احمد نفیسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"احمد نفیسی"
فرزند"مهدی" در سال ۱۲۸۹ در
اصفهان به
دنیا آمد.
نفیسی فوقلیسانساش را از واشنگتن دریافت کرد، و در
ایران مشاغل مختلفی را عهدهدار شد. احمد نفیسی از طرفداران سرسخت امینی و عضو حزب ایران بود.
او دورهی ابتدایی را در دبیرستان "حکیم نظامی"
اصفهان به پایان رساند و از دبیرستان سعدی دیپلم گرفت و در دانشگاه رشته
علوم سیاسی خواند. نفیسی دوره فوقلیسانس را در رشته حسابداری صنعتی و امور اداری را از "آمریکن یونورسیتی" واشنگتن دریافت کرد
و در بازگشت به
ایران در سازمان برنامه به کار پرداخت و در وزارتخانههای مختلف شغلهای زیادی را به عهده گرفت که از جمله: مدیر کل امور اداری سازمان برنامه، مدیر کل وزارت اقتصاد ملی، رییس کل دفتر وزارت اقتصاد، بازرس اداره کل بودجه، معاون کل غله، مدیر رفاه اجتماعی سازمان برنامه، نماینده مدیر عامل و قائم مقام نخست وزیر در مراجع عمومی صاحبان سهام برنامه، عضو کمیسیون عالی تبلیغات سازمان برنامه،
مدیر مجله "ایران آباد" و شهردار تهران را به عهده داشت.
احمد نفیسی از طرفداران سرسخت امینی و عضو حزب ایران بود.
در سال ۱۳۳۳ وقتی "ابوالحسن ابتهاج" که در بانک بینالملل در واشنگتن مشغول بود، به عنوان مدیر عامل سازمان برنامه انتخاب شد. او از احمد نفیسی خواست که با او همکاری کمک کند، به این گونه شد که احمد نفیسی از وزارت اقتصاد ملی به سازمان برنامه رفت. چند سالی مشغول کار در آنجا بود که به معاونت سازمان برنامه رسید. هنگامی که "دکتر محسن
نصر" شهردار تهران بود به معاونت شهرداری تهران رسید، در این زمان اداره امور شهر تهران با او بود تا اینکه در پنج خرداد ماه ۱۳۴۰ در زمان نخست وزیری "دکتر علی امینی" به عنوان شهردار معرفی شد و تا ۱۸ آذر ۱۳۴۲ که حکم بازداشت او صادر شد، در این سمت بود.
وی در این زمان بود که "پارک ساعی" را ایجاد کرد، نفیسی زمانی که تاکسی رانی در ایران به خصوص تهران شروع به کارکرد وی یکی از اعضای سازمان مزبور بود
و خود او نیز چندین دستگاه تاکسی داشته و کار میکرده است.
نفیسی برای پذیرفته شدن در دانشکده حقوق زبان عربی را به خوبی یاد گرفته بود، به مطالعه مجلات عربی نیز علاقه پیدا کرده بود، از خوانندگان مجله معتبر "الهلال" چاپ
مصر بود که در یک شماره از آن مجله مقالهای درباره سرگذشت و عاقبت کار "کلئوپاترا" نظر او را جلب کرد و به ترجمه آن پرداخت. او با "سعید نفیسی" که با "روزنامه اطلاعات" همکاری داشت، آشنا بود و این باعث شد که مقالهاش در اطلاعات چاپ شود و این اولین فعالیت ادبی او در دوره دانشجویی بود. در سال ۱۳۳۹ که معاون سازمان برنامه شد، مجله "ایران آباد" را منتشر کرد. صاحب امتیاز و مدیر مجله بود. او سه تن از روزنامهنگاران با تجربه "نصرالله شیفته"، "احمد شهیدی" و "محمد کشاورزیان" را به عنوان مشاور مدیر انتخاب کرد. مجله "ایران آباد" فقط یک سال منتشر شد. وقتی احمد نفیسی از سازمان برنامه به شهرداری رفت اول معاون، بعد شهردار شد. کارهای ادبی را رها نکرد. او هنگامیکه شهردار تهران بود با روزنامه اطلاعات همکاری داشت، در این زمان چند مقاله برای مجله "سپید و سیاه" نوشت. بعد از پیروزی انقلاب نفیسی شعرهایی در مجله "سپید و سیاه" سرود و به جز اینها چند جلد کتاب از داستانهای شاهنامه را در سالهایی که در
زندان بود، برای نوجوانان تنظیم کرد و به چاپ رساند
و ترجمه کتاب شرح احوال "تیتو پیشوای یوگسلاوی" نیز از کارهای او میباشد.
احمد نفیسی در پنجم خرداد سال ۱۳۴۰ به پیشنهاد "دکتر علی امینی" نخست وزیر و با فرمان شاه به عنوان شهردار تهران انتخاب شد، او از همان آغاز کار مورد توجه شاه قرار گرفت، در این ایام شاه مرتب نفیسی را میپذیرفت و ساعتها در دفتر مخصوصش با او صحبت میکرد. این سالها توجه شاه به نفیسی برای همه آشکار بود؛ به طوری که اطرافیان او را نخست وزیر آینده میدانستند. "
حسنعلی منصور" رییس "کانون مترقی" و وزیر پیشین که علاقه داشت، نخست وزیر بشود، چند بار از نفیسی خواست که اگر خودش نامزد نخست وزیری نیست، به او برای رسیدن به این مقام کمک کند. احمد نفیسی شاید برای کمک به "
حسنعلی منصور" بود که در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۴۱ دبیر کلی کنگره «نهضت آزد زنان و آزاد مردان» را قبول کرد.
این کنگره که با شرکت دو هزار نفر از سراسر کشور تشکیل شد، قرار بود نامزدهای وکالت دوره ۲۱ مجلس شورای ملی و دوره چهارم مجلس سنا را انتخاب کند. نظر نفیسی آن بود که افراد موجهی که در تهران و شهرستانها دارای زمینه هستند به عنوان نامزد وکالت دو مجلس انتخاب شوند؛ ولی اکثریت نامزدهای انتخاب شده، در کنگره نه همگی یاران "
منصور" بودند، نه همه افراد مورد نظر نفیسی بودند؛ اما کسانی بودند که سیستم میخواست، این افراد بعدا هسته مرکزی "حزب ایران نوین" را به رهبری "
منصور" تشکیل دادند.
همانطور که گفته شد، شاه در ابتدا به نفیسی توجه ویژهای داشت. شاید شاه در وجود این مرد باهوش باسواد و رکگو که پشتکارش در میان رجال آن زمان ضربالمثل بود، باعث این همه توجه شده بود؛ اما بعدا شاه دیگر از این همه صراحت او ناراحت شده بود و بعد از برنامه "انقلاب سفید" و حوادث خونین خردادماه سال ۱۳۴۲ شاه همه قدرت را به دست گرفت و دیگر نمیخواست، قدرتش را از دست بدهد و تحمل کسانی که فکر میکرد، برای او خطر آفرین شده بودند، را دیگر نداشت و دیگر نمیخواست افرادی، مانند نفیسی باعث نگرانی خاطر او باشند. علل واقعی تیرگی شاه با نفیسی معلوم نیست؛ اما گفته میشود، توجه بعضی سفرای خارجی به نفیسی یا چاپ عکس بزرگ احمد نفیسی و "ژنرال دوگل" در یکی از مجلههای معتبر
فرانسه در جریان
سفر"دوگل" به تهران سبب شد، نظر شاه به نفیسی تغییر پیدا کند و از طرفی نفیسی نیز با "دکتر مهدی پیراسته" «وزیر کشور» اختلاف داشت و کار این دو به مشاجره و منازعه کشید.
در آن زمان "انجمن شهر تهران" وجود نداشت و وزیر کشور قایممقام انجمن شهر بود و کارهای شهرداری تهران میبایست، به تصویب و امضای وزیر کشور برسد. کشمکش از هر دو طرف شدت یافت، نفیسی متکی به نمایندگان مجلس و مقامات عالیه کشور بود و "پیراسته" قاضی و قانوندان بود.
"دکتر پیراسته" که زمانی وکیل دادگستری بود، میدانست، پروندهای محکمه پسند چگونه ساخته میشود با توجه با اختلافاتی که با نفیسی و عواملی که در شهرداری داشت، مکرر گزارشهایی درباره نفیسی به عرض میرساند. شاه هم که در این هنگام برای چنین گزارشاتی آمادگی پیدا کرده بود، پیراسته را تشویق به این کار کرد و تمام اینها به منجر به بازداشت شدن نفیسی و زندان رفتن او شد.
نفیسی متهم به تصرف غیر قانونی در اموال دولت شد.
او در سال ۱۳۴۳ بازداشت شد و در طبقه زیرین وزارت دادگستری بازداشت شد. روز اول بازداشت، یک بازپرسی هشت ساعته از او میشود و به دنبال آن قرار بازداشت صادر میشود، نفیسی دو نفر را برای وکالت خود انتخاب میکند، یکی "صادق بهداد" و دیگری "محمد شاهکار" که نماینده مجلس شورای ملی بوده است.
"دکتر شاهکار" وکیل نفیسی در این پرونده به مهمترین اتهام وی؛ یعنی ماجرای خرید
زمین رباط کریم پرداخت.
اوایل بازداشت نفیسی به غیر از وکلای مدافع افراد دیگری اجازه ملاقت با او در زندان را نداشتند و او به مطالعه کتب فارسی و انگلیسی و فرانسه و نیز نوشتن نامه برای
دختر خود که در انگلستان به تحصیل مشغول بود.
دستگیری نفیسی چون یک دفعه صورت گرفت، برای مردم موجب ابهاماتی شد که "
محمدرضا شاه" در پاسخ به این ابهامات گفت: "
مبارزه با
فساد در این مملکت به طور قطع به عمل میآید و هر کسی و لو گذشته درخشان داشته باشد، اگر منحرف شد، تحت تعقیب قرار خواهد، گرفت و در ادامه میگوید، پرونده نفیسی در مرحله اتهام است و معنی اتهام محکومیت نیست؛ "
از جمله کسانی که در این دوره با او ملاقات داشتند، "بهداد"
وکیل مدافع او و دختر ۱۶ ساله نفیسی و همسرش "نزهت نفیسی" نماینده مجلس شورای ملی که فقط در ۲۵ ساعت اول بازداشت موفق به یک بار ملاقات شده بود.
نفیسی اولین شهرداری نبود که تحت تعقیب قرار میگرفت؛ اما موقعیت او حساس بود، او ریاست نخستین "کنگره آزاد زنان" و "مردان ایران" را به عهده داشت و در انتخابات پارلمانی ۲۰۰ نماینده مجلس شورای ملی کم و بیش دخالت داشت، به علاوه طی ریاسات بر شهرداری به ۵ تن از پادشاهان و روسای جمهور کشورهای بزرگ
جهان کلید طلایی شهر تهران را اهدا کرد و به خاطر این موقعیت زندان و تعقیب هیچ یک از شهرداران تا آن موقع بهاندازه نفیسی در جامعه اثر نگذاشته بود. زمانی که همه فکر میکردند، او به وزارت برسد، سر از زندان در آورد. به هر صورت او در بازپرسی روز پنج شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۴۳ مدرکی به بازپرش میدهد که جمع پرداختی به مقاطعهکاران "یک میلیون و چهارصد هزار تومان" بوده است آن هم سفته عهده بانک اصناف "سی میلیون تومان" و چون مورد مقاطعه تحویل قطعی نگردیده و بر فرض تحویل قطعی برابر ماده ۱۵ قرار داد منعقده فیمابین شهرادری و مقاطعهکار چنانچه به نظر کارشناسان هرینه زاید بر کار پرداخت بگردد، شهردای مجاز است از اموال مقاطعه کار طلب خود را تامین نماید.
نفیسی در آن زمان گفته بود، چنانچه بخواهد با قید کفیل یا ضامن آزاد شود، چون
اموال و اسنادی ندارد، در زندان میماند؛ ولی دوستانش اعلام کردند که آمادهاند هر نوع تضمین و کفیلی را بسپارند.
پس از ۷ ماه بازداشت قرار مجرمیت احمد نفیسی در اواخر تیرماه ۱۳۴۳ صادر شد. بازپرس دیوان کیفر در این قرار که برای تایید دادستان دیوان کیفر فرستاده شده بود، برای مدیر فنی شهرداری نفیسی و سه نفر از مهندسین ناظر و یک از مقاطعهکاران نیز قرار مجرمیت صادر کرد؛
اما بعد از دو سال بازجویی و تشکیل این پرونده قریب به ۱۳ کارتنی که هر کارتن شامل ۲۰۰۰ برگ بازجویی؛ یعنی ۲۶ هزار برگ تحقیق از احمد نفیسی و عدهای از مدیبران کل شهرداری بود، در هفته اول آبان سال ۱۳۴۴ قرار مجرمیت وی رد شد. "آقای مخبر" بازپرس دادسرای دیوان کیفر قرار مجرمیتی علیه نفیسی و سایر متهمان در قریب به ۲۵۰ صفحه تنظیم و جهت صدور کیفر خواست و اظهار نظر دادستان دیوان کیفر به دادسرای دیوان کیفری فرستاد. دادستان دیوان کیفر نیز پرونده مزبور را جهت اظهار نظر به "آقای پارسایی" دادیار دادسرای دیوان کیفر کار ارجاع کرد و وی پس از چند هفته مطالعه مجرمیت صادره از طرف بازپرسی دادسرا را رد میکند، به همین جهت "آقای صفوی" دادستان دیوان کیفر میگوید، چند روز آینده نظر "دادیار دادسرا" در مورد پرونده مورد مطالعه قرار خواهد گرفت و نظر قطعی اعلام خواهد شد؛ ولی مطالعه برای مدت نامعلومی به تعویق افتاد و به همین جهت آغاز محاکمه نیز به تعویق افتاد. بالاخره نفیسی در شهریور سال ۱۳۴۵ با سپرده ۵۵۰ میلیون ریال آزاد شد و در نهایت پس از بحثها و واکنشهای فراوان محاکمه نفیسی در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۴۶ در شعبه اول دیوان کیفر آغاز شد؛ اما نتیجه کار به اعلام برائت نفیسی منتهی میشود. موقعی که این حکم به وسیله شعبه دیوان عالی کشور صادر شد نفیسی با دریافت گذرنامه به سویبس رفت.
احمد نفسی با صدور حکم جدید که او را تبرئه میساخت،
تمام حقوق و مزایای عقب افتاده خود را دریافت کرد.
در کتاب شبه خاطرات آمده است: نفیسی هم اکنون در شرکتی نه چندان بزرگ که همه تشکیلاتش در یک آپارتمان قرار دارد به عنوان مدیر عامل به کار مشغول است؛ یعنی مانند هزار نفر از مردم وطن ما چه در داخل و چه در خارج کشور به کارهایی نه در حد تجربه نه یه اندازه لیاقتش اشتغال دارد...
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احمد نفیسی» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۱۴.