اتمام حجت با اصحاب القریه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند متعال رسولانی را برای
هدایت مردم انطاکیه فرستاد، که هم پرتوی از
ربوبیت الهی بودند و هم پیام آشکار رسالت را داشتند. اینها همه وسیلهای برای اتمام حجت با
مردم انطاکیه بود.
پيامبران با پيام
آشکار رسالت خود، با
مردم انطاكيه اتمام حجت کردند:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (
انطاکيه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
کلمه مثلا که در این جمله آمده به معناى
کلام یا داستانى است که گوینده آن را مىگوید تا مقصدى از مقاصدش را براى شنونده ممثل و مجسم کند، و چون
داستان اصحاب قریه، وعده و وعید
آیات قبل را روشن مىکند؛ لذا خداوند
رسول گرامى خود را دستور داد تا قصه را به صورت این مثل براى
کفار بیان کند.
و ظاهرا کلمه (مثلا) مفعول دوم باشد براى اضرب و مفعول اول آن اصحاب القریه باشد، و معنا چنین باشد: براى آنها
اصحاب قریه را که چنین و چنان بودند مثل بزن؛ و مفعول دوم که باید بعد از مفعول اول بیاید، در اینجا جلوتر آمده، تا از فاصله زیاد که مخل به معناست جلوگیرى شده باشد.
• «وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ؛ و بر عهده ما چيزى جز
ابلاغ آشکار نيست!».
(از اينكه «رسولان» در برابر
تکذیب و لجبازى اصحاب القريه بر وظيفه خود در
تبلیغ تأكيد كردند، معلوم مىشود كه هدفشان در امر رسالت، اتمام حجت بر آنان بوده است).
فرستاده شدن رسولان براى
مردم انطاکیه، جهت اتمام حجت، پرتوى از ربوبيت الهى است:
• «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ؛ و براى آنها، اصحاب قريه (
انطاکيه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند».
(قریه) در اصل نام براى محلى است که
مردم در آن جمع میشوند، و گاهى به خود انسانها نیز قریه گفته میشود، بنابراین مفهوم گستردهاى دارد که هم شهرها را شامل میگردد و هم روستاها را، هرچند در
زبان فارسى معمولى تنها به روستا اطلاق میشود، ولى در لغت عرب و در قرآن مجید کرارا به شهرهاى مهم و عمده مانند (
مصر) و (
مکه) و امثال آن اطلاق شده است.
در اینکه این شهر کدامیک از شهرها بوده است، معروف و مشهور در میان
مفسران این است که (
انطاکیه) از شهرهاى شامات بوده است، و این شهر یکى از شهرهاى بسیار معروف
روم قدیم بوده، و اکنون از نظر جغرافیایى جزو قلمرو کشور
ترکیه است که شرح بیشتر درباره آن را در نکات بیان خواهیم کرد.
از آیات این
سوره به خوبى برمىآید که اهل این شهر بتپرست بودند و این رسولان براى دعوت آنها به سوى
توحید و مبارزه با
شرک آمده بودند.
• «إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ؛ هنگامى که دو نفر از رسولان را بهسوى آنها فرستاديم، اما آنان رسولان (ما) را تکذيب کردند؛ پس براى تقويت آن دو، شخص سومى فرستاديم، آنها همگى گفتند: «ما فرستادگان (خدا) به سوى شما هستيم!».
قرآن میفرماید: دو نفر از رسولان را بهسوى آنها فرستاديم؛ اما آنها رسولان ما را تکذیب کردند؛ لذا براى تقویت آن دو شخص سومى ارسال نمودیم، آنها همگى گفتند ما فرستادگان به سوى شما از طرف پروردگاریم (اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون).
به این ترتیب سه نفر از
رسولان پروردگار (دو نفر در آغاز و یک نفر در اثنا براى تقویت آنها) به سوى این قوم گمراه آمدند.
در اینکه این رسولان چه کسانى بودند در میان مفسران گفتوگوست، جمعى گفتهاند: نام آن دو نفر شمعون و یوحنا بود و نام سومین بولس و بعضى نامهاى دیگرى براى آنها
ذکر کردهاند.
و نیز در اینکه آنها
پیامبران و رسولان خداوند بودند و یا فرستادگان
حضرت مسیح (علیهالسلام) (و اگر خداوند میفرماید ما آنها را فرستادیم به خاطر آن است که رسولان مسیح هم رسولان او هستند) باز در میان مفسران گفتوگو است؛ هرچند ظاهر آیات فوق موافق
تفسیر اول است، گرچه تفاوتى در نتیجهاى که قرآن مىخواهد بگیرد نمىکند.
• «قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ؛ اما آنان (در جواب) گفتند: «شما جز بشرى همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزى نازل نکرده، شما فقط
دروغ مىگوييد!».
• «قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ؛ (رسولان ما) گفتند: «پروردگار ما آگاه است که ما قطعاً فرستادگان (او) به سوى شما هستيم».
خدای تعالی در این قصه حکایت نکرده که رسولان در پاسخ
مردم که گفتند: (ما انتم الا بشر مثلنا...: شما جز بشرى چون ما نیستید...)، چه جوابى دادند، در حالى که در جاى دیگر از رسولان امتهاى گذشته حکایت کرده که در پاسخ
مردم خود که گفته بودند: (ان انتم الا بشر مثلنا : شما جز بشرى چون ما نیستید) گفتند: (ان نحن الا بشر مثلکم و لکن اللّه یمن على من یشاء من عباده) که بیانش گذشت.
بلکه تنها از آن رسولان حکایت کرده که به قوم خود گفتند: ما فرستاده خدا به سوى شما و مأمور تبلیغ رسالت او هستیم، و جز این شأنى نداریم و احتیاجى نداریم به اینکه ما را تصدیق بکنید و به ما
ایمان بیاورید، تنها براى ما این کافى است که: خدا مىداند که ما فرستاده او هستیم و ما به بیش از این هم احتیاج نداریم.
پس در جمله (قالوا ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون) رسولان از
رسالت خود خبر مىدهند، و کلام خود را با حرف (انّ: به درستى که) و حرف (لام: هر آینه) تأکید کردهاند، و نیز به منظور تأکید کلام خود، پروردگار خود را شاهد گرفتهاند که (ربنا یعلم: پروردگار ما مىداند).
و جمله (ربنا یعلم) معترضه و به منزله سوگند است، و به آیه چنین معنا مىدهد: ما فرستادگان به سوى شماییم، و در ادعاى رسالت صادقیم، و این دلیل ما را بس که خدایى که ما را به سوى شما فرستاده خود شاهد این مدعاى ماست، و دیگر ما حاجتى نداریم به اینکه شما هم ما را تصدیق بکنید، و از تصدیق شما سودى عاید ما نمىشود، تا درصدد جلب تصدیق شما برآییم؛ بلکه آنچه براى ما مهم است این است که: رسالت خود را انجام بدهیم و
حجت تمام شود.
(و ما علینا الا البلاغ المبین) - کلمه (بلاغ) به معناى تبلیغ است و مراد از آن، تبلیغ رسالت است، و معناى جمله این است که: ما مأمور نشدهیم مگر تنها به اینکه رسالت خدا را به شما
ابلاغ کنیم و حجت را تمام نماییم.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۳۹، برگرفته از مقاله «اتمام حجت با اصحاب القریه».