور کلی باید گفت درباره آن دسته از دستورهای
اخلاقی که در
قرآن وارد شدهاند، سنت نبوی تبیینکننده وظایف ناگفته است و گاه با ذکر مثالهایی، درک مطلب را به اذهان نزدیکتر میسازد. پرداختن به آن دسته از موضوعات
اخلاقی که در
قرآن کریم از آنها سخن به میان نیامده، دیگر وجهه سنت نبوی است. سرانجام، در احادیث منقول از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه آوردن فضایل
اخلاقی با سخن از ثواب عمل و قرین ساختن رذایل با سخن از عقاب آنها، اسباب ترغیب و ترهیب را برای
مسلمانان فراهم آورده است.
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اخلاق دینی»، ج۷، ص۳۰۲۳.