احمد بن یحیی شیبانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ثَعلَب، احمد بن یحیی، کنیهاش ابوالعباس، پیشوای کوفیان در
نحو و
لغت و از راویان
شعر عرب است.
او ایرانی الاصل
و از مَوالی (آزادشدگان) بنی شَیبان بود، ازاین رو او را شَیبانی نیز نامیده اند.
در سال ۲۰۰ در
بغداد به دنیا آمد و به همین سبب، به بغدادی نیز مشهور شد.
ظاهراً تاریخ تولدش را از آن رو
سال ۲۰۰ ذکر کرده اند، که خود گفته است : «در ۲۰۴ به هنگام آمدن
مأمون عباسی (حک: ۱۹۸ـ ۲۱۸) از
خراسان و عبور از یکی از محلاتِ بغداد، پدرم مرا بر روی دست گرفت و گفت: این مأمون است و تو نیز چهار ساله ای، و
من این واقعه را از آن
تاریخ به یاد دارم».
وی، به گفته خودش، در شانزده سالگی فراگیری
عربی و
شعر و
لغت را آغاز کرد و در هجده سالگی کتاب الحدود یحیی بن زیاد فَرّاء را آموخت و در ۲۵ سالگی تمام کتابهای
فرّاء را از حفظ داشت و توجهش به
نحو بیش از دیگر دانشها بود.
بروکلمان ثعلب را در هجده سالگی شاگرد فرّاء دانسته، در حالی که ثعلب در زمان وفات فرّاء (۲۰۷) هفت ساله بوده است.
ثعلب، نحو را از شاگردان فرّاء، ابوعبداللّه طُوال، محمدبن قادم و به ویژه سَلَمه بن عاصم (متوفی ۲۴۰) آموخت و در
علم لغت سالها از محضر محمدبن زیاد، معروف به ابن
اَعرابی (متوفی ۲۳۱)، بهره برد.
حدیث را از عبیداللّه بن عمر قَواریری (متوفی ۲۳۵) آموخت
و از او صدهزار حدیث شنید.
علم قرائت را نیز، به واسطه سلمه بن عاصم، از فرّاء روایت کرده و احمدبن موسی بن مجاهد و محمدبن قاسم انباری و محمدبن فرج غَسّانی نیز علم قرائت را از ثعلب
روایت کرده اند.
دیگر استادان ثعلب، محمدبن سَلاّ م جُمَحی، ابراهیم بن مُنْذِر،
علی بن مُغیره اَثْرَم، ابوالحسن احمدبن ابراهیم و زُبَیْربن بَکّار بوده اند.
جمعی نیز نزد ثعلب
درس خوانده یا از او روایت کرده اند.
برخی از شاگردان نامبردار ثعلب عبارتاند از:
ابوموسی سلیمان بن محمد معروف به حامِض (متوفی ۳۰۵)،
علی بن سلیمان معروف به اَخْفَش اصغر (متوفی ۳۱۵)، ابراهیم بن محمدبن عَرفه معروف به نِفْطَوَیه (متوفی ۳۲۳)، ابوبکر محمدبن قاسم انباری (متوفی ۳۲۸)، ابوعمر زاهد معروف به غلام ثعلب (متوفی ۳۴۵)، عبداللّه بن جعفربن دُرُستَوَیْه (متوفی ۳۴۷)، و ابوبکر محمدبن حسن بن مِقْسَم (متوفی ۳۵۴).
ثعلب با حاکم
بغداد ، محمدبن عبداللّه (متوفی ۲۵۳)، دوستی داشت و سیزده سال
معلم پسر او، طاهر، بود.
ثعلب در آخر
عمر ناشنوا شد
و در
جمادی الاولی (یا جمادی الا´خره)
۲۹۱ درگذشت و در مقبره باب الشام بغداد به خاک سپرده شد.
ثعلب یازده
خلیفه عباسی (از
مأمون تا
مکتفی ) را درک کرد.
وی را فردی
متدین ،
راستگو ،
صالح ، آشنا به غرایب
لغت و
شعر و راوی آرای پیشینیان معرفی کرده اند.
حافظه اش نزد دیگران زبانزد بود تا بدانجا که استادش (ابن
اَعرابی) و ابونصر محمدطوسی (
فقیه و
ادیب ، متوفی ۳۴۴) به هنگام فراموشی برخی مطالب یا تردید در صحت آنها، به سبب اعتماد بر حافظه ثعلب، صورت صحیح آن را از وی سؤال میکردند یا به او ارجاع میدادند.
ثعلب در ۲۵ سالگی سرآمد و پاسخگوی ادیبان شد.
به گفته
ابوالطیّب لغوی (متوفی ۳۵۱)
دانش کوفیان به
ابن سِکّیت (متوفی ۲۴۴) و ثعلب منتهی میشد و جایگاه ثعلب در مکتب نحو کوفه همان جایگاه ابوالعباس محمدبن یزید مُبرّد (متوفی ۲۸۲) در مکتب نحو
بصره بود و به اعتقاد برخی، تاریخ ادب و ادیبان در آن دوران به این دو تن ختم میشد.
زَجّاجی (متوفی ۳۴۰) مناظرات ثعلب را با دیگر دانشمندان در باره مسائل نحو و لغت گرد آورده
و بخشهایی را به مناظرات ثعلب و
مبرّد اختصاص داده است.
به گفته داماد ثعلب،
ابوعلی دینوری ، مبرّد بسیار خوش بیان و
فصیح و
بلیغ بود و ازاینرو ثعلب از
مناظره با او امتناع میکرد
و هنگامی که از داماد ثعلب سؤال شد که چرا آگاهی مبرّد از
الکتاب سیبویه بیش از ثعلب است، پاسخ داد که مبرّد، الکتاب را نزد دانشمندان خوانده ولی ثعلب، خود، آن را
مطالعه کرده است.
با وجود جایگاه بلند ثعلب در نحو، وی به هنگام سخن گفتن، گاهی
کلمات را با
اِعراب نادرست ادا میکرد
و عامیانه نامه مینوشت.
به گفته
یاقوت حموی ،
ثعلب در نحو مکتب بصره متبحر بود و به نظر گروهی دیگر، وی چندان با نحو بصره آشنا نبود
ولی بسیاری بر آناند که ثعلب در مسائل نحوی
قیاس نمیکرد و به
استدلال در مسائل نحوی نمیپرداخت و با
لغت شناسی و شناخت لهجه ها، مطالب استادان کوفی خود را نقل میکرد.
تدریس ثعلب به صورت پرسش و پاسخ (مَجالس یا مُجالَسات) و به صورت «اَمالی»، یعنی املای مطالب نحوی، لغوی،
شعر ، اخبار و معانی القرآن بود.
وی در
تدریس نوآوری چندانی نداشت و بیشتر بر آرای نحوی فرّاء و
علی بن حمزه کسائی تکیه میکرد و حافظِ دیدگاههای نحوی آنان بود.
در منابع کهن به مذهب ثعلب تصریح نشده است.
خطیب بغدادی و ابن ابی یَعْلی ' (متوفی ۵۲۶)،
به نقل از ثعلب، گفتهاند که وی دوستدار دیدار با
احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱) بود و در دیدار با او از دانش نحو و
عربیت خود سخن گفت.
برخی منابع،
به سبب ذکر این واقعه در کتابهای «طبقات الحنابله»، ثعلب را
حنبلی دانسته اند.
ثعلب زندگانی خود را در
رفاه گذرانید.
به درخواست اسماعیل بن بلبل شَیْبانی از الناصرلدین اللّه، ولیعهد خلیفه معتمد عباسی، الناصر
ثروت هنگفتی به ثعلب اعطا کرد که موجب شگفتی
اهل علم و
ادب گشت و ابیاتی نیز در این باره سروده شد.
با این همه، وی را مردی
بخیل دانسته و حکایاتی از
بخل وی نقل کرده اند.
ثعلب به تألیف اهتمامی ویژه داشت؛
ابن ندیم بیش از بیست کتاب از تألیفات او را نام برده است و برخی، تألیفات او را در زمینه نحو، لغت، شعر و
علوم قرآنی تا چهل اثر ذکر کرده اند.
ثعلب
اشعار برخی
شاعران عصر جاهلی و
صدر اسلام (از قبیل اَعْشی '، نابغه ذُبْیانی، نابغه جَعْدی، طُفَیْل و طِرِمّاح) را روایت کرده و نکات غریب اشعارشان را شرح داده است.
کتاب الفصیح، معروف به فصیح ثعلب، یا آنگونه که خود در آغاز آورده است: اختیار فصیح
الکلام، در باره مسائل لُغَوی و ضبط و معنای درست یا فصیح تر واژهها و مسائلی از این دست.
این
کتاب نخستین بار در ۱۲۹۳/۱۸۷۶ در
لایپزیگ با تصحیح فون بارت
چاپ شد، سپس محمدامین خانجی در ۱۳۲۵ آن را در
قاهره چاپ کرد و پس از او عبدالمُنْعم خَفاجی در ۱۳۲۸ ش /۱۹۴۹ در قاهره به چاپ رساند.
این کتاب از مهم ترین
آثار لغوی بود و به ویژه در سده چهارم شهرت یافت
و شرحها و تعلیقات و تکملهها و نقدهای فراوانی بر آن نگاشته شد.
همچنین آن را به
نظم کشیدند.
به نوشته
ابن درستویه ، که خود شاگرد ثعلب بوده است، برخی در نسبت الفصیح به ثعلب
تشکیک کرده و اصل آن را از
ابن سکّیت یا
ابن اعرابی دانسته اند.
قواعدالشعر، در باره ارکان و فنون و نقد
شعر عربی .
در این کتاب راجع به مسائل بلاغی و اقسام
شعر ، مباحث مهمی مطرح گردیده و در آن به دویست بیت از
شاعران جاهلی ، صدراسلام و اموی استشهاد شده است.
فؤاد سزگین ) قواعدالشعر ثعلب را با کتاب البدیع
ابن معتز (متوفی ۲۹۶) مقایسه کرده است.
قواعدالشعر چندین بار چاپ شده است.
مَجالس ثعلب، که اَمالی و مُجالسات نیز نامیده شده
)، مجموعه ای ارزشمند از مطالب ادبی، نحوی، لغوی و تاریخی است.
ثعلب در این کتاب، بیشترِ مسائل نحوی را بر اساس دیدگاه مکتب
کوفه مطرح کرده و گاهی آرای بصریان را نیز آورده است.
وی در این شرح از
آیات قرآن ،
احادیث نبوی ،
امثال ، و
اشعار شاعران استفاده کرده
و افزون بر توضیحات لغوی
مناسبتهای تاریخی برخی ابیات را نیز ذکر نموده است.
دیوان ابن الدُّمَیْنه، که در آن نخست شرح حال کوتاهی از
ابن دمینه (متوفی ح۱۳۰) آورده
و بخشی از دیوان را از دو تن از شیوخ خود، زُبَیْربن بَکّار و ابن
اَعرابی، روایت کرده است.
ثعلب در شرح ابیات دیوان از توضیحات لغوی و
آیات قرآن و
اشعار دیگر
شاعران سود برده است.
برخی از نقدهای ثعلب و دیدگاههای نقادانه او در باره
اشعار عرب موجود است.
دیدگاههای بلاغی ثعلب نیز گرد آمده است.
نقلهای لغوی ثعلب و توضیحات وی در باره اشعار
عربی، مورد استناد بسیاری از ادیبان نامدار قرار گرفته است.
ثعلب برخی آیات قرآن را نیز تفسیر کرده است.
اشعاری نیز بهطور پراکنده از ثعلب به جای مانده است.
(۱) ابن ابی یعلی، طبقات الحنابله، ج۱، چاپ محمدحامد فقی، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
(۲) ابن انباری، نزهه الالبّاء فی طبقات الادباء، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۳۸۶/۱۹۶۷).
(۳) ابن جزری، غایه النهایه فی طبقات القرّاء، چاپ برگشترسر، قاهره (بی تا).
(۴) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۵) ابن خلّکان.
(۶) ابن دُرُستَوَیْه، تصحیح الفصیح و شرحه، چاپ محمد بدوی مختون، قاهره ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
(۷) ابن دمینه، دیوان، صنعه ابی العباس ثعلب و محمدبن حبیب، چاپ احمد راتب نفاخ، مصر (۱۳۷۹).
(۸) ابن ندیم.
(۹) ابوالطیّب لغوی، مراتب النحویین، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۱۰) محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغه، ج۱، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۱۱) احمد شرقاوی اقبال،
معجم المعاجم، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۱۲) کارل بروکلمان، تاریخ الادب
العربی، ج۲، نقله الی
العربیه عبدالحلیم نجار، قاهره (۱۹۷۴).
(۱۳) عبدالملک بن محمد ثعالبی، فقه اللغه و سرّالعربیّه، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۴) احمدبن یحیی ثعلب، شرح دیوان زهیربن ابی سلمی، قاهره ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۱۵) احمدبن یحیی ثعلب، فصیح ثعلب و الشروح التی علیه، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی، (قاهره) ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
(۱۶) احمدبن یحیی ثعلب، قواعدالشعر، چاپ محمد عبدالمنعم خفاجی، مصر ۱۳۶۷/۱۹۴۸.
(۱۷) احمدبن یحیی ثعلب، مجالس ثعلب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۹۶۰).
(۱۸) موهوب بن احمد جوالیقی،
المعرّب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره ۱۳۶۱.
(۱۹) حاجی خلیفه.
(۲۰) خطیب بغدادی.
(۲۱) محمدبن احمد ذهبی، کتاب تذکره الحفاظ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۸ـ ۱۹۷۰.
(۲۲) محمدبن حسن زبیدی، طبقات النحویین واللغویین، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۳۹۲/۱۹۷۳).
(۲۳) عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، مجالس العلماء، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۴) محمودبن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النحو، اسلو ۱۸۷۹.
(۲۵) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه
العربیه، بیروت ۱۹۷۸.
(۲۶) یوسف الیان سرکیس،
معجم المطبوعات
العربیّه و
المعرّبه، قاهره ۱۳۴۶/۱۹۲۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۲۷) فؤاد سزگین، تاریخ التراث
العربی، ج۲، جزء ۱، نقله الی
العربیه محمود فهمی حجازی، (ریاض) ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۴۱۲.
(۲۸) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغه و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی،
علی محمد بجاوی، و محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره (بی تا).
(۲۹) محمدبن یحیی صولی، ادب الکُتّاب، چاپ محمد بهجه اثری، قاهره (۱۳۴۱)، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۳۰) شوقی ضیف، المدارس النحویه، قاهره (۱۹۶۸).
(۳۱) عبدالقادر حسین، اثر النحاه فی البحث البلاغی، قاهره (۱۹۷۵).
(۳۲) عمر فرّوخ، تاریخ الادب
العربی، بیروت ۱۹۸۴ـ۱۹۸۵.
(۳۳)
علی بن یوسف قفطی، اِنباه الرواه
علی اَنباه النّحاه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج۱، قاهره ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۳۴) مهدی مخزومی، مدرسه الکوفه و منهجها فی دراسه اللغه و النحو، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۵) محمدبن عمران مرزبانی، کتاب نورالقبس المختصر
من المقتبس، اختصار یوسف بن احمد یغموری، چاپ رودلف زلهایم، ویسبادن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۳۶) محمدبن عمران مرزبانی، الموشح، چاپ
علی محمد بجاوی، مصر ۱۹۶۵.
(۳۷) عبداللّه بن اسعد یافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۳۸) یاقوت حموی،
معجم الادباء، مصر ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷/ ۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸، چاپ افست بیروت (بی تا)؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد بن یحیی ثعلب»، شماره۴۲۴۰.