• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احکام توریه (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از احکام توریه جواز آن نزد انبیاء گذشته است.



توریه، کاری جایز در نزد ابراهیم علیه‌السّلام بود.
فقال انی سقیم. و گفت: «من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمی‌آیم)!». مقصود از سخن «انی سقیم» این است که من در شرف بیماری‌ام.


سخن توریه آمیز، نزد موسی علیه‌السّلام نیز جایز بود.
واذ نادی ربک موسی ان ائت القوم الظــلمین• وفعلت فعلتک التی فعلت وانت من الکـفرین• قال فعلتها اذا وانا من الضالین. (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو. . • و سرانجام، آن کارت را (که نمی‌بایست انجام دهی) انجام دادی (و یک نفر از ما را کشتی)، و تو از ناسپاسانی! » • (موسی) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالی که از بی خبران بودم
از امام رضا علیه‌السّلام درباره «... و انا من الضالین» نقل شده که موسی علیه‌السّلام گفت: من از راه گم کردگان بودم و به شهری از شهرهای تو برخوردم، در حالی که فرعون برداشت کرد که موسی علیه‌السّلام گمراه بوده است. در اینجا در مورد تعبیر" ضالین" در میان مفسران گفتگو بسیار شده است زیرا از یک سو می‌دانیم که سابقه سوء برای پیامبر صحتی قبل از رسیدن به مقام نبوت قابل قبول نیست، چرا که موقعیت او را در افکار عمومی متزلزل می‌کند و هدف بعثت ناقص و ناتمام می‌ماند به همین دلیل دامنه عصمت انبیاء قبل از نبوت را نیز شامل می‌شود.
و از سوی دیگر باید این سخن پاسخی باشد که فرعون نتواند در برابر آن، سخنی بگوید.
لذا جمعی از مفسران معتقدند که منظور از" ضال" در اینجا خطای در موضوع است، یعنی من ضربه‌ای را که به آن مرد قبطی زدم به قصد قتل نبود بلکه به عنوان حمایت از مظلوم بود، و نمی‌دانستم منجر به قتل او می‌شود، بنا بر این" ضال" در اینجا به معنی" غافل" و منظور غفلت از عاقبت کار است.
بعضی دیگر گفته‌اند منظور این است که خطایی در قتل آن مرد ظالم رخ نداده چرا که او مستحق بوده است، بلکه منظور این است که من نمی‌دانستم عاقبت این کار چنین خواهد بود که من نتوانم در مصر بمانم و مدتی از وطن آواره شوم و برنامه هایم به تاخیر افتد.
ولی ظاهرا این پاسخی نبوده است که موسی بتواند به فرعون بگوید، مطلبی بوده که می‌توانسته برای دوستانش بیان کند نه پاسخی قابل قبول برای فرعون.
تفسیر سومی که شاید از جهاتی مناسبتر با مقام موسی ع و عظمت کیان او باشد این است که موسی ع در اینجا یک نوع توریه به کار برده است، سخنی گفته که ظاهرش این بوده من در آن زمان راه حق را پیدا نکرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولی در باطن مقصود دیگری داشته و آن اینکه من نمی‌دانستم که این کار مایه این همه دردسر می‌شود و گرنه اصل کار حق بود و مطابق قانون عدالت (و یا اینکه من آن روز که این حادثه واقع شد راه را گم کرده بودم و به آنجا رسیدم که این حادثه رخ داد).
و می‌دانیم منظور از" توریه" این است که انسان سخنی بگوید که باطنش مطلب حقی باشد، ولی طرف مقابل از ظاهر آن چیز دیگری استفاده کند و این مخصوص مواردی است که انسان در تنگنا قرار بگیرد که می‌خواهد دروغ نگوید و در عین حال، حفظ ظاهر نیز داشته باشد.


یوسف علیه‌السّلام با برادران خود از روی توریه، مشروع در نزد وی سخن گفت.
ولما دخلوا علی یوسف ءاوی الیه اخاه قال انی انا اخوک فلا تبتـئس بما کانوا یعملون• فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسـرقون.
مقصود از «ایتها العیر انکم لسارقون» این نیست که شما جام شاهی را سرقت کردید، بلکه مقصود آن است که یوسف علیه‌السّلام را از پدرش ربودید و او را در چاه افکندید.

هنگامی که (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جای داد و گفت: «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام می‌دادند، غمگین و ناراحت نباش! » و هنگامی که (مامور یوسف) بارهای آنها را بست، ظرف آبخوری پادشاه را در بار برادرش گذاشت سپس کسی صدا زد «ای اهل قافله، شما دزد هستید! »
آیا جائز بود بی گناهی را متهم به سرقت کنند، اتهامی که آثار شومش دامان بقیه برادران را هم کم و بیش می‌گرفت؟
پاسخ این سؤال را نیز می‌توان از اینجا یافت که این امر با توافق خود بنیامین بوده است چرا که یوسف قبلا خود را به او معرفی کرده بود، و او می‌دانست که این نقشه برای نگهداری او چیده شده است، و اما نسبت به برادران، تهمتی وارد نمی‌شد، تنها ایجاد نگرانی و ناراحتی می‌کرد، که آن نیز در مورد یک آزمون مهم، مانعی نداشت.
آیا نسبت سرقت آنهم به صورت کلی و همگانی با جمله انکم لسارقون (شما سارق هستید) دروغ نبود؟ مجوز این دروغ و تهمت چه بوده است؟
پاسخ این سؤال نیز با تحلیل زیر روشن می‌شود که اولا: معلوم نیست که گوینده این سخن چه کسانی بودند، همین اندازه در قرآن می‌خوانیم قالوا (گفتند) ممکن است گویندگان این سخن جمعی از کارگزاران یوسف باشند که وقتی که پیمانه مخصوص را نیافتند یقین پیدا کردند که یکی از کاروانیان کنعان آن را ربوده است، و معمول است که اگر چیزی در میان گروهی که متشکل هستند ربوده شود و رباینده اصلی شناخته نشود، همه را مخاطب می‌سازند و می‌گویند شما این کار را کردید، یعنی یکی از شما یا جمعی از شما.
ثانیا: طرف اصلی سخن که"بنیامین" بود به این نسبت راضی بود چرا که این نقشه ظاهرا او را متهم به سرقت می‌کرد اما در واقع، مقدمه‌ای بود برای ماندن او نزد برادرش یوسف.
و اینکه همه آنها در مظان اتهام واقع شدند، موضوع زودگذری بود که به مجرد بازرسی بارهای برادران یوسف بر طرف گردید، و طرف اصلی دعوا (بنیامین) شناخته شد.
بعضی نیز گفته‌اند منظور از سرقت، که در اینجا به آنها نسبت داده شد، مربوط به گذشته و سرقت کردن یوسف را از پدرش یعقوب بوسیله برادران بوده است اما این در صورتی است که این نسبت به وسیله یوسف به آنها داده شده باشد چرا که او از سابقه امر آگاهی داشت و شاید جمله بعد اشاره‌ای به آن داشته باشد چرا که ماموران یوسف نگفتند شما پیمانه ملک را دزدیده‌اید بلکه گفتند:
نفقد صواع الملک: " ما پیمانه ملک را نمی‌یابیم" (ولی پاسخ اول صحیحتر به نظر می‌رسد).


۱. صافات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۲. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۸، ص۳۱۶.    
۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰..    
۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹..    
۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۰..    
۶. عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۴۰۵.    
۷. تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۴۸، ح ۱۶.    
۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۳، ص۲۰۳.    
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۶۹..    
۱۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰..    
۱۱. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج ۵، ص ۴۳۴    
۱۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۳۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احکام توریه (قرآن)    


رده‌های این صفحه : توریه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار