• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اختیار و قدرت الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قدرت و توانایی از صفات کمال وجودی است، و خداوند که همه کمالات وجودی را داراست، صفت قدرت را نیز دارد، بنابراین خداوند قادر و تواناست. در ثبوت این صفت برای خداوند اختلافی وجود ندارد. ولی در این که حقیقت قدرت چیست و قلمرو قدرت الهی کدام است؟ اقوال مختلف وجود دارد.



قدرت و توانایی از صفات کمال وجودی است، و خداوند که همه کمالات وجودی را داراست، صفت قدرت را نیز دارد، بنابراین خداوند قادر و تواناست. در ثبوت این صفت برای خداوند اختلافی وجود ندارد. ولی در این که حقیقت قدرت چیست و قلمرو قدرت الهی کدام است؟ اقوال مختلف وجود دارد.


در تعریف قدرت و این که قادر چه کسی است؟ دو نظریه است:
۱. القادر هو الذی یصح ان یصدر عنه الفعل، و ان لا یصدر، و هذه الصحة هی القدرة؛ قادر کسی است که دارای صفتی است که به واسطه آن انجام و ترک فعل برای او ممکن است. این تعریف مورد قبول جمعی از متکلمین است.
۲. القادر عبارة عن کونه بحیث اذا شاء فعل و اذا شاء لم یفعل؛ قادر کسی است که اگر بخواهد فعل را انجام می‌دهد و اگر بخواهد آن را ترک می‌کند.
[۲] بحرانی، میثم، قواعد المرام، ص۸۲
این تعریف مورد قبول فلاسفه و جمعی دیگر از متکلمین است.
مفاد هر دو تعریف این است که قادر ملزم به فعل یا ترک نیست، به عبارت دیگر، فاعل قادر کسی است که در فعل و ترک مجبور نیست، بلکه مختار است. بنابراین قدرت، مساوق یا ملازم با اختیار است. نقطه مقابل فاعل قادر و مختار، فاعل موجب یا مضطر است که قدرت بر ترک ندارد، و صدور فعل از او حتمی‌ و جبری است. تفاوت‌های فاعل مختار و موجب عبارتند از:
۱. فاعل مختار از فعل خود آگاه است، زیرا انتخاب مستلزم آگاهی است ولی فاعل موجب از فعل خود آگاه نیست.
۲. انفکاک فعل به لحاظ ذات فاعل، از فاعل مختار ممکن است، ولی انفکاک فعل از فاعل موجب ممکن نیست.
۳. از آنجا که قدرت نسبت به فعل وترک یکسان است، فاعل قادر و مختار فعل خود را اراده می‌کند. پس فعل مختار مسبوق به اراده است، ولی فعل فاعل موجب مسبوق به اراده نیست. (غیرارادی است)
از آنچه گفته شد، روشن گردید که فعل اختیاری پس از تحقق اراده واجب و قطعی می‌شود، ولی این وجوب، متاخر از اراده و اختیار است، و با اختیاری بودن فعل منافات ندارد.
نکته: از دیدگاه فلاسفه، خداوند نسبت به ایجاد هر موجودی که قابلیت آن تام است، مشیت و اراده ازلی دارد. و چون موجوداتی که مجرد از ماده‌اند، مانند عقول، امکان ذاتی آنها برای قبول فیض وجود از خداوند کافی است (یعنی با امکان ذاتی قابلیت آنها تام است و مشروط به امکان استعدادی و زمان و مکان و نسبت خاص نیست) چنین موجوداتی حادث زمانی نیستند، و پیوسته از خداوند فیض وجود را دریافت کرده‌اند. در نتیجه این عقیده با مختار بودن خداوند منافات ندارد، زیرا به اعتقاد آنان خداوند با مشیت ازلی خود پیوسته به آنان اعطای وجود کرده است. بنابراین، نباید فلاسفه را به دلیل این اعتقاد، مخالف مختار بودن خداوند پنداشت، چنان که در کلمات بسیاری از متکلمان چنین نسبتی دیده می‌شود. (در این باره به کتاب
[۳] نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد، تلخیص المحصل، ص۲۶۸،
رجوع شود)


اضطرار یا جبر در فعل، ‌ آن گاه متصور است که فاعل مسخر و مقهور موجودی برتر از خود باشد. در این صورت می‌توان فاعل را موجب و مضطر دانست، ‌یعنی آن موجود برتر فعل را بر فاعل تحمیل کرده، و او را بدون آن که خود بخواهد به انجام فعل وادار نموده است.
با توجه به این که خداوند برترین موجود است، مقهور و مغلوب هیچ موجودی نیست، اضطرار و جبر در فعل در حق او متصور نیست. بنابراین، خداوند جهان را با قدرت و اختیار آفریده است.
به بیان دیگر، قدرت و اختیار از صفات کمال وجودی است، و [[|فطرت]] و خرد انسان که وی را به وجود خداوند رهنمون می‌گردد، او را موجودی کامل و برین می‌شناسد که همه کمالات وجودی را داراست.
گذشته از این، نظم و اتقان آفرینش گواه روشنی بر قادر و مختار بودن آفریدگار است. همان گونه که بر علم و آگاهی خداوند نیز دلالت می‌کند، از این روی، قرآن کریم آن جا که از آفرینش آسمانها و زمین سخن گفته یاد آور شده است که آفرینش آنها بشر را به قدرت و علم آفریدگار هدایت می‌کند، چنان که فرموده است:
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْاَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْاَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ وَ اَنَّ اللَّهَ قَدْ اَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عِلْماً؛ خدا کسی است که آسمانها و زمین‌های هفتگانه را آفرید، تدبیر الهی در آنها جریان دارد. تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست، و علم او به همه چیز احاطه دارد.»
در سخنان امام علی(علیه‌السّلام) نیز به این برهان اشاره شده است:
۱. «و ارانا من ملکوت قدرته و عجائب ما نطقت به آثار حکمته؛ خداوند نمونه‌هایی از قدرت نهان و شگفتی‌هایی را که آثار حکمت الهی بر آنها گواهی می‌دهد را به ما نشان داده است».
۲. «فاقام من شواهد البینات علی لطیف صنعته، و عظیم قدرته؛ خداوند، شواهدی روشن بر آفرینش لطیف و دقیق و قدرت عظیم خود، اقامه کرده است.»


ب راهین قدرت خداوند، بر گستردگی قدرت الهی دلالت دارند. گستردگی قدرت به دو معناست: یکی این که خداوند بر ایجاد هر ذات و ماهیتی که ممکن الوجود است، تواناست، هر چند بنا به حکمت و علم و مشیت خود، هر ممکن الوجودی را ایجاد نکرده است، بلکه آنچه که مقتضای نظام احسن و اصلح بوده است را ایجاد نموده است. دیگری این که همه موجودات متعلق قدرت الهی‌اند. دراین جهت فرقی میان موجودات مجرد و مادی، طبیعی و بشری وجودی ندارد. در نتیجه افعال بشر نیز در گستره قدرت خداوند قرار دارند.
اصطلاح عمومیت قدرت خداوند در کتاب‌های کلامی‌ ناظر به معنی دوم است. طرح این بحث به این جهت بوده است که برخی از متکلمین برای قلمرو قدرت الهی محدودیت‌هایی را ذکر کرده‌اند. چنان که برخی
[۹] این قول به نظام معتزلی نسبت داده شده است.
از آنان گفته‌اند: قدرت خداوند به افعال ناروایی که از انسان سر می‌زند، تعلق نمی‌گیرد، زیرا به گمان آنان تعلق قدرت خداوند به قبایح مستلزم نسبت دادن آنها به اوست که با اصل تنزه خداوند از قبایح منافات دارد.
پاسخ این است که ملاک تعلق قدرت به موجودات، در افعال انسان نیز موجود است، و آن ممکن الوجود بودن آنهاست، هیچ ممکن الوجودی بدون استناد به قدرت الهی تحقق نمی‌یابد. چنان که محقق طوسی گفته است:
«و عمومیة العلة تستلزم عمومیة الصفة» یعنی علت و ملاک تعلق قدرت خداوند به موجودات (امکان ذاتی آنها) عام است، پس تعلق قدرت خداوند به موجودات نیز عام و فراگیر است. و فعل قبیح از آن نظر که قبیح است به خداوند نسبت داده نمی‌شود، بلکه از جنبه واقعیت و هستی‌اش مشمول قدرت الهی است و از این جهت قبیح نیست. مثلاً صدق و کذب از جنبه تکوینی یکسانند، و از این جهت هر دو حسن تکوینی دارند، اما حسن و قبح اخلاقی پس از واقعیت یافتن تکلم، و از مقایسه آن با احکام عقل و شرع انتزاع می‌گردد. اگر با احکام عقل و شرع مطابقت داشته باشد، حسن، و اگر نداشته باشد قبیح است، و آنچه منشا مطابقت یا عدم مطابقت می‌گردد، همانا اراده و خواست انسان است. بدین جهت حسن و قبح اخلاقی فعل به او باز می‌گردد.»


قدرت، ویژگی فاعل است و امکان، ویژگی فعل. و به عبارت دیگر، قدرت صفت قادر است و امکان صفت مقدور. بنابراین، هرگاه سخن از تعلق قدرت به فعل به میان می‌آید، امکان (درمقابل وجوب و امتناع) به عنوان پیش فرض، در موضوع یا متعلق قدرت فرض شده است، زیرا واجب و ممتنع به حکم این که با ضرورت ملازمه دارند، موضوع یا متعلق قدرت نخواهند بود. ضرورت در واجب بالذات به این معناست که واجب از تعلق قدرت غیر به وجود او بی‌نیاز است، و ضرورت، در ممتنع بالذات به این معناست که عدم آن حتمی‌است، و وجودش محال است. در این صورت، ‌ متعلق قدرت نخواهد بود، زیرا نقش قدرت تاثیرگذاری و هستی بخشی است.
از این جا، می‌توان به پاره‌ای شبهات که در باب عمومیت قدرت الهی مطرح شده است، به آسانی پاسخ داد:
۱. آیا خداوند می‌تواند موجودی را بیافریند که پس از آن نتواند آن را از بین ببرد؟ اگر نتواند قدرت او محدود است؟ و اگر بتواند، آن گاه که آن موجود را بیافریند، نسبت به ادامه وجودش قدرتش محدود خواهد بود.
پاسخ این است که چنین موجودی ممتنع بالذات است، زیرا موجود مفروض هم ممکن بالذات است، و هم واجب بالذات، از آن جهت که مخلوق است، ممکن بالذات است. و از آن جهت که فناناپذیر است، ممتنع بالذات است. و این تناقض در ذات و محال ذاتی است.
۲. آیا خداوند می‌تواند مثل خود را بیافریند. اگر بتواند خداوند مثل خواهد داشت، پس اصل بی‌همتایی خدا خدشه دار می‌شود، و اگر نتواند، پس قدرت او محدود است.
پاسخ این است که چنین موجودی محال ذاتی است، زیرا اگر مثل خداوند است، پس واجب الوجود بالذات است، و اگر آفریده می‌شود، ‌پس مسبوق به عدم و ممکن الوجود بالذات است. و امکان بالذات و وجوب بالذات در یک موجود، تناقض در ذات و محال است.
۳. آیا خداوند می‌تواند جهان را در تخم مرغی قرار دهد، بدون آن که دنیا کوچک، یا تخم مرغ بزرگ شود؟ اگر بتواند، قاعده تناسب ظرف و مظروف نقض می‌شود و اگر نتواند قدرت او محدود است.
پاسخ این است که این فرض مستلزم محال است، زیرا همان گونه که در متن اشکال اشاره شد، تناسب ظرف و مظروف یک اصل عقلی است، و انکار آن مستلزم تناقض است، یعنی مظروف هم با ظرف خود تناسب دارد و هم ندارد. بدین جهت متعلق قدرت نخواهد بود.
امام علی(علیه‌السّلام) در پاسخ همین سؤال فرموده است:
«ان الله تبارک و تعالی لا ینسب الی العجز، و الذی سالتنی لا یکون؛ عجز و ناتوانی در خداوند راه ندارد، ولی آنچه در سؤال مطرح گردیده، شدنی نیست».


۱. نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد، تلخیص المحصل، ص۲۶۹    
۲. بحرانی، میثم، قواعد المرام، ص۸۲
۳. نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد، تلخیص المحصل، ص۲۶۸،
۴. نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد، قواعد العقائد، ص۴۹-۵۰،    
۵. الفاضل المقداد، ارشاد الطالبین، ص۱۸۳    
۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۲.    
۷. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه۹۰، ص۱۸۳-۱۸۴.    
۸. امام علی علیه السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۶۵.    
۹. این قول به نظام معتزلی نسبت داده شده است.
۱۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد مقصد سوم، فصل دوم، ‌مسئله دوم، ص۲۸۳.    
۱۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، توحید، باب ۹، حدیث ۹، ص۱۳۰.    



سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «اختیار و قدرت الهی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۲۰.    






جعبه ابزار