ابومحمد حسن بن ابیالحسن دیلمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسن بن محمد در سرزمین «
دیلم» و در خانوادهای متدین، چشم به جهان گشود. پدر بزرگوار و دانشمندش نام وی را «حسن» برگزید و از همان اوان کودکی به
تعلیم و تربیت او همت ورزید تا خلف صالحی از خود بجای گذارد.
سال تولد و وفات وی دقیقاً
معلوم نیست. از آن چه در شرح حال وی گفته اند و از آثارش استنباط کرده اند، به دست می آید که بیشتر عمر پربرکت خود را در
قرن هشتم هجری گذرانده است و به احتمال زیاد، در دو دهه آخر قرن هفتم پا به عرصه وجود گذاشته است.
علامه،
فقیه،
محدث بزرگ،
عارف کامل،
زاهد ناسک و واعظ متعظ «الشیخ ابو محمد الحسن بن ابی حسن محمد الفقیه بن عبدالله بن الحسن دیلمی» از فرهیختگان قرن هشتم هجری می باشد.
دوران زندگیاش، از نظر سیاسی ـ اجتماعی، از بحرانی ترین دوره های تاریخ
ایران و
اسلام است. سالها است از حمله وحشیانه مغولان خونخوار میگذرد، ولی همچنان آثار سوء (سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی) آن ادامه دارد.
روح و روان ایرانیان غیرتمند و متدین، از
ستم، کشتار و غارتگریهای مغولان خسته و دردمند است. و بیکفایتی و اختلاف حاکمان ایرانی نمکی است که بر این زخم ها پاشیده میشود و درد و سوزش آن را دو چندان میکند.
در مورد زمانه حسن دیلمی اختلاف زیادی در کتب
تراجم وجود دارد؛ صاحب «
ریاض العلما» او را از متقدمین و یا معاصرین
شیخ مفید میداند و دیگران او را از دانشمندان قرن هشتم و معاصران فرزند
علامه حلی «
فخرالمحققین» و نیز محمد مکی معروف به «
شهید اول» میدانند.
این اختلاف، از آن جا ناشی شده است که دانشمند دیگری به همین نام در قرن چهارم هجری می زیسته که از مفسران بزرگ بوده است و صاحب نفسیری به نام «
التفسیر الکبیر» می باشد.
از آن جا که بسیاری از مآخذ و منابع، فخرالمحققین (متوفی ۷۷۱ هـ.) و شهید اول (متوفی ۷۸۶هـ.) را از استادان دیلمی و نیز شیخ زاهد عارف «
ابوالعباس احمد بن فهد حلی (متوفی ۸۴۱ هـ) را از شاگردان وی دانستهاند؛ دیلمی را میتوان از
علمای قرن هشتم هجری به حساب آورد.
در مورد طبقه حسن دیلمی نیز، مانند سال ولادت او اختلاف فراوانی است به طوری که بعضی او را از
علمای قرن پنجم دانستهاند و بعضی تا قرن نهم را ذکر کردهاند. با قطع نظر از تمام اقوال که در کتب
تراجم به صورت مبسوط ذکر شده، نتیجهای که در چند جمله خلاصه، به عنوان نظر نهایی میتوان قبول کرد آن است که:
با توجه به نقل دیلمی از
ورام بن ابی فراس، متوفای ۶۰۵ هجری، در جلد اول کتاب؛ و نقل او از کتاب شریف الالفین
علامه حلی، متوفای ۷۲۶ هجری، در جلد دوم کتاب ارشاد القلوب؛ روشن میشود که حسن بن علی دیلمی متاخر از آن دو بزرگوار است. همچنین
ابن فهد حلی متوفای ۸۴۱ هجری در «
عدة الداعی» از دیلمی مطلب نقل میکند.
از این توضیحات نتیجه میگیریم که: دوران زندگی حسن بن ابی الحسن دیلمی قطعا بین سالهای ۷۲۶ تا قبل از ۸۴۱ بوده است (البته ممکن است چند سال تفاوت وجود داشته باشد). با این بیان، نیازی به بحثهای طولانی ذکر شده در کتب
تراجم و
رجال وجود ندارد.
دانشمندان قدیم را رسم بر آن بوده که اندوخته های
علمی خود را محفوظ و مصون بدارند و برای این منظور و نیز مقاصد عالی دیگر، تمام تلاش خود را در راه تحصیل و فراگیری
علوم اهل بیت (علیهمالسلام) نسبت به فرزندان خود داشتهاند؛ از جمله گفتهاند که: «
علامه حلی نسبت به فرزند خود «فخرالمحققین» همین شیوه را داشته است، به طوری که
علامه و فرزندش در سفر و حضر همراه هم بودهاند و بیشتر کتب فرزندش در شرح و حاشیه آثار پدر میباشد.
همزمان با این دو فقیه بزرگ، حسن دیلمی نیز نزد پدر به تحصیل
علم و دانش پرداخت و چنان که خود در ضمن اجازه حدیثی که به نام «شیخ
محمد گیلانی» ـ که از شاگردان آن سالک دوران بوده است ـ در پشت کتاب «
من لایحضره الفقیه» نوشته میگوید:
«نزد پدرم، ابوالحسن محمد بن علی ابن عبدالله بن الحسن دیلمی به تحصیل پرداختم و غالب کمالات
علمی را از او فرا گرفتم.»
هوش سرشار و عشق به اهل بیت (علیهمالسلام) و
علوم آن ها، دیلمی را واداشت تا از محضر
عالمان بزرگ و فقهای مشهور دورانش، کسب فیض کند و نزد
محمد بن مکی معروف به «شهید اول» و
جمال الدین حسن بن یوسف حلی، ملقب به «فخرالمحققین» به خوشه چینی
علوم الهی و معارف اسلامی بپردازد.
دیلمی از دو استاد بزرگش شهید اول و فخرالمحققین اجازه روایت داشته است. وی از محدثین بزرگ میباشد، به طوری که حلقه درس داشته و دانشوران کتابهایی چون کتاب «
من لا یحضره الفقیه» را نزد او قرائت میکردند.
او
عالم عاملی است که در بین مردم زیسته است و وظیفه خطیر ارشاد آنها را به عهده داشته است؛ اما چنان که اشاره شد، یک چیز روح آن عارف بزرگ را می آزرده است و آن، اختلاف و ضعف شدید ملوک اسلامی و به خطر افتادن مال و جان مردم بوده است. دیلمی در کتاب «
غرر الاخبار و درر الآثار» میگوید:
«بعد از انقراض دولت
بنی عباس، ضعف و اختلاف شدیدی در میان ملوک و پادشاهان اسلامی (دولت اسلامی) پدید آمد و اینک که نزدیک به صد سال از آن دوران میگذرد، هنوز هم
کفار در شرق و غرب ممالک اسلامی بر مسلمانان مسلطاند خون مسلمین را میریزند و اموال آنان را به غارت میبرند. !»
موضوع فوق سبب شده تا دیلمی با توجه به شرایط زمان، به موضوعات
علمی دیگر نیز بپردازد و چنان که بسیاری از بزرگان
علم تراجم گفتهاند: وی علاوه بر فقه و حدیث، به تاریخ و سیرهنگاری روی آورد و در این
علوم نیز دستی توانا پیدا کرد.
سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی در رساله کوچکی که در شرح حال دیلمی نوشته و «
مفرج الکروب فی الصاحب الارشاد القلوب» نامیده است، مشایخ روایی و اساتید و شاگردان دیلمی را به تفصیل بیان کرده است و برخی از اساتید وی عبارتند از:
۱. والد ماجدشان،
ابوالحسن محمد بن علی عبدالله بن الحسن دیلمی؛ که غالب استفتائات
علمی مولف ارشاد از محضر پدر بزرگوارش بوده است و از او اجازه ی روایی داشته است. دیلمی خود در ضمن اجازه روایی که به نام «
شیخ محمد گیلانی» در پشت کتاب
من لایحضره الفقیه نوشته است، به این اشاره می کند که نزد پدر به تحصیل کمالات
علمی پرداخته است.
۲.
علامه بزرگوار و شیخ سعید شهید «ابو محمد بن مکی معروف به «
شهید اول»؛ دیلمی از این دانشمند و
فقیه بزرگ
شیعه نیز اجازه روایی داشته است.
۳.
علامه محقق، محمد بن حسین بن یوسف حلی معروف به «فخرالمحققین»؛
وی یکی از دانشمندان بزرگ شیعه است که همیشه به همراه پدرش،
علامه حلی، مسافرت می کرد و از کمالات اخلاقی و
علمی پدر بهره وافر میبرد.
از شاگردان و پرورش یافتگان دیلمی می توان به نام دو نفر اشاره کرد:
الف ـ
علامه بزرگ، شیخ محمد جیلانی؛ وی از شاگردان مبرز ایشان بوده است، که احتمالاً نزد دیلمی کتاب من لایحضره الفقیه را قرائت کرده است.
ب ـ
علامه زاهد و عارف بزرگ،
شیخ ابوالعباس بن فهد حلی صاحب کتاب شریف
عدة الداعی؛ ابن
عارف جلیل القدر در محضر دیلمی به پالایش روح و کسب معارف قدسی مشغول بوده است. بی تردید وجود این شاگرد عالی قدر، نشانه آشکاری است بر عظمت شأن و مقام مرحوم دیلمی!
از آن جا که شخصیت و شرح حال این دانشمند شیعی کمتر مورد بحث قرار رفته است، جا دارد که به هر یک از جنبه های شخصیتی این
عالم شیعی پرداخته شود:
نام این ستاره درخشان
عالم تشیع همه جا با عنوان «واعظ شیعی» شناخته شده است؛ به طوری که کتاب گران سنگش «ارشاد القلوب در موضوع «وعظ» شاهکاری است جاویدان که گذشت زمان به هیچ وجه نتوانسته گرد کهنگی بر آن بنشاند و از جهت
احادیث ناب و غریباش، زبانزد همه محدثین بعد از او میباشد.
«وعظ» و «اندرز» نزد دیلمی از موضوعیت و اهمیت ویژهای برخوردار است. در کتاب ارشاد القلوب آن چه همه جا به چشم میخورد، وعظ است. وی در مقدمه، مواعظ قرآنی را میآورد و بلافاصله در باب اول، ثواب موعظه را مطرح کرده و در آخر باب میفرماید:
«ای برادر! طول بده سکوت را، و خاموشی را شعار خود نما. و فکر تو بسیار باشد برای آخرت و پیوسته به مواعظ عمل کن و خنده را کم گردان؛ پشیمان باش بر گناهانت تا نزد خداوند آبرومند و پسندیده باشی.»
دیلمی در باب پانزدهم میفرماید: «که قلبی نورانی دارد و بر اثر همین قلب نورانی است که
خدا به او توفیق داده که خود قبل از هر کسی به مواعظ خدا و
اولیاء الهی عمل کند.» از این رو اغراق نیست که او را واعظی متعظ و زاهدی ناسک بدانیم.
و اگر بخواهیم حق مطلب را در مورد این سالک عارف ادا کرده باشیم، در یک کلام باید بگویم: او شیعه
علی ابن ابی طالب (علیهالسلام) است و درس
زهد و
تقوا را در مکتب آن حضرت آموخته است. و از این جهت اسلوب کتابش بی شباهت با «
نهج البلاغه» نیست؛ چنان چه یاد خدا، قیامت و مرگ و آمادگی برای آن و دوری از دنیا گرایی، در سطر سطر «نهج البلاغه» موج می زند در «ارشاد القلوب» دیلمی نیز این معنا همه جا به چشم میخورد.
در بیان شخصیت مردان بزرگی چون دیلمی، مولا علی (علیهالسلام) میفرماید:
برای خدا در پارهای از زمان بعد از پارهای دیگر و در کارهایی که آثار شرایع در آن گم گشته، بندگانی است که در اندیشههاشان با آنان راز میگویند و در
حقیقت، عقلهاشان با آنها سخن میگوید و همیشه به یاد خدا بوده و از راه
عقل و بینایی با او در گفتگو هستند. و یاد خدا، چون چراغ دیدهها و گوشها و دلهاشان را روشن گردانیده و غیر اوامر و نواهیاش سخنی نشنیده و به غیر آن چه او خواسته دل نمیبندند. روزهای خدا را به یاد مردم میآورند و سرگذشت پیشینیان را که بر اثر معصیت تباه شدهاند، برای ایشان بیان میکنند و آنان را از عظمت او میترسانند.
آری، حسن بن محمد دیلمی در آن شرایط حساس تاریخی هر چه گفت، از اوامر و نواهی الهی بود؛ جز به خواستههای الهی دل نبست و وظیفه خطیر خود را یادآوری روزهای خدا و بیان سرگذشت پیشینیانی میدانست که بر اثر معصیت هلاک شدند.
دیلمی را باید از
عالمانی به شمار آورد که شخصیت
علمی خود را قربانی خدمت به مردم و ارشاد آنها کردهاند؛ وی با بیان مواعظ شیوای
معصومین (علیهمالسلام)، در واقع مرهمی بود بر زخمهای درونی آنها در آن شرایط سخت، برخی از ویژگیهای مواعظ دیلمی عبارتاند از:
آشنایان با فن
موعظه و
خطابه، میدانند که موعظه هر چه کوتاهتر باشد در روح شنونده موثرتر خواهد بود؛ دانشمندان
علوم ادبی نیز اختصار را از ویژگیهای لازم برای هر موعظهای میدانند. رعایت این ویژگی در مواعظ دیلمی، بیانگر تبحر و آشنایی او با
علوم ادبی است.
سیدشهابالدین مرعشی نجفی نیز در مفرج الکروب فی
ترجمه صاحب ارشاد القلوب به این موضوع اشاره دارد که:
«کتاب ارشاد القلوب
علامه محدث بارع زاهد ناسک شیخ ابی محمد الحسن دیلمی ـ با این که خیلی مختصر و حجمش کم است ـ جامع کثیری از احادیث قدسیه و روایات مأثوره
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و عترت طاهرین و کلمات درربار دانشمندان طالح از گذشتگان است.»
حسن بن محمد دیلمی، واعظی است که روح
تواضع و فروتنی در سرتاسر مواعظش نمایان است و همین عامل سبب تأثیر مضاعف این نصایح گردیده است. دیلمی به جهت رعایت تواضع، در کل کتاب به ندرت از خود چیزی آورده است. و اکثر مطالب کتابش را
مواعظ قرآن و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و عترت طاهریناش و حکایات و سخنان بزرگان تشکیل میدهد در مواضعی هم که او احیانا از خود توصیهای دارد غالبا با این تعابیر مطرح میکند:
«چنین میگوید بنده فقیر و محتاج حسن دیلمی؛ چنین میگوید دیلمی»
این فروتنی سبب گردیده است تا خواننده خود را با دوستی صمیمی و خیرخواه مواجه ببیند.
مواعظ دیلمی، خواب راحت را از مخاطب میگیرد و بیش از هر چیز، او را به عمل و تلاش وا میدارد.
قصد و هدف دیلمی نوشتن کتاب اخلاق و مباحث نظری آن نیست، که غالباً در روح مخاطب حالت انکار ایجاد میکند، وعظ او بیان واقعیات زندگی
انسان و بیان اسباب هلاک و یا عوامل نجاتدهنده که در راه تکامل انسان وجود دارد. لذا سطر سطر مواعظ او مخاطب را از خواب غفلت بیدار میگرداند.
صراحت و قاطعیت او هر خوانندهای را وا میدارد که به تأمل و تفکر بپردازد و عمل صالح را پیشه خود کند.
آراسته و مزین بودن مواعظ دیلمی با حکمتها و معارف قدسی معصومین (علیهالسلام) از دیگر ویژگیهای آن به شمار میآید. این عامل سبب جاودانگی «
ارشاد القلوب» شده است، به مصداق
آیه شریفه «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه»
دیلمی را باید از بزرگان محدثین
شیعه دانست چرا که وی احادیث زیادی را در کتب خود جمع آوری کرده است. و اگر در اواخر عمر شریفش دچار غربت و کمبود کتب نمیشد شاید از او تألیفات گران بهای دیگری باقی میماند. دیلمی خود در اول کتاب
اعلام الدین فی صفات المومنین به این تنهایی و غربت اشاره میکند؛
با این وجود، همین آثاری که از دیلمی به جای مانده است، تبحر و مهارت او را در
علم حدیث میرساند.
او محدث جلیل القدری است که مورد اعتماد اکثر محدثان بعد از خود میباشد و کتابهایش نیز از اسناد جوامع روایی است همچون: «
وسائل الشیعه» و «
بحار الانوار». علاوه بر اینها
علامه جزایری در «الانوار»، صاحب «وافی» در کتبش،
علامه سیدعبدالله شبر و
علامه نوری از کتب دیلمی نقل
روایت کردهاند. صاحب «
اعیان الشیعه» در مورد تبحر
علمی دیلمی در حدیث مینویسد:
«هو
عالم عارف محدث کامل وجیه من کبار اصحابنا الفضلاء فی الفقه و الحدیث و العرفان و المغازی؛ او دانشمندی است عارف و محدثی است کامل و از اصحاب فاضل و دانشمند ما است که در فقه و حدیث و عرفان و تاریخ سیرهنگاری، دستی توانا دارد.»
آن گاه
سیدمحسن امین از قول صاحب «
ریاض العلماء» نقل میکند که:
مجلسی و صاحب وسایل از کتاب ارشاد القلوب بسیار نقل حدیث کردهاند و بر آن اعتماد کردهاند «و قال المجلسی فی البحار الشیخ العارف ابی محمد الحسن بن محمد دیلمی له کتاب ارشاد القلوب و هو کتاب نظیف مشتمل علی اخبار متینه غریبه ...»
علامه مجلسی در بحار گفته است: «که دیلمی صاحب کتاب ارشاد القلوب است که کتابی است پاک و منقح و دارای اخبار شگفت و نیز کتاب
اعلام الدین و غرر الاخبار که ما از این دو کمتر نقل کردهایم ... و از همه این کتاب و نقل بزرگان از آنها، عظمت و شأن مولف آن
معلوم میگردد.»
حسن بن محمد دیلمی از عارفان بزرگ زمان خود میباشد؛
عرفان او بیشتر یک عرفان عملی بوده که در سایه ریاضت و محاسبه نفس، وجودش سرشار از انوار و نفحات قدسی شده است. گرچه وی در زمانی زندگی می کرد که گروهی از متصوفه به انحرافاتی مبتلا شده بودند، اما روح بلند دیلمی هیچ گاه گرفتار آن امور نشد. صاحب
اعیان الشیعه در مورد عرفای شیعه مینویسد:
تصوفی که بزرگان امثال
ابن فهد حلی،
ابن طاووس،
خواجه نصیرالدین طوسی،
شهید ثانی،
شیخ بهایی و غیر هم را به آن منسوب میداند، چیزی جز انقطاع از خلق و توجه به خالق و زهد در دنیا و امثال این ها نیست. و این، نهایت مدح و ستایش آنها است نه این که مانند بعضی از صوفیه عقیده به حلول و وحدت وجود و عقاید فاسده و اعمال نامشروع داشته باشند.
درباره مقام عرفانی این عارف شیعی همین بس که
ابن فهد حلی آن عارف کامل و صاحب کرامت، از شاگردان و دست پروردگان وی میباشد.
علامه عارف میرزا علی آقا قاضی، استاد عرفان
علامه طباطبایی، در عظمت ابن فهد حلی میگوید:
«سه نفر در طول تارخی عارفان به مقام «تمکن در توحید» رسیده اند:
سید بن طاووس،
احمد بن فهد حلی و
سید مهدی بحر اللعوم (رضوان الله علیهم).»
اشعار حکمی و عرفانی که مضامین عبرت انگیز و سازنده دارد، در نزد دیلمی از منزلتی خاص برخوردار است. او از جمله
عالمان دین است که «شعر» را ابزاری برای بیان
معارف قرآن و
حدیث میدانند.
او هر جا
مواعظ قرآن یا
ائمه اطهار (علیهمالسلام) را مطرح میکند، از اشعار منسوب به خود ائمه و سروده های شاعران مکتبی مدد میگیرد تا سخن از یک نواختی خارج گردد و تأثیری دو چندان بر مخاطب بگذارد. برخی از اشعار دیلمی در «ارشاد القلوب» و «
اعلام الدین» ثبت شده است.
از دیلمی فقط چند اثر باقی مانده است که موضوع آنها،
حدیث اهل بیت (علیهمالسلام) می باشد.
۱-
ارشاد القلوب الی الصواب: این کتاب معروفترین کتاب دیلمی است و در دو جزء تالیف شده، جزء اول در
مواعظ و
حکمتهای قرآن و
سنت و جزء دوم در مناقب امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و ائمه طاهرین (علیهمالسلام).
ارشاد القلوب بارها در
ایران و
نجف چاپ شده است اما چاپ موجود در برنامه، بدون مقدمه و تحقیق و فهرستهای لازم است. ان شاء الله بزودی به بهترین وجه تجدید چاپ شود، چرا که کتابی بسیار ارزشمند در
اخلاق و مواعظ است.
۲-
غرر الاخبار و درر الآثار: در مناقب اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام). این کتاب ظاهرا هنوز چاپ نشده و به صورت خطی در
کتابخانه ملی موجود است.
۳-
اعلام الدین فی صفات المؤمنین: از کتابهای مهم دیلمی، و شامل مواعظ بلند اخلاقی است و در آن بحثهای
کلام،
تفسیر، مواعظ،
ادعیه،
صفات حسنه و
رذائل اخلاق و بحثهای متنوع و فراوان دیگری از کلام معصومین (علیهمالسّلام) نقل کرده است.
این کتاب در ۵۳۰ صفحه و با تحقیق و مقدمه خوبی به چاپ رسیده است.
۴- الاربعون حدیثا: کتابی است که چاپ نشده و نسخه آن هم یافت نمیشود. از بین کتب فوق، کتاب ارشاد القلوب و
اعلام الدین از جمله مآخذ بحار الانوار هستند و
علامه مجلسی بسیار در بحار از آنها نقل کرده است.
این کتاب را دیلمی در اواسط قرن هشتم نوشته است و
الذریعه مینویسد:
شیخ
علیاکبر بجنوردی گفته است که از این کتاب نسخه ای نزد من بوده است ولی تلف شده و حدیث اول آن، حدیث «جنود العقل و الجهل» و حدیث سوم آن،
حدیث غدیر است.
از سخنان این عارف دلسوخته در ابتدای کتاب «
اعلام الدین»
معلوم می گردد که بعد از سال ها تحصیل و تلاش در راه حفظ
علوم اهل بیت (علیهمالسلام) در اواخر عمر شریفش تنها و غریب به زندگی خود ادامه میدهد.
سبب این غربت و تنهایی، قدرناشناسی حاکمان زمانه و قدرت طلبی آن ها است، که روح بلند
عالمان شیعه همیشه از این گونه ستم ها خسته و مجروح بوده است؛ ولی با این وجود، دیلمی هیچ گاه صحنه را خالی نمیکند و از تلاشهای
علمی خود دست بر نمیدارد و میگوید:
«وقتی مبتلا به غربت و فقدان انیس صالح شدم، قدر ناشناسی مردم و حکام مرا وادار کرد به تنهایی رو آوردم؛ ترسیدم آن چه از آداب دینی و
علوم علوی در ذهن دارم از ذهنم برود، لذا به نوشتن این کتاب (
اعلام الدین فی صفات المومنین) پرداختم.»
تاریخ دقیق وفات دیلمی
معلوم نیست اما بر اساس شهادت استادش،
شهید اول (۷۸۶ ق) و وفات شاگردش،
ابن فهد (۸۰۱ق)، میتوان گفت وفات آن رادمرد بزرگ در دو دهه آخر قرن هشتم هجری بوده است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حسن بن محمد دیلمی» نرم افزار جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری
علوم اسلامی.