اثیر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَثیر در سخنان برخی از حكمای دورۀ اسلامی، گاه به معنای
کرۀ آتش در طبقات چهارگانۀ فرو قمری در نظام هستی، یعنی طبقۀ حارّ زیر
فلک قمر و بالای
کرۀ هوا به كار رفته است و گاه مادۀ
عالم علوی و فلكیات اثیر یا
عنصر پنجم نامیده شده است.
اَثیر، عربی شدۀ واژۀ آیثر یونانی.
به گفتۀ
ارسطو پیشینیان اثیر را جسمی میدانستند كه جاودانه در حركت است، دارای طبیعت خدایی است، و با
عناصر زمینی فرق دارد
.
در میان فیلسوفان یونان باستان،
پارمنیدس،
آناکساگوراس و
رواقیان، اثیر را برترین و نابترین قشر آتشگون آسمان میدانستند، امپدُكلس و افلاطون اثیر را برترین وخالصترین قشر نور میشمردند
. ارسطو آن را جوهر یا عنصر پنجم میخواند كه با عناصر چهارگانه متفاوت، و از آنها جداست.
افلاطون و ارسطو
واژۀ اثیر را مشتق از aei thein (= جاودانه دونده) میدانند و ارسطو مینویسد: پیشینیان باور داشتند كه جسمِ نخستین، چیزی جز خاك،آتش، هوا و آب است و آن را اثیر نامیدند
. عقایدنگاران نیز گزارش میدهند كه به عقیدۀ ارسطو، ارواح و ستارگان از همین «جوهر یا عنصر پنجم» یعنی اثیرند
.
در فلسفۀ ارسطویی، جهان به دو بخش فروقمری (زیر فلك قمر) و فراقمری (فراز فلك قمر) تقسیم شده است. جهان فراقمری همواره در
حرکت،
بسیط، ازلی و ابدی است و مادۀ آن، با آن حركت تناسب دارد. این
ماده را اثیر یا عنصر پنجم، در برابر عناصر چهارگانۀ
عالم سفلی یا فروقمری نامیدهاند
كه درواقع میتوان آن را جوهر عناصر دانست.
اصطلاح اثیر در سخنان برخی از حكمای دورۀ اسلامی، گاه به معنای كرۀ آتش در طبقات چهارگانۀ فرو قمری در نظام هستی، یعنی طبقۀ حارّ زیر فلك قمر و بالای
کرۀ هوا به كار رفته است و گاه مادۀ
عالم علوی و فلكیات اثیر یا عنصر پنجم نامیده شده است
. چنانكه
ناصر خسرو دایرۀ اثیر را مركز آتش، هوای گرم زیر فلك ماه و بالای
زمهریر دانسته است
. وی همچنین اثیر را «چرخ آتش» دانسته كه زیر «جسم فلك» و بالای عناصر دیگر قرار دارد
. اما در جای دیگر بر این نكته كه آتش كرۀ اثیر گرم و روشن نیست، دلیلهایی اقامه كرده است
.
در رسائل
اخوان الصفا هوای مماس با بخش فرو قمری كه همواره متحرك و در غایت حرارت است، اثیر نامیده میشود
و چنین آمده است كه ستارگان دنبالهدار در كرۀ اثیر حادث میشوند
و به همین دلیل شعلهورند و با
فلک قمر میگردند. البته در این رسائل، جهان برخلاف نظر ارسطو، پیوسته و متصل دانسته شده و بین افلاك فاصلهای نیست و هوا و اثیر كرهای واحدند
.
ابن سینا اجسام عالم را به دو گونۀ اثیری و عنصری تقسیم كرده است، و مینویسد: جسم اثیری آن است كه فقط یك صورت میپذیرد و ضد ندارد و
حدوث آن بر سبیل ابداع است، نه تكوین از شیء دیگر؛ و همچنانكه كه عناصر چهارگانه، اركان عالم عناصرند،
افلاک و كواكب نیز اركان عالم اثیرند
. فلكیات صورت خود را از دست نمیدهند
و همواره به حركت دورانی متحرك، و از طبایع چهارگانه خارجند و بر عنصریات تأثیر میگذارند، یعنی قوت و طبعشان مبدأ احوال عارض بر عالم عناصر است
. یكی از سهگونه حركت طبیعی اجسام بسیط نیز ویژۀ اجسام اثیری است كه همواره در مواضع طبیعی خود حركت میكنند
.
سهروردی نیز اجسام را به دو گونۀ عنصری كه متغیر و قابل كون و فسادند، و اثیری كه صورتهای ثابت دارند، تقسیم كرده و عنصریات را منفعل از اثیریات دانسته است
.
فخرالدین رازی نیز از اثیر به مثابۀ كرۀ آتش كه نزدیكترین اجسام به فلك، و خود محیط بر كرۀ هواست، یاد كرده است
. البته این آتش،
بسیط است
و چون به حركت فلك متحرك است،
شهابها و ستارگان دنبالهدار كه در این كره حادث میشوند، نیز متحركند
.
اما
بابا افضل کاشانی جرم آتش را پس از چرخ ماه نزدیكترین
جسم به طبقات سپهر، وزیر همۀ عناصر، بسیط، بیدرنگ و شفاف دانسته است
. یكی دیگر از ویژگیهای كرۀ آتش، داشتن تنها یك طبقه به نام كرۀ اثیر است
. در بحث عناصر چهارگانه، برخی از متفكران دورۀ اسلامی آتش را عنصر مستقلی ندانستهاند، چنانكه
بیرونی بر آن است كه كرۀ هوا در اثر مجاورت با فلك، از حركت آن حرارتی گرفته،
استحاله یافته، و به آتش بدل گشته است
. همین معنی اساس یكی از سؤالات او از ابن سینا بوده است
.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات والتنبیهات، تهران، ۱۴۰۳ ق.
(۲) ابن سینا، حسین بن عبدالله، «
رسالة فی الاجرام العلویة»، تسع رسائل فی الحكمة و الطبیعیات، قاهره، ۱۳۲۶ ق / ۱۹۰۸ م.
(۳) ابن سینا، حسین بن عبدالله، النجاة، قاهره، ۱۳۵۷ ق / ۱۹۳۸ م.
(۴) بابا افضل، محمد، مصنفات، به كوشش مجتبی مینوی و یحیی مهدوی، تهران، ۱۳۳۱ ش.
(۵) بدوی، عبدالرحمان، ارسطو، قاهره، ۱۹۵۳ م.
(۶) بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه، به كوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، ۱۹۲۳ م.
(۷) بیرونی، ابوریحان و ابن سینا، الاسئلة و الاجوبة، به كوشش حسین نصر و مهدی محقق، تهران، ۱۳۵۲ ش.
(۸) رسائل اخوان الصفا، به كوشش بطرس بستانی، بیروت، دارصادر.
(۹) سهروردی، یحیی، «
الواح عمادیه»، سه
رساله از شیخ اشراق، به كوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۵۶ ش / ۱۳۹۷ ق.
(۱۰) علامه حلی، حسن، كشف المراد، بیروت، ۱۳۹۹ ق.
(۱۱) فخرالدین رازی، المباحث المشرقیة، قم، ۱۴۱۱ ق.
(۱۲) قطبالدین شیرازی، محمود، درة التاج، به كوش محمد مشكوة، تهران، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ ش.
(۱۳) كاتبی قزوینی، علی، حكمة العین، شرح مباركشاه بخاری، به كوشش جعفر زاهدی، مشهد، ۱۳۵۳ ش.
(۱۴) كرم، یوسف، تاریخ الفلسفة الیونانیة، بیروت، ۱۹۷۷ م.
(۱۵) دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا.
(۱۶) ناصر خسرو، جامع الحكمتین، به كوشش هانری كربن و محمد معین، تهران، ۱۳۳۲ ش / ۱۹۵۳ م.
(۱۷) ناصر خسرو، زاد المسافرین، به كوشش محمد بذل الرحمان، تهران، كتابفروشی محمودی.
(۱۸) نصر، حسین، نظر متفكران اسلامی دربارۀ طبیعت، تهران، ۱۳۵۹ ش.
(۱۹) .Aristotle، De Caelo
(۲۰) .Aristotle، Meteorologica
(۲۱) .Cicero، Tusculan Dis-putation
(۲۲) .Plato، Epinomis
(۲۳) .Plato، Kratylos
سیدجعفر سجادی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اثیر».