احمدعلی سپهر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"احمدعلی سپهر" معروف به "مورخالدوله"، وی
فرزند"مورخ السلطنه" و نوه
ی "میرزا تقی خان" سپهر مورخ نامی عصر "
ناصرالدین شاه" قاجار و نویسنده
ی کتاب معروف «
ناسخالتواریخ» است.
وی در سال (۱۲۶۹ه. ش) متولد شد از سن کودکی تحصیلات قدیم و جدید را فرا گرفت و به چند زبان اروپایی مخصوصا آلمانی آشنایی یافت.
تحصیلات ابتدایی خو د را در مدارس ادب و تحصیلات متوسطه را در مدرسه
ی الیانس
فرانسه و تحصیلات عالیه را نزد استادان فرانسوی که برای تدریس سلطان "
احمد شاه" قاجار استخدام شده بودند، فرا گرفت.
وی تحصیلات خود را نزد معلمهای درباری
قاجار به پایان رسانید. "احمدعلی سپهر" در خصوص گرفتن این
لقب«مورخالدوله» آورده است که: «. . روز چهارم ذیحجه
ی سال ۱۳۳۳ صاحب اختیار رئیس کابینه
ی همایونی به منزل من آمد و از طرف "احمدشاه" قاجار فرمان لقب مورخالدوله را داده و اظهار داشت: اعلی حضرت با اعطای این فرمان خواستهاند علاوه بر ابراز مرحمت از زحمات آبا و اجداد؛ شما را در خدمت به تاریخ
ایران و
اسلام قدردانی فرمایند.»
مورخالدوله
ی سپهر از خاندان سپهر جد وی "لسانالملک سپهر "بود،
اجداد وی از مردان
علم و
ادب و
تاریخ بودهاند چنانکه خود احمدعلی در نوشتههایش آورده است: «... از همان عنفوان جوانی همانکه خواندن و نوشتن را آموختم و چشم به مجلدات
ناسخالتواریخ دوختم آرزو داشتم دنباله
ی کار نیاکان خویش را پی، گیرم و مخصوصا در تاریخ معاصر ایران یادگاری از خود باقی بگذارم.
نفوذ اجدادم در
تربیت من بسیار موثر بود. درباره
ی نسب خاندان سپهر اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد، اعتمادالسلطنه در روزنامه
ی «شرف» نسب او را از طرف
پدر به "میرزا مهدی خان استرابادی" وزیر "
نادرشاه افشار" مورخ عصر
نادری و از جانب
مادر به سلاطین
عصر صفویه نسبت میدهد.
اردکانی وی را
فرزند"آخوند
ملامحمدعلی کاشانی" که به هشت پشت به "میرزا عبدالاعلای اردبیلی" که از جمله خواص دستگاه صفویه بوده است، میداند.
همچنین زنده یاد دکتر "قائم مقامی" در مقدمه
ی خود بر ناسخ التواریخ نسبت خاندان سپهر را به "میرزا مهدی خان استرابادی" را جعلی دانسته و معتقد است که «سپهر در هیچ جا از پدران خود ذکری به میان نیاورده است. وی حتی در مقدمه
ی دیوان خود به نام "محموده القصاید" هم که شرح حال خود را نوشته است باز اسمی از پدر خود به میان نیاورده است، و این نسبت که در روزنامه
ی «شرف» ذکر شد ظاهرا صحیح نیست.
چون اولا "میرزامهدی خان" از اهالی استراباد (گرگان امروزی) و "لسانالملک" از مردم
کاشان بوده است، ثانیا خود "لسانالملک" میآورد که در سال (۱۲۱۶ ه. ق) در کاشان متولد شد.
و دلایل دیگر...
تنها سندی که از اجداد "لسانالملک سپهر" در دست است، نقش مُهری است که از آن "عباسقلیخان"
پسر سپهر که در صفحه
ی آخر کتاب شامل «التواریخ» حک شده بدین شرح است: «عباسقلی خان پسرمیرزا محمدتقی بن میرزامحمدعلی بن رفیعالدوله بن محمدعلی بن محمدرضا عضدالدولدوله
ی شریف».
وی شروع کار خود را در سال (۱۲۹۲ه. ش) به سمت مترجمی
اداره
ی گمرک و سپس رئیس دارالترجمه
ی اداره
ی مذکور در زمان تصدی مدیران بلژیکی مشغول به کار گردید وی در سال (۱۲۹۳ش) به سمت منشی اول سفارت امپراتوری آلمان در
تهران انجام وظیفه نمود.
وی سپس مدتی هم در تشکیلات عدلیه
ی داور، به
اداره
ی ثبت رفت و ریئس ثبت شمال تهران گردید.
وی مدتی هم ریاست کابینه
ی وزارت مالیه را هم در دست گرفت و ریاست کابینه
ی نخست وزیر و وزیر کشور در زمان دولت "مشیرالدوله
ی پیرنیا" را بر عهده داشت.
وی به ریاست دادگاههای اداری وزارت مالیه در دوران دکتر "میلسپو" هم گمارده شد. در سالهای آغاز جنگ جهانی اول تا سال ۱۳۲۰ رئیس هیئت مدیره
ی شرکت شیلات ایران و روس بود و در سالهای بعد ۱۳۲۱ به سمت معاون و کفیل وزارت پیشه و هنر منصوب شد و در سالهای وزارت "قوام" وزیر وی گردید. وی در سال (۱۳۲۹ه. ش) در کابینه
ی سپهبد "حاجیعلی رزم آرا" بار دیگر به سمت ریاست هیات مدیره شرکت شیلات برگزیده شد که تا سال (۱۳۳۱ش) عهدهدار این سمت بود، وی همچنین در ملی شدن شیلات در دوران زمامداری مرحوم دکتر "مصدق" سعی بلیغ به کار برد.
وی همچنین کارهای اساسی و مهمی هم داشت از جمله تاسیس بانک صنعتی و معدنی ایران در سال ۱۳۲۵بود که بعدها به سازمان برنامه و بودجه تغییر نام داد.
مورخالدوله در سال (۱۲۹۳ش) به سمت منشی اول سفارت امپراتوری آلمان در تهران بود که در آن روزها با شروع
جنگ جهانی اول از ایران
مهاجرت کرد و در خاتمه
ی جنگ جهانی به ایران بازگشت. وی در این جنگ که رقابت سیاسی بین دول استعمارگر از یک طرف آلمان و از طرف دیگر روس و
انگلیس آغاز شده بود، وی نقش اساسی داشت و سیاستهای آلمان را در ایران مورخالدوله اجرا میکرد، وی در هفده جولای سال (۱۳۳۵قمری) مصادف با (۱۲۹۶ه. ش)
اداره
ی نظمیه به تصور اینکه کمیته
ی مجازات از طرف آلمانها در ایران دایر شده، مورخالدوله را به نظمیه جلب میکند. سپس در نتیجه
ی اقدامات دیپلماتها و اعتراض مطبوعات او را پس از چهار
روز مرخص میکنند و به عنوان مرمت و جبران و برای احتراز از آنکه دولت مجبور به عذرخواهی رسمی از سفارت آلمان نشود، سلطان "احمدشاه" نشان درجه
ی اول شیر و خورشید را به او اعطا میکند.
وی برای دخیل شدن ایران در عرصه
ی جنگ جهانی نهایت سعی و تلاش خوذ را به کار میبست و هیچگونه شبههای را باقی نمیگذاشت که ایران هیچ موقعیتی را برای بر هم زدن اوضاع سابق از دست نمیدهد و بر علیه روس و انگلیس وارد جنگ خواهد شد. آنکه در کتابش مینویسد: «.... مژده
ی اعلان جنگ جهانگیر روح جدیدی در کالبد میهن پرستان ایران دمید. جنگی که در
دنیا موجب هزاران آفات و بلیات و سیهبختی شد، کشور ما را از استعمار رهایی بخشید. اگر آن کارزار در روزگار رخ نمیداد
وطن ما در نتیجه
ی اجرای منطقه نفوذ ۱۹۰۷ به دو نیمه منقسم، شاید امروز نام آن از نقشه عالم محو شده بود.» ؛
ولی بعد از آنکه آلمان شکست خورد و سفارتخانهاش در ایران برچیده شد، مورخالدوله از سمت منشی در سفارت آلمان به سمت مدیر کل
اداره
ی تفتیش، وزارت معارف و اوقاف به خدمت دولت درآمد.
بعد ازخاتمه
ی جنگ جهانی اول به هنگام تعقیب "ذکاء الدوله
ی غفاری"، مورخالدوله هم تحت تعقیب قرار گرفت و بعد از شهریور ۱۳۲۰ وارد عرصه
ی سیاست گردید. ابتدا به ریاست هیئت مدیره
ی شیلات ایران و شوروی رسید و بعدها در سال ۱۳۲۱ با همکاری معاونت وزارت پیشه و هنر و بازرگانی را بر عهده گرفت و در کابینهٔ دوم "سهیلی" به کفالت آن وزارتخانه منصوب شد و بعد ریاست شیلات را به عهده داشت، در تیرماه ۱۳۲۵ که بیش از چهار ماه از وزارت او نگذشته بود، دولت درباره
ی اقدامات وی اعلامیه
ی زیر را انتشار داد: «آقای مورخالدوله
ی سپهر وزیر پیشه و هنر و بازرگانی از مدتی پیش به جای اشتغال به امور اداری و حضور در وزارتخانه و انجام وظیفه
ی رسمی در دسائس بر علیه دولت و ایجاد اختلال در امور اداری و مملکتی اشتغال داشته به قسمیکه حتی بجای اینکه روزها در وزارتخانه حضور به هم رساند اکثر غائب و در خارج مشغول دسیسه و تحریک بر علیه
حکومت ملی بوده است و نظر به اینکه این جریانات در نتیجه
ی مراقبتهای دقیق کاملا محرز و آشکار است؛ لذا طبق امر رئیس دولت مشارالیه از خدمت مستعفی و موافق ماده
ی پنج
قانون حکومت نظامی توقیف و به کاشان فرستاده شد.»
مورخالدوله سپهر در روز هفتم تیرماه ۱۳۲۴ زمانی که در ماشین وزارتخانه عازم محلی بود، توسط مامورین دستگیر و به کاشان اعزام میگردد. وی مدتی طولانی در کاشان در
تبعید به سر میبرد، و بعد به تهران و تحت نظر قرار داشت. وی پس از آزادی از
زندان در تهران شروع به نوشتن مقالاتی با تفسیر وضعیت سیاسی ایران آغاز به کار کرد. ضمنا وی در این مقالات از ذکر نام خود اجتناب میکرد و جمله
ی «به قلم یکی از رجال» را در بالای مقاله قرار میداد. در این مقالات ضمن تفسیر اوضاع و احوال سیاسی زمانه
ی خود، توصیه مینمود که (مورخ الدوله) شایستگی مقام نخست وزیری را دارد. وی مجددا در سال ۱۳۲۷ به ریاست هیئت مدیره و مدیر عاملی شیلات ایران و شوروی منصوب گردید؛ ولی هیچگاه از فکر تلاش برای نخست وزیری خود دریغ نکرد.
تا اینکه در سال ۱۳۳۱ که "قوام السلطنه" برای بار پنجم به نخست وزیری انتخاب شد، جهت دلجوئی، سپهر را به خدمت دعوت کرد و جزء محارم و نزدیکان خود ساخت و قرار بود در کابینه شغل مهمی به او بدهد؛ اما قبل از معرفی هیئت وزیران کابینه سقوط کرد و یکی از علل سقوط "قوام السلطنه" اعلامیهای بلند بالا و تندی بود که توسط مورخالدوله تحت عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» از رادیو چندین بار خوانده شد و
خشم ملت را برانگیخت که بدونه
شک این اعلامیه به قلم و فکر مورخالدوله سپهر بوده است برای انتقام جویی از "قوام السلطنه"، وی را مجبور به انتشار این اعلامیه نمود. سپهر از آن تاریخ به بعد با وجود اینکه با غالب نخست وزیران ارتباط نزدیک و بعضا مورد مشورت آنها قرار میگرفت؛ ولی هرگز کار مهمی به او ارجاع داده نشد و ناگزیر ریاست هیئت مدیره
ی یکی از بانکهای خصوصی را عهده دار گردید.
مورخالدوله از حافظهای سرشار برخوردار بود. وی زبان آلمانی و فرانسوی را خوب میدانست. وی صاحب ترجمه و دارای تالیفات بسیاری است که از ان میان میتوان به «کتاب ایران در جنگ بزرگ (بین المللی اول)» را میتوان نام برد. در این کتاب وی بیش از همه نقش خود را در اوضاع سیاسی آن روز ایران تشریح نموده است. همچنین سلسله مقالاتی نیز در جراید مختلف آن زمان نوشته است که به صورت کتابی تحت عنوان مقالات سیاسی مورخالدوله انتشار یافته است؛ ازجمله دیگر آثار وی اینکه مورخالدوله در سال (۱۳۱۲ه. ش) کلیه کلمات قصار "
حضرت علی (علیهالسّلام) " را به
فارسی و فرانسه به همراه مقدمهای عالمانه ترجمه کرده بود ترجمهٔ کلمات قصار
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) که این اثر بارها تجدید چاپ شده است.
مورخالدوله در سال ۱۳۵۵در سن ۸۶ سالگی وفات یافت. وی از لحاظ اخلاقی مردی بسیار باسواد، مطیع و جاهطلب بود که در جمعآوری
مال و
ثروت رغبتی به سزا داشت. وی ظاهرا از
فقر دم میزد؛ ولی آنگونه که مدعی بود، نبود. وی تا آخر
عمر از دسته بندیهای سیاسی و جمع کردن افراد به دور خود و وعده و وعید خوداری نکرد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احمدعلی سپهر (مورخالدوله)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۰۳.