ابوعبداللّه حمزة بن حسن اصفهانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوعبداللّه حمزة بن حسن اصفهانی،
ادیب،
لغوی و مورخ ایرانی سده چهارم است.
نام کامل وی ابوعبداللّه حمزة بن حسن اصفهانی است
که به صورت حمزة بن حسین
یا علی بن حمزه
و با
کنیه ابوالحسن، ابوعبدالرحمان و ابوالفرج نیز ضبط شده است.
تاریخ
ولادت حمزهاصفهانی روشن نیست، اما برخی پژوهشگران با استناد به پارهای قرائن،
تولد او را حدود ۲۸۰ در
اصفهان دانستهاند.
حمزه اصفهانی ظاهراً تحصیلات اولیه را در اصفهان به انجام رساند و بعدها، برای کسب
دانش به مسافرتهای
علمی پرداخت.
سه مسافرت علمی او به
بغداد ، بین
سالهای ۳۰۸ تا ۳۲۳، شایان ذکر است.
فضای مساعد اصفهان و
بغداد در پرورش
شخصیت علمی حمزه تأثیر بسزایی داشت.
وی
لغت ،
ادب ،
نحو ، تاریخ و
انساب را نزد بزرگانی چون ابندُرَید (متوفی ۳۲۱)، ابنشُقَیر نحوی (متوفی ۳۱۷)، ابنعلّاف (متوفی ۳۱۸) و برخی دیگر از
دانشمندان آن روزگار آموخت. ضمنآ از محضر
محدّثانی چون عَبدان بن احمد جوالیقی (متوفی ۳۰۶)، محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰)، محمود بن محمد واسطی (متوفی ۳۰۷)، محمد بن صالح عُکبری (متوفی ۳۰۷) و محمد بن نصیر مدینی (متوفی ۳۰۵) نیز بهره برد.
مناسبات حمزهاصفهانی با
امرای آلبویه (حکومت: ح ۳۲۰ـ۴۴۷) نیز ظاهرآ در شکوفایی علمی او مؤثر بوده است، به گونهای که دو کتاب خود (الخصائص و دیوان
ابی
نواس) را به نام دو تن از امرای
آلبویه تألیف کرد.
بارزترین ویژگی علمی او شیفتگی به دانش و مطالعه انواع علوم بود
که نه تنها معاصرانش، بلکه متأخران نیز به آن معترف بودند. توصیفات به کار رفته درباره وی چون مؤدِّب،
فقیه ، فاضل کامل، مصنف مطّلع،
ادیب فاضل،
خداوند تاریخ و صاحباللغة منزلت علمی برجسته او را تأیید میکند
ثعالبی حتی او را همطراز بزرگانی چون صاحب بن عبّاد (متوفی ۳۸۵) و خوارزمی (متوفی نیمه دوم
قرن چهارم) دانسته است. همچنین گفته شده است که ابوعلی مندویه اصفهانی،
طبیب مشهور، رساله فلسفی و چند رساله
پزشکیاش را برای حمزه ارسال کرد.
با این همه، او بدخواهانی نیز داشت که به وی
لقب بائع الهَذَیان داده بودند
تا آنجا که برخی مؤلفان متأخر را به این گمان افکند که وی سبک
مغز و ناقص
عقل بوده است.
حمزه به شعوبیگری نیز متهم شده است.
روشن نیست که این اتهام در روزگار خود وی نیز مطرح بوده یا نبوده است. به نظر میرسد توجه فراوانش به زبان فارسی، آداب و رسوم و تاریخ ایرانیان سبب طرح چنین اتهامی بوده است.
تمایل وی نیز به
تشیع ، بهرغم لحن جانبدارانهاش نسبت به
علویان یا به کاربردن عباراتی چون والصلاة علی نبیه محمد و آلهاجمعین
غیرمحتمل بوده و ذکر نامش در زمره مصنفان
شیعه مذهب درست نمینماید.
تاریخ
وفات حمزه اصفهانی به درستی روشن نیست. سمعانی،
قبل از ۳۶۰ را تاریخ
فوت وی ذکر کرده است.
عبدالمجید قطامش با استناد به اشارات موجود در تاریخ سنی ملوکالارض، وفات وی را در ۳۵۱ دانسته است
که صحیحتر به نظر میرسد.
آثار متعددی را در شمار تألیفات حمزه اصفهانی برشمردهاند که تعداد اندکی از آنها باقیمانده است. انواعالدعاء، الاوصاف، التشبیهات، التماثیل فی تباشیرالسرور، رُدودٌ علی علماء اللغة و علی رواةالشعر و الشعراء، دیوان
ابی
نواس، دیوان شعر
ابیتمّام و شعراء اصفهان برخی از آثار حمزهاند
که فقط نامشان را میدانیم. اگرچه ردودٌ علی علماء اللغة و علی رواةالشعر و الشعراء در زمره تألیفات حمزه به شمار آمده، اما
یاقوت حموی بر آن است که حمزه فقط جمعآوری و تدوین آن را برعهده داشته است.
درباره التماثیل فی تباشیر السرور نیز چنین احتمالی وجود دارد، زیرا کتابی با همین عنوان منسوب به
ابنمعتز (متوفی ۲۹۶)،
خلیفه عباسی ، در دست است که حاوی اشعار بزمی است.
برخی کتابهای حمزه مفقود شدهاند، اما بخشهای پراکندهای از آنها باقیمانده است. از جمله: اصفهان و
اخبارها، کتابی مشتمل بر تاریخ،
جغرافیا و معرفی اعلام شهر
اصفهان اعیادالفرس
و رسالة فیالاشعار السائرة فی النیروز و المهرجان
که بروکلمان آن را دو کتاب و یکی از محققان
یک کتاب دانستهاند؛ رسائل
که گفته شده مجموعهای شامل رسالات ادبی و لغوی بوده و دو کتاب الرسالةالمُعْرِبةُ عنشرف الإعراب و رسالة فی الاشعار السائرة فی النیروز و المهرجان، از رسالات همین مجموعه بودهاند
و کتاب مضاحکالاشعار که ثعالبی
قطعاتی از آن را نقل کرده است.
آثار به جایمانده حمزه اصفهانی عبارتاند از کتابهای: التنبیه علی حدوثالتصحیف، الامثال علی افعل، الخصائص و الموازنة بینالعربیة و الفارسیة، (گردآوریِ) دیوان
ابی
نواس، الامثال الصادرة عن بیوتالشعر (عن ثبوتالشعر)، الفصولالمختارة من کتب جاحظ و تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء که جز سه کتاب الفصولالمختارة، الامثالالصادرة، و الخصائص، بقیه منتشر شدهاند.
محققان، از وجود یک نسخه خطی از هر یک از دو کتاب الفصولالمختارة و الامثالالصادرة، بدون اشاره به محتوای آنها، یاد کردهاند.
الخصائص و الموازنة بینالعربیة و الفارسیة
که آن را الموازنة بینالعربی و العجمی یا الموازنة بین العربیة و العجمیة نیز نامیدهاند،
اثری تحقیقی است درباره اسمهای
معرّب ، اعماز
اسم مکان ،
حیوانات و
پرندگان ،
خوراک و
پوشاک ،
عطریات ، سلاحها، قبایل،
جواهرات و غیر آن.
این کتاب که برای
عضدالدوله دیلمی (حکومت: ۳۳۸ـ۳۷۲) تألیف شده، به دلیل تأکید بر فارسی بودن بسیاری از اسمهای عربی، از گذشته تاکنون یکی از دلایل اعتراض به حمزه اصفهانی بوده است.
از این اثر، ابوریحان بیرونی،
ثعالبی،
یاقوت حموی
و سیوطی
بهره بسیار بردهاند.
دو نسخه به جای مانده از این اثر در کتابخانههای مصر نگهداری میشوند.
الامثال علی افعل، که با نامهایی چون الدرّةالفاخرة، امثال حمزه، الامثال السائرةالجاریة علیاَلْسِنة الفصحاء، و جز آن نیز ذکر شده است،
از مشهورترین کتابهای امثال عربی است.
این کتاب شامل مقدمهای طولانی و سیباب درباره امثال عربی بر وزن افعل، امثال مولَّدین (تعریب) و حَضَریّین (شهرنشینان) و خرافات رایج مرتبط با امثال، همراه با تفاسیر و حکایاتی درباره وجه تسمیه آنها، شرح کلمات نامأنوس و ناآشنا (غریب) با استفاده از اقوال لغویان، اشاره به امثال هممعنی با آنها و استناد به شواهد قرآنی،
حدیثی و
شعری است.
ضمن آنکه، حمزه به تناسب موضوع، از بحثهای لغوی در مورد برخی واژگان، توضیح درباره مکان و زمان رواج امثال و نیز تعیین هویت عربی،
اسلامی یا مولَّد بودن آنها غفلت نکرده است.
الامثال علیافعل کهنترین کتاب به جامانده درباره امثال بر وزن افعل است. بحثهای مهم لغوی و ادبی، بخشبندی منظم، ترتیب الفبایی امثال
و استفاده از مهمترین کتب امثال، لغت، ادب، تاریخ،
اخبار و انساب، این کتاب را یکی از مهمترین مراجع مؤلفان دورههای بعد، نظیر ابوهلال عسکری (متوفی ۳۹۵)، ابومنصور ثعالبی (متوفی ۴۲۹)، ابوعبید بکری (متوفی ۴۸۷)، ابوالفضل میدانی (متوفی ۵۱۸)، ابوالقاسم زمخشری (متوفی ۵۳۸)، ابنخلّکان (متوفی ۶۸۱) و ابنمنظور (متوفی ۷۱۱) کرد.
از این کتاب، نسخ خطی متعددی برجامانده است؛ با این ملاحظه که یکی از این نسخ به خطا، به زمخشری منسوب شده است.
نخستینبار عبدالمجید قَطامش، محقق مصری، با اتکا به چهار نسخه اقدام به تصحیح و چاپ این اثر با عنوان الدرةالفاخرة فی الامثال السائرة نمود.
در ۱۳۶۷ش/ ۱۹۸۸ نیز، فهمی سعد براساس نسخه دارالکتب الوطنیه تونس و مقایسه آن با اثر چاپی قطامش، اقدام به چاپ جدیدی از این کتاب با عنوان سوائرالامثال علی افعل نمود.
التنبیه علی حدوث التصحیف، که ابنندیم
آن را بهصورت التنبیه علی حروفالمصحف و یاقوت حموی
به صورت التصحیف، التصحیف و التحریف و نیز التنبیه ضبط کرده است، از مهمترین آثار لغوی به جامانده حمزه اصفهانی است.
این کتاب دارای مقدمهای طولانی در باب
خط عربی و تعلیل و تحلیل نحوه وقوع تصحیف (تصحیف و تحریف) در نگارش عربی است.
متن کتاب شامل هفت باب است، از جمله درباره تصحیف علما در شعر قدما، اشتقاق حروف و
خطاهای انجام گرفته در آن، تفاسیر مختلف در خصوص
ابیات دچار تصحیف، وجوداختلاف در
قرائات قرآن، و تصحیف در
نثر .
حمزه در این کتاب، با بیانی نقادانه و صریح، علت وقوع تصحیف در زبان عربی را ضعف اساسی این زبان در خصوص چند
حرف هم شکل (باء، تاء، ثاء، یاء و نون) و نحوه نقطهگذاری و اعجام (اعرابگذاری) دانسته است
و ضمن برشمردن نمونههای بسیاری از تصحیفات پدید آمده در لغات عربی، تصحیف را از دلایل بروز تعدد قرائات قرآن به شمار آورده است.
در همین زمینه، هرچند وی طعنههای گروهی از شعوبیان متعصب درباره لغت و شعر عربی را بیان کرده،
متقابلا از لغویان بزرگی چون
خلیل بن احمد (متوفی ۱۷۰ یا ۱۷۵) و دیگران نیز دفاع کردهاست.
جهتگیری منتقدانه حمزه در این کتاب، اگرچه دانشمندی چون اسحاق بن احمد بن ابونصر بخاری (متوفی ۴۰۵) را به نگارش ردّیهایبر اینکتاب واداشت،
اما ملاحظات دقیق حمزه که حاصل احاطه او به زبان عربی است و نیز رعایت انصاف در مواجهه با آرای لغویان، سبب شد که او را در زمره اصلاحگران خط عربی نیز قرار دهند.
از این کتاب، چند نسخه به جامانده است.
نخستینبار، محمدحسن آلیاسین در ۱۳۴۶ش/ ۱۹۶۷، این کتاب را براساس نسخه
مدرسه مروی تهران ، در
بغداد چاپ کرد.
یک سال بعد (۱۳۴۷ش/ ۱۹۶۸)، محمد اسعد طلس این کتاب را براساس نسخه
کتابخانه ظاهریه
دمشق ، با تصحیحات و تعلیقاتی به
چاپ رساند.
دیوان
ابی
نُواس دیگر اثر به جای مانده حمزه اصفهانی است که آن را به نام عمادالدوله
علی بن بویه (حکومت: ۳۲۰ـ۳۳۸) تألیف کرد.
در واقع مسافرت او به بغداد در ۳۲۳، با هدف تدوین این کتاب صورت گرفت.
در این سفر، از کسانی چون ابنانباری، اخفش صغیر، ابنعلاف، مهلهل بن مُزَرّع و برخی از افراد خاندان نوبختی
به عنوان مراجع مورد اعتماد درباره
ابونواس، اطلاعات کافی و وافی کسب کرد.
در این میان، مهلهل بن مزرّع، ادیب و شاعر معروف، در پاسخ به اشتیاق فراوان حمزه به این کار، نه تنها آن قسمت از اشعار
ابونواس را که در اختیار داشت به وی داد، بلکه رسالهای نیز درباره سرقتهای ادبی
ابونواس تألیف کرد و به حمزه سپرد.
محتوای کتاب حمزه شامل شرحی از زندگی
ابونواس و همه اشعار او اعم از قصاید، ارجوزهها و مقطعات است، ضمن آنکه از اشعاری که
ابونواس اقتباس کرده و اشعاری که دیگران از او اقتباس کردهاند نیز یاد کرده است.
ویژگی اصلی این مجموعه،
تفسیر و تحلیلهای حمزه است در خصوص اصطلاحات و
مَثلهای فارسیِ به کار رفته در اشعار
ابونواس و نیز کلماتی که این شاعر از فارسی به عربی برگردانده است.
از دیوان
ابی
نواس به روایت حمزه اصفهانی، نسخ خطی متعددی موجود است.
در ۱۳۱۶/ ۱۸۹۸، اسکندر آصاف، براساس نسخه قاهره، این دیوان را چاپ کرد که چندی بعد در ۱۳۲۲/۱۹۰۴ تجدید چاپ شد. نقایص این چاپ، اوالت واگنر (مستشرق آلمانی) را بر آن داشت تا در ۱۳۳۷ش/ ۱۹۵۸ به تصحیح انتقادی و چاپ دیوان
ابی
نواس بپردازد.
تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء که نام اصلی آن تواریخ کبارالامم بوده
و با نامهای دیگری چون تاریخ کبارالبشر و کتاب الامم نیز ذکر شده است،
تنها کتاب تاریخی به جامانده از حمزه اصفهانی است که در آن، در ده باب به ذکر
سال حکومت پادشاهان و
حکام ایران ،
روم ،
یونان ، قبط،
اسرائیل ، لخم، غسّان، حمیر، کنده و
قریش ، و
پیامبران معاصر با برخی از این فرمانروایان پرداخته است.
وی هنگام ذکر تاریخ قریش، از تاریخ مَعَدّیان (اجداد پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) آغاز کرده و آن را تا دوران
اسلام و سپس عصر خلفا تا ۳۵۰ ادامه داده است، ضمن آنکه از توجه به حکومتهای ایرانی معاصر عصر
خلفا نیز غفلت نکرده است.
محور اصلی این کتاب تعیین سنوات صحیح حکومت حکام و پادشاهان با کمک
محاسبات نجومی است و از اینرو بیش از آنکه رویکردی تاریخی داشته باشد،
تقویمی که حاوی برخی تفاصیل تاریخی و اجتماعی است. با این حال، دقت به کار رفته در آن توأم با روش علمی نگارش کتاب، اهمیت آن را تا حد یک اثر معتبر تاریخی ارتقا داده است.
چند نسخه خطی کامل و ناقص از این کتاب موجود است. نخستینبار در ۱۲۶۰/ ۱۸۴۴، گوتوالت متن عربی کتاب و در ۱۲۶۴/ ۱۸۴۸ ترجمه لاتینی آن را در لایپزیگ منتشر کرد. در ۱۲۸۳/۱۸۶۶، مولوی کبیرالدین این کتاب را با عنوان تاریخ ملوکالارض در کلکته به چاپ رساند. در ۱۳۱۱ش/۱۹۳۲، داود پوته ترجمه انگلیسی آن را در بمبئی منتشر کرد. نخستینبار، در ۱۳۴۶ش جعفر شعار این کتاب را به فارسی ترجمه کرد که با عنوان تاریخ پیامبران و پادشاهان انتشار یافت.
حمزه اصفهانی به گواهی عناوین آثار مفقود و مجموعه آثار موجودش، پیش و بیش از آنکه
مورخ باشد،
ادیب و لغتشناسی مبرِّز بود. در دوران حیاتش، عبدان بن عبدالرحمان اصفهانی در قصیدهای، مقام علمی و ادبی او را ستوده و
مهلهل بن مزرّع با همین دیدگاه او را
ستایش کرده است.
مؤلفان پس از وی نیز غالبآ او را مؤدب، ادیب و لغوی معرفی کرده و از این دسته از آثار او بسیار بهره بردهاند؛
شاید به آن علت که نخستین پژوهشهای علمی جدید در آثار وی، از کتاب تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء آغاز شد
و چه بسا محققان اروپایی پیشگام در این پژوهش، از آثار دیگر وی اطلاع دقیقی نداشتهاند.
تنها از اواخر قرن چهاردهم/ نیمه
قرن بیستم بود که دیگر آثار حمزه مورد توجه قرار گرفت و برخی از آنها منتشر شد و مطالعات انجام گرفته بر روی آنها، روششناسی آثار ادبی و لغویِ وی را میسر ساخت. براساس همین آثار، تسلط فراوان حمزه بر مباحث ادبی و لغوی و تأثیرپذیری شایان توجه ادیبان و لغویان قرون بعد، از وی آشکار شد.
به نوشته قطامش کتابهایی چون التنبیه و الخصائص حاوی مطالبی است که پیش از وی کسی بدانها نپرداخته و از اینرو از مصادر مورد مراجعه دانشمندان بوده است.
.
جایگاه والای ادبی حمزه، به معنای نفی ارزش تاریخنگاری او نیست. اگرچه جز کتاب موجز تاریخ سنی ملوکالارض، اثر تاریخی دیگری از وی باقی نمانده، اما تتبعات دقیق و روشمند موجود در این اثر، همراه با توصیفات به جامانده از کتاب مفقود اصفهان و
اخبارها، حاکی از جایگاه او به عنوان مورخی مطرح است؛ بهویژه از آنرو که نگرش تاریخی حمزه، برخلاف غالب مورخان آن دوره، نگرشی نقادانه و علمی است.
او در
مقدمه کتاب، از آمیخته بودن داستانهای رؤیایی و باطل با تاریخ و قصدش برای رفع تحریفات تاریخی سخن گفته است.
در واقع، بهرغم آنکه وی دنبالهرو تاریخنگاری سنّتی ایران که برگرفته از ادبیات عرب بود، دانسته شده است، تاریخنگاری او تفاوتهای آشکاری با آثار برخی از مورخان آن روز دارد، از جمله کاربردی بودن تاریخ از نگاه او به لحاظ ارتباطات میان رشتهای و نیز نگرش علمی به تاریخ است.
توجه فراوان به تقویم، استنتاج سنوات صحیح تاریخ اقوام و ملل از طریق محاسبات نجومی و بهرهگیری از اطلاعات
منجمان ، توجه خاص به میراث مکتوب به جامانده در آثار باستانی
و اظهار تردید جدّی در روایات مربوط به
آفرینش از برجستهترین ویژگیهای علمی اثر اوست.
نگاه تاریخی او جهانشمول است، به این ترتیب که وی به سرگذشت تاریخی سایر اقوام و ملل نیز توجه نشان میداد و حتی از پژوهشهای میدانی و مراجعه به صاحبنظران و دانشمندان غیرمسلمان، که گهگاه در قالب مسافرتهای طولانی صورت میگرفت،
ابایی نداشت. از اینرو، شاید بتوان او را از تخصصگرایان روزگارش به شمار آورد. ویژگی دیگر تاریخ او تعدد و تنوع منابعی است که از آنها سود جسته است.
منابع مکتوب و مراجع شفاهی که وی با اسم و رسم به معرفی و نقل مطلب از آنها پرداخته، دقت نظر و تلاش وی برای عرضه اطلاعات صحیحتر از منابع موثقتر را نشان میدهد.
نگاه نقادانه او تاریخ را از شکلی صرفاً روایی خارج کرده است و ازاینرو بهرغم آنکه وی به نوعی با
طبری مقایسه شده،
برخلاف طبری نه تنها از قضاوت درباره وقایع ابایی نداشته بلکه به این امر اصرار نیز ورزیده است.
بر این اساس، وی هنگام رد یا
قبول یک
رأی ، دلیل یا دلایل خود را عرضه کرده و چنانچه قادر به داوری قطعی نبوده، با عبارت «اللّه اعلم» تردید خود را نشان داده است.
گاه حتی به نظر میرسد که درصدد القای این تردیدها به خواننده است تا بلکه وی را از پذیرش بیچون و چرای هر نقلی بازدارد.
تاریخ سنی ملوک الارض اگرچه به
دلیل فقدان شرح و بسط وقایع سیاسی قابل مراجعه بسیار نیست، به لحاظ ثبت سنوات حکومت حکام، تاریخ ایران و عرب قبل از اسلام، ذکر دستاوردهای تمدنی، برخی حوادث طبیعی و آشوبهای اجتماعی، کهگاه در فصولی جداگانه به آنها پرداخته، حائز اهمیت است.
با این حال این نقطه قوت، به سبب عدم تمایل حمزه به طولانی شدن تاریخش،
چنان کمدامنه است که جز ادای وظیفهای علمی نمینماید و خواننده را همچنان تشنه برجای میگذارد.
تاریخنگاری حمزه از منظری دیگر نیز قابل تعمق است و آن تمایلات ایراندوستانه اوست.
ایراندوستی در آثار دیگر او نیز دیده میشود و موجب انتساب وی به شعوبیگری شده که از آن به
تعصب قومی،
تعصب زبانی
و نظایر آن تعبیر کردهاند.
توجه خاص وی به آثار فرهنگی و تمدنی ایران و تمایل به برجسته کردن آنها، نظیر اختصاص دادن مفصّلترین بخش تاریخ خود به پادشاهان ایرانی، ذکر دستاوردهای تمدنی صرفآ ایرانی، تأکید بر نابودی و انتقال
میراث علمی ایران از سوی یونانیان و تقبیح آن، توجه به آثار باستانی ایران و مقایسه آنها با
اهرام مصر ، همگی مبیّن تمایلات ایراندوستانه اوست.
تألیف دو کتاب اعیاد الفرس و رسالة فیالاشعار السائرة فی النیروز و المهرجان را نیز باید در جهت همان تمایلات ارزیابی کرد. این تمایلات در کتاب الخصائص و الموازنة (که در آن بسیاری از نامهای عربی را دارای اصلی فارسی دانسته)، به حیطه دفاع از زبان فارسی کشیده شده، هر چند که از افراط نیز در امان نمانده است.
با این همه، تجلی حس قومیتگرایی او با
عقاید شعوبیان متفاوت و فاقد شائبههای تفاخر نژادی است.
تتبعات وی در ادبیات عرب ــکه بخش اعظم آثار او را تشکیل میدهدــ و نیز ترجیح دادن روش عربها در مقایسه میان اعراب و ایرانیان در برخی امور،
شعوبی بودن وی را به معنای شناخته شدهاش مورد تردید قرار میدهد.
این محرز است که دغدغه اصلی او دفاع از تمدن ایران و احیای زبان و آداب و تاریخ آن بوده و او به عنوان فردی متتبع و آگاه به سیر تاریخ ایران، از نابودی بسیاری از میراث تمدنی ایران یا ثبت آنها به نام دیگران
متأثر میشده است.
این تأثر حتی اگر در مورد اعراب نیز بوده باشد، به دلیل پیوند مذهبی حمزه با آنان و نیز حاکمیت سیاسی اعراب مسلمان بر ایران آن روز، چندان مجال بروز نیافته و نمیتوان درباره آن اظهار نظر قطعی کرد. مورد اخیر، بهویژه از منظر جهتگیریهای سیاسی او، قابل لمستر است.
دشمنی آشکار او با
بنیامیه و شرح فجایع و مظالمشان، حتی اگر بنابر مصلحت سیاسی
عباسیان نوشته شده باشد، شاید بیارتباط با علقههای مذهبی او نباشد.
دو فصل انتهایی تاریخ او به این دلیل به ذکر امرای خراسان و طبرستان اختصاص یافته که به زعم وی، عامل اصلی سقوط
امویان ، ایرانیانِ
مسلمان بودند.
در واقع، او آشکارا از پیوند میان ایران و اسلام دفاع کرده و از آن به مثابه مایه مباهاتی برای ایرانیان سخن گفته است.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲) ابن
ابیاصیبعه، عیونالأنباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵).
(۳) ابنمنظور، لسان العرب.
(۴) ابنندیم، الفهرست (تهران).
(۵) علی بن محمد ابوحیان توحیدی، اخلاق الوزیرین، چاپ محمد بن تاویت طنجی، دمشق ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
(۶) ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
(۷) ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ش.
(۸) احمد بن عبداللّه ابونعیم اصفهانی، کتاب ذکر
اخبار اصبهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران.
(۹) حسن بن هانی
ابونواس، دیوان، چاپ اوالت واگنر، ج۱، قاهره ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
(۱۰) رضا استادی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه مدرسه مروی طهران، قم ۱۳۷۱ش.
(۱۱) عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، تهران ۱۳۵۷ش.
(۱۲) امین.
(۱۳) اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین، ج۱، در حاجیخلیفه، ج۵.
(۱۴) عبدالقادر بن عمر بغدادی، خزانة الادب و لبلباب لسانالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ج۱، قاهره ۱۹۷۹.
(۱۵) عبدالملک بن محمد ثعالبی، ثمارالقلوب فی المضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۹۸۵).
(۱۶) عبدالملک بن محمد ثعالبی، کتاب فقهاللغة و سرالعربیة، بیروت: دارالکتب العلمیة.
(۱۷) حاجیخلیفه.
(۱۸) حسینعلی محفوظ، «آراء حمزة بن الحسن الاصفهانی فی اللّغة و التاریخ و البلدان»، سومر، سال۲۰، ش ۱ و ۲ (۱۹۶۴).
(۱۹) حسینعلی محفوظ، «حمزة بن الحسن الاصفهانی: سیرته و آثاره و آراؤه فیاللغة و التاریخ و البلدان»، همان، سال ۱۹، ش ۱ و ۲ (۱۹۶۳).
(۲۰) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلوة والسلام، بیروت: دارمکتبة الحیاة.
(۲۱) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، التنبیه علی حدوث التصحیف، چاپ محمدحسن آلیاسین، بغداد ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۲۲) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، الدرة الفاخرة فی الامثال السائرة، ج۱، چاپ عبدالمجید قطامش، قاهره (۱۹۶۶).
(۲۳) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، سوائر الامثال علی افعل، چاپ فهمی سعد، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۲۴) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف، چاپ محمد اسعد طلس، دمشق ۱۳۸۸/۱۹۶۸.
(۲۵) علی بن حسن خزرجی، العقود اللؤلؤیّة فی تاریخ الدولة الرسولیة، ج۱، چاپ محمد بسیونیعسل، صنعا ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۶) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱، چاپ افست تهران ۱۳۸۲ش.
(۲۷) جرجی زیدان، کتاب تاریخ آداب اللغة العربیة، مصر ۱۹۱۱ـ۱۹۱۴.
(۲۸) علی سالاری شادی، «حمزه اصفهانی و سنی ملوک الارض و الانبیاء»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، سال ۲، ش ۲ (آذر ۱۳۷۷).
(۲۹) محمد بن عبدالرحمان سخاوی، الأعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، چاپ فرانتس روزنتال، بغداد ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
(۳۰) جمشید سروشیار، «آویزهها»، فصلنامه هستی، سال ۲، ش ۵ (بهار ۱۳۷۳).
(۳۱) سمعانی، الانساب.
(۳۲) عبدالرحمان بن
ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
(۳۳) عبدالرحمان بن
ابیبکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمد جادمولی، علیمحمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره.
(۳۴) خلیل بن ایبک صفدی، الغیث المسجم فی شرح لامیّة العجم، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۳۵) حسن بن عبداللّه عسکری، کتاب جمهرة الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم و عبدالمجید قطامش، بیروت (۱۳۸۴/ ۱۹۶۴).
(۳۶) علی بن یوسف قفطی، اِنباهالرواة علی اَنباه النحاة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ج۱، قاهره ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۳۷) حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلالالدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ش.
(۳۸) مُفَضَّل بن سعد مافَرّوخی، کتاب محاسن اصفهان، چاپ جلالالدین حسینی طهرانی، تهران ۱۳۱۲ش.
(۳۹) مجملالتواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور، ۱۳۱۸ش.
(۴۰) ریاض عبدالحمید مراد و یاسین محمد سواس، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة: قسمالادب، دمشق ۱۴۰۲ـ۱۴۰۳/ ۱۹۸۲ـ۱۹۸۳.
(۴۱) الموسوعة العربیة، دمشق: هیئة الموسوعة العربیة، ۱۹۹۸ـ، ذیل «حمزة الاصفهانی» (از مظهر شهاب).
(۴۲) اویگن میتووخ، «حمزه اصفهانی»، روزگار نو، جلد۲، ش ۱ (تابستان ۱۹۴۲).
(۴۳) احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایةالارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ۱۹۹۰.
(۴۴) یاقوت حموی، کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۴۵) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حمزة بن حسن حمزهاصفهانی»، شماره۶۵۴۳.