• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوحنیفه (مقاله‌دوم)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: ابوحنیفه.


نعمان بن ثابت کوفی (۸۰-۱۵۰ق)، معروف به ابوحنیفه، از اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام)، فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایه گذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است.
ابوحنیفه مناظراتی با امامان و عالمان شیعه داشته و در فرصت‌های حضور خود در مدینه از محضر امامان باقر و صادق (علیهماالسلام) بهره گرفته و روایات وی از ایشان در جای جای مسانید روایاتش دیده می‌شود.



ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن مرزبان بن کامکار کوفی خزّاز تیمی سلمی، فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایه گذار مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است. حنفیان او را امام اعظم و سراج الائمه لقب داده‌اند.
وی به سال ۸۰ق در کوفه زاده شد و در خانواده‌ای مسلمان نشات یافت و رشد کرد.


در اصل و نسب ابوحنیفه اختلاف بسیار است. روایات مختلف و بسیاری در دست است که اصل وی را به شهرهای نسا، کابل، بابل، ترمذ، قریه انبار خراسان و غیره باز می‌گرداند.
از زندگی شخص ابوحنیفه نیز آگاهی چندانی در دست نیست. آورده‌اند که او برای گذراندن معاش به تجارت خزّ، نوعی پارچه ابریشمی می‌پرداخت و دارای دکّانی معروف در یکی از محله‌های کوفه بوده است.


او از بسیاری از فقیهان و عالمان کوفه دانش آموخت، ولی استاد ویژه‌اش حماد بن ابی سلیمان بود که مدت هجده سال در حلقه درسش شرکت می‌جست و تا هنگام وفات، بهره‌گیری از او را ترک نگفت.
از جمله استادان دیگر وی می‌توان عامر شعبی، ابواسحاق سبیعی، عاصم بن ابی النجود و قیس بن مسلم را برشمرد.
ایشان در زمان تحصیل، سفر یا سفرهایی به حجاز داشته و در مدینه چندی در درس ربیعة بن عبدالرحمان حاضر می‌شد و از بزرگانی چون امام باقر (علیه‌السّلام) و نافع مولای ابن عمر بهره برد. در مکه نیز مدتی ملازم مجلس عطاء بن ابی رباح، فقیه بزرگ آن دیار بود.
[۱۵] ترمذی، محمد بن عیسی، السنن، ج۵، ص۷۴۱.

شیخ طوسی نیز نام او را در زمره اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) آورده است.


ابوحنیفه پس از درگذشت حماد بن ابی سلیمان، در سال ۱۲۰ق به عنوان برجسته‌ترین شاگرد حلقه او و مرجع صدور فتوا و تدریس فقه در کوفه گردید و از جایگاه ویژه‌ای برخوردار گشت. در جریان قیام زید بن علی (علیه‌السّلام) در سال‌های ۱۲۱-۱۲۲ق، ابوحنیفه پنهانی او را یاری نمود و مال و جنگ افزار در اختیارش قرار داد.
در میان شمار بسیاری از فقیهان قرن دوم، تنها فقیهانی که نظام فقهی آنان در طول سده‌های متمادی ریشه دوانیده، ابوحنیفه و مالک و در طبقه‌ای متاخرتر شافعی را باید نام برد، که از همان قرن دوم، ابوحنیفه فقیه شاخص کوفه شناخته می‌شد. چنان که از مطالعه انبوه اسانید ابوحنیفه آشکار می‌گردد برگرفته‌های او از حماد، و حماد از ابراهیم نخعی، بخش عمده‌ای از منابع نقلی فقه او را تشکیل می‌دهد، اما در حکایتی که از شخص او نقل گردیده ابوحنیفه فقه خویش را برگرفته از عمر، امام علی (علیه‌السّلام) و ابن مسعود می‌داند.
بنابر روایت مهم و جامعی که از یحیی بن ضریس نقل شده، ابوحنیفه منابع فقه و ادلّه نقلی آن را چنین نمایانده است: نخست کتاب خدا دوم سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و روایات صحیح از آن حضرت به نقل ثقات از ثقات سوم قول صحابه و در صورت دست نیافتن به حکم در منابع یاد شده، عمل به اجتهاد و رای.


ابوحنیفه پس از درگذشت استاد خود حمّاد، بر جایگاه وی تکیه زد و مدت سی سال در راس یکی از مهم‌ترین حلقه‌های فقه کوفه به تبیین نظریات و شیوه‌های استنباط خود در فروع فقهی پرداخت و جذابیت حلقه او بسیاری از طالبان علم را از اقصی نقاط سرزمین‌های اسلامی به گرد وی آورد که در میان این شاگردان، ابویوسف یعقوب بن ابراهیم و محمد بن حسن شیبانی منزلتی ممتاز داشتند.
از دیگر شاگردان وی کسانی چون عبدالله بن فرّوخ فارسی و عبدالله بن غانم افریقی را می‌توان یاد کرد که از آفریقا و مغرب به کوفه آمده بودند و در درس ابوحنیفه حاضر می‌شدند و نقش مؤثری در رساندن تعالیم ابوحنیفه بدان دیار ایفا نمودند.


وی در مسائل اعتقادی مانند ایمان و کفر، به ارجاء اعتقاد داشت و در زمره مرجئه بود.
در مسئله امامت، به برحق بودن علی (علیه‌السّلام) در تمام جنگ‌هایش قائل بود و پس از آن، امام حسن (علیه‌السّلام) را خلیفه و امام برحق می‌شناخت. در مسئله قَدَر، موضعی میان جبریّه و قدریّه داشت.
وی به سان یک نظریه‌پرداز، نظریات متفکران عصر خود را نقد کرده و خود از جانب آنان مورد نقد قرار گرفته است. گویا بیشتر این حملات از جانب اصحاب حدیث بوده است که به شدت با او به مخالفت برخاستند و در نکوهش او تا نسبت کفر و زندقه پیش رفتند.
[۲۹] فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۸۶.



در برخی روایات امامی از امام صادق (علیه‌السّلام) ذمّ ابوحنیفه نقل گردیده و گاه فردی کم علاقه به علی (علیه‌السّلام) معرفی شده است.
در ارتباط ابو حنیفه با شیعه می‌توان به روایات بسیاری اشاره کرد که مناظراتی را در بر دارند که بین ابوحنیفه، امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) و عالمان امامی کوفه چون محمد بن علی صاحب الطاق، فضال بن حسن و هیثم بن حبیب صیرفی واقع شده است، در این مناظرات، مسائل مختلف اعتقادی از امامت، ایمان و قَدَر مورد بحث قرار گرفته است.
البته باید در نظر داشت که ابوحنیفه در فرصت‌های حضور خود در مدینه از محضر امامان باقر و صادق (علیهماالسلام) بهره گرفته و روایات وی از ایشان در جای جای مسانید روایاتش دیده می‌شود. برخی روایات حنفی حکایت از روابط دوستانه بین ابوحنیفه و امام صادق (علیه‌السّلام) دارد.
[۳۸] خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مسانید ابی حنیفه، ج۱، ص۳۸۸.
[۳۹] خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مسانید ابی حنیفه، ج۲، ص۸۳-۸۴.
[۴۰] خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مسانید ابی حنیفه، ج۲، ص۳۰۵.

قاضی نعمان مغربی، فقیه برجسته اسماعیلی بر آن است که ابوحنیفه به رغم اختلافات اعتقادی، با شیعیان روابط نزدیکی داشته است.


آثار منتسب به ابوحنیفه بسیار است. در منابع کهن گزارش‌های متعددی دیده می‌شود که همگی از وجود نوشته‌هایی با عنوان کُتُب ابوحنیفه سخن می‌گویند که موضوع آنها فقه بوده است. این‌گونه گزارش‌ها را می‌توان در آثاری چون اخبار ابی حنیفه و اصحابه و تاریخ بغداد یافت. از جمله آثار او العالم و المتعلّم، کتاب الفقه الاکبر، رسالة الی عثمان البستی و کتاب الردّ علی القدریّه می‌باشد.


ابوحنیفه آخرین روزهای زندگی را می‌گذارند که منصور خلیفه عباسی (خلافت ۱۳۶-۱۵۸ق) او را به بغداد فراخواند و به وی پیشنهاد قضاوت داد، ولی او نپذیرفت و قسم یاد کرد که هرگز آن را نخواهد پذیرفت. همین امر باعث شد خلیفه او را به زندان افکند. پس از چند روز حبس، در سال ۱۵۰ق فوت کرد.
زفر بن هذیل بر آن بود که ابوحنیفه را در زندان، زهر خورانیدند. پیکر ابوحنیفه پس از آنکه حسن بن عماره بجلّی، محدث کوفی بر آن نماز گزارد، در مقبره خیزران بغداد دفن گردید و اکنون محله‌ای که مقبره در آن واقع است، به نام حیّ الاعظمیه خوانده می‌شود. (دیگر منابع:
[۶۴] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۳۴.
)


۱. نصری، عبدالرحمان بن عمر، تاریخ ابی زرعه، ج۱، ص۲۹۸.    
۲. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۸، ص۱۲۹.    
۳. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۸، ص۳۶.    
۴. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶.    
۵. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۵، ص۴۰۵.    
۶. بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۴-۳۲۶.    
۷. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۳۹۴-۳۹۵.    
۸. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۳۰۶.    
۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۶.    
۱۰. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۴.    
۱۱. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۴۱۹.    
۱۲. نصری، عبدالرحمان بن عمر، تاریخ ابی زرعه، ج۱، ص۴۲۸.    
۱۳. نصری، عبدالرحمان بن عمر، تاریخ ابی زرعه، ج۱، ص۵۰۷-۵۰۸.    
۱۴. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۴۱۹.    
۱۵. ترمذی، محمد بن عیسی، السنن، ج۵، ص۷۴۱.
۱۶. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۳۱۵.    
۱۷. صیمری حنفی، حسین بن علی، اخبار ابی حنیفه و اصحابه، ص۲۱.    
۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۳۹.    
۱۹. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص۹۹-۱۰۰.    
۲۰. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۳۴.    
۲۱. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۶۸.    
۲۲. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۲۹، ص۴۲۱-۴۲۲.    
۲۳. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۳۸۵.    
۲۴. قاضی یحصبی، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک، ج۳، ص۱۰۲.    
۲۵. قاضی یحصبی، عیاض بن موسی، ترتیب المدارک، ج۳، ص۶۶-۶۷.    
۲۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۸۱.    
۲۷. عقیلی، محمد بن عمرو، الضعفاء الکبیر، ج۴، ص۲۶۸.    
۲۸. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۳۸۵.    
۲۹. فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۲، ص۷۸۶.
۳۰. عقیلی، محمد بن عمرو، الضعفاء الکبیر، ج۴، ص۲۸۸.    
۳۱. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص۱۴۵-۱۴۶.    
۳۲. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص۱۴۹.    
۳۳. شیخ مفید، الامالی، ص۲۶ ۲۸.    
۳۴. شیخ صدوق، التوحید، ص۹۶.    
۳۵. شیخ مفید، الامالی، ص۲۲.    
۳۶. شیخ مفید، الامالی، ص۲۶.    
۳۷. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، ص۱۹۰.    
۳۸. خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مسانید ابی حنیفه، ج۱، ص۳۸۸.
۳۹. خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مسانید ابی حنیفه، ج۲، ص۸۳-۸۴.
۴۰. خوارزمی، محمد بن محمود، جامع مسانید ابی حنیفه، ج۲، ص۳۰۵.
۴۱. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۱، ص۹۶.    
۴۲. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۲۵۱.    
۴۳. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹.    
۴۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۸۱.    
۴۵. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۹، ص۳۱۳.    
۴۶. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۹-۳۳۰.    
۴۷. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۲۵۱.    
۴۸. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۲۵.    
۴۹. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۵، ص۴۱۴.    
۵۰. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۱۰۷.    
۵۱. ذهبی، محمد بن احمد، العبر، ج۱، ص۱۶۴.    
۵۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۲۴، ص۱۰.    
۵۳. ابن حبان، محمد بن حبان، المجروحین، ج۳، ص۶۰.    
۵۴. ابن عماد حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب، ج۲، ص۲۲۹.    
۵۵. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، ص۶۳۵.    
۵۶. ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل، ج۸، ص۴۴۹.    
۵۷. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۷، ص۷۶.    
۵۸. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۱۸۰۶.    
۵۹. ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۴، ص۲۶۵.    
۶۰. اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة، ج۲، ص۲۹۵.    
۶۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۳۶۸.    
۶۲. جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۱، ص۴۵۱.    
۶۳. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۵۹۴.    
۶۴. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۳، ص۳۳۴.



• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۸۰۴-۸۰۶، برگرفته از مقاله «نعمان کوفی».






جعبه ابزار