اخلاق توصیفی (علوم قرآنی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اخلاق توصیفی، خلقیّات رایج میان
اقوام و ملل گوناگون یا افراد برجسته را بررسی میکند. این نوع
پژوهش صرفاً جنبه توصیف داشته، از هرگونه
داوری درباره
درستی یا
نادرستی آن خلقیّات، یا سفارش به
پیروی یا دوری از آن خودداری میکند.
توصیف اخلاقّیات در قرآن را میتوان در دو بخش پی گرفت؛ توصیف اخلاقیات افراد و توصیف اخلاقیات اقوام.
روش
قرآن در بیان اخلاقیّات اقوام و افراد که به آن اهتمام فراوانی دارد، با اخلاق توصیفی رایج متفاوت است؛ زیرا قرآن از رهگذر ارجاع به وقایع عینی،
عبرتآموزی اخلاقی را مورد نظر قرار داده، همواره اخلاق توصیفی آن، در خدمت
اخلاق تربیتی است.
در این بخش، قرآن از بسیاری
پیامبران الهی یادکرده و گذشته از اخلاقهای مشترک میان آنان، برخی را به اوصافی خاصّ ستوده است.
ابراهیم را به
تسلیم خدا بودن
،
مطیع خداوند
،
حقگرا،
شاکر نعمتهای الهی
، بسیار
راستگو،
خداترس و
بردبار، و
وفادار به
پیمانو
نوح(علیه السلام) را به
بنده شاکر بودن
؛ و
ادریس(علیه السلام) را به بسیار راستگو بودن
؛
هود را به
ناصح (
خیرخواه) و امین بودن
؛
اسماعیل را به
بردباریو
صادق بودن در وعدهها
؛
یوسف(علیه السلام)را به
اخلاص در
بندگی؛
ایوب(علیه السلام) را به
صابر و
اوّاب (
تواب، بسیار بازگردنده) بودن
؛
موسی(علیه السلام) را به
مخلص بودن
؛
داود(علیه السلام) را به اوّاب بودن
و
عیسی(علیه السلام) را به
نیکی به
مادرشستوده است.
به گفته برخی،
شکرگزاری نوح، ابراهیم و
آلداود؛ صبر یوسف، ایوب و اسماعیل؛
قناعت و
زهد زکریا،
یحیی، عیسی و
الیاس و
عزم شدید برای
قیام به
حق و
شجاعت موسی و
هارون(علیهم السلام) از کمالات و
فضایل خاص ایشان بهشمار میآید.
و البتّه
رسولاکرم(صلی الله علیه وآله)با
پیروی از
هدایت الهی انبیای گذشته
و دارابودن همه اوصاف و کمالات مشترک و مختص آنان
افزون بر اوصافی چون:
رأفت و
رحمت برای
مؤمنانو نرمخویی
، به داشتن
خلق عظیم وصف شده است: «واِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظیم».
علاّمه طباطبایی، مقصود از خُلُق عظیم در این
آیه را به قرینه آیات پیشین،
اخلاق و
منش اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه وآله)میداند؛
امّا طبق روایتی که از
ابنعبّاس نقل شده، مقصود از «خُلُق عظیم»
دین اسلام، و
مدح پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای
استقامت حضرت در دیناست.
فخررازی، این برداشت را نادرست میداند؛ زیرا معتقد است که دین، مقولهای نظری است و با کمال قوّه نظری انسان پیوند دارد؛ درحالیکه اخلاق، مقولهای عملی است و به کمال قوّه عملی انسان مربوط است و افزون بر این، معنای لغوی خُلُق که
سجیّه یا
عادت نفسانی است، با دین تناسبی ندارد.
علاّمه طباطبایی نیز که با توجّه بهمعنای خلق (
ملکه نفسانی) و براساس سیاق
آیات، مقصود از «خُلُق عظیم» را
منش اجتماعی رسولخدا دانسته،
تفسیر «خُلُق عظیم» به «
دین» را نادرست میداند.
با توجّه به اینکه
ستایش اخلاق فرد بدون ارجاع آن به دین ممکن است. احتمال دارد در این آیه، خداوند،
پیامبر خود را برای اخلاق خوبی که دارد میستاید؛ هرچند در آیات دیگری، وی را برای استقامت در دین نیز ستایش میکند.
درباره جامعیّت اخلاقی رسولخدا(صلی الله علیه وآله)برخی آیه «خُذِ العَفوَ وأمُر بِالعُرفِ واَعرِض عَنِ الجـهِلین»
را شاهد آوردهاند.
قرآن، افزون بر
پیامبران، برخی دیگر از انسانهای برجسته را نیز به دارا بودن صفتی نیکو ستوده است؛ چنانکه در آیه۱۲
سوره تحریمپاکدامنی حضرت مریم(علیها السلام) را مطرح کرده و او را در این جهت،
الگویی شایسته برای
مؤمنان دانسته است.
آیاتی از قرآن نیز به اخلاق ناپسند برخی افراد اشاره دارد؛ مانند:
فسادگری فرعون و
ستم وی بر
بنیاسرائیل،
فسق،
استکبار وی
؛
ستم کردن و
کشتن برادر از سوی
قابیل.
آیات فراوانی از
قرآن، انحرافهای اخلاقی بسیاری از اقوام گذشته را یادآور شده است.
ازجمله فسق و ستم و
طغیان قوم نوح(علیه السلام)
، نسبتهای ناروا و خلاف اخلاقِ
سفاهت و
کذب به
هود از سوی قوم وی (
عاد)
،
پیمانشکنی،
سرکشی از فرمان
پروردگار و
پی کردن ناقه از سوی
ثمود (
قوم صالح(علیه السلام))
، محاجّه به ناحق
قوم ابراهیم(علیه السلام)با وی درباره
توحید،
فحشا و کارهای ناشایست
قوم لوط(علیه السلام)
،
کمفروشی،
فساد و جلوگیری از
راه خدا به همراه ایجاد جوّ وحشت از سوی
قوم شعیب(علیه السلام)(
مدین)
و بیش از همه، قرآن به انحرافهای اخلاقی
قوم موسی و
یهودیان اشاره دارد.
برخی این اوصاف را شامل موارد ذیل دانستهاند:
قتل انبیا و
آمران به معروف، شکستن
حرمت روز تعطیل (
شنبه)،
پیمانشکنی،
توطئه قتل
مسیح،
اختیال (
خرامندگی،
فخرفروشی)،
بخل،
کتمان دادههای خدا و
تظاهربه
فقر و نداری
، و
تحریف آیات الهی و بهکار بردن جملههای غیر اخلاقی از قبیل: سمعنا و عصینا (شنیدیم و نافرمانی کردیم)، اسمع غیر مسمع (بشنو که نشنوی)، راعنا (ناسزایی به زبان
جهودان)
و....
قرآن کریم، گاهی از رهگذر اشاره به انحرافهای اخلاقی اقوام خاص، به زمینههای بروز این انحرافها توجّه میدهد؛ چنانکه درباره گروههای
کافر میگوید علّت اصلی انحراف آنان
استکبار و
تعجب انکارآمیز آنهاست به اینکه بشری مانند خودشان بتواند به
رستگاری هدایت کند؛
ازاینرو،
پیام رسولخدا را نادیده انگاشتند و در وادی
کفر و
گمراهی افتادند.
گاهی نیز به انحرافی خاصّ مانند
فساد و
زیادهخواهی ملّتی اشاره میکند؛ سپس
سرنوشت شوم آن ملّت را یادآور میشود تا حسّاسیت اجتماعی لازم را در ما برانگیزد: «اَلَّذینَ طَغَوا فِی البِلـد فَاَکثَروا فیهَا الفَساد فَصَبَّ عَلَیهِم رَبُّکَ سَوطَ عَذاب اِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد».
میتوان گفت: همه موارد
اخلاق وصفی قرآن در این بخش، تفصیل و ارائه مصادیق برای این آموزه اساسی است که نابودی ملّتها به تعبیر زیبای
قرآن «
وبال» (فرجام بد) کارهای خودشان است: «اَلَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذینَ کَفَروا مِن قَبلُ فَذاقوا وبالَ اَمرِهِم ولَهُم عَذابٌ اَلیم».
دانشنامه موضوعی قرآن